تاریخ انتشار:
ایران هستهای هم خطری برای دیگر کشورها ندارد
من مخالف تمام دولتهایی هستم که در برابر اصول غیرخشونتآمیز آزادیخواهی فردی، با خشونت برخورد میکنند. اما با عینک اصول غیرخشونتآمیز آزادیخواهانه چگونه میتوان دولت ایران را با دیگر نهادهای مخالفت مقایسه کرد. وضعیت خیلی بد نیست. نه! بهتر است حرفم را تغییر دهم. به جایش باید بگویم نسبتاً خوب کنار آمده است. حداقل در عصر جدید (من یک مورخ باستانشناس نیستم) سیاست خارجی ایران بسیار موافق با آزادیخواهی فردی بوده است. برخلاف ایالات متحده، ایران به دیگر ملتها حمله نکرده مگر اینکه کشور مقابل آغازکننده جنگ باشد. جنگ ایران و عراق برای ایران یک واکنش تدافعی بود و این عراق بود که حمله را آغاز کرد. ایران صرفاً به حملات پاسخ داد و البته در این کار نسبتاً هم موفق بود. ایران هیچ پایگاه نظامی در خاک کشوری بیگانه ندارد باز هم درست برخلاف ایالات متحده که بیش از یک هزار پایگاه نظامی در حدود 160 کشور خارجی دارد. ایران باز هم هیچگاه همانند آن کشور خاصی که در جنوب کانادا واقع شده، تعداد زیادی از افراد غیرنظامی را با استفاده از بمب اتم قتل عام نکرده است. در زمان نگارش این یادداشت، ایالات متحده آمریکا به همراه چند کشور تبهکار دیگر
(در این یادداشت سخنانم مقایسهای است، همه دولتها اعمال مجرمانهای دارند اما بعضی بیشتر، بسیار بیشتر و بسیار نمایانتر از بقیه این کار را میکنند) علیه ایران تحریم اعمال کردهاند. آشکارا این ملتها فکر میکنند موانع ایران برای تجارت (تعرفه و محدودیت) به اندازه کافی زیاد نیست. «ران پل» نامزد لیبرتارینها در انتخابات اخیر ریاستجمهوری آمریکا به درستی این تحریمها را آغاز جنگ علیه ایران خواند. آیا این تحریمها قابل توجیه است؟ اگر این ایران بود که ابتدا به ایالات متحده حمله میکرد حتماً توجیهپذیر بود. اما آیا آنها تاکنون چنین کاری کردهاند؟ البته که نه. حتی آن شیفته جنگ که امروز رهبر ایالات متحده است، همان برنده نوبل صلح همه چیزها، چنین ادعایی ندارد. (از دید رسانههای نومحافظهکار امپریالیست غرب، محمود احمدینژاد مجنون دیوانهای است که همهجوره آمریکا را تهدید کرده است اما از دید من ترجمه نادرست نقش قابل توجهی در این برداشت داشته است.) مطمئناً این تحریمها غیرقابل توجیه است و بیدرنگ باید برداشته شود.
در حالی که ایران در هیچ ماجراجویی نظامی خارجی دخیل نیست، ادعا میشود که اکنون در حال برنامهریزی برای تولید سلاحهای هستهای است. سلاحهایی که ایران را قادر میسازد تا به این کار مبادرت ورزد و زمانی که ایران مسلح به سلاح هستهای شود این ابزار اهریمنی را علیه مردم بیگناه به کار خواهد برد. با این همه حضرت آیتالله روحالله خمینی (ره)، یک مرد عمیقاً مذهبی و رهبر انقلاب ایران در سال 1979 که شاه منفور
(و تحمیلشده توسط آمریکا) را از تخت به زیر کشاند در مخالفت با چنین سلاحهایی فتوای مذهبی داده است. علاوه بر این علی خامنهای رهبر کنونی ایران نیز نظر مشابهی دارد.
