تاریخ انتشار:
آیندهپژوهی روابط ایران و آمریکا در سال ۱۳۹۲
روابط ایران و آمریکا در ۳۴ سال گذشته همواره با نشانههایی از رقابت، تعارض و مصالحه همراه بوده است.
روابط ایران و آمریکا در ۳۴ سال گذشته همواره با نشانههایی از رقابت، تعارض و مصالحه همراه بوده است. در سال ۱۳۹۱ وجه مسلط الگوی تعامل ایران و آمریکا ماهیت رقابتی داشته است. اگرچه همواره ادبیات مصالحهجویانه بخشی از الگوی تعامل دیپلماتیک ایران و آمریکا بوده است، اما این رویکرد صرفاً ماهیت اعلامی داشته و نمیتوان نشانههایی از مصالحه راهبردی در روابط دو کشور را مورد ملاحظه قرار داد. بخش دیگر از فرآیند تعامل ایران و آمریکا را باید در قالب تعارض و «ادبیات تهدید» مشاهده کرد. در این فرآیند نقاط عطف محدودی در الگوی روابط ایران و آمریکا مشاهده میشود. ادبیات تهدید علیه ایران از ژوئن ۲۰۱۲ آغاز شد و تا نوامبر ۲۰۱۲ یعنی بعد از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا تداوم یافت. رویکرد باراک اوباما در برخورد با ایران را باید بهکارگیری الگوی «دیپلماسی اجبار» در حوزه سیاست خارجی و امنیتی دانست. دیپلماسی اجبار مبتنی بر «راهبرد پیشگیرانه» است. راهبرد پیشگیرانه را باید به عنوان رویکرد جدیدی دانست که به مفهوم پایان «سیاست مهار» است. در سیاست مهار محدودیتهای راهبردی علیه ایران در قالب الگوهای کمشدت و چندجانبه اعمال میشد، در حالی که
بر اساس راهبرد پیشگیرانه الگوی تصاعد تهدیدات اقتصادی، تکنولوژیک، دیپلماتیک و بینالمللی در دستور کار قرار گرفته است. در آخرین ماه سال ۱۳۹۱، دیپلماتهای ایران و آمریکا در قزاقستان برای اولین بار در سال جاری از ادبیات معطوف به همکاری و مصالحه صحبت کردند. شرایط گروه 1+5 در روند مذاکرات آلماتی تا با بسیاری از مذاکرات قبلی متفاوت به نظر میرسید. کشورهای غربی به این امر واقف شدند که ادامه دیپلماسی اجبار ممکن است مخاطرات راهبردی برای منطقه و فرآیند مذاکرات ایجاد کند. در ۲۸ اسفند ۱۳۹۱ نیز گروه کارشناسی هستهای ایران تلاش خواهند داشت مذاکراتی را با کارشناسان هستهای گروه 1+5 در استانبول برگزار کنند. این امر نشان میدهد دورنمای مذاکرات ۱۶ فروردین آلماتی تا بر اساس رهیافتهای معطوف به مصالحه سازماندهی خواهد شد.
نشانههای راهبرد پیشگیرانه آمریکا در برخورد با ایران
راهبرد پیشگیرانه را میتوان به عنوان محور اصلی سیاست آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران دانست. این فرآیند، در سال ۲۰۱۲ و در ارتباط تصاعد تحریمهای اقتصادی و راهبردی علیه جمهوری اسلامی ایران مشاهده میشود. سیاست خارجی و امنیتی آمریکا در سال ۲۰۱۲ دارای پیامدهای منطقهای و بینالمللی بوده است. موج محافظهکاری در رفتار سیاسی و امنیتی آمریکا در سالهای 2010-۲۰۱2 به گونه مشهودی افزایش یافته است. نشانه آن را میتوان در ارتباط با اجرای راهبرد پیشگیرانه برای محدودسازی قابلیت اقتصادی و امنیتی ایران در محیط منطقهای و بینالمللی دانست.
۱- نقش کنگره و گروههای محافظهکار در اجرای راهبرد پیشگیرانه علیه ایران
محافظهکاران سیاست خارجی و راهبردی آمریکا که در کنگره از جایگاه موثری برخوردارند، تلاش میکنند از طریق تولید گفتمان امنیتی، جلوههایی از تضاد را در سیاست بینالملل علیه ایران سازماندهی کنند. چنین فرآیندی تحت تاثیر موجهای اجتماعی و نقش گروههای اسرائیلمحور در ایالات متحده قرار دارد. گروههای محافظهکار که منادی یکجانبهگرایی امنیتی آمریکا در حوزههای مختلف جغرافیایی بودند، تلاش دارند بار دیگر قدرت خود را در کاخ سفید تثبیت کنند. پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای کنگره، منجر به تغییر در موازنه قدرت در روابط گروههای رقیب در ساختار سیاسی آمریکا شد. استراتژیستهای آمریکایی در سال ۲۰۱۲ مخالفت خود را در ارتباط با ضرورت عدم گسترش افقی قابلیت هستهای کشورهای مختلف بیان داشتند. آنان از مفهوم بازدارندگی راهبردی در حوزه منطقهای بهره گرفتهاند. ضرورتهای بازدارندگی منطقهای در تفکر استراتژیک آمریکا به مفهوم آن است که برای مقابله با گسترش تروریسم هستهای باید از گسترش قابلیت راهبردی کشورهای مختلف از جمله ایران که دارای قابلیت ایدئولوژیک است، جلوگیری به عمل آورد. نشانههای راهبرد پیشگیرانه معطوف به کاربرد
ابزارهای نهادی و ساختاری علیه قدرت اقتصادی ایران است. مهمترین بخش این قطعنامه که مبتنی بر اعمال تحریمهای چندجانبه بود، توسط وزارت خزانهداری و سازمان افبیآی به مرحله اجرا گذاشته شده است. ضرورتهای راهبرد پیشگیرانه ایجاب میکند که جلوههایی از محدودیت اقتصادی و تکنولوژیک در برابر ایران ایجاد شود. چنین محدودیتهایی برای کنترل قابلیت هستهای ایران به کار گرفته شده است.
