موتور خاموش
گفتوگو با آرش نجفی درباره احیای سرمایهگذاری در نفت
مریم شکرانی: در میان همه روندهای موجود، عدم سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز شگفتانگیزترین و در همین حال، دردناکترین تصویر را از وضعیت کنونی اقتصاد ایران به نمایش میگذارد: نرخ رشد سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز از سال 1389 به بعد همواره منفی بوده است. درک دلایل چنین عملکردی، آن هم در کشوری که اقتصاد و بودجه دولت در آن، بهرغم تلاشها برای متنوعسازی، به نفت وابسته بوده است، خیلی سخت است. کشوری برخوردار از وفور موهبت نفت و گاز که میتوانست، همانند سایر کشورهای مشابه، از ظرفیت ثروت خود برای پیمودن مسیر توسعه استفاده کند، به جایی رسیده که پیشبینی میشود به دلیل رشد تقاضا و کاهش عرضه در کمتر از 15 سال، استقلال انرژی خود را از دست بدهد و به واردکننده انرژی تبدیل شود. این سناریوی فرضی نشان میدهد که مسیر فعلی بازار انرژی در ایران به هیچ وجه قابلیت تداوم نداشته و انجام اصلاحات ساختاری در بازار انرژی، هر چقدر هم که دردناک باشد، گریزناپذیر است. چرا سرمایهگذاری آهنگی بسیار کند و بسیار نزدیک به استهلاک دارد و چرا در نفت و گاز و صنعت که مهمترین موتورهای رشد اقتصادی محسوب میشوند، سالهاست که سرمایهگذاری از استهلاک کمتر است؟ آرش نجفی، رئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران به این پرسشها پاسخ داده است.
مریم شکرانی: در میان همه روندهای موجود، عدم سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز شگفتانگیزترین و در همین حال، دردناکترین تصویر را از وضعیت کنونی اقتصاد ایران به نمایش میگذارد: نرخ رشد سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز از سال 1389 به بعد همواره منفی بوده است. درک دلایل چنین عملکردی، آن هم در کشوری که اقتصاد و بودجه دولت در آن، بهرغم تلاشها برای متنوعسازی، به نفت وابسته بوده است، خیلی سخت است. کشوری برخوردار از وفور موهبت نفت و گاز که میتوانست، همانند سایر کشورهای مشابه، از ظرفیت ثروت خود برای پیمودن مسیر توسعه استفاده کند، به جایی رسیده که پیشبینی میشود به دلیل رشد تقاضا و کاهش عرضه در کمتر از 15 سال، استقلال انرژی خود را از دست بدهد و به واردکننده انرژی تبدیل شود. این سناریوی فرضی نشان میدهد که مسیر فعلی بازار انرژی در ایران به هیچ وجه قابلیت تداوم نداشته و انجام اصلاحات ساختاری در بازار انرژی، هر چقدر هم که دردناک باشد، گریزناپذیر است. چرا سرمایهگذاری آهنگی بسیار کند و بسیار نزدیک به استهلاک دارد و چرا در نفت و گاز و صنعت که مهمترین موتورهای رشد اقتصادی محسوب میشوند، سالهاست که سرمایهگذاری از استهلاک کمتر است؟ آرش نجفی، رئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران به این پرسشها پاسخ داده است.
