صمیمیت از تهران رفته است
بررسی تحولات جامعهشناختی موازی با توسعه فیزیکی پایتخت در گفتوگو با نیره توکلی
تهران نهتنها پایتخت بلکه بزرگترین مرکز تجمع انسانی و تراکم ثروت و قدرت در ایران است. تهران شهری بزرگ و بنا به تحلیل جامعهشناسان شهری بیقاعده برای مناسبات انسانی است. شهر بهطور روزافزون در خدمت توسعه بتن و ماشین بوده و دیگر نشانی از تردد آسان مردم، از جمله کودکان و سالمندان و ناتوانهای فیزیکی نیست.
تهران نهتنها پایتخت بلکه بزرگترین مرکز تجمع انسانی و تراکم ثروت و قدرت در ایران است. تهران شهری بزرگ و بنا به تحلیل جامعهشناسان شهری بیقاعده برای مناسبات انسانی است. شهر بهطور روزافزون در خدمت توسعه بتن و ماشین بوده و دیگر نشانی از تردد آسان مردم، از جمله کودکان و سالمندان و ناتوانهای فیزیکی نیست. گسترش اتوبانها و بزرگراهها شهر را به جزیرههایی بیدریا بدل کرده است که در محاصره تردد آلایندگی خودروها هستند. تهران شهری است که اگر تحرک آب و هوایی در آن کم شود، روزبهروز آلودهتر و زیستپذیری آن هر لحظه کمتر میشود. آب تهران در معرض کاهش و آلایندگی است و هوا نیز برای تنفس انسان کمتر و کمتر میشود. این شهر به گفته جامعهشناسان در هجمه توسعه فیزیکی روزبهروز کیفیت زندگی را از دست میدهد. یک جامعهشناس و استاد دانشگاه معتقد است؛ یکی از تغییرات در اجتماع شهری اتمیزه شدن خانوادهها در تهران است که باعث شده آدمها در تهران تنهاتر شوند. با این حال نیره توکلی در گفتوگو با تجارت فردا میگوید: بهطور کلی این روزها اغلب در ایران افسردهاند. مردم مدام در معرض اطلاعرسانی و بمباران خبری درست و غلط هستند و شهری مثل تهران بیقاعده روزبهروز در حال بزرگتر شدن است و مشکلات آن نیز افزایش مییابد و بیشک مردم در تهران تنها و تنهاتر میشوند.
***
با توجه به توسعه شهرنشینی در تهران، حاشیهنشینی نیز افزایش یافته است و کمبود امکانات نیز توانسته بر فشار افزایش جمعیت بیفزاید. روند افزایش تنهایی و تبعات آن آیا فقط محصول توسعه شهری است یا علل دیگری دارد؟
قبل از هر چیز باید نکتهای در مورد اظهارات آقای جاجرمی بیان کنم که از اتمیزه شدن خانوادهها در تهران و میل بهتنهایی سخن گفته است. این دست اظهارات اساساً قابل استناد نیستند چون فرصت شکافتن بحثها برای ایشان وجود نداشته و تناقضهایی در اظهاراتشان وجود دارد که قابل بحث است. اگرچه بنده نمیخواهم صحبتهای ایشان را تکمیل یا نقد کنم. من نظرات خودم را دارم. تناقضها در حرفهای ایشان زیاد است. جایی میگویند حملونقل در تهران زیاد و تردد راحت است ولی مردم تنها هستند و خانواده اتمیزه شده است. منظور از اتمیزه شدن چیست؟ خانواده اگر هستهای بوده است که اکنون به فردگرایی رسیده باید در شکلهای متنوعی نقد شود. بهطور کلی این روزها اغلب در ایران افسردهاند. مردم مدام در معرض اطلاعرسانی و بمباران خبری درست و غلط از سوی رسانههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی و رسانه ملی هستند. شهروندان ما نیز در اینجا با هر نوعی از مشارکت سیاسی هدف بمبارانها هستند و این بر روان آنها تاثیر میگذارد. خیلی از مردم به خاطر این هجمه مضطرب میشوند. به محض اینکه اتفاقی در ایران بیفتد رسانهها شروع میکنند به رجزخوانی و اینکه نظام در حال زیرورو شدن است. این وضعیت نگرانی و اضطراب را افزایش میدهد که البته حرفهای غیرمستند و غیرواقعی است چراکه در پی القای این هستند که بگویند نظام ظرفیت پاسخگویی ندارد. اگر ما شهر تهران را در نظر بگیریم، یکی از دلایل افسردگی در آن به مسائل اقتصادی و امیدواری بعد از برجام برمیگردد که مردم سرخوش بودند که بالاخره مشکلات ما با دنیا فروکش میکند و میتوان به کسبوکار و درآمد و آرامش و رفاه حداقلی دست پیدا کرد. متاسفانه وضع طوری شد که هم در آمریکا و هم در ایران کسانی یا بر سر کار آمدند یا کارشکنی کردند که وضعیت بهبود پیدا نکرد و انباشت افسردگی و ناکامی برای مردم در بعد اقتصادی تشدید شد. این به نوعی ناامیدی است که در سالهای اخیر تشدید شده است.