۲- بیثباتسازی سوریه در راهبرد پیشگیرانه آمریکا علیه ایران
یکی دیگر از حوزههای اختلاف ایران و آمریکا را که منجر به تضاد امنیتی شده است باید در ارتباط با تحولات سوریه مورد توجه قرار داد. سوریه محور اصلی کنش ژئوپولتیکی ایران در خاورمیانه محسوب میشود. بنابراین امنیت ساختار سیاسی این کشور برای جمهوری اسلامی ایران از اهمیت ویژهای برخوردار است. تلاش آمریکا برای مقابله با رهبران و ساختار سیاسی سوریه را میتوان یکی دیگر از تضادهای ایران و ایالات متحده دانست که زمینههای تصاعد بحران را به وجود آورده است. موضوع سوریه به موازات ادبیات تهاجمی گروههای اسرائیلمحور درباره ضرورت تغییر نظام سیاسی در ایران به عنوان رویکرد جدید دولت اوباما در توجیه ضرورت محدودیتهای گستردهتر امنیتی و راهبردی محسوب میشود. در گزارش راهبردی لئون پانتا که در ۶ ژانویه ۲۰۱۲ منتشر شد، میتوان جلوههایی دیگر از رویارویی استراتژیک علیه ایران را مورد ملاحظه قرار داد. آمریکا تلاش دارد ایران را در افکار عمومی منطقهای و بینالمللی به عنوان تهدید امنیتی معرفی کند.
موجهای امنیتگرایی در ایالات متحده منجر به شکلگیری منازعات ژئوپولتیکی در روابط ایران و آمریکا در سال ۱۳۹۱ شده است. ادبیات سیاسی و امنیتی کارگزاران سیاست خارجی و رسانههای آمریکا در سال ۱۳۹۱ نسبت به ایران ماهیت تشدیدیابندهای پیدا کرده است. دیپلماسی فشار به دیپلماسی تهدید تبدیل شده است. در چنین فرآیندی میتوان نشانههایی از تصاعد تهدیدات امنیتی علیه ایران را مورد ملاحظه قرار داد. یکی از رویکردهای بنیادین آمریکا در سال ۱۳۹۱ را میتوان افزایش تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی دانست. وزارت خزانهداری ایالات متحده مسوولیت اجرای چنین اهدافی را عهدهدار شد. معاون خزانهداری آمریکا از دیپلماسی تحریم برای ناکارآمدسازی قابلیت اقتصادی و استراتژیک ایران استفاده کرد. به این ترتیب میتوان استراتژی مهار ایران توسط ایالات متحده را به عنوان مقدمهای برای اجرای «سیاست پیشگیرانه» علیه ایران دانست.
۳- موضوع هستهای در راهبرد پیشگیرانه آمریکا علیه ایران
زمامداران آمریکایی تلاش همهجانبهای به انجام رساندند تا موضوع فعالیتهای هستهای ایران را در قالب پروتکل الحاقی سازماندهی کنند. جمهوری اسلامی ایران بر این اعتقاد است که انتقال پرونده ایران به شورای امنیت و اعمال تحریمهای اقتصادی یکجانبه علیه جمهوری اسلامی ایران با روحیه همکاریجویانه مغایرت دارد. به عبارت دیگر میتوان فرآیندی را مورد ملاحظه قرار داد که ایران از رویکرد عدم تمکین در برابر فشارهای فراقانونی جهان غرب بهره میگیرد. سیاست هستهای آمریکا را میتوان بخشی از شکلبندی قدرت و امنیت ملی در ایالات متحده دانست که گروههای محافظهکار حساسیت ویژهای نسبت به آن دارند.
