آموزش، حلقه مفقوده مدیریت بحران
علیاصغر سعیدی از ریشه رفتارهای غیرمنطقی مردم تهران در هنگام وقوع زلزله میگوید
وقوع زلزله 1 /5ریشتری دماوند که شهر تهران را هم در بعضی مناطق به شدت لرزاند سبب شد مثل تمامی اتفاقات که نوعی فراگیری ساختاری دارد، مردم هراسان به خیابانها بیایند و حتی طبق پیشبینیها صفهای پمپبنزین را شبانه شلوغ کردند. بسیاری در خیابانها و پارکها و خودروهایشان خوابیدند. از دیدگاه بسیاری این رفتارهای هراسان مردم منطقی نیست. یعنی به جای پیدا کردن موقعیت امن به شکلی نامتعارف و تمریننشده و بسیار ناگهانی سر از پمپبنزینها درمیآورند و بیش از آنکه نکات ایمنی را در نظر داشته باشند تصمیمات لحظهای و احساسی میگیرند. در گفتوگو با علیاصغر سعیدی به این پرسشها پاسخ دادهایم که ریشه رفتارهای هیجانی و غیراصولی شهروندان ایرانی در هنگام وقوع زلزله یا هر رخداد غیرمترقبه دیگری چیست؟ او بر این باور است: «این واکنشها محصول ناآشنایی و عدم آموزش مردم در مواجهه با این پدیده است. در مدارس و دانشگاهها و سربازخانهها باید دائماً آموزش چگونگی مقابله با زلزله صورت گیرد. البته نقش رسانهها نیز جای خود را دارد. اینها تازه بخشی از آموزش تنظیم رفتار در مواقع وقوع زلزله است.» از دیدگاه این جامعهشناس؛ رفتارهای احساسی یا غیرمنطقی تقریباً در بین تمامی مردمی که با زلزله روبهرو میشوند مشاهده شده اما میزان این رفتار متفاوت است.
♦♦♦
زلزله چند روز پیش تهران بار دیگر پایتختنشینان را هراسان به خیابانها و پمپبنزینها کشاند. چرا اولین واکنش مردم در هنگام وقوع زلزله فرار از خانه و پخش شدن در خیابان است؟
این اولینباری نیست که با چنین واکنشهایی مواجه هستیم. منظور این است که این رفتار بیسابقه نیست. البته ممکن است در نگاه نخست به این حادثه به نظر برسد این واکنش مردم طبیعی است. چون معمولاً در برابر حوادث غیرمترقبه مردم وحشت میکنند. مثلاً درست مثل آتشسوزی در یک سینما، هنگامی که مردم مشغول تماشای فیلم هستند. در اینگونه موارد هر توصیهای شنیده نمیشود. در نتیجه تمام تماشاگران میخواهند هرطور که شده از سالن خارج شوند و تجربه نشان داده که بسیاری از همین نوع واکنشها بیشتر به افراد صدمه زده است. مثلاً دو سال گذشته وقتی بمبی در یک مرکز تفریحی در منچستر انگلستان منفجر شد، بسیاری از مردم هنگام فرار زخمی شده بودند. در اینگونه موارد نوعی بیاعتمادی فراگیر اجازه نمیدهد که افراد به توصیهای گوش دهند. تازه اگر هم توصیهای وجود داشته باشد. اما واکنش مردم هنگام زلزله میتواند متفاوت از هرگونه حادثه غیرمترقبه مانند آتشسوزی یا حمله انتحاری یا انفجار بمب باشد. در مورد زلزله میتوان میزان عدم اعتمادی را که به ترس و وحشت منجر میشود کم کرد. این یک رویداد طبیعی است که میتوان با مانور و تمرینهایی که در مدرسه و آموزشگاهها و محلهها داده میشود رفتارها را عقلانی کرد تا خسارت کم شود. به عبارت دیگر، آموزش و تمرین میتواند رفتار مردم را از یک نوع رفتار طبیعی و غریزی تغییر دهد. فرق جوامع انسانی مدرن در همین است. اما متاسفانه مرتب مشاهده میکنیم مردم ما در این مواقع رفتاری غریزی یا طبیعی دارند و نتوانستهایم این را تغییر دهیم و همه مشکلات از همینجا شروع شده است. یکی از دلایلی که ما نتوانستیم این تغییر رفتار را به وجود بیاوریم قطعاً عدم توجه به نقش آموزش است. آموزش یعنی آگاهی از پدیدهای که طبیعی است و به انسانها میگوید که میتوانید در برابر این پدیده طبیعی مقاومت کنید و آن را پیشبینی و کنترل کنید. بنابراین آموزش مربوط به عصر روشنگری است؛ عصری که در آن قرار بود انسان بتواند با استفاده از دانش و علم جدید ریسکهای طبیعی را کنترل کند. فلسفه زندگی از عصر روشنگری -برخلاف فیلسوفان گذشته که دنیا را تنها تفسیر میکردند-این بود که به کمک علم جدید میتوان دنیا را تغییر داد و طبیعت را مسخر کرد و حوادث طبیعی را کنترل کرد. در اینجا تغییر یعنی پیشبینی و کنترل رویدادهای طبیعی از جمله زلزله. به غیر از واکنشهای اولیه که بعد از وقوع زلزله صورت میگیرد که در بین بیشتر مردم جهان مشترک است باید مردم مدرن واکنشهای عاقلانهای بعد از آن صورت دهند و به نظر میرسد این نوع واکنشها در جامعه ما هنگام پدید آمدن زلزله صورت نمیگیرد. از این نظر جامعه ما رفتارهای سنتیتری در مقابل زلزله نشان میدهد. باید دید چگونه میتوان این واکنشها را عقلانی کرد.