اما بیایید، به خاطر ادامه بحث فرض کنیم که ایران در واقع در حال تولید جنگافزار هستهای است. آیا این مساله با آزادیخواهی (لیبرتارینیسم) موافق است؟ البته که نه. با در نظر گرفتن دیدگاه موری روتبارد، پدر آزادیخواهی این مساله جواب خیر است. چون قدرتش تنها به گناه محدود نمیشود. با این همه اجازه دهید اکنون مساله کاملاً متفاوتی را مطرح کنیم: آیا برخلاف واقعیتهای موجود، ممکن است دستیابی مشروط ایران به این سلاح باعث نجات جان انسانها شود؟ این سوال یک مساله تجربی محض و اندیشهای کامل است. در نگاه اول جواب به روشنی منفی است. گسترش تفکر داشتن این بمب برای این هدف چه در خاورمیانه و چه در هر جای دیگری در جهان ترسناک است. صدها هزار نفر از مردم، یا شاید میلیونها نفر نابود خواهند شد. این تفکر کاملاً خلاف این نظریه است که بمب هستهای جان افراد را نجات خواهد داد. با این همه یک بعد دیگر از این بحث هم وجود دارد. آیا کره شمالی اکنون در برابر حمله ایمنتر از زمانی است که توانایی هستهای نداشت؟ سخت است که به این پرسش پاسخ منفی بدهیم. تقریباً مطمئنیم که اکنون اوضاع برای کره شمالی ایمنتر است. اما آیا احتمال استفاده از این سلاح
علیه کره جنوبی، ژاپن و یا ایالات متحده وجود دارد؟ به نظر میرسد چنین احتمالی وجود ندارد. رهبران کره شمالی کاملاً آگاه هستند که اگر این اتفاق بیفتد، کل ملتشان به همراه خود و خانوادهشان در میان گردو غبار نابود خواهند شد. اما آیا حمله غیرهستهای به کره شمالی هم به قیمت جان انسانها تمام میشود؟ حقیقتاً بله. دهها هزار و حتی بیشتر. پس با دستیابی به بمب، کره شمالی احتمالاً وضعیت شهروندان خودش را در برابر حمله هر ارتش مهاجمی ایمنتر کرده است. این تحلیل مختصر در مورد ایران هم کاربرد دارد. ایران در صورت نداشتن سلاح هستهای احتمال بسیار کمی میرود که به سرنوشت عراق دچار شود. مقامات ایران به خوبی میدانند اگر از چنین سلاحهایی علیه اسرائیل استفاده کنند خودشان نابود خواهند شد. ایالات متحده آمریکا و شوروی چندین دهه با یکدیگر در جنگ سرد بودند. حتی یک گلوله هم بین آن دو شلیک نشد. به احتمال قریب به یقین آنچه زندگی مردم ایالات متحده و شوروی را نجات داد پیمان دوجانبه منع استفاده از سلاحهای تخریب (MAD) بود. تحلیل مشابهی در مورد ایران و اسرائیل میتوان به کار برد. اما اگر ایران به بمب هستهای دست یابد چه خواهد شد؟ آیا
دیگران هم به این راه خواهند رفت؟ کشور بعدی میتواند ژاپن، بعد مصر و بعد یکی از کشورهای آمریکای جنوبی و بعد هم یک کشور آفریقایی باشد. اگر ملتهای زیادی به این سلاح دست یابند امنیت ما کمتر نخواهد شد؟ و بنابراین بهتر نیست ما به زمین و آسمان بزنیم تا دستیابی به سلاح هستهای در ملت ایران رخ ندهد؟ بیایید ببینیم کدام یک از کشورهای هستهای بیشترین احتمال استفاده واقعی از این سلاح را دارد. من این پیشبینی را بر پایه این قرار میدهم که تا چه اندازه این کشورها اخیراً ستیزهجو یا درگیر جنگ و تهاجمهای خارجی بودهاند. روسیه تجربه بلواهای داخلی داشته است (غائله چچن) اما از پس از حمله به افغانستان به هیچ کشور خارجی دیگری هجوم نبرده است. فرانسه و انگلستان کشورهای باثباتی هستند اما انگلیس به خاطر ورود به افغانستان و شکست در مذاکره با آرژانتین و فرانسه به دلیل ورود به مالی و الجزایر نمرات بدی میگیرند. هند، پاکستان و چین هر کدام با یکدیگر دچار تخاصماتی هستند. چین اخیراً بر سر مالکیت چند جزیره صخرهای در حال ایجاد موج جدیدی از خصومتها با فیلیپین، ژاپن و کره جنوبی است. کره شمالی تاکنون به کشوری حمله نکرده است. کمثباتترین
قدرت هستهای دنیا، از لحاظ بزرگی در عرصه خارجی به طور حتم ایالات متحده است. پس اگر رهبران این کشور خیلی نگران گسترش سلاحهای هستهای هستند، باید به نمونههای عینی توجه داشته باشند. درست است که ایالات متحده یک بار این عمل وحشیانه را علیه مردم هیروشیما و ناکازاکی انجام داده اما در حال حاضر آمریکا یک کشور باثبات است و محتمل نیست که دوباره از این سلاح استفاده کند (همه این پیشبینیها الزاماً بر پایه اندیشه بوده است). ایرانیها به طور کاملاً متمدنانه پیشنهاد دادهاند که با دشمنان آمریکایی خود بر سر میز بنشینند و در مورد این مسائل مذاکره کنند. این تاکنون اتفاق نیفتاده است. پس چه کسی در این داستان بیتمدن و وحشی است؟ نمیخواهم تنها از بعد آزادیخواهی به این داستان نگاه کنم. بهتر است نظر شخص خودم را هم بیان کنم. من یک یهودیام. من عضو گروه خوب «یهودیان حامی ران پل» هستم. دوستان و خویشاوندان زیادی دارم که در اسرائیل زندگی میکنند. زیاد مطمئن نیستم اما کاملاً ممکن است که آنها با یک ایران مسلح به سلاح هستهای امنیت بیشتری داشته باشند یا حداقل خطر بیشتری احساس نکنند. بدبختانه من شخصاً ایرانیان بسیار اندکی را میشناسم.
اما یک نفر را بسیار خوب میشناسم. اسمش هوشنگ معمارزاده است. زمانی هر دو ما در کانادا زندگی میکردیم. در آن دوران، او که کمربند مشکی دان 3 در رشته کاراته شوتوکان داشت مربی ورزشی من بود. من و پسرم متیو تحت مربیگری او توانستیم کمربند قهوهای این رشته ورزشی را کسب کنیم. متیو با دو پسر استاد معمارزاده یعنی آبتین و عماد کاتای تیمی تمرین و گاهی با هم مبارزه میکردند. آن سه دوستان خوبی بودند. ما دو خانواده با هم غذا میخوردیم. به ندرت فردی به مهربانی و خوبی هوشنگ معمارزاده در زندگیام دیدهام. بعد از کانادا هر کدام به دنبال راه خودمان رفتیم. من به دانشگاه لویولا در نیواورلئان رفتم و او و پسرانش به ایران برگشتند. فکر اینکه او و دو پسرش با دوستان و خویشان من در اسرائیل بجنگند مرا به وحشت میاندازد. از این موضوع میترسم و هراسانم. تنها میگویم ای کاش اکنون ران پل رئیسجمهور ایالات متحده بود. اگر او به جای این برنده صلح نوبل شیفته جنگ، رئیسجمهور بود همه ما اکنون ایمنتر بودیم. رئیسجمهور ران پل تاکنون تمام نیروهای آمریکایی را از کشورهای خارجی فراخوانده بود و دیگر هیچ تحریم خفهکنندهای علیه اقتصاد ایران وجود نداشت.
مردم در اروپای 1913 نمیدانستند دنیایی که آنها میشناسند به زودی تو صورتشان منفجر خواهد شد. من امیدوارم و آرزو دارم که ما یک صد سال بعد، یعنی در سال 2013 به چنان سرنوشتی دچار نشویم.
دیدگاه تان را بنویسید