بحث ما بیشتر پیرامون کالبد فیزیکی شهر و گسترش و توسعه این شهر و شهرهای بزرگ است که منجر به افزایش آسیبها و البته به قولی تنهایی و افسردگی شهروندان میشود.
اگر بهطور کلی به بحث معماری و شهرسازی بخواهیم نظر بیندازیم و بر اساس آن به افزایش میزان افسردگی و تنهایی تهرانیها پی ببریم، اغلب کارشناسان شهری، معماران، اقتصاددانان و جامعهشناسان معتقدند تهران به دلیل افزایش جمعیت، تراکم و ترافیک سنگین، توسعه فیزیکی نامتوازن و... شهر خوبی نیست و نظرات همه آنها درست است. تهران و بهطور کلی همه شهرهای ایران چه شهرهای کوچک، چه شهرهای بزرگ، همه بیقانون رشد کردهاند. تراکمفروشی وقتی به صورت رسمی از طرف شهرداریها صورت میگیرد و به قانون از طرف نهادهای متولی بیتوجهی میشود در نهایت مردم با نوعی هرج و مرج و احساس عدم امنیت روبهرو هستند. در شهری مثل تهران وقتی همسایه شما در کنار خانه شما میتواند هر کاری انجام دهد، مثلاً مجوز گودبرداری میگیرد بدون اینکه استاندارد این کار را رعایت کند، آلودگی صوتی و آلودگی گرد و خاک و... ایجاد کند بدون اینکه به کسی پاسخگو باشد و وقتی جرثقیلها بر فراز آسمان تهران پرواز دائمی دارند و هیچکس در حریم خانه خود حتی آرامش و آسایش ندارد، اینها باعث شده که مردم و شهروندان عادی تهران احساس کنند که قانونی رعایت نمیشود و شهروندان کوچکترین حقی برای مشارکت و تصمیمگیری در مدیریت شهر ندارند و میدانند که در عین حال رعایت قانون برای همگان نیست و قانون صرفاً برای تخلفات کوچک است. مردم وقتی میبینند تخلفات بزرگ و بیقانونیهای بزرگ با مانع قانونی مواجه نمیشوند احساس بدی به آنها دست میدهد. برجها از هر طرف دارند از آسمان شهر سر درمیآورند. شمال تهران رسماً جولانگاه برجهای بیقواره است. تمام زیبایی شهر تهران به باغها و هوای تمیز و آب آن بود که اینها باعث میشود شهروندان احساس بهتری داشته باشند و کمتر دچار افسردگی شوند ولی اکنون تمام زیبایی تهران به خاطر ساختوساز بیضابطه از بین رفته است. شمال تهران در حال نابودی است و هوای تهران اکنون آلودهترین است و فضای سبز این شهر جزو کمترین سرانههای شهرهای بزرگ است. طبیعی است در این شهر احساس تنهایی و افسردگی زیاد باشد. شهرداری خودش اذعان دارد که کمترین فضای سبز را به نسبت شهروندان دارد و این بسیار خطرناک است که شهری که جمعیت زیادی در آن زندگی میکنند با چنین کمبودهایی مواجه باشد. به هر حال بخشی از این مسائل میتواند بر آسیبهای اجتماعی در شهرهایی مثل تهران تاثیر بگذارد. از یک منظر نیز کسانی که در تهران امکانات مالی و مادی ندارند بهطور ناخواسته حاشیهنشین شدهاند. سالمندان، کودکان، کمتوانان و... در تهران در انزوا هستند. ما میبینیم وقتی پیادهرو نیست، فضای سبز کم است، سطح مناسب برای تحرک معلولان و ناتوانها کافی نیست. در این شهر نمیتوان از کالسکه بچه و دوچرخه به خوبی استفاده کرد و... اینها همه باعث خانهنشینی و جدایی افراد از هم میشود. سالهاست در سطح شهر تهران بچهها دیده نمیشوند چون امکان حضور در شهر را ندارند. اینقدر فضا ناامن و پر از تردد خودرو است که بچهها جایی در این شهر ندارند. طبیعی است که ما با یک فضای پرآسیب مواجه شویم. پیشتر با تعطیلی مدارس بچهها با روپوشهای رنگارنگ در خیابان ظاهر میشدند و این نشاطی برای شهروندان داشت ولی الان مطلقاً چنین امکانی برای اغلب مناطق شهری در تهران و بیشتر شهرهای ایران وجود ندارد. تهران شهری است که خیلیها را به خانهنشینی ترغیب و حتی تشویق کرده است.