این واکنش محصول چه نوع آموزش و چه نوع نگاه تربیت اجتماعی است؟
کاملاً روشن است که این واکنشها محصول ناآشنایی و عدم آموزش مردم در مواجهه با این پدیده است. البته نمیتوان منکر آموزش شد چراکه رسانهها و ستاد بحران همواره آموزشهای مختلفی را از طریق وسایل ارتباط جمعی یا بهطور مستقیم به مردم از طریق مدارس و سایر مراکز داده است اما این آموزشها مستمر نبوده و عموماً بعد از وقوع زلزله، آموزشها صورت میگیرد و به سرعت فراموش میشود. معمولاً در کشورهای زلزلهخیز مانند ایران باید بخشی از آموزش آشکار و پنهان در نظام آموزشی چگونگی رویارویی با رویدادهای طبیعی باشد. در مدارس و دانشگاهها و سربازخانهها باید دائماً آموزش چگونگی مقابله با زلزله صورت گیرد. البته نقش رسانهها نیز جای خود را دارد. اینها تازه بخشی از آموزش تنظیم رفتار در مواقع وقوع زلزله است. اما در بیشتر مواقع رسانهها اعم از رسانههای ملی تازه هنگام وقوع زلزله یادشان میافتد که باید به مردم توصیه و راهنمایی کنند. البته شاید تا حدی این قصور ناشی از آن باشد که نمیخواهند مردم دچار هراس و نگرانی شوند. چون هر بار که این آموزشها انجام میشود مردم میپرسند آیا قرار است زلزله بیاید؟ البته من فکر میکنم این دلیل خوبی برای این قصور نیست. دلیل دیگر این است که آموزش به تنهایی کافی نیست بلکه باید اقدامات بیشتری صورت گیرد. بههرحال نقش آموزش بیتردید مهم است آنهم آموزش در تمام طول زندگی و برای تمام گروهها به نحوی که درونی و نهادینه شود.
چرا رفتار ما در برابر این مسائل میتواند بیشتر خطرآفرین و فاجعهبار باشد؟ چرا به جای مکانهای امن به خیابان و پمپبنزین میریزیم؟
آموزش مردم درباره اینکه چطور با زلزله روبهرو شوند و چه رفتاری داشته باشند یک واکنش منظم و یکسان در برابر این حادثه ایجاد میکند. در حالی که اگر واکنش یکسان نباشد آشوب و هرج و مرج ایجاد میشود. مثلاً اینکه مردم به سمت پمپبنزینها میروند به این دلیل است که باک بنزین ماشین را پر کنند و به بیرون شهر یا مناطق باز بروند. همین حضور خودش ممکن است فاجعهبار باشد، همه اینها از کمبود آموزش است. در نتیجه واکنشها بیشتر خطرآفرین هستند. آموزش اعتمادسازی میکند. اگر در یک خانه آتشسوزی شود افراد به هم بیشتر کمک میکنند تا آتشسوزی در یک سینما که تماشاگران همدیگر را نمیشناسند، همین عدم اعتماد باعث میشود هرکس دنبال راه نجات برای خودش باشد. اینگونه رفتارهای خطرآفرین که مورد تایید دولت، متخصصان و رسانه نیست به دلیل بیاعتمادی رخ میدهد. اعتماد نیز با آموزش به تنهایی صورت نمیگیرد بلکه باید متخصصان نسبت به اقدامات مختلف به مردم اعتماد بدهند.
