شناسه خبر : 47471 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

عوام‌فریبی و سرکوب سیاسی

تاثیرات فعالیت‌های عوام‌فریبانه بر جامعه به چه میزان است؟

 

حامد وحیدی / نویسنده نشریه 

72عوام‌فریب‌ها در طول تاریخ، از آتن تا دموکراسی‌های امروزی، بارها به قدرت رسیده‌اند و احساسات و تعصبات جمعیت را برای ایجاد پیروان خود و جدا کردن آنها از هنجارهای دموکراتیک تحریک کرده‌اند. از آن زمان گرفته تا تدوین‌کنندگان قانون اساسی ایالات‌متحده، عوام‌فریبی همواره تهدیدی جدی برای دموکراسی‌ها ایجاد کرده است. در حالی که بسیاری از عوام‌فریب‌ها شخصیت‌های منحصربه‌فرد و رنگارنگی دارند، تاکتیک‌های روانشناختی آنها در طول تاریخ مشابه بوده است. کلئون آتنی اغلب به عنوان اولین عوام‌فریب تاریخ شناخته می‌شود. کلئون آتنی که با لقب «مرد عامی» شناخته می‌شد، با نادیده گرفتن آداب و رسوم مرسوم نخبگان اشرافی به قدرت رسید و با بی‌رحمی و فریبکاری، دموکراسی آتن را به آستانه نابودی کشاند. از معروف‌ترین عوام‌فریبان در دوره مدرن هم می‌توان به آدولف هیتلر، هیوی لانگ و جوزف مک‌کارتی اشاره کرد که همگی پیروان عامی خود را به همان روشی که کلئون در پیش گرفته بود، با برانگیختن احساسات توده‌ها علیه آداب و رسوم و هنجارهای نخبگان اشرافی زمان خود، تحریک می‌کردند.

اخیراً، دموکراسی در سراسر کشورها به سرعت در حال عقب‌نشینی است که نگرانی‌ها را در مورد توانایی عوام‌فریب‌ها در از بین بردن ارزش‌های دموکراتیک افزایش داده است. از اواخر دهه 1940 تا 1950، در بحبوحه جنگ سرد، سناتور جوزف مک‌کارتی از پارانویای رایج ضدکمونیستی برای مقابله کمونیست‌ها و هواداران آن در آمریکا سوءاستفاده کرد. تقریباً از هر پنج کارگر آمریکا در آن دوره، یک نفر در معرض داوری وفاداری قرار گرفت تا مشخص شود که طرفدار کمونیسم نباشند. همتایان مک‌کارتی در مجلس نمایندگان، تحقیقات گسترده‌ای در صنعت سرگرمی انجام دادند و عناصر کمونیست را هدف قرار دادند. صدها شخصیت هالیوود از جمله بازیگران، نویسندگان و کارگردانان متهم به داشتن پیوندها با کمونیست‌ها شدند. بسیاری از آنها برای شهادت در مقابل کنگره در محاکمه‌ها احضار شدند که در آن در مورد وابستگی‌های سیاسی‌شان بازجویی شدند و زیر فشار قرار گرفتند تا نام دیگر کمونیست‌ها را لو بدهند. این تحقیقات جو ترسناکی را در جامعه ایجاد کرد. گزارش‌های کیفی نشان می‌دهند کسانی که متهم شده بودند، به‌سختی کار می‌کردند و تنها یک ادعای اثبات‌نشده در مورد روابط با کمونیسم کافی بود تا تمام شهرت و حرفه یک فرد نابود شود. گزارش‌های همزمان نیز نشان می‌دهد فیلم‌سازان در مورد ساخت فیلم‌های مترقی محتاط‌تر شدند تا جلوی برچسب خوردن به عنوان هوادار کمونیسم را بگیرند و از موضوعاتی مانند وضعیت اسفناک طبقه کارگر یا اقلیت‌های نژادی دور شدند. به این ترتیب مک‌کارتیسم آغازگر دوره‌ای از سرکوب سیاسی را شروع کرده بود که در آن آزادی‌های مدنی، مخالفت‌ها و آزادی اندیشه سرکوب شد. در حالی که مطالب زیادی در مورد این قسمت تاریخی نوشته شده، کار کمی در مورد تاثیرات مک‌کارتیسم انجام شده است. به همین منظور، تیانی وانگ و هوی رن، پژوهشگران اقتصادی در مقاله‌ای که با عنوان «مک‌کارتیسم و سرکوب سیاسی» در ژورنال NBER به چاپ رساندند به بررسی این موضوع پرداختند. آنها در این مقاله، به یکی از تاریک‌ترین دوره‌های عوام‌فریبی در تاریخ آمریکا می‌پردازند. این دوره که از اواخر دهه 1940 تا 1950 بود، هیستری ضدکمونیستی به رهبری سناتور جوزف مک‌کارتی و دیگران سراسر کشور را فرا گرفت. این محققان در مقاله خود نشان می‌دهند که بازیگران و فیلمنامه‌نویسانی که متهم بودند در حرفه خود دچار شکست شدند و فراتر از آن، جنگ ضدکمونیستی آن دوره تاثیری دلخراش بر محتوای فیلم‌ها داشت که به نوبه خود جامعه را محافظه‌کارتر کرد. در ادامه خلاصه‌ای از این مقاله ارائه می‌شود.