تهران در چهار دهه گذشته نقشآفرینی مهمی در اقتصاد و سیاست کشور داشته است. به این دلیل این شهر روزبهروز پرجمعیتتر و وسیعتر شده است. این تغییر ترکیب جمعیت و افزایش آن چه تاثیری بر تحولات اجتماعی و مردمشناختی گذاشته است؟
بخش زیادی از تمرکز و افزایش جمعیت و از بین رفتن روابط گرم و صمیمانه و چهره به چهره مردم از ملزومات زندگی شهری و مدرن است. اما متولیان و متفکران شهری خیلی از موضوعات بزرگ شهرهای بزرگ دنیا را توانستهاند حل کنند و برای آن مشکلات چارهاندیشی کنند. یکی از مهمترین قضایا در شهری مثل تهران وجود و تمرکز امکانات شغلی و کسب درآمد است که تقریباً منجر به نابودی کسبوکارها در شهرهای دیگر و سیل مهاجران به شهری مثل تهران شده است. هر چه در تهران دیده میشود ملغمهای است از آنچه در سراسر کشور میگذرد. مثلاً همین بینظمی و بیقانونی در شهرهای کوچک مردم را آشفته میکند. در برخی از شهرهای کوچک اوباش محلی اغتشاش ایجاد میکنند.شهروندان برای فرار از دست این اوباش هم که شده مهاجرت میکنند. یا اینکه تضییقات فرهنگی بعد از انقلاب نقش مهمی بازی کرده است. اگر محدودیتهای فرهنگی کمی کمتر شود و دولت فکری برای فضای شاد دیگر شهرستانها هم بکند بخشی از این مهاجرت از بین میرود. به نوعی ایجاد اشتغال فرهنگی صورت میگیرد. در تهران بخشی از ناتوانی در تمرکز بر اتوبانسازی است. نگاه مهندسی فیزیکی و سازهای شهر تهران را از ریخت و هویت انداخته است. برجسازی در تهران میصرفد بنابراین شهر در اختیار برجسازان است. میدانهای شهری مثل تهران که زمانی مرکز تجمع و دید و بازدید مردم محله و منطقه بود اکنون از بین رفته و در اختیار ماشینها قرار گرفته است.
شهر به صورت جزیرهای اداره میشود. زندگی مردم از هم منفک شده است. اتوبانها مردم را از هم جدا کرده است. این جزیرهها در شهری مثل تهران قطعاً منجر بهتنهایی بیشتر مردم میشود و تمرکز حاشیهنشینی در تهران با ایجاد مشاغل کاذب سبب افزایش آسیبهای اجتماعی و بزهکاری بیش از گذشته خواهد شد. یکی از مهمترین تصمیماتی که باید برای مدیریت شهری مثل تهران اتخاذ شود و از بعد جامعهشناختی بسیار بااهمیت است جلوگیری از افزایش مهاجرت، چه طبقات متوسط، چه طبقات پاییندست به شهرهای بزرگی مثل تهران است. باید مهاجرت معکوس شود و با احیای فضای کسبوکار و توسعه فضاهای فرهنگی و ورزشی و فضای سبز در شهرهای دیگر، جمعیت را مجاب به زندگی در شهرهای خودشان کنند. مسکنسازی در تهران به نحو بیرحمانهای دارد تهران را از هم میپاشاند. مسکن ساخته نمیشود. در معابر باریک برجهای بلند ساخته میشود و به نوعی سرمایه راکد تولید میشود و احتمال خرید مسکن برای شهروندان عادی سخت و سختتر میشود. قبل از هر چیز باید جلوی این بیقانونی برجسازی گرفته شود.
این کار باعث ایجاد مشاغل بهتر و پایدارتری میشود. ساختوساز تخصص بالایی میخواهد. امروز ما شاهد هستیم که کسانی در حال برجسازی هستند که کمترین تخصص در معماری و شهرسازی و مهندسی عمران و ساختمانسازی را دارند. کیفیت زندگی در شهرهایی مثل تهران دقیقاً به این جزئیات وابسته است. شهری که پر از تراکم است و جایی برای تنفس انسان نیست و روزبهروز بر تعداد خودروها و ساختمانها افزوده میشود.
