تاریخ انتشار:
چالشهای پیشروی ایران در کشورهای بهار عربی
تیغ دولبه دیپلماسی
دو سال و اندی پیش، خودسوزی محمد بوعزیزی در تونس بهانهای شد تا پس از سرنگونی بنعلی در این کشور، آتش خشم ملتهای عرب در مصر، لیبی و یمن، دامن رهبران مستبد این کشورها را بگیرد و اردن، عربستان، بحرین و در نهایت سوریه با فضایی متفاوت با گذشته روبهرو شوند.
با در نظر گرفتن رابطه ایران و کشورهایی که در این مدت شاهد تغییرات بنیادین و انقلابی بودهاند، هم میتوان به بررسی رابطه دوسویه ایران با هرکدام از این کشورها نظری افکند و هم میتوان به بررسی پیامدهای مربوط به بهار عربی بر راهبردهای ایران در منطقه اشاره کرد.
در میان کشورهای عربی، ایران و تونس تا پیش از سقوط بنعلی، رابطه خاص و آنچنان دوستانهای نداشتند اما سقوط بنعلی و قدرت گرفتن اسلامگرایان این امید را برانگیخت که روابط دو کشور، فصل تازهای را تجربه کند.
در این برهه اگرچه نقل قولی از راشد غنوشی در مورد تفاوت میان اسلامگرایی تونس با ایران بیش از آنچه باید مورد توجه قرار گرفت، اما واقعیت آن است که زمینههای مشترک میان تونس بعد انقلاب با ایران بیشتر از گذشته است، هرچند نمیتوان این واقعیت را کتمان کرد که در سایه برخی ناآرامیهای اخیر تونس و قدرت گرفتن گروههای سلفی که به نوبه خود احزاب و گروههای لیبرال را به چالش گرفتهاند، سران النهضه نه پروای آن را دارند که در حضور سلفیها سخن از ایران شیعی بر زبان بیاورند و نه علاقهای دارند که از سوی احزاب سکولار متهم به نزدیکی به ایران شوند.
رابطه ایران و یمن قبل و بعد از سقوط علی عبدالله صالح شاهد کمترین تغییر بوده است و به نظر میرسد گره ناگسستنی دولتمردان این کشور با ایران همچنان بر ادعای حمایت ایران از شیعیان حوثی بسته شده است.
رابطه ایران و لیبی قذافی نیز رابطه پرفراز و نشیبی بوده است. هرچند قذافی در برهههایی همچون جنگ میان ایران و عراق به راه دیگر شرکای عرب خود در حوزه خلیج فارس نرفت و کم و بیش مواضعی در حمایت از ایران اتخاذ کرد اما سالهای واپسین دیکتاتور دمدمیمزاج، که مصادف با نزدیکی به غرب نیز بود چندان شباهتی با سالهای آغازین رابطه این کشور با ایران نداشت.
اگر در بررسی آنچه در رابطه ایران و مصر رخ داده است، این نکته مد نظر قرار نگیرد که بررسی تحولاتی در این سطح نیازمند گذشت مدت زمان بیشتری است، در نهایت میتوان به رصد چند تحول نظیر سفر هیاتهایی از فعالان اجتماعی و سیاسی مصر به ایران، سفر مهم رئیسجمهور ایران به مصر و لغو یکجانبه ویزای ایران برای اتباع مصر و از آن سو نیز میزبانی مصر برای برگزاری کنفرانس تجزیهطلبان عربزبان ایرانی و اظهارات وزیر گردشگری مصر مبنی بر دو شرط ضرورت اشراف امنیتی مصر بر گردشگران ایرانی و ممنوعیت دیدار از اهرام (!) را مد نظر قرار داد که بیتردید بازگوکننده همه جنبههای این رابطه نیست.
به جز موضوع رابطه موردی ایران با کشورهای پیشگفته، موضع ایران در قبال تحولاتی که در بحرین و سوریه روی داده است نیز بخش مهم دیگری از منظومه مرتبط با تحولات اخیر در کشورهای عربی را به خود اختصاص داده است. اعتراض مردم شیعی بحرین علیه حکومت اقلیت سنی که با مداخله عربستان و ورود نیروی نظامی موسوم به «سپر جزیره» ابعاد پیچیدهتری یافت و کمی بعد به تسلسلی تنشزا از ایراد اتهام مداخله ایران در این کشور از یک سو و اعتراض ایران به مداخلات عربستان و روند سرکوب شیعیان این کشور تبدیل شد در کنار مساله سوریه، معادله پیچیده دیگری را سامان داد که هنوز نمیتوان مرزهای آن را در حوزه بهار عربی، دعوای شیعه و سنی یا منازعهای با ابعاد بینالمللی از یکدیگر تفکیک کرد.