مک‌کارتیسم

جوزف ریموند مک‌کارتی، سیاستمدار آمریکایی از سال ۱۹۴۷ تا زمان مرگش در سال ۱۹۵۷ سناتور جمهوری‌خواه آمریکا از ایالت ویسکانسین بود. او از زمان آغاز کارزار ضدکمونیستی در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم تا نیمه دهه ۱۹۵۰ یکی از معروف‌ترین شخصیت‌ها در صحنه سیاسی آمریکا بود. آوردن نام او بر بدن بسیاری از شهروندان آمریکایی، و نه‌تنها افراد چپ‌گرا، لرزه می‌افکند. بعد از جنگ جهانی دوم که به دوران «وحشت سرخ» شناخته می‌شود، جوزف مک‌کارتی و ادگار جی هوور، رئیس اف‌بی‌آی، برای از بین بردن هرگونه تفکر کمونیستی در آمریکا نقشه می‌کشیدند. در این دوران شرایطی بر کشور حکمفرما بود که «جو ترس و سرکوب» بهترین تعریف برای آن به نظر می‌رسد؛ دورانی که هر کسی در صورت کوچک‌ترین همدردی یا همفکری کمونیستی شغل و مزایایش را از دست می‌داد. جوزف مک‌کارتی و حامیانش در واقع نگران سقوط نظام سیاسی آمریکا در اثر عملکرد کمونیست‌های پنهان‌شده در گوشه‌وکنار ساختار سیاسی و فرهنگی جامعه آمریکا بودند. با این طرز فکر آنها موجی از عوام‌فریبی، سانسور، فهرست‌های سیاه، گزینش شغلی، مخالفت با روشنفکران، افشاگری‌ها و دادگاه‌های نمایشی و تفتیش عقاید را در آمریکای دهه 1950 راه انداختند. بسیاری از افراد، به‌ویژه روشنفکران، به اتهام کمونیست بودن شغل خود را از دست دادند و به طرق مختلف آزار و اذیت شدند. بسیاری از هنرمندان آمریکایی، از لیلین هلمن، آرتور میلر، دالتون ترومبو و مارتین ریت، که خود قربانی مک‌کارتیسم بودند، تا نویسندگان نامی امروز مانند داکترو، فیلیپ راث و پل آستر در رمان‌های خود به وجوه گوناگون آن «زمانه شیاد» پرداخته‌اند. چارلی چاپلین نیز یکی از هنرمندانی بود که در واکنش به این موج آزار و اذیت سیاسی، پس از اینکه برای یک سفر کاری آمریکا را ترک کرد، دیگر حاضر نشد به آمریکا برگردد. علاوه بر این، در آن دوران بیش از ۹ هزار کارمند دولتی به ظن داشتن تفکرات کمونیستی و همکاری با شوروی مورد بازجویی قرار گرفتند که اکثر آنها بدون نتیجه باقی ماند. سیاست‌های مک‌کارتی باعث شد آرتور میلر یک درام درباره پدیده تاریخی «شکار زن‌های جادوگر» بنویسد. این پدیده به برگی از تاریخ در قرون وسطی برمی‌گردد که ۴۰ هزار تا ۶۰ هزار زن به عنوان جادوگر در هیزم‌های آتشین، زنده‌زنده سوزانده شدند و با توجه به جو تعقیب چپ و کمونیسم در آمریکای آن زمان، بسیاری از افراد این شرایط را با دوران شکار جادوگران مقایسه می‌کنند. اگرچه در آن دوران بسیاری از این رفتارها انتقاد کرده و آن را نمونه مسلم خفقان و سرکوب می‌دانستند اما در اواخر دوران جنگ سرد معلوم شد که وحشت سرخ چندان نیز بیراه نبوده است.