♦♦♦
یکی از خبرهای خوب این روزها افزایش قابل توجه صادرات نفت ایران است که در ماه جولای به مرز دو میلیون بشکه در روز رسید. رقمی که از بازگشت مجدد تحریمهای نفتی، سابقه نداشته است. با این حال خبر بد این است که به دلیل تحریمهای موجود، همچنان در این حوزه سرمایهگذاری صورت نمیگیرد. با توجه به کاهش شدید سرمایهگذاری در بخش نفت و گاز، با در نظر گرفتن رشد بالای افزایش مصرف در سالهای گذشته، ایران که یکی از بزرگترین کشورهای دارای ذخایر نفت و گاز است، امکان استخراج و استفاده از انرژی خود را نداشته و پیشبینی میشود به واردکننده انرژی تبدیل شود. نظر شما چیست؟
در دهههای اخیر دولت هر سال قیمت متفاوتی برای انرژی صنایع مختلف وضع میکند. چند سالی است که بعد از کالاهای چندنرخی، ارز چندنرخی، تسهیلات چندنرخی و...، انرژی نیز چندنرخی شده است؛ هر سال طی بخشنامهای قیمت انرژی برای صنایع مختلف تعیین میشود. این سیاست بازار انرژی را آشفتهتر و امر مدیریت بنگاهها را دشوارتر میکند، چراکه امکان پیشبینی و محاسبه جریان نقدی آزاد برای تخصیص وجوه به سرمایهگذاری تضعیف میشود. تحولات بخش انرژی در اقتصاد ایران توانایی اثرگذاری بر بسیاری از تعادلهای اقتصادی را در صنایع مختلف داشته و به همین دلیل بر تصمیمات سرمایهگذاری در بخشهای اقتصادی اثرات قابل توجهی دارد. همچنین، تحولات بخش انرژی از منظر مناسبات اجتماعی نیز جایگاه ویژهای دارد که تصمیمگیری سیاستگذاران را درباره آن دشوار میکند. در 10 سال گذشته سرمایهگذاری ایران برای تامین و تولید انرژی ناکافی بوده. کشور در دهه گذشته تقریباً درگیر تحریمهای بینالمللی بود و سرمایهگذاری داخلی هم چندان مورد توجه قرار نگرفت. اما مسئله فقط کمبود سرمایهگذاری نیست. البته تحریم فقط یک علت است و سیاستهایی که به بهانه دور زدن تحریمها اتخاذ میشوند از خود تحریمها بدترند. باید ببینیم چه کسانی از تحریم استفاده میبرند که علاقهای ندارند این گره بزرگ از پای اقتصاد کشور باز شود. واقعیت این است که عدهای به اسم تحریم منابع کشور را به کام خود هزینه میکنند. تحریمها به خودی خود بر وضعیت امروز ما اثرگذارند اما بدتر از تحریمها، سیاستهایی است که به بهانه دور زدن تحریمها تدوین شده است. شخصاً معتقدم آنقدر که دغدغه سود و منافع شخصی کاسبان تحریم به اقتصاد کشور ضربه زده، تحریم نتوانسته ضربه بزند. ما خودمان بیشترین آسیب را به خودمان رساندهایم و از قضا میتوانستیم صنعت انرژی را به گونهای مدیریت کنیم که در این وضعیت گرفتار ناترازیهای هشداردهنده نشویم.
به نظر شما با وجود تحریمها چگونه میشود سرمایهگذاری را از سر گرفت؟
در سالهای اخیر، سرمایهگذاریهای انجامشده در بخش نفت و گاز به عنوان بخش مادر و زیربنای انرژی در ایران، حتی استهلاک سرمایه را نیز پوشش نداده، بهطوری که از سال 1389 تاکنون موجودی سرمایه خالص بخش نفت و گاز در حال کوچکتر شدن است. یعنی سرمایهگذاری خالص (با کسر استهلاک) انجامشده در این بخش منفی بوده است. بر اساس قیمتهای ثابت و با حذف اثر تورم، کاهش موجودی سرمایه خالص بخش نفت و گاز در بازه دهه 90 بیش از 50 درصد بیشتر از کاهش سرمایه خالص در دهه 60 و دوران جنگ بوده است. اگرچه امروز تمام توجه سیاستگذاران به عبور از بحرانهای جاری معطوف است، اما پیامدهای این زوال سرمایه، در سالهای آتی آسیبرسان اقتصاد ایران خواهد بود. به نظر من از سر گرفتن سرمایهگذاری ارتباط مستقیم با برداشته شدن تحریمها و تنشزدایی از روابط خارجی و مناسبات داخلی دارد.
