نظریهپرداز مصرف
رابرت هال چگونه نامی ماندگار در اقتصاد پیدا کرد؟
رابرت هال، اقتصاددان 81ساله آمریکایی (متولد 13 آگوست 1943) است که به عنوان استاد اقتصاد در دانشگاه استنفورد، و عضو ارشد رابرت و کارول مکنِیل در موسسه هوور خدمت میکند. او را عموماً یک اقتصاددان کلان میدانند، اما او خود را یک اقتصاددان کاربردی معرفی میکند.
او که در 13 آگوست 1943 در پالو آلتو، کالیفرنیا به دنیا آمد، تحصیلات ابتدایی خود را در همانجا و در لسآنجلس گذراند. هال سپس مدرک لیسانس اقتصاد را از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، و دکترا در اقتصاد را از موسسه فناوری ماساچوست دریافت کرد و پایاننامهای با عنوان «مقالاتی در مورد نظریه ثروت» زیر نظر رابرت سولو نوشت. او قبل از تصدی پست خود در استنفورد، استاد اقتصاد در موسسه فناوری ماساچوست و استادیار دانشگاه کالیفرنیا، برکلی بود.
هال به عنوان رئیس، معاون و مدرس Ely انجمن اقتصادی آمریکا خدمت کرده و یکی از اعضای برجسته انجمن است (در سال 1885، ریچارد تی. الی، انجمن اقتصادی آمریکا را بنیان گذاشت و تا سال 1892 به عنوان دبیر این گروه خدمت کرد).
هال عضو آکادمی ملی علوم، عضو آکادمی علوم و هنر آمریکا، انجمن اقتصاددانان کار، انجمن اقتصادسنجی و عضو NBER است. او از سال 1978 رئیس «کمیته دوستیابی چرخه تجاری»، نهادی که مسئول تعیین تاریخ شروع و پایان رکود اقتصادی ایالاتمتحده است، بوده است (کمیته دوستیابی چرخه تجاری NBER یک گاهشمار از چرخههای تجاری ایالاتمتحده را حفظ میکند. این گاهشمار، تاریخهای اوج و فرود را مشخص میکند که به رکود و انبساط اقتصادی، چهارچوب میدهند). هال در سال 2010 رئیس انجمن اقتصادی آمریکا شد و از اعضای قدیمی هیات بروکینگز در زمینه فعالیت اقتصادی است.
او همچنین عضو کمیته مشاوره ملی ریاستجمهوری رونالد ریگان در مورد بهرهوری بوده و به تعدادی از آژانسهای دولتی در مورد سیاستهای اقتصادی ملی، از جمله وزارت دادگستری، وزارت خزانهداری، شورای حکام فدرالرزرو و دفتر بودجه کنگره، مشاوره داده است. رابرت هال در کمیته مشورتی خدمت میکند. او بارها در برابر کمیتههای کنگره در مورد سیاست اقتصادی ملی شهادت داده است.
پژوهشهای پروفسور هال بر عملکرد کلی اقتصاد ایالاتمتحده، از جمله بیکاری، تشکیل سرمایه، فعالیتهای مالی و تورم متمرکز است. او یک اقتصاددان کاربردی است که به فناوری، رقابت، مسائل مربوط به اشتغال و سیاست اقتصادی علاقه دارد. او به طور مکرر در بحثهای مربوط به سیاستهای اقتصادی ملی، از جمله سیاست پولی، سیاست مالی و سیاست رقابت مشارکت میکند. پژوهشهای هال بر سطوح فعالیت و ارزشگذاری بازار سهام در اقتصادهای بازار و اقتصاد فناوری پیشرفته، به ویژه اینترنت متمرکز است. کتاب «معاملات دیجیتال: چگونه بازارهای الکترونیکی اقتصاد را متحول میکنند» او در این زمینه، در سال 2001 منتشر شد.
هال با سوزان وودوارد، اقتصاددان، ازدواج کرده و آنها در منلو پارک کالیفرنیا زندگی میکنند. سوزان وودوارد، اقتصاددان مالی با مدرک دکترا از دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس است. او اقتصاددان ارشد وزارت مسکن و شهرسازی با تخصص در امور مالی وام مسکن و اقتصاددان ارشد کمیسیون بورس و اوراق بهادار بوده است.
اگر مایل هستید با ایدهها و نظریههای این اقتصاددان بیشتر آشنا شوید، در ادامه با ما همراه باشید.
حامی کاهش مالیات
هال دارای طیف وسیعی از علایق، از جمله فناوری، رقابت، اشتغال و سیاست است.
او شاید بیشتر به خاطر طراحی یک مالیات ثابت با آلوین رابوشکا مشهور باشد. آنها کتابی را با همین نام به طور مشترک تالیف کردند. این دو اغلب در تمام مشاور کشورهای اروپای شرقی که مایل به پذیرش مالیات ثابت هستند، عمل میکنند.
در سال 1978 هال جهت تحقیق در مورد مصرف را تغییر و نشان داد که در شرایط انتظارات منطقی، مصرف باید یک مارتینگل1 باشد. پیش از این، تحت تاثیر فرضیه درآمد دائمی2 میلتون فریدمن بر اساس انتظارات انطباقی، اقتصاددانان انتظار داشتند که درآمد گذشته با تغییر انتظارات افراد در مورد درآمد دائمی آنها بر مصرف فعلی تاثیر بگذارد. در عوض، تئوری هال به رابطهای میان مصرف فعلی و درآمد مورد انتظار آینده اشاره میکند که نشان میدهد مصرف تنها زمانی باید تغییر کند که اخبار شگفتانگیزی در مورد درآمد وجود داشته باشد. این به نوبه خود به این معنی است که تغییرات در مصرف باید غیرقابل پیشبینی باشد (که در آمار به آن خاصیت «مارتینگل» میگویند). هال با ارائه شواهدی مبنی بر اینکه مصرف در واقع غیرقابل پیشبینی است، حوزه اقتصاد کلان را شگفتزده کرد. شواهد بعدی نشان داد که مصرف بیش از آنچه او ادعا میکرد قابل پیشبینی است، اما از زمان مقاله هال، بیشتر پژوهشهای تجربی در مورد مصرف، مورد مارتینگل را به عنوان خط پایه در نظر گرفتهاند و بر روی سازوکارهایی متمرکز شدهاند که میتوانند باعث انحراف از مصرف مارتینگل شوند.
در سال 1982 هال ارز جایگزین ANCAP مبتنی بر کالا را پیشنهاد کرد. ANCAP یک سیستم ارز جایگزین است که از نیترات آمونیوم، مس، آلومینیوم و تخته سهلا به عنوان واحد مبادله استفاده میکند. ANCAP نمونهای از استانداردهای کالایی است.
در سال 1982، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ایده رابرت هال درباره ANCAP را به عنوان جایگزینی برای استاندارد طلا منتشر کرد. هال این چهار کالا را (که آنها را «واحد منابع» مینامد) از فهرستی انتخاب کرد که شامل گندم، شکر، روغن گرمایشی، روغن سویا، قلع، روی، نایلون، پنبه، لاتکس و جیوه بود. یک واحد ANCAP شامل 33 سنت نیترات آمونیوم، 12 سنت مس، 36 سنت آلومینیوم و 19 سنت تخته سهلا (همه قیمتها بر اساس مقادیر سال 1967) است.
هال موضعش را در برابر ایده دولتی که ذخایری را تحت هر نوع استاندارد کالایی نگهداری میکند، بیان کرده و استدلال میکند که با اجازه دادن به دولت برای دستکاری بازار، هدف ضدتورمی استاندارد کالا باطل میشود. این بیانیه هال اجازه میدهد که تنوع گستردهتری از کالاها به عنوان یک بسته استفاده شود. به عنوان مثال، اگر دولت بخواهد ذخایر یک کالای خاص را نگه دارد، قطعاً تخته سهلا را به دلیل اندازه (در مقایسه با طلا) و زوال احتمالی انتخاب نمیکند.