با توجه به اینکه مهاجرت و افزایش جمعیت در تهران سبب بروز مشکلات زیادی شده است، آیا امکانات تفریحی و توسعه فضاهای فرهنگی مثل رشد جمعیت در تهران بوده است یا شهرداران و دولتها از نظر زیرساختی نتوانستهاند نیاز شهروندان را پاسخ دهند؟
قطعاً نتوانستهاند این کار را انجام دهند. من بارها به این مساله اشاره کردهام که برای جوانان هرگز در شهری مثل تهران توسعه زیرساخت انجام نشده است و فعالیت فرهنگی کمی در جریان است. بهجای برجسازی و آلودگی در شهرها میشد پیادهراههایی ایجاد کرد و مردم را به تحرک عمومی دعوت کرد اما این اتفاق نیفتاده است و تهران روزبهروز از داشتن اماکن عمومی محرومتر شده است. مردم امکان خروج از خانه را ندارند و پیادهروی نمیکنند. تحرک کم شده و این ناتوانی در تحرک مشکلات عدیده فیزیکی برای مردم به وجود آورده است. نشاط و شادی همگانی در شهری مثل تهران وجود ندارد. پارکها در تهران در اولویت نیستند و همه چیز به نفع درآمدهایی که شهرداری میخواسته جذب کند فدا شده است. مالسازی و ساخت مجتمعهای سازهای در اولویت بوده چون از طریق اینها میتوان پول درآورد اما ساخت پارک برای تجمع آسان واقعاً وجود نداشته است. الان برای رفتن به پارکهایی که این سالها ساخته شده باید با خودرو چندین اتوبان را طی کنید که خود منجر به ترافیک و آلودگی و خستگی و... میشود. حتی در فضای داخل پارکها هم ساختوساز شده است و به نوعی اجاره داده شده است. ایجاد فضاهای باز فرهنگی هرگز پیشبینی نشده است. الان تمام خدمات تفریحی و اوقات فراغت در شهری مثل تهران باید از سوی خانوادهها تامین شود. این مساله هم هزینه سنگینی دارد و بسیاری مواقع موفق نمیشوند این خدمات را دریافت کنند. بخشی از این امیدواری و نشاط در دست خانوادهها نیست و آنها بدون وجود زیرساخت لازم نمیتوانند به آن دسترسی پیدا کنند. در فضای خصوصی تامین این نیازها شدنی نیست و اگر هم تامین شود مدام بین حریم خصوصی و عمومی فاصله میافتد و این فاصله زیاد تعمیق میشود و از سویی سبب نوعی شکاف طبقاتی نیز میشود که خود یکی از مشکلات شهرهای بزرگ است. کم شدن فضای عمومی و خصوصی با به رسمیت شناختن بسیاری از فعالیتهای فرهنگی، ورزشی و حرکتی در شهری مثل تهران شدنی است.
آیا شهرهای دیگر در ایران هم از معضلاتی مثل حاشیهنشینی و افزایش تنهایی و افسردگی و دیگر آسیبهای اجتماعی رنج میبرند؟ یا این مساله فقط مختص شهری مثل تهران است و شهرهای دیگر چالشهای اینچنینی ندارند؟
الان آن فضای دلهره و اضطراب برای همه ایرانیان وجود دارد. در همه شهرها مردم در معرض چنین تهاجمات روانی هستند که نوعی نااطمینانی به وجود میآورد و در نتیجه اضطراب و ناراحتی و افسردگی را افزایش میدهد. چندین سال است که دارند بر روی طبقه متوسط ایران که مثلاً زیر خط فقر هستند تبلیغ میکنند. این موضوع آسیب بسیار جدی به مردم وارد کرده است. معیارهایی ذکر میشود که به مردم القا شود در وضعیت اسفباری هستند. خیلی از مردم زندگی راحت و خوبی دارند و حتی عبارت تجملی را میتوان برای آنها بهکار برد اما فکر میکنند زیر خط فقر هستند. معیارهای زندگی مرفه به افراد القا شده است. مثلاً مردم فکر میکنند باید حتماً سفر خارج بروند یا ویلای آنچنانی و چند خودرو داشته باشند. این با کدام معیار سازگار است؟ مردم در مساله خط فقر یکسان نیستند و به یک نسبت تحت تاثیر خط فقر نیستند. این فضای عمومی وجود دارد که مردم تحت تاثیر القائات هستند و به همین دلیل خود را با کیفیت بالاتری میسنجند. البته آدمها در شهرستانها به نسبت مردم تهران بیقدرتتر و کمتاثیرتر هستند و تاثیر کمتری در مدیریت شهری دارند و این مسائل به خودی خود چالش مهمی به حساب میآید. اگرچه نهادهای قانونی مثل شورای شهرها توانسته تا حدودی این خلأ را پر کند و به نحوی دموکراسی محلی را در کشور تعمیق و گسترش دهد. با این حال باید پذیرفت ابعاد دخالت دولتی و نهادی در مدیریت شهری و ضایع کردن حقوق مردم در شهرهای کوچک به نسبت تهران بسیار بیشتر است ولی تهران به دلیل گستردگی وسعت و تراکم جمعیت مردم بیشتری را درگیر مناسبات خود کرده است.