از نظر منابع داخلی، ایران توان سرمایهگذاری برای صنعت نفت را دارد؟
چرا ندارد؟ مسئله این است که به خاطر نااطمینانی منابع هرز میرود. ایران کشوری ثروتمند است اما منابع آن ریختوپاش میشود. نااطمینانی باعث شده که در بلندمدت سرمایهگذار داخلی انگیزه سرمایهگذاری نداشته باشد و سرمایهگذار خارجی هم جذب اقتصاد کشور نشود. یکی از مسائل فراموششده در کشور ما، بیتوجهی به استهلاک زیرساختهای مرتبط با تامین انرژی است. در حقیقت، اعطای یارانه انرژی بهگونهای است که فقط هزینههای عملیاتی تامین میشود، و برای آینده تولید انرژی برنامهریزی نشده است. این عدم توجه تا جایی است که امروزه حتی با صرف نظر از تمامی مسائل و محدودیتها، زیرساختهای فعلی جوابگوی تامین انرژی نیست. بدین ترتیب حتی اهداف ابتدایی اعطای یارانه انرژی نیز قابل دستیابی نیست. واقعاً از خیلی جهات داریم شبیه ونزوئلا میشویم. کشورهای ثروتمند هم اگر انرژی را درست مصرف نکنند و منابع خود را ریختوپاش کنند، ثروت خود را از دست میدهند و زمینگیر میشوند. متاسفانه در فرآیندهای اقتصادی کشور ما، واقعیتهای اقتصادی در نظر گرفته نمیشود.
یک مثال ساده بزنم، در حال حاضر ۱۴ میلیارد دلار سوخت کربن به نیروگاههای برق تحویل داده میشود تا برق تولید کنند. خب این چه کاری است؟ چرا نباید با این ۱۴ میلیارد دلار نیروگاههای تجدیدپذیر احداث شود؟ اگر ایران مثل آلمان، چین و بسیاری از کشورها نیروگاههای تجدیدپذیر را توسعه داده بود، هر سال آن ۱۴ میلیارد دلار به جیب کشور میرفت و میشد با این رقم راندمان صنایع را از نظر مصرف گاز بهبود داد یا کارهای دیگری کرد. مثلاً همین الان سه سال است که میگوییم بیایید این بخاریهای گازسوز را که در کشور وجود دارد، ارتقا دهید و به رتبه مصرف انرژیA برسانید، با این کار ۱۲۰ میلیون مترمکعب گاز در روز صرفهجویی میشود و هزینه طرح حدود پنج تا شش میلیارد دلار است اما این کار را نمیکنند و ۱۴ میلیارد دلار سوخت به نیروگاههای برق تحویل میدهند. اینها هیچکدام به تحریم ربط ندارد، اینها همگی سوءمدیریت است. اگر بخواهیم این موارد را به دادگاههای صالحه بکشانیم هرکدام از این موارد نوعی خیانت در حق کشور است. من معتقدم ایران همانند سایر کشورها با استفاده از ظرفیتهای محیط زیست و انرژی خود میتوانست مسیر توسعه را بپیماید، در حالی که این ظرفیتها در قالب بحرانهای زیستمحیطی، آلودگی هوا و بحران آب و انرژی اقتصادِ امروز و فردای ایران را تهدید میکند. تحولات بخش انرژی در اقتصاد ایران توانایی اثرگذاری بر بسیاری از تعادلهای اقتصادی در صنایع مختلف را داشته و به همین دلیل بر تصمیمات سرمایهگذاری در بخشهای اقتصادی اثرات قابل توجهی دارد. همچنین، تحولات بخش انرژی از منظر مناسبات اجتماعی نیز جایگاه ویژهای دارد که تصمیمگیری سیاستگذاران درباره آن را دشوار میکند.
