سد رشد
محسن طالب از زوایای پیدا و پنهان برخورد سلبی با استارتآپها میگوید
محسن طالب میگوید: یکی از مشکلات اساسی ما ضعف در زیرساختهاست. متاسفانه بودجهها از دست نهادها و ارگانها با ممیزیهای فراوان یا صرفاً با توجه به روابط، به دست کسانی میرسد که تخصص لازم برای انجام کار را ندارند. تجربه گذشته هم نشان داده شیوه حمایت دولت در قالب ارائه وام و تسهیلات ناکارا بوده و عمدتاً هم این نوع حمایتها راه به جایی نبرده است.
سایه فتحی: چندی پیش استارتآپهای سفارش تاکسی آنلاین بنا بر دستور قضایی استفاده از اپلیکیشن مسیریاب waze را برای رانندگان خود ممنوع اعلام کردند. این شرکتها از رانندگان خود خواستند که برای جلوگیری از غیرفعال شدن اپلیکیشنشان، در صورت داشتن مسیریاب waze آن را از روی گوشی خود حذف کنند. در این اطلاعیه استفاده از سایر مسیریابهای جایگزین و بومی پیشنهاد شد. این موضوع باعث بروز جنجالهایی در این زمینه شد و بار دیگر مساله دخالت در فعالیت کسبوکارهای مدرن در سطح حاکمیت دامن زده شد. گرچه گفته میشود شائبه امنیتی و حمایت از نرمافزارهای بومی از دلایل این اقدام قضایی است اما اینگونه برخوردهای سلبی با استارتآپها باعث شده تا نگرانیها نسبت به آینده آنها بیش از پیش باشد. به این بهانه با محسن طالب برنامهنویس و طراح وب و مدیر و بنیانگذار یکی از استارتآپهای کشور به گفتوگو پرداختیم. او میگوید: «دولت یا حاکمیت توجه کند هر نوع برخورد سلبی چون فیلتر یا محدود کردن به معنی ایجاد مانعی در جهت رشد استارتآپهاست. از این جهت میتوان به مسوولان امر ایراد گرفت که آسانترین روش را بهکار میگیرند و با بستن یا فیلتر کردن تنها صورت مساله را پاک میکنند.»
♦♦♦
اخیراً شاهدیم به شیوه دیگری در کار استارتآپها از سوی حاکمیت مداخله شده و این بار با دستور قضایی استفاده از مسیریاب waze برای رانندگان سرویسهای سفارش تاکسی آنلاین ممنوع و این نرمافزار بار دیگر فیلتر شد. به هر ترتیب به نظر میرسد مقامات قضایی با توجه به مطرح بودن شائبه امنیتی در امور استارتآپها مداخله کردهاند. با این حال اینگونه دخالتها چه پیامدهایی برای فعالیت استارتآپها که به تازگی در اقتصاد ایران شروع به رشد کردهاند به دنبال دارد؟
همانطور که مطلع هستید نرمافزار waze تحت مدیریت شرکت گوگل است. گوگل در سال 2013 این نرمافزار را با قیمت 966 میلیون دلار خریداری کرد. کاربران ایرانی از سرویسهای این شرکت آمریکایی چون جیمیل، موتور جستوجو، گوگل درایو، گوگلمپز و... استفاده میکنند. اگر دقت کنید متوجه خواهید شد در قسمتهایی که گوگل دیتا (data) میگیرد به کاربرهای ایرانی سرویس میدهد اما در قسمتهایی که باید اطلاعات (information) را برگرداند معمولاً سرویسی به کاربران ایرانی ارائه نمیدهد. مثالی از این پروژههای ارزشمند Google Code بود که از ارائه سرویس به کاربران ایرانی خودداری کرد چون تمایلی نداشت در این بخشها کشورهایی مانند ایران به سورس پروژههای open-source با ارزش دسترسی داشته باشند.
در مقابل اگر دقت کنید این شرکت آمریکایی هیچگاه دسترسی کاربران ما را به جیمیل محدود نکرده است با اینکه این امر بسیار آسان مینماید. شناسایی کاربران ایرانی استفادهکننده از جیمیل اصلاً کار پیچیدهای نیست اما در اینجا که گوگل نیاز به دیتا و مراودات ما دارد لزومی نمیبیند این دسترسی را محدود کند. ولی در مورد سرویس گوگل آنالیتیکس (Google Analytics) چون گوگل اطلاعات تحلیلی ارزشمندی در اختیار کاربرانش قرار میدهد به یکباره تصمیم گرفت این سرویس را به روی ایرانیها ببندد. حدود سه ماه پیش، Google Analytics از دسترس کاربران ایرانی خارج شد. به واسطه مسدود شدن این سرویس که با استفاده از آن سایتها و استارتآپهای مختلف میتوانستند عملکرد وبسایت خود را به صورت دقیق زیر ذرهبین قرار داده و دنبال کنند، در ایران دچار مشکل شدند و زیان دیدند.
