شناسه خبر : 2927 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

گفت وگوی اختصاصی با جفری تاکر، نویسنده و روشنفکر آزادیخواه آمریکایی

تحریم‌کنندگان بیشتر به تنش تمایل دارند

آقای تاکر، در ابتدا بهتر است از جنبش‌های اجتماعی آغاز کنیم. نظرتان درباره جنبش‌های اجتماعی آلترناتیو(بدیل) کنونی در جامعه آمریکا چیست؟

جفری تاکر
ترجمه: عباس شهرابی فراهانی
آقای تاکر، در ابتدا بهتر است از جنبش‌های اجتماعی آغاز کنیم. نظرتان درباره جنبش‌های اجتماعی آلترناتیو (بدیل) کنونی در جامعه آمریکا چیست؟ جنبش‌هایی مانند آنارکو-کاپیتالیست‌ها، آنارشیست‌های چپگرا، لیبرال‌های رادیکال و جنبش‌هایی از این دست، تا چه اندازه در بین مردم آمریکا محبوب‌اند؟ آینده این جنبش‌ها را چگونه می‌بینید؟
آمریکایی‌ها هیچ‌گاه مردمانی فرمانبر نبوده‌اند. یک وضعیت اضطراری ملی بزرگ، مثل جنگ یا رکود یا حمله‌ای حقیقی، لازم است تا آمریکایی‌ها را به سوی سازگاری و اطاعت سوق دهد. سیاستمداران و مقامات حکومتی عاشق این وقایع‌اند زیرا در این شرایط جمیع مردم به دولت وابسته می‌شوند. با این حال، این شرایط چندان دوام نمی‌آورد. عصیان و آشوب دلپسند فرهنگ آمریکایی، به محض اتمام وضعیت اضطراری، بازمی‌گردد.
ما باید به یاد آوریم که این کشور تاریخ باشکوهی دارد که در انقلاب، پیش از تحمیل قانون اساسی در سال 1789 به اوج خود رسید. این تاریخ عبارت است از تاریخ جنبش‌های آلترناتیو، همان‌گونه که شما شرح دادید. اینترنت اینها را به گونه‌ای بی‌سابقه آشکار کرده و به آنها اجازه داده فارغ از جغرافیا توسعه یابند. پیامد این امر، شکوفایی گسترده خرده‌تمدن‌هایی است که در حال تعمیق و گسترش هستند. برخی افراد که در آرزوی «شکوه و عظمت ملی» سیر می‌کنند، این گرایش‌ها را به عنوان گرایش‌هایی خطرناک، تقبیح می‌کنند. اما من آن را شکوفایی آزادی می‌دانم. این جنبش‌های آلترناتیو، هرچه بیشتر رشد کنند، کاربست تحریک‌های امپراتوری‌مآبانه کمتر می‌شود. امپراتوری بر مبنای وحدت و یگانگی کامیاب می‌شود. اما آزادی با تمایز و عدم اتحاد، که از طریق منابع تمرکززدایانه توزیع دانش امکان می‌یابد، آشکار می‌شود. انحصار بر ارتباطات به طور کامل توسط رسانه‌های دیجیتال شکسته شده است، در نتیجه اکنون مردم می‌توانند اخبارشان را از هر جایی به دست آورند و با هر کسی ارتباط برقرار کنند. در مورد انحصار بر آموزش نیز وضع همین‌طور است. حتی انحصار پولی دولت مرکزی نیز مانند قبل کار نمی‌کند، که این امر الهام‌بخش جنبش‌های جدید به سوی بانکداری و نظام‌های پرداختی آلترناتیو‌شده است.
تا چه اندازه شکل‌گیری یک جنبش لیبرتارین (آزادیخواهانه) قدرتمند را در جوامع خاورمیانه ممکن می‌دانید؟
اشتیاق به آزادی جهانشمول است زیرا در ذات و بنیان ما انسان‌ها، در مقام افراد، قرار دارد. بنابراین پاسخ کاملاً مثبت است. هیچ‌کس نمی‌خواهد درون قفس زندگی کند. هر شخصی بر روی کره خاکی، در ذهن خود یک معترض است. پروژه فکری لیبرتارین حقیقتاً توانسته آگاهی‌ها را نسبت به گسترش دولت و رابطه مستقیم آن با فقدان آزادی افزایش دهد. یک مساله دیگر نیز وجود دارد: هر کسی در جهان، حدی از آزادی را در حیات اقتصادی‌اش به کار می‌بندد. این امر حتی در کنترل‌کننده‌ترین نظام‌ها نیز صحت دارد. ما تنها نیاز داریم بر ساختارهای پیرامون خود که زندگی ما را بهتر می‌کند، تامل کنیم و آن ساختارها را به کل جامعه بسط دهیم. این امر در آمریکا، چین و هر جای دیگری در هر زمان و مکانی صحت دارد.
اجازه دهید کمی هم به سیاست خارجی بپردازیم. به نظر شما، سیاست‌های خارجی اوباما چه تاثیری بر شأن بین‌المللی آمریکا در سرتاسر جهان دارد؟ شما، به عنوان یک لیبرتارین، با سیاست خارجی هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه مخالف هستید. یک فعال لیبرتارین چه نوعی از سیاست خارجی را باید به عنوان بدیل ارائه دهد؟