73

مقاله چه می‌گوید؟

این مقاله مجموعه‌ای منحصربه‌فرد از داده‌ها را در دوره 1970-1930 جمع‌آوری می‌کند تا تاثیر جنگ ضدکمونیستی در آمریکا را مطالعه کند. نویسندگان این مقاله این کار را با پاسخ به سه سوال انجام می‌دهند. یک، چه کسانی متهم به داشتن رابطه با کمونیسم بودند؟ دوم اینکه متهم شدن آنها چه تاثیری داشت؟ سوم، آیا تاثیری فراتر از این اتهامات، چه در صنعت سرگرمی و چه در کل جامعه، وجود داشت یا خیر؟

در بخش اول مقاله، این پژوهشگران عوامل تعیین‌کننده متهم شدن را بررسی می‌کنند که آیا اتهامات ضدکمونیستی تصادفی بوده یا به‌طور سیستماتیک هدف قرار گرفته‌اند؟ آنها برای روشن شدن این موضوع، اطلاعاتی در مورد بازیگران، نویسندگان و کارگردانان صنعت سرگرمی جمع‌آوری می‌کنند. داده‌های آنها شامل طیف گسترده‌ای از ویژگی‌های فردی است: جمعیت‌شناسی، مشخصات شغلی، نقدها، فعالیت‌های سیاسی و اینکه آیا فردی در طول جنگ‌های ضدکمونیستی متهم شده است یا خیر. علاوه بر این، آنها داده‌های متنی محتوای فیلم را با تکنیک‌های یادگیری ماشینی بررسی می‌کنند تا پیشرفت نسبی هر فیلم را اندازه‌گیری کنند و سپس آنها را به افراد (بازیگران، نویسندگان و کارگردانان) پیوند می‌دهند. این داده‌ها این امکان را فراهم می‌کند که ویژگی‌ها احتمال متهم شدن را پیش‌بینی کنند. در این مقاله نشان داده می‌شود که موفقیت برای بازیگران مهم است - افراد مشهور با تجربه بیشتر یا کسانی که نامزدی جوایز اسکار را دریافت کرده‌اند بیشتر متهم شدند. بازیگران و نویسندگانی که در فیلم‌های مترقی‌تر نقش داشتند نیز در خطر هدف قرار گرفتن بودند. یک پیش‌بینی‌کننده دیگر در میان گروه‌های شغلی، مشارکت گذشته فرد در فعالیت‌های مخالف HUAC است، مانند محکوم کردن آن از طریق تبلیغات. کمیته فعالیت‌های ضدآمریکایی مجلس (House Un-American Activities Committee)، یک کمیته تحقیقاتی از مجلس نمایندگان آمریکا بود که در سال ۱۹۳۸ برای تحقیق خیانت مورد ادعا و فعالیت‌های خرابکارانه از سوی شهروندان خصوصی، کارمندان دولتی و سازمان‌هایی که مظنون به داشتن روابط کمونیستی هستند، شکل گرفت. این کمیته در سال ۱۹۴۵ به یک کمیته دائمی تبدیل شد و از سال ۱۹۶۹ به بعد به عنوان کمیته امنیت داخلی مجلس نمایندگان شناخته شد. در مجموع، یافته‌های این مقاله نشان می‌دهد که اتهامات ضدکمونیستی تصادفی نبوده‌اند. در عوض، شخصیت‌های برجسته‌تر و مترقی‌تر با دیدگاه‌های مخالف را هدف قرار داده‌اند. بخش بعدی مقاله تاثیر متهم شدن را بررسی می‌کند. 