این مثالها را عنوان کردم تا توضیح دهم چرا شائبه امنیتی در مورد سرویس waze مطرح است. شیوه کار نرمافزارهایی مانند waze و Google Maps به این صورت است که بدون داشتن هیچ دوربینی در شهر، و فقط از طریق گرفتن اطلاعات و موقعیت کاربران و سرعت و جهت حرکت آنها، ترافیک را استنتاج میکنند. در دنیا به این شیوه از گرفتن اطلاعات جمعسپاری (Crowd-Sourcing) گفته میشود. به عنوان مثال اگر 10 کاربر در اتوبان همت بین شیخ فضلالله و چمران از waze استفاده کنند و سرعت متوسط آنها 20 کیلومتر در ساعت باشد، با توجه به اینکه در یک اتوبان ماشینها میتوانند 90 کیلومتر در ساعت سرعت داشته باشند، استنباط میکند که در محدوده فوقالذکر ترافیک روانی در حال جریان است و به همین ترتیب با حضور کاربران زیادی در کل سطح شهر، میتوان ترافیک تمام شبکه خطی شهر را در اختیار داشت.
این اطلاعات دقیق چون در دامنه وسیعی به یک سایت آمریکایی داده میشود طبیعی بوده که این مساله باعث نگرانی مسوولان شود و شائبه امنیت ملی را مطرح کرده است. به هر ترتیب وقتی نرمافزاری میتواند رفتار ترافیکی مردم جامعهای را ثبت کند این اطلاعات ارزشمند بوده و ممکن است در خارج کشور از آن سوءاستفاده شود و به نحوی به کشور آسیب وارد کند. البته نمیخواهم به موضوع نگاه دایی جان ناپلئونی داشته باشم ولی چنین موضوعی در مقیاس امنیتی یک کشور که همیشه مقصد حملات تروریستی بوده است امری بیاهمیت نیست. از این نگاه دغدغه مسوولان امر قابل درک است و نباید یکجانبه قضاوت کرد. از طرف دیگر عموم جامعه هم حق دارند تا از سرویس باکیفیت استفاده کنند تا سریعاً به نیازهایشان پاسخ داده شود. مساله ترافیک در کلانشهری چون تهران باعث بروز مشکلات بسیاری برای مردم شده است. تا به امروز نرمافزار باکیفیت و دقیقی همچون waze در زمینه مسیریابی و تشخیص ترافیک طراحی و اجرایی نشده است. به هیچ عنوان جایگزین داخلی در این زمینه نداریم.
نمونههای بومی هم که وجود دارند از نظر کیفیت بسیار سطح نازلی دارند و پاسخگوی نیازهای مردم نیستند. هرچند تلاشهایی از طرف برخی شهرداریها در زمینه جمعآوری اطلاعات ترافیکی کشور صورت گرفت اما در میدان عمل نتیجهای نداشتند.
به هر حال اینگونه مداخلههای ناگهانی حتی اگر توجیه امنیتی هم داشته باشد به یکباره عموم جامعه را از استفاده یک سرویس باکیفیت که جایگزین داخلی هم برای آن وجود ندارد محروم میکند، این مساله میتواند تبعات دیگری به دنبال داشته باشد. از طرف دیگر اینگونه محدود کردنها در رشد و توسعه استارتآپها هم اثری منفی میگذارد.
به طور حتم شائبه امنیتی نباید باعث شود تا مردم از دسترسی به سرویسهای خوب و باکیفیت منع شوند. معتقدم فیلتر کردن نرمافزارهای خارجی در صورتی که جایگزین داخلی مناسبی نداشته باشد باعث تحمیل هزینه به عموم جامعه میشود چراکه باید مردم هزینه اضافی بدهند تا فیلترشکن بخرند و بتوانند بازهم از این سرویسها استفاده کنند. صرف اینکه سرویسی فیلتر و استفاده از آن ممنوع اعلام شود باعث نخواهد شد مردم دیگر از آن سرویس استفاده نکنند.
شما در ایران کسی را نمیشناسید که جملهای مانند این به زبان بیاورد: «آن سایت را نمیتوانم ببینم چون فیلتر است!» وقتی نیاز وجود دارد و در داخل کشور هم سرویسی وجود ندارد که آن نیاز را برطرف کند، مردم بازهم به شکل دیگری از آن استفاده خواهند کرد. از طرف دیگر باید دولت یا حاکمیت توجه کند هر نوع برخورد سلبی چون فیلتر یا محدود کردن به معنای ایجاد مانع در جهت رشد استارتآپهاست. از این جهت میتوان به مسوولان امر ایراد گرفت که آسانترین روش را به کار میگیرند و با بستن یا فیلتر کردن تنها صورت مساله را پاک میکنند. حدود دو سال است که در کشور البته بیشتر در تهران، مردم از سرویس waze استفاده میکنند. در این مدت این فرصت وجود داشت تا دولت از تیمهای برنامهنویسی و نرمافزاری قوی که داریم بخواهد نرمافزاری توانمند و کارا را که نیازهای عموم جامعه را پاسخ دهد، طراحی کنند. قطعاً اگر سرویس داخلی خدمات مناسبی ارائه دهد مردم هم از آن سرویس استقبال خواهند کرد.
یکی دیگر از ممنوعیتهای استفاده از مسیریاب waze، حمایت از نرمافزارها و استارتآپهای داخلی است و حتی در اطلاعیه مذکور استفاده از سایر مسیریابهای جایگزین و بومی پیشنهاد شده است. آیا راهکار حمایت از استارتآپهای ایرانی این است که حتماً باید رقیب خارجی حذف شود؟
قطعاً حذف رقیب خارجی برای حمایت از استارتآپهای داخلی راهکار درست و منطقی نیست. من خودم به عنوان مدیر یکی از استارتآپهای ایرانی با این نوع حمایتها مخالفم. ما معتقد به رشد و توسعه در فضای رقابتی هستیم. ایجاد انحصار باعث از بین رفتن خلاقیت و انگیزه میشود. به طور مثال حدود 30 سال قبل برای حمایت از خودروسازان داخلی اجازه ورود به محصولات خارجی داده نشد. اما آیا طی این سالها شرکتهای بزرگ خودروسازی کشور محصولی قابل رقابت با محصولات خارجی تولید کردهاند؟ اینگونه حمایتها به صرف اینکه رقیب خارجی حذف شود نمیتواند باعث رشد و توسعه صنایع یا استارتآپهای داخلی شود. یکی از مشکلات اساسی ما ضعف در زیرساختهاست. ما در همه کارهای تخصصی با کمبود زیرساخت مواجهیم. متاسفانه بودجهها از دست نهادها و ارگانها با ممیزیهای فراوان یا صرفاً با توجه به روابط، به دست کسانی میرسد که تخصص لازم برای انجام کار را ندارند. دولت باید در این زمینهها بازنگری کند. معتقدم جایگاه دولت در اینکه چطور بودجهها را مدیریت کند و آن را به دست افراد مناسب برساند، مهم است.
با این حال اقتصاددانان بارها نسبت به آثار و تبعات حمایتهای دولت در قالب وام و تسهیلات خرد هشدار دادهاند نمونه آن تجربه پولپاشی زیانبار در اقتصاد ایران است. با توجه به این امر دولت باید بودجهای را که در این زمینه سرمایهگذاری میکند چگونه مدیریت کند که تجربههای گذشته تکرار نشود؟
بله، تجربه گذشته نشان داده شیوه حمایت دولت در قالب ارائه وام و تسهیلات ناکارا بوده و عمدتاً هم این نوع حمایتها راه به جایی نبرده و این تجربه شکست خورده است. شرکتهایی وجود دارند که سالها در حال تولید نرمافزار هستند و از وام وجوه ادارهشده و دیگر تسهیلات دولتی بهره بردهاند اما عموماً با کمترین استقبال از سوی کاربران مواجه شدهاند. این شرکتها عموماً نرمافزارهایی تولید میکنند که کیفیت قابل قبولی ندارند و به نظر میرسد بودجهای را گرفتهاند تا برای وامدهنده محصولی را درست کنند نه برای استفاده واقعی مردم! دولت بهتر است به جای اینگونه حمایتها در زیرساختها سرمایهگذاری کند و بستر مناسب برای ورود بخش خصوصی و جوانان خلاقی که در این عرصه فعالیت میکنند را فراهم کند. متاسفانه بخش دولتی با اینکه در سالهای اخیر در ظاهر امر نشان داده به دنبال خصوصیسازی است اما همیشه ذات انحصارطلبی خود را حفظ کرده است.