راه درستی که باید پیش گرفته شود، تعامل حداکثری همه افراد با دنیا و نگه داشتن حکومت‌ها درون مرزهای خودشان است. دولت - ملت نهادی بی‌مورد و تاریخ‌گذشته است، عتیقه‌ای در حال مرگ که به دورانی که مردم سراسر جهان نمی‌توانستند به عنوان هم‌قطاران با هم ارتباط داشته باشند، تعلق دارد. امروزه، به لطف فناوری، همه مردم دنیا به این نتیجه رسیده‌اند که ما با یکدیگر بیشتر مشابهت داریم تا هر یک از ما با حکومت‌هایمان. در نتیجه، امکان این امر فراهم آمده تا اشکال نوینی از روابط رشد کند و تا جایی ژرفا یابند که دولت - ملت‌ها در سراسر دنیا، مجموعه شهروندان ثابتی نداشته باشد. تحت این شرایط، جنگ نامحتمل‌تر خواهد شد. صلح اولین شرط پیشرفت و توسعه است.
نظر شما درباره تحریم‌هایی که ایالات متحده آمریکا، سازمان ملل و اتحادیه اروپا بر کشورهایی چون ایران تحمیل می‌کنند، چیست؟ آیا این تحریم‌ها واقعاً اثرگذارند؟ چه کسی از این تحریم‌ها بیشتر رنج می‌برد، حکومت‌ها یا مردم؟
کوچک‌ترین مدرکی دال بر این‌که تحریم‌ها به اهداف بیان‌ شده خود دست یافته‌اند، وجود ندارد. تحریم به اصلاح حکومت‌ها نمی‌انجامد. حکومت‌ها مایل‌اند خارجی‌ها را مقصر مشکلات‌شان بدانند. هنگامی که کشورهای خارجی اعمالی تهاجمی مانند تحمیل تحریم‌های تجاری انجام می‌دهند، رهبران محلی آنان را به خاطر مشکلات موجود در کشور سرزنش می‌کنند. به بیانی دیگر، تحریم‌ها به مردم آسیب می‌رساند. هیچ استثنایی بر این قاعده وجود ندارد. حکومتی که تحریم‌ها را تحمیل می‌کند احتمالاً بیشتر خواهان تنش و درگیری است. تحریم‌های ایالات متحده علیه قدرت‌های خارجی پیش‌درآمدی برای جنگ است. برای اثبات صحت این امر، تاریخی 100 ساله از نمونه‌های گوناگون در اختیار داریم.
سوال آخر به اقتصاد مربوط می‌شود. سیاست‌های اقتصادی اوباما چه تاثیری بر اقتصاد آمریکا و اقتصاد جهانی دارد؟ آثار آن بر طبقات مختلف جامعه آمریکا چیست؟
من کاملاً با سیاست‌های هر رئیس‌جمهوری، از جمله این یکی، مخالفم. گفتن این‌که آیا اوباما از گزینه‌های دیگر بهتر است یا بدتر، دشوار است. می‌دانم بخشی از جذابیت او برای عموم مردم آمریکا، این بوده است که وی از نامزد جمهوریخواه صلح‌طلب‌تر است. شاید درست باشد. در واقع، تا حد زیادی درست است. اما معنی‌اش این نیست که اوباما ایده‌آل است. سیاست او درباره هواپیماهای بدون سرنشین وحشت‌آور است و به تکثیر جهانی هواپیماهای بدون سرنشین می‌انجامد. تحریم‌های وی فاجعه‌بارند. سیاست‌های جنگی ادامه‌ یافته و تصرفاتش در عراق، افغانستان و سایر کشورها به هیچ کسی کمک نمی‌کند. او جنگ‌طلب به حساب نمی‌آید، زیرا سرسخت‌ترین منتقدانش از این هم بدترند.
سیاست‌های اقتصادی او نیز، حتی در مقایسه با دیگر روسای‌جمهور آمریکا، به طرز نامعمولی بد بوده است. ما این حباب مالی و مسکن را که در سال 2008 آغاز شد داشتیم، مدیریت اوباما نیز از جادوگری اقتصادی برای حل این بحران استفاده کرده است. سیاست‌های هزینه‌ای و پولی وی صرفاً رکود را تشدید و شرایط را برای بحرانی بزرگ‌تر فراهم کرده است. نخبگان در قدرت (از سیاست‌های اقتصادی اوباما) سود برده‌اند، اما نه طبقه متوسطی که اوباما ادعا می‌کند عاشق آنهاست. درآمد خانوار هنوز در حال سقوط است و بیکاری متداوم شده است. باورکردنی نیست که در آغاز این سال، جمهوریخواهان و دموکرات‌ها، رئیس‌جمهور و کنگره، بتوانند متحد شوند و یک افزایش مالیاتی بزرگ را عملی کنند. آن هم در شرایط رکود! بر خلاف بازارها، که در توسعه و یادگیری تخصص دارند، حکومت‌ها نهادهایی شدیداً بی‌اطلاع و غافل هستند که به تکرار همیشگی سیاست‌های بد و احمقانه می‌بالند، و هرگز قبول نمی‌کنند که در مسیر اشتباهی قرار دارند. احتمالاً هر یک از شهروندان جهان این را در مورد حکومت خود مشاهده می‌کند. درباره این امر، یک الگو وجود دارد. اصلاح نظم جهانی نیازمند نظر کردن به آن الگو و عمل بر مبنای آن است.

صلح
امروزه، به لطف فناوری، همه مردم دنیا به این نتیجه رسیده‌اند که ما با یکدیگر بیشتر مشابهت داریم تا هر یک از ما با حکومت‌هایمان. در نتیجه، امکان این امر فراهم آمده تا اشکال نوینی از روابط رشد کند و تا جایی ژرفا یابند که دولت - ملت‌ها در سراسر دنیا، مجموعه شهروندان ثابتی نداشته باشد. تحت این شرایط، جنگ نامحتمل‌تر خواهد شد. صلح اولین شرط پیشرفت و توسعه است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها