شناسه خبر : 47315 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اروپایی شکاک

گریس بلیکلی چه دستاوردهایی در زمینه اقتصاد داشته است؟

 

آزاده چیذری / نویسنده نشریه 

گریس بلیکلی، یکی از سرسخت‌ترین مدافعان ضد سرمایه‌داری نسل خود، مفسر، مقاله‌نویس، روزنامه‌نگار و نویسنده انگلیسی در زمینه اقتصاد و سیاست است.

بلیکلی در ۲۶ ژوئن ۱۹۹۳ در باسینگستوک، همپشایر انگلستان به دنیا آمده و از طرف پدرش نیمه‌ولزی است. پدربزرگ مادری او یک مغازه‌دار کمونیست در اتحادیه «کارگران حمل‌ونقل و عمومی» بود. مادرش از یک «محیط بسیار بد» به دانشگاه کمبریج رفت، «با پدرم ملاقات کرد، هر دو آنها در کمپین همبستگی نیکاراگوئه بودند، به دور دنیا سفر کردند و به آموزش زبان انگلیسی پرداختند. وقتی به نیکاراگوئه رفتند، می‌خواستند در انتخاب دانه‌های قهوه برای انقلاب کمک کنند، اما متوجه شدند که مهارت کافی ندارند. به آنها گفته شد: شما بیکارید، بروید در کشور خودتان انقلاب کنید».

گریس به طور خصوصی در کالج لرد واندسوُرث تحصیل کرد و پس از آن در کالج فرم ششم (Sixth Form College)، فارنبرو تحصیل کرد. او در کالج سنت پیتر آکسفورد در رشته فلسفه، سیاست و اقتصاد تحصیل کرد و با درجه ممتاز فارغ‌التحصیل شد. بلیکلی مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته مطالعات آفریقا از کالج سنت آنتونی آکسفورد دریافت کرده است.

او پس از فارغ‌التحصیلی، به عنوان مشاور مدیریت برای KPMG در بخش عمومی و بخش مراقبت‌های بهداشتی آنها کار کرد. سپس به مدت یک سال به عنوان پژوهشگر در «موسسه تحقیقات سیاست عمومی»، یک اتاق فکر چپ در منچستر و متخصص در سیاست اقتصادی منطقه‌ای، کار کرد.

بلیکلی نویسنده و کارمند مجله تریبون و نویسنده چندین کتاب، از جمله «سرمایه‌داری کرکس: جنایات شرکتی، نجات در پشت درب و مرگ آزادی»، کتاب «سقوط کرونا: چگونه همه‌گیری سرمایه‌داری را تغییر خواهد داد» و کتاب «دزدیده‌شده: چگونه جهان را از مالی شدن نجات دهیم» است. او اغلب در رسانه‌های بریتانیا و رسانه‌های بین‌المللی از جمله در برنامه‌های BBC Question Time، ITV’s Morning Britain ،Piers Morgan بدون سانسور، تاک تی‌وی و اخبار MTV ظاهر می‌شود. گریس به عنوان یک سوسیالیست دموکراتیک شناخته می‌شود و از استفاده از کنترل‌های سرمایه‌داری حمایت می‌کند، با جهانی شدن مالی مخالف است و از قوانین بین‌المللی و اتحادیه اروپا انتقاد می‌کند.

بلیکلی درباره ضرورت از بین رفتن سرمایه‌داری جهانی می‌گوید: «من از بین رفتن شکاف میان افرادی که صاحب کالا هستند و افرادی را که برای امرار معاش کار می‌کنند، برای ساختن یک جامعه سوسیالیستی و همچنین برای یک جامعه عادلانه، یک ضرورت می‌بینم. اما نمی‌دانم که چگونه خواهد بود. مارکس نیز در مورد آن بسیار مبهم بود.»

مسیر شغلی و ایده‌ها

بلیکلی در ژانویه 2019 به عنوان مفسر اقتصادی به مجله نیواستیتمن پیوست و یک ستون دوهفته‌ای نوشت و در وب‌سایت و پادکست‌ها مشارکت داشت. مقالات او برای این مجله شامل حمایت از Lexit و Green New Deal بود. اولین کتاب او، «دزدیده‌شده: چگونه جهان را از مالی شدن نجات دهیم»، از طریق Repeater Books در 10 سپتامبر 2019 منتشر شد. مایکل گالانت که برای وب‌سایت «اوپن دموکراسی» می‌نویسد، این کتاب را به عنوان «نقد قانع‌کننده‌ای از سرمایه‌داری مدرن برای سوسیالیست‌ها و شکاک‌ها» ستوده است. دیه‌گو زولواگا از CapX در بررسی خود اظهار داشت که این یک «جدال گسترده علیه اقتصاد بازار» است و احساس می‌کند نویسنده در نحوه ارائه شواهد برای استدلال‌های خود گزینشی عمل کرده است.

بلیکلی در ژانویه 2020، یکی از نویسندگان مجله سوسیالیستی دموکراتیک تریبون شد. او در انجمن سیاست ملی حزب کارگر، که مسئول توسعه سیاست است، عضویت دارد.

دومین کتاب بلیکلی، «سقوط کرونا: چگونه همه‌گیری سرمایه‌داری را تغییر خواهد داد»، در اکتبر 2020 منتشر شد. کتاب بعدی او، «سرمایه‌داری کرکس: جنایات شرکت‌ها، کمک‌های مالی در پشت در، و مرگ آزادی» نیز، از طریق Bloomsbury در 12 مارس 2024 منتشر شد. بلیکلی به عنوان یک سوسیالیست دموکراتیک شناخته می‌شود و از استفاده از کنترل سرمایه حمایت می‌کند. او از جرمی کوربین حمایت کرد و در انتخابات رهبری حزب کارگر در سال‌های 2015 و 2016 به او رای داد، اگرچه در سال 2016 از او انتقاد کرد که چرا نتوانسته است هژمونی نئولیبرالیسم را آن‌طور که تصور می‌کرد به چالش بکشد. بلیکلی در ژوئن 2024 اظهار داشت که در سال 2023 به دلیل اظهارات عمومی کایر استارمر در طول جنگ اسرائیل و حماس مبنی بر اینکه اسرائیل حق دارد برق و آب غزه را قطع کند، حزب کارگر را ترک کرد.

بلیکلی یک قرارداد جدید سبز را تبلیغ می‌کند. اگرچه او بر آن به عنوان «مخالف با نظام سرمایه‌داری» تاکید کرده، اما استدلال کرده است که «حتی کسانی که خود را سوسیالیست نمی‌دانند» ممکن است به زودی متوجه شوند که انقلاب صنعتی سبز «تنها گزینه» است. او خواستار «گذار عادلانه به سمت اقتصاد کم‌کربن» است.

بلیکلی یک اروپایی شکاک است و اتحادیه اروپا را «نئولیبرال»، «نئو استعمار» و «به نفع نخبگان مالی و شرکتی اداره می‌کند» نامیده است. در سال 2019، او مقاله‌ «چرا چپ‌ها باید از برگزیت حمایت کنند» را نوشت و در آن استدلال کرد که اتحادیه اروپا مانعی برای ایجاد یک اقتصاد سوسیالیستی است.

می‌خواستم دنیا را نجات دهم!

اقتصاددان هزاره، با سام لیث در مورد خطرات سرمایه‌داری جهانی، دفاع آنلاین از باورهای خود و داشتن یک «بحران میانسالی» در 29سالگی صحبت می‌کند.

گریس بلیکلی در نیمه‌ راه نوشتن کتاب جدیدش به نام «سرمایه‌داری کرکس» دچار بحرانی شد که مادرش آن را «بحران میانسالی» می‌نامید. او می‌گوید: «فهمیدم کارهایی که انجام می‌دهم، و معنایی که از انجام آن کارها احساس می‌کردم، واقعاً تاثیر منفی بر من و سلامت روانم داشت. احساس می‌کنم دائماً در حاشیه هستم، واقعاً نمی‌توانم به روش‌های صادقانه و باز با مردم ارتباط برقرار کنم. این زمانی بود که فکر می‌کردم دیگر نمی‌دانم می‌توانم این کار را انجام دهم یا نه.»

شاید 29سالگی برای واجد شرایط بودن برای فرسودگی شغلی کمی جوان به نظر برسد، اما بلیکلی در جایگاه یک اقتصاددان سوسیالیست رادیکال که چندین سال گذشته را صرف دفاع از عقاید خود در تلویزیون و رسانه‌های اجتماعی کرده، در مرکز یک دوره جدید وحشیانه تعامل سیاسی قرار گرفته است. او به مدت 9 ماه به آمریکای مرکزی رفت تا بهبود یابد و از حوزه عمومی جدا شود. او