نمونه مشخص آن واگذاری مخابرات است. این اتفاق هم در زمینه استارتآپها رخ داده است. به طور مثال بخش دولتی در برخی پروژههای استارتآپی سرمایهگذاری کرده اما از همان ابتدا به دنبال آن بوده که سهم بالایی داشته باشد و در تمام امور استارتآپ مربوطه دخالت کرده و مسیر را او مشخص کند که لزوماً بهترین مسیر نیست. در حالی که اصول سرمایهگذاری در استارتآپها اینگونه نیست.
بنیانگذاران یک استارتآپ باید سهم اکثریت یک پروژه را داشته باشند که انگیزه کافی برای کار و تلاش برای آنها حفظ شود. سرمایهگذار باید ریسکهای سرمایهگذاری در این فضا را بپذیرد و زمینه برای رشد استارتآپ فراهم باشد نه اینکه تنها به دنبال کسب سهم بیشتری باشد. این مساله باعث میشود انگیزه و خلاقیت جوانانی که در این عرصه فعالیت میکنند از بین برود. به نظر میرسد بخش دولتی با قاعده و قانون اصلی در سرمایهگذاری در استارتآپها آشنا نیست.
با این اوصاف راهکار صحیح و اصولی در این زمینه چیست و چه باید کرد؟
اینکه کار را به کاردان بسپارند نه اطرافیان. شرکتهای نرمافزاری زیادی میشناسم که توانمندیهای بسیار بالایی دارند ولی جای تعریف پروژههای بزرگی مانند waze در آنها خالی است چون رابطه خاصی با دولت ندارند. افرادی در بدنه دولت باید برای پایش شرکتهای مستعد نرمافزاری تلاش کنند و با توجه به تخصص و سابقه کاری مرتبط آنها و نه هیچ عامل رابطهای دیگری اینگونه پروژهها را به آنها بسپارند، زیرساخت مالی و اطلاعاتی لازم برای آنها را فراهم کنند و بگذارند این تیمها کارشان را خودشان انجام دهند. متخصصان در این شرکتها به اندازه کافی باهوش هستند که در صورت داشتن منابع مالی و زمان، بهترین محصول ممکن را تولید کنند.
ما نمونههای بسیار موفقی چون آپارات و کافه بازار در سالهای اخیر در حوزه استارتآپها داریم که اکنون به شرکتهای بزرگی تبدیل شدهاند. این استارتآپها با هزینههای شخصی سرمایهگذاری شدهاند، اینگونه نبوده که دولت به آنها پول بدهد. این افراد با سرمایه شخصی سالهاست تلاش کردهاند و کار شبانهروزی انجام دادهاند تا امروز به موفقیت رسیدهاند. بنابراین دولت به جای حذف رقبای خارجی باید به فکر تامین زیرساخت و تقویت شرکتهای توانمند در این عرصه باشد.
البته در کنار مشکلات اشارهشده، متاسفانه ما در کشور با مشکل اجتماعی دیگری با نام عدم روحیه کار جمعی مواجه هستیم، سازمانها و نهادهای بسیار بزرگی در کشور وجود دارند که هر یک دارای منابع غیرقابل وصفی هستند ولی لزوماً این منابع را با یکدیگر به اشتراک نمیگذارند.
به عنوان مثال برای ساختن پروژههایی نظیر waze در وهله اول نیاز به داشتن یک سیستم کامل جغرافیایی و شبکه خطی معابر کشور است که بعید میدانم سازمانهای ذیربط به راحتی آن را با دیگران به اشتراک بگذارند و صرفاً در سیستمهای ناکارآمد داخلی خود از آنها استفاده میکنند.
به هر ترتیب باید گفت شیوههای روز سرمایهگذاری و تامین بسترهای مدرن زیرساختی و مدیریت کارا میتواند باعث شود تا استارتآپهای ایرانی به اندازهای رشد کنند و بزرگ شوند که در منطقه و جهان حرفی برای گفتن داشته باشند و رقابت کنند. در اینجا جایگاه دولت بسیار اهمیت پیدا میکند. دولت باید نقش متعادلکننده و رقابتی را در بازار ایفا کند. بازهم تاکید دارم بستن یا فیلتر کردن و حذف رقیب خارجی تنها به معانی پاک کردن صورت مساله است و تنها اقتصادمان را از زمینههای ایجاد رشد پایدار محروم میکنیم.