به امنیت خانههایمان بیاعتمادیم یا به خاطر عدم اعتماد به رسانهها و نهادها، شخصاً دنبال این میرویم که ببینیم چه خبر است؟
بله، سوال خوبی است. منظورم از ذکر عمل متخصصان اتفاقاً به همین سوال شما برمیگردد. این مساله که مردم به خانههای خود اطمینان ندارند کاملاً درست است، ممکن است آموزشها نیز مرتب و پایدار انجام بگیرد چون بسیاری از آموزشها در مورد چگونگی مواجهه با زلزله از نوع آموزشهای فوری و کوتاهمدت است. در حقیقت آموزشهای کوتاهمدت این است که باید معمولاً مردم در وقوع زلزله اگر در خانه هستند به محلهایی مانند نزدیک درها یا زیر صندلی و میز بروند و از پنجرهها دور شوند یا از کتابخانه و وسایل زندگی که سنگین هستند دور باشند و در زمان تکان خوردن خانه منزل خود را ترک نکنند و اگر در بیرون خانه هم هستند از ساختمانها دور باشند. این نوع آموزشها تقریباً مشترک است و کمتر توصیه میشود که بلافاصله بعد از وقوع زلزله از ساختمان خارج شویم بلکه گفته میشود وقتی تکانهای زلزله تمام شد از ساختمان خارج شوید. منظور این است که بسیاری از مردم ممکن است این نوع آموزش را هم بدانند اما در زمان وقوع زلزله بلافاصله تلاش میکنند تا از ساختمان خارج شوند و علت اصلی آن برمیگردد به اینکه بنای ساختمانها در ایران مورد اطمینان ساکنان نیست. معمولاً نظارت مهندسان مشاور نظارتی دقیق نیست و حتی خود سازندگان که برای مسکن خودشان هم ساختوساز میکنند با چنین نظارتی موافقاند، چون میخواهند هر چه زودتر مسکن آنها آماده شود تا در آن زندگی کنند. بنابراین حتی اگر آموزش هم درست باشد این بینش کوتاهمدت مانع از اعتماد مردم میشود. متاسفانه جامعه متخصصان ساختمان به وظیفه حرفهای خودشان عمل نمیکنند و مشکل اساسی در این است و تا مساله بحران اخلاق حرفهای در میان افراد حرفهای مانند مهندسان سر و سامان نگیرد ما با چنین آنومی یا بیهنجاریای روبهرو هستیم. بهطور مثال وقتی از یک مهندس ناظر در مورد علت خرابی ساختمانهای مسکن مهر که ساختمانهای نوسازی بودند در زلزله کرمانشاه پرسیدم او جواب داد که چون نرخ پرداخت نظارت کمتر از حد واقعی بود به اندازهای که پرداخت شده بود نظارت انجام گرفت. این مانند این میماند که پزشکی بگوید هزینه عمل جراحی فلان قدر است و اگر بیمار نصف هزینه جراحی را بدهد تنها بخشی از جراحی را انجام میدهد. نتیجه امر این است که مردم به حرفهایها اعتماد ندارند. کشور ما در یکی از بحرانیترین شرایط اخلاق حرفهای است. منظورم از اخلاق حرفهای تاکید بر سه ویژگی اصلی آن است. یکی از این ویژگیها مشروعیت علمی است. حتی اگر مهندسان طی فرآیندی علمی به عنوان دانشجو واجد شرایط باشند و در دانشگاهها پذیرش شوند و بتوانند بهطور علمی مهندس شوند، باید نسبت به یکدیگر پاسخگو باشند. این شرط دوم است و ویژگی سوم، حفظ و رعایت استانداردهای علمی است. و نهادی که این کنترل اخلاقی را انجام میدهد نظام مهندسی است که باید مستقل باشد. در حال حاضر چنین چیزی وجود ندارد و تا این مساله حل نشود نمیتوان از مردم انتظار داشت که به خانههای خود اطمینان داشته باشند و هنگام وقوع زلزله در آن بمانند.