در نمودار مسیرهای شغلی بازیگران را در دوره 1970-1930 به‌طور جداگانه برای بازیگران متهم‌شده و بازیگران مشابه آنها نشان می‌دهد. در مقاله مسیر حرفه‌ای یک بازیگر با استفاده از تعداد عناوینی که در هر سال ظاهر می‌شود اندازه‌گیری می‌شود. این شامل عناوین فیلم و تلویزیون، چه داخلی و چه خارجی است، که همگی در IMDb پوشش داده شده‌اند. قبل از سال 1950، بازیگران (چه متهم و چه مشابه آنها) از نظر تعداد فیلم‌هایی که بازی می‌کردند به هم نزدیک بودند، به‌طور متوسط حدود 5/0 عنوان در سال دریافت می‌کردند که از دهه 1930 تا اوایل دهه 1940 دو برابر شد و در اواخر دهه 1940 به بیش از یک عنوان در سال رسید. این افزایش شدید پس از جنگ جهانی دوم به دلیل گسترش سریع تلویزیون بود. با این حال، از سال 1950، بازیگران متهم شروع به عقب افتادن از همتایان خود شدند ولی تا اواخر دهه 1950 آنها موفق شدند این شکاف را کم کنند. بنابراین به نظر می‌رسد که متهم شدن بر حرفه یک بازیگر تاثیر منفی گذاشته است. چه چیزی تاثیر منفی متهم شدن را توضیح می‌دهد؟ محققان این موضوع را از دریچه تبعیض مشتری در مقابل کارفرما بررسی می‌کنند- آیا بینندگان از عناوین مرتبط با متهم اجتناب می‌کنند یا استودیوها از ترس، از افراد متهم فاصله می‌گیرند؟ برای تمایز بین این سازوکار‌ها، در این مقاله از یک آزمون ساده استفاده شده است: طبق تبعیض مشتری، فیلم‌های مرتبط با متهم باید نمایش‌های ضعیف‌تری در باکس آفیس پس از اتهام داشته باشند. محققان این آزمایش را با استفاده از داده‌های هفتگی باکس آفیس برای سینماهای شهرهای بزرگ آمریکا انجام می‌دهند که دوره 1955-1945 را پوشش می‌دهد. هیچ کاهشی در درآمد یا قیمت بلیت برای فیلم‌هایی که در آنها فردی متهم جزو گروه فیلم‌سازان است، مشاهده نمی‌شود که نشان می‌دهد تبعیض مشتری بعید است توضیح اصلی این موضوع باشد.