هرچند وجه اسلامگرای گروهها یا احزاب قدرتگرفته بعد از بهار عربی این امید را تقویت میکرد که ایران شاهد گشایش بیشتر در رابطه خود با این کشورها باشد، اما شاید این از طنز زمانه باشد که اکنون همین عامل در کشورهای عمدتاً سنیمذهب عربی به چالشی جدی در آینده روابط نزدیک با ایران شیعی قرار گرفته است.
واقعیت آن است که مهمترین عامل که پس از وقوع تحول در برخی کشورهای عربی به عنوان چالشیترین مانع در نزدیکی بیشتر ایران با این کشورها ایفای نقش کرده است، پررنگتر شدن مساله شیعه و سنی از منظر کشورهایی است که در دو سال گذشته، بهار عربی را تجربه کردهاند. این عامل هرچند پس از سقوط صدام حسین و با گسترش نفوذ منطقهای ایران و برافتادن اصلیترین عامل تهدید منطقهای ایران رخ نمود، اما معجونی از پیشینه تاریخی، تلاشهای عامدانه منطقهای و فرامنطقهای و نیز تحولات اخیر منطقهای نظیر آنچه در یمن، سوریه و بحرین رخ داده است به برجستهتر شدن این عامل کلیدی منجر شده است.
در مصر شافعیمذهب گروههای سلفی در پرتو نفوذ بیش از پیش عربستان و قطر همچون همتایان خود در لیبی و تونس، فرصت عرض اندام بیشتری یافتهاند و تا حد زیادی توانستهاند با رجوع به سابقه تاریخی تشیع در مصر، نگرانیهای توام با اغراق را در مورد مذهب شیعی و بازگشت دوباره آن، چنان در افکار عمومی این کشور تقویت کنند که سادهترین گام در ایجاد رابطه نظیر تقویت صنعت گردشگری با شائبه تبدیل اماکن مقدسه مصر -راسالحسین و آرامگاه سیده زینب و سیده نفیسه- به کربلا و نجفی دیگر ممزوج شود و ارائه تصویری مخدوش از آینده این رابطه در کنار اتهاماتی چون حمایت ایران از شیعیان حوثی در یمن یا معترضان شیعی مخالف با خاندان سنی آل خلیفه راه را بر ایجاد فضایی امیدبخش ببندد. این مساله که اکنون به وجه مشترکی در رابطه کشورهای حوزه بهار عربی با ایران تبدیل شده، هرچند به نوبه خود مانعی بر سر فرصتهای ایران بعد از وقوع انقلاب در این کشورها بود، اما با بروز بحران در سوریه عمقی بیشتر یافت تا جایی که اتهام تلاش ایران برای صدور شیعه و حمایت از دولت علوی سوریه در برابر معترضان سنیمذهب به واژگان کلیدی گروهها و احزاب حاکم در کشورهای عربی مذکور تبدیل شده
است.
روی دیگر این وضعیت که نمیتوان عوامل بروز عمدی و فرامنطقهای آن را نیز نادیده گرفت با ایجاد زمینه لازم برای توسعه نفوذ دیگر رقبای منطقهای ایران همچون عربستان و ترکیه مصادف شده است تا جایی که امروز و با گذشت کمی بیش از دو سال از اولین جرقه انقلاب در کشورهای عربی، بیش از آنکه چگونگی رابطه ایران با این کشورها و بررسی پیامدهای آن - در این مدت زمان اندک - موضوعیت یابد، تاثیر این تحولات بر روابط ایران با ترکیه و عربستان اهمیت بیشتری یافته است. با در نظر داشتن این نکات، شاید بیراه نباشد اگر بگوییم از نظر ترکیه و عربستان که تا پیش از بهار عربی شاهد قدرت گرفتن گروههای عراقی همپیمان با ایران، مشارکت قدرتمند حزبالله لبنان در تشکیل دولت ائتلافی و افزایش محبوبیت ایران در میان ملتهای عرب بودهاند؛ فرصتی طلاییتر از شرایطی که در آن پروژه ایرانهراسی با وضعیت بحرانی سوریه آمیخته شود و هراس از ایران هستهای نیز به دغدغه اعراب حاشیه خلیج فارس تبدیل شود، وجود نداشته است به ویژه آنکه از منظر این دو رقیب منطقهای و بخش عمدهای از شهروندان سنیمذهب منطقه منازعه سوریه چیزی فراتر از تعارض منافع حاکمیت با مردم سوریه است و آن
را باید در حوزه عقیده و مذهب تعریف کرد. این وضعیت جدید در کنار نیاز روزافزون کشورهای بهار عربی به منابع مالی و بهبود وضعیت اقتصادی آنگاه که در کفه نهچندان برابر ایران تحت فشار تحریم از یک سو و عربستان و ترکیه و نیز حجم بالای مبادلات اقتصادی این دو کشور با کشورهای حوزه بهار عربی سنجیده میشود، وجوه دیگری از چالشی نمایان میشود که ایران با وجود پتانسیلهای بالای خود، در وضعیت جدید با آن روبهروست.
دیدگاه تان را بنویسید