ریشه رفتارهای احساسی و غیرمنطقی مردم در زمان بروز سانحهای چون زلزله در کجاست؟
البته باید گفت که رفتارهای احساسی یا غیرمنطقی تقریباً در بین تمامی مردمی که با زلزله روبهرو میشوند مشاهده شده است اما میزان این رفتار متفاوت است. در برخی کشورها ممکن است برخی از مردم موقع تکانهای ناشی از زلزله بخندند و زیاد اهمیتی به این تکانهای شدید ندهند و بسیار خونسرد باشند. برخی روانشناسان میگویند مردم نگرانیهای خودشان را در زندگی معمولی در این حوادث نشان میدهند و ماجرا ترس از زلزله نیست بلکه هر چقدر ویژگیهای خاصی در بین مردم باشد در زمانهای خاصی آن را نشان میدهند. به عبارت دیگر آنها معتقدند که این واکنشهای احساسی به وضعیت کلی جامعه بستگی دارد یعنی وضعیت محیط زیستی، اجتماعی یا شناخت مردم، همه اینها در واکنشهای احساسی موثر است. برخی دیگر از روانشناسان معتقدند که ترس مردم از تکانهای زلزله ممکن است به خاطر این باشد که اینها چیزهای دیگری را تداعی کنند مانند جنگ و بمباران و... . در تحقیقی که در یکی از کشورها صورت گرفته بود تا ببینند مردم چه واکنشی به زلزله داشتهاند بسیاری از پاسخگویان گفته بودند اول واکنش عاطفی داشتند و بعد ادراکی از خطر داشتهاند و بعد از آن به کنشهای حفاظتی فوری عمل کردند. اما در بسیاری از موارد میزان واکنشهای عاطفی بیشتر بوده است. در بسیاری از فیلمهایی که موقع زلزله ثبت شدهاند اگر توجه کنید میبینید که همگی ممکن است کمی ترسیده باشند اما در بسیاری موارد بلافاصله رفتارهای خود را عاقلانه کرده به سمت کنشهای حفاظتی رفته و بهطور مثال به جاهای مطمئن مثل زیر میز یا جای امن میروند. بنابراین ریشهیابی رفتارهای احساسی در هر کشوری ممکن است از کشوری به کشور دیگر متفاوت باشد. همچنین میتوان گفت رفتارها ممکن است که به نوعی وجود یا نبود یک فلسفه انسانگرایی برگردد. در کشورهایی که دولت رفاهی توسعهیافته دارند که در آنها ارزش جان انسان برای مردم و مسوولان بیشتر است و به رفاه انسانها توجه میشود ممکن است انسانها واکنشهای عقلانیتری نسبت به زلزله، چه قبل و چه بعد از وقوع آن داشته باشند؛ بهطور مثال ژاپن یکی از کشورهایی است که بهطور کامل توانسته است با اقدامات پایدار از وقوع زلزله و آموزشهای مداوم بعد از وقوع زلزله واکنشهای عقلانی بیشتری داشته باشد بهطور کلی میتوان ریشه این رفتارها را در همان اقدامات علمی که برای جلوگیری از خسارات زلزله انجام میشود دید. هرچقدر اقدامات علمی در هر کشوری کمتر باشد باید منتظر میزان بالاتری از رفتارهای احساسی و غیرمنطقی بود.
چرا در برابر سوانح طبیعی و غیرطبیعی کمتر دیده میشود که مردم واکنش درستی داشته باشند؟ واکنش منطقی چه نوع واکنشی است؟
همانطور که عرض کردم واکنش احساسی تقریباً در بیشتر جوامع در لحظات شروع زلزله و هنگامیکه تکانهای شدید ادامه دارد، یکسان و مشترک است. اما میزان این واکنشهای منطقی بسته به میزان آموزش، نهادها و سازمانهای مدیریت بحران، سابقه اقدامات مدیریت بحران و نحوه ساختوسازها متفاوت است. همچنین خاطره جمعی مردم در این موارد مهم است. مثلاً اقداماتی که در زمان زلزله کرمانشاه یا زلزلههای دیگر انجام شده میتواند بر نگاه مردم به زلزله تاثیر داشته باشد.
وضعیت اقتصادی تا چه اندازه بر کیفیت سازهها و ساختمانها در برابر زلزله تاثیر دارد و این مساله تا چه اندازه به مردم اطمینان میدهد که در لحظه وقوع زلزله مطمئن باشند و از رفتن به خیابان و رفتارهایی از این دست پرهیز کنند؟
درست است که وضعیت اقتصادی ممکن است تا حدی بر نحوه ساختوسازها تاثیر بگذارد ولی تاثیر تعیینکنندهای ندارد و البته نباید داشته باشد و نباید از کیفیت ساختوساز کم کند. آنچه بیشتر بر نحوه ساختوسازها تاثیر میگذارد همانطور که عرض کردم فقدان اخلاق حرفهای در بین مهندسان است. این نظارت هم چون تخصصی است امکان ندارد دولت بتواند نظارت کند و تنها سازمان نظام مهندسی باید نهتنها قواعد آموزش مهندسی را تعیین کند تا هر چه بیشتر علم نظاممهندسی بتواند ساختمانهای ضدزلزله بیشتری بسازد بلکه باید مهندسانی را که از وظیفه حرفهای خود عدول میکنند مجازات کند. کمترین مجازات هم اخراج از جامعه مهندسی است. در غیر این صورت اعتماد مردم جلب نمیشود. البته نقش دولت در مدیریت بحران نیز نباید نادیده گرفته شود. بسیاری از مشکلات ما در بحرانهای طبیعی ناشی از ضعف مدیریت بحران است که خودش بحث مفصلی دارد.