در بخش پایانی مقاله، محققان به این پرسش می‌پردازند که آیا تاثیرات فعالیت‌های ضدکمونیستی (شکار جادوگران هالیوود) فراتر از متهم کردن افراد است؟ چه افراد دیگری ممکن است تحت تاثیر این فعالیت‌ها قرار گیرند؟ نویسندگان این مقاله با کارمندان غیرمتهم در صنعت سرگرمی شروع می‌کنند. یک احتمال این است که افراد غیرمتهم ممکن است با دیدن وضعیت اسفناک همکاران متهم خود، از شغل خود بترسند و برای جلوگیری از جلب توجه، محتوای فیلم‌های بحث‌برانگیزتر را کاهش دهند. محققان از این شکل از خودسانسوری به عنوان یک اثر سردکننده یاد می‌کنند. در واقع، ناظران معاصر ادعا می‌کنند که «شکار جادوگران هالیوود» تاثیر وحشتناکی بر محتوای فیلم داشت. از نظر تجربی نیز مشخص می‌شود که فیلم‌سازان غیرمتهم که قبلاً در فیلم‌های مترقی‌تر نقش داشته‌اند، در طول جنگ ضدکمونیستی، با کاهش دادن چنین آثاری، به این شرایط پاسخ دادند، که موضوعی ناراحت‌کننده بود. به‌طور کلی با شتاب گرفتن جنبش ضد کمونیستی، تولید فیلم‌های مترقی به شدت کاهش یافت و تولیدات هالیوود محافظه‌کارانه‌تر شدند. آیا این کاهش فیلم‌های مترقی به نوبه خود می‌تواند بر بقیه جامعه تاثیر بگذارد؟ در آن زمان فیلم‌های هالیوودی بسیار محبوب بودند و هر هفته 40 تا 80 میلیون نفر به سینما می‌رفتند. با توجه به گستردگی فیلم‌ها، هرگونه تغییر در محتوای آنها می‌تواند به‌طور بالقوه بر قلب و ذهن بخش بزرگی از جامعه تاثیر بگذارد. در بررسی‌های این مقاله نیز مشخص می‌شود شهرستان‌هایی که در معرض نمایش فیلم‌های بیشتری قرار داشتند، شاهد افزایش سهم رای جمهوری‌خواهان در طول جنگ ضد کمونیستی بودند، که نشان می‌دهد تغییر در محتوای فیلم‌ها، جامعه را محافظه‌کارتر کرده بود.

پرده پایانی

عوام‌فریبی در طول تاریخ وجود داشته است، اما شواهد تجربی در مورد تاثیر آنها محدود است. این مقاله مجموعه‌ای منحصربه‌فرد از داده‌های بدیع را برای مطالعه تاثیرات یک دوره گسترده عوام‌فریبی در آمریکای جنگ سرد جمع‌آوری می‌کند. از اواخر دهه 1940 تا 1950، صدها نفر در صنعت فیلم‌ متهم به داشتن رابطه با کمونیسم شدند. این اتهامات تصادفی نبود، بلکه سیستماتیک بود و شخصیت‌های برجسته و مترقی را با دیدگاه‌های مخالف هدف قرار می‌داد. بازیگران و فیلمنامه‌نویسانی که متهم شده بودند در حرفه خود دچار شکستی شدند که دهه‌ها ادامه داشت. فراتر از مسئله متهمان، هیجان ضد کمونیستی بر محتوای فیلم‌ها و آزادی بیان نیز تاثیر منفی داشت، زیرا فیلم‌سازان دیگر از موضوعات مترقی اجتناب می‌کردند. کاهش فیلم‌های مترقی به نوبه خود جامعه را محافظه‌کارتر کرد. این مقاله به نوعی اولین شواهد تجربی را ارائه می‌کند که چگونه عوام‌فریبی می‌تواند بر آزادی‌های مدنی و هنجارهای دموکراتیک تاثیر بگذارد. این دوره ضدکمونیستی نه‌تنها مشاغل افراد را به خطر انداخت، بلکه مخالفت و آزادی اندیشه را نیز سرکوب کرد و ترجیحات سیاسی را در جامعه تغییر داد. در حالی که یافته‌های این مقاله مربوط به دوره جنگ سرد است، اما این یافته‌ها را می‌توان بسط داد و بینش کلی‌تری را در مورد تاثیر اساسی عوام‌فریب‌ها و آسیب‌پذیری‌های مردم در برابر این نفوذ در نظر گرفت. 

دراین پرونده بخوانید ...