دولت سیزدهم مدعی است که رشد قابل توجهی در صادرات و فروش نفت داشته است، چه بخشی از این درآمد صرف سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز شده است؟
این ادعا باید راستیآزمایی شود. اگر دولت سیزدهم ادعا دارد که بهطور معناداری نفت بیشتری فروخته است؛ در اصطلاح باید از دولت پرسید: «کو دنبهاش؟» دولت سیزدهم باید پاسخ دهد که اگر نفت بیشتری فروخته است، پول آن به کشور برگشته است یا نه؟ اگر برگشته است؛ پول را چه کار کرده است؟
آنچه از شاخصهای اقتصادی کشور نمایان است، مبین نداریها و ناچاریها و ضعف اقتصادی است. برآورد کارشناسان اقتصاد در زمینههای گوناگون حاکی از آن است که درآمد و مصارف ارزی خوب مدیریت نشده است، دولت در ایجاد رفاه موفقیتی کسب نکرده و کشور گام رو به جلویی به سمت توسعهیافتگی برنداشته است. پس باید مدعیان دستاوردسازی در صادرات نفت پاسخ دهند که اگر صادرات نفت موفقیتآمیز بوده، پول آن کجا خرج شده است؟ پاسخ کدام است؛ این پول به یغما رفته یا در بخشی از اقتصاد کشور دارد عملکرد میگیرد، آن بخش کجاست؟ حاصل درآمد نفتی بیشتر چه شده است که در هیچ حوزهای نه در حوزه برق، نه در حوزه نفت، نه در حوزه گاز، نه در حوزه رفاه اجتماعی و... در هیچ زمینهای توفیق احساس نمیشود؟
چه میزان سرمایهگذاری در صنعت نفت لازم است؟
ارقام مختلفی درباره نیاز صنعت نفت ایران به سرمایهگذاری مطرح میشود. وزیر نفت در دولت سیزدهم چندی پیش گفت که در حوزه نفت، پتروشیمی و صنایع بالادست و پاییندست نیاز به ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری داریم. برخی هم میگویند صنعت نفت به ۱۶۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز دارد. اگر بخواهیم تولید نفت خام را به 7 /5 میلیون بشکه در روز برسانیم به حدود ۹۰ میلیارد دلار منابع مالی نیاز داریم، همچنین اگر بخواهیم ظرفیت تولید روزانه گاز را متناسب با نیاز کشور 5 /1 برابر کرده و به 5 /1 میلیارد مترمکعب در روز برسانیم، باید ۷۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری کنیم. یا مثلاً در نظر بگیرید که در بخش گاز بزرگترین معضل متولیان صنعت گاز این است که ۸۰ میلیارد دلار پول جور کنند تا میادین گازی را توسعه دهند و فشارافزایی کنند.