دورنمای کنش تعاملی ایران و آمریکا در سال۱۳۹۲
یک ضربالمثل ایرانی میگوید: «سالی که نکوست، از بهارش پیداست.» برخی از تحلیلگران ایرانی بر این اعتقادند که اجلاسیه آلماتی به عنوان نقطه عطف جدیدی در جهتگیری تعاملی آمریکا با ایران محسوب میشود. در اجلاسیه آلماتی، رویکرد سیاسی و راهبردی آمریکا با تغییرات مشهودی در مقایسه با اجلاسیه استانبول، بغداد و مسکو روبهرو شد. معادله کاهش تحریم به موازات کاهش غلظت غنیسازی را میتوان به عنوان یکی از شاخصهایی دانست که نمادی از نگرش راهبردی ایران در اجلاسیههای گذشته بوده است. روند تداوم مذاکرات کارشناسی و سیاسی در ۲۸ اسفند ۱۳۹۱ و ۱۶ فروردین ۱۳۹۲ برگزار میشود. محور اصلی این مذاکرات را باید در قالب سیاست کاهش تحریم ارزیابی کرد. واقعیت آن است که رویکرد کاهش تحریم در مذاکرات به عنوان بخشی از روند دیپلماسی همکاریجویانه تلقی میشود. نگرش دیپلماتیک ایران معطوف به پیدا کردن سازوکارهایی برای کاهش تهدیدات اقتصادی و امنیتی ناشی از تضاد در سیاست هستهای است. چنین رویکردی به مفهوم آن است که آمریکا در سیاست کلی خود نسبت به ایران تغییراتی را ایجاد کرده است. رویکرد مقابلهجویانه جایگزین سازوکارهای کنش مرحلهای و تاکتیکی شده است.
آمریکا بخشی از سیاست راهبردی خود را در خاورمیانه بازسازی کرده و این امر جهتگیریهای راهبردی جدیدی را اجتنابناپذیر میسازد. الگوی تعامل ایران و آمریکا در سال ۱۳۹۲ بر اساس جهتگیریهای کلی دوران موجود را میتوان به شرح ذیل مورد توجه قرار داد.
۱- روند مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 در چارچوب مصالحهگرایی تاکتیکی ادامه پیدا میکند. نشانه چنین رویکردی را باید به عنوان اجتناب از اتخاذ تحریمهای جدید اقتصادی و راهبردی علیه ایران دانست.
۲- سیاست تبلیغاتی آمریکا در دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران ماهیت پیچیدهتری پیدا میکند. اگرچه در این فرآیند الگوی دیپلماسی عمومی و رسانهای آمریکا فعالیتهای خود را در قالب تشدید تضادهای سیاسی بین گروههای رقیب ایران پیگیری میکند، اما دولت آمریکا در این روند از اتخاذ سیاستهای تند و رادیکال خودداری خواهد کرد.
۳- کارگزاران اجرایی و راهبردی ایالات متحده به این جمعبندی رسیدهاند که مقابله پرشدت با راهبرد جمهوری اسلامی ایران در منطقه، منجر به خلاء قدرت در حوزه آسیای جنوب غربی، شرق مدیترانه و شمال آفریقا خواهد شد. این گروه از برنامهریزان راهبردی آمریکا اعتقاد دارند که اگر ایران در شرایط حاشیهای قرار گیرد، نیروهای گریز از مرکز سلفی تحت تاثیر عربستان از نقش سیاسی و امنیتی ویژهای در منطقه برخوردار میشوند.
۴- در شرایط موجود، افرادی همانند جوزف بایدن، جان کری، چاک هاگل و باراک اوباما به عنوان اعضای اصلی شورای امنیت ملی آمریکا، نیروهای محوری برای تصمیمگیری راهبردی محسوب میشوند. افراد یادشده در زمره حلقه سیاسی مقابله با گروههای محافظهکار در سنای آمریکا و در دوران ریاستجمهوری جورج بوش (پسر) ایفای نقش کردهاند. هماکنون، افراد یادشده باید موضوعات مربوط به سیاست راهبردی آمریکا در برخورد با کشورهای مختلف از جمله ایران را پیگیری کنند.
۵- تغییر در سیاست آمریکا درباره سوریه از نوامبر ۲۰۱۲ مشاهده میشود. در فرآیند جدید، ایالات متحده مبادرت به اعطای کمکهای اقتصادی به گروههای اپوزیسیون کرده و مخالفت خود را با تشدید و گسترش جنگ علیه دولت بشار اسد اعلام کرده است. راهبرد جدید معطوف به سیاست توازنیابی در آینده سیاسی سوریه محسوب میشود. به قدرت رسیدن گروههای سلفی تندرو در سوریه را باید به عنوان تهدید اصلی آمریکا در آینده دانست. به همین دلیل است که روسیه نقش موازنهکننده را در فضای سیاست منطقهای و آینده سیاسی سوریه ایفا میکند.
۶- اگرچه روندهای موجود در مقایسه با الگوهای کاربردی آمریکا در سالهای ۲۰۱0-۲۰۱2 با تغییراتی همراه میشود، اما الگوهای جدید در سیاستگذاری آمریکا نمیتواند منجر به کاهش تضادهای بنیادی در روابط دو کشور شود. ظهور نیروهای تهدیدکننده جدید برای سیاست امنیتی آمریکا را باید به عنوان اصلیترین عامل ایجاد تغییر در فرآیندهای کنش سیاسی ایرانی و آمریکا در سال ۱۳۹۲ دانست.
دیدگاه تان را بنویسید