هال استدلال میکند هر کالایی تا زمانی که 1- به اندازه کافی همگن باشد و 2- به راحتی اندازهگیری شود، میتواند به عنوان پایه عمل کند. با این حال، او ادعا کرد که ANCAP انتخاب خوبی بود، زیرا این شاخص از دوران پس از جنگ تا سالی که ایده را منتشر کرد، به خوبی از شاخص قیمت مصرفکننده پیروی میکرد. هال ادعا میکند که یکی از اهداف احتمالی استاندارد کالا، تثبیت هزینههای زندگی است (تلاش برای تثبیت همه قیمتها غیرواقعی به نظر میرسد). برای انجام این کار، کالاهایی که ارزش آنها متناسب با تغییرات هزینه زندگی تغییر میکند، باید به عنوان مبنا انتخاب شوند.
هال در تشریح اینکه آیا هزینههای نهایی به صورت دورهای است یا نه، استدلال کرد که نکته کلیدی این است که بدانیم شوکهای بهرهوری در نظریه چرخه تجاری واقعی، در واقع نتیجه قدرت انحصاری هستند. از آنجا که انحصارها میتوانند در جایی بفروشند که قیمت آنها از هزینه نهایی بیشتر باشد، آنها تمایل دارند ظرفیت مازاد داشته باشند. بنابراین، با افزایش تقاضا، ظرفیت مازاد کوچک میشود و هزینه نهایی به قیمت نزدیک میشود و به این ترتیب، دورهای است. این ایده تمایز میان بهرهوری واقعی و رشد بهرهوری را نشان میدهد: در حالی که بهرهوری بیشتر است (کمتر هدر میرود)، کارگران مولدتر نمیشوند.
برای توضیح دستمزدهای چسبنده3، هال بر اهمیت هزینههای متحملشده از سوی کارفرما تاکید میکند. شرکتها در مواقع خوب سود میبرند، اما زمانی که اتفاقی ناخوشایند را تجربه کرده (زیرا دستمزدها معمولاً ثابت هستند) یا برای جستوجوی یک کارمند /کارفرمای خوب پول پرداخت میکنند، تاوان میدهند. بنابراین، کارفرمایان در استخدام ریسکگریزتر هستند و انگیزه کمتری برای جستوجو دارند. از این رو کارفرمایان به سادگی در زمانهای غیرمولد استخدام نمیکنند. از آنجا که کارگران به طور جمعی نمیتوانند نشان دهند که در زمانهای غیرمولد کار میکنند، دستمزدها تمایل به بالا رفتن دارد.
او همچنین از کاهش مالیات ریگان حمایت کرد و گفت: «اگر ما کاهش مالیات نداشته باشیم، فضای بیشتری برای ریختن پول در سوراخ موشها وجود خواهد داشت.»
نگارنده مالیات ثابت
هال همراه با همکارش در موسسه هوور، آلوین رابوشکا، از طرفداران سفت و سخت مالیات ثابت هستند. مقاله آنها در والاستریت ژورنال در دسامبر 1981 نقطه آغاز افزایش علاقه به مالیات ثابت بود که به نگارش کتاب آنها به نام «مالیات ثابت» (انتشارات موسسه هوور، 1985 و 1995) منتهی شد. این زوج در «تالار مشاهیر پول» مجله پول (Money magazine’s Money Hall of Fame)، به دلیل مشارکت در نوآوری مالی در بیست سال گذشته شناخته شدند.
رابرت هال همچنین با مارک لیبرمن همکار است و به طور مشترک، کتاب «اقتصاد: اصول و کاربردها»، ویرایش سوم (South-Western, 2004) را منتشر کردهاند. در ادامه، به معرفی این کتاب، و برخی دیگر از 18 عنوان کتابی که رابرت هال در نگارش آنها دست داشته است، خواهیم پرداخت:
1- مالیات ثابت، 2014
نویسندگان: رابرت هال و آلوین رابوشکا
این نسخه جدید و بهروزشده مالیات ثابت -که از سوی فوربس «کتاب مقدس جنبش مالیات ثابت» نامیده شده است- مشکل سیستم مالیاتی فعلی ما را توضیح داده و یک جایگزین عملی ارائه میدهد. هال و رابوشکا آنچه بسیاری معتقدند منصفانهترین، کارآمدترین، سادهترین و قابل اجراترین طرح اصلاح مالیاتی روی میز است را ارائه کردهاند: مالیات بر درآمد، فقط یکبار، با نرخ یکسان ۱۹ درصد.
2- تصمیمگیری آیندهنگر: الگوهای برنامهنویسی پویای بهکاررفته در سلامت، ریسک، اشتغال و ثبات مالی (سخنرانیهای گورمن در اقتصاد)، 2010
نویسنده: رابرت هال
افراد و خانوادهها تصمیماتی کلیدی میگیرند که بر بسیاری از جنبههای ثبات مالی تاثیر میگذارد و آینده اقتصاد را تعیین میکند. این تصمیمات شامل متعادل کردن فداکاری فعلی در برابر منافع آینده است. مردم باید تصمیم بگیرند که چقدر در مراقبتهای بهداشتی، ورزش، رژیم غذایی و بیمه سرمایهگذاری کنند. آنها باید تصمیم بگیرند که چه مقدار بدهی بپذیرند و چه مقدار پسانداز کنند. «تصمیمگیری آیندهنگر» در مورد الگوسازی این تصمیمگیری فردی یا خانوادگی با استفاده از یک الگوی برنامهنویسی پویاست.
رابرت هال ابتدا ایدههای مربوط به برنامههای پویا را مرور میکند و ایدههای جدیدی در مورد راهحلهای عددی و نمایش الگوهای حلشده بهعنوان فرآیندهای مارکوف معرفی میکند. این کتاب با پیوند دادن نظریه با دادهها و استفاده از آنها برای مسائل دنیای واقعی، از الگوهای برنامهنویسی پویا برای روشن کردن رفتارهای فردی و پیامدهای اقتصادی آنها استفاده میکند.
3- مالیات کم، مالیات ساده، مالیات ثابت، 1983
نویسندگان: رابرت هال و آلوین رابوشکا
این کتاب در مورد نیاز به اصلاح سیستم مالیاتی فدرال بحث کرده و توصیه میکند که همه درآمدها با یک نرخ یکسان، مشمول مالیات شوند.
4- اقتصاد: اصول و کاربردها، ویرایش پنجم، 2009
نویسندگان: رابرت هال و مارک لیبرمن
هال و لیبرمن آخرین نسخه «اقتصاد: اصول و کاربردها» را به اندازه سرفصلها بهروز کردهاند. از آنجا که مسائل، تصمیمات و برنامههای کاربردی دنیای واقعی بر روی افراد تاثیر میگذارند، هال و لیبرمن از مثالهای واقعی و پیشرفته برای نشان دادن تئوری و کاربرد اصلی اقتصادی استفاده میکنند. این متن جامع، ساده و آسان برای درک، خواننده را به یک پایه محکم در اقتصاد مجهز میکند که میتواند آن را در مسیر شغلیاش بنا کند. تمرکز دقیق هال و لیبرمن بر نظریهها و کاربردهای مهم اقتصادی و نحوه ارتباط آنها با پرسشهای عملی، به طور موثر نشان میدهد که اقتصاد مجموعهای یکپارچه و قدرتمند از دانش است که میتواند به مسائل پیچیده داخلی و جهانی بپردازد.
پینوشتها:
1- یک سیستم قمار برای دو برابر کردن مستمر سهام به امید یک برد نهایی که باید سود خالص به همراه داشته باشد.
2- فرضیه درآمد دائمی (PIH) یک تئوری اقتصادی است که سعی در توضیح چگونگی رفتار مصرف بازیگران اقتصادی در طول دوران زندگی خود دارد. این فرضیه اولینبار از سوی میلتون فریدمن توسعه یافت. او فرض را بر این میگذارد که مصرف یک فرد در یک زمان مشخص، نهتنها به درآمد فعلی، بلکه به درآمد مورد انتظار در سالهای آتی (درآمد دائمی) او بستگی دارد.
3- تئوری دستمزد چسبنده یک مفهوم اقتصادی است که چگونگی تنظیم آهسته دستمزدها را با تغییرات در شرایط بازار کار توصیف میکند. برخلاف سایر بازارها که قیمتها از طریق عرضه و تقاضا تعیین میشود، دستمزدها معمولاً بالاتر از حد تعادل باقی میمانند، زیرا کارکنان در برابر کاهش دستمزد مقاومت میکنند.