به نظر شما ادامه این روند امکانپذیر است؟
بهطور قطع نه و این یکی از بزرگترین چالشهای دولت آقای پزشکیان است. در دهههای اخیر دولت هر سال قیمت متفاوتی برای انرژی صنایع مختلف وضع میکند. تعیین دائمی قیمت انرژی مزیت نسبی صنایع مختلف و سودآوری آنها را هر سال تغییر میدهد و بحث بهرهوری در اقتصاد و صنعت را به شوخی تلخی تبدیل میکند. این رانت بزرگ، علاوه بر مشکلات بنیادین اقتصادی، بازاری دستوری و با ریسک بالا ایجاد میکند. بازاری که با صدور هر بخشنامه، میلیاردها دلار ارزش خود را از دست میدهد. چنین بازاری نمیتواند جایی برای سرمایهگذاری مطمئنِ آحاد اقتصادی محسوب شود. در نهایت اینکه دولتها هر زمان با ناترازی انرژی مواجه میشوند، دکمه «تعطیلی» کشور را فشار میدهند و مردم را روانه خانه و منزل خود میکنند. از دوره کرونا به این سو «تعطیل کردن کشور» به یکی از ابزارهای دمدست دولتها تبدیل شده است و تصمیمگیران بدون توجه به آثار این سیاست، از آن به عنوان آبی روی آتش استفاده میکنند. تنها برق نیست که گرفتار ناترازی عمیقی شده است، ابرچالشهای مختلف از ناترازی انرژی و بحران آب تا بحران صندوقهای بازنشستگی، نظام حکمرانی را احاطه کرده و مشکل اصلی در اکثر این بحرانها نه فقدان راهکار، که انسداد نظام حکمرانی است. تداوم این ناکارآمدی از دهههای گذشته، شکاف میان حکومت و مردم را هم به وضعیت بحرانی رسانده است و مشخص نیست با تداوم این روند، کشور به کجا برسد. ما نیازمند بازنگری در سیاستها هستیم، در غیر این صورت به مشکل جدی میخوریم. طرح هدفمندی یارانهها کشور را به چه هدفی رساند؟ به هیچ هدفی که نرساند هیچ، باعث تورم و رشد نقدینگی شد. اگر آن پول را به صورت هدفمند صرف بهینهسازی مصرف انرژی در منازل میکردیم، ظرف کمتر از پنج سال از محل مصرف تمام واحدهای مسکونی و تجاری و اداری و خدماتی کشور ۳۵ درصد کاهش مصرف انرژی به ثمر مینشست. اگر ما امروز به فقر گاز و فقر انرژی مبتلا شدهایم، ناشی از دیدگاه غلط در بدنههای مدیریتی، سوءمدیریت و ناکارآمدی است. بسیار غمانگیز است که ما به عنوان یک کشور ثروتمند مطرح هستیم اما در همه حوزهها فقیر شدهایم. این فاجعه است که در طول هفته صنایع کشور دو روز برق نداشته باشد، آن هم در کشوری که اینگونه آفتاب تابان دارد. با کدام نگاه و استدلال، واردات پنل خورشیدی و... ممنوع شده است؟ در کشوری که آفتاب تابان دارد و شما میتوانید با ایجاد نیروگاههای خورشیدی صادرات برق داشته باشید. ما کلاً در کشور هزار مگاوات نیروگاه تجدیدپذیر داریم در حالی که ۷۰ هزار مگاوات برق تولید میشود؛ یعنی فقط یکهفتادم تولید برق کشور سهم انرژیهای تجدیدپذیر است. در مقابل همین الان ۱۸ هزار مگاوات کمبود برق وجود دارد و اگر چهار میلیون مسکن وعده دادهشده دولت آقای رئیسی ساخته میشد، ۲۰ هزار مگاوات دیگر کسری برق اضافه میشد. متوجه علت اصرار و پافشاری دولتها برای تداوم روند تولید غیربهینه خودرو هم نمیشوم. دولت در بخشهای مختلف پرمصرفها را حمایت میکند، از صنعت خودرو گرفته که اجازه نمیدهد خودروهای کممصرف به عنوان الگوی شاخص وارد شود تا پرداخت انواع و اقسام سوبسید و یارانه به صنایع منسوخ و پرمصرف با استهلاک بالای انرژی. جالب اینجاست که دولت اجازه نمیدهد کسانی که میتوانند، برای بهینهسازی مصرف انرژی وارد گود شوند؛ مثلاً ما در طول 10، ۱2 سال گذشته تلاش کردیم گاز فلری را که دارد سوزانده میشود و هدر میرود، به سمت نیروگاهها هدایت کنیم. هر وقت سرمایهگذاری آمد و گفت که من این گاز را جمعآوری و مدیریت میکنم دولت برایش قیمت گذاشت. یعنی دولت حاضر است که این گاز سوزانده شود و هدر برود ولی آن را در اختیار سرمایهگذار نگذارد و به سرعت وارد تعیین قیمت میشود. این مبین انحراف در مدیریت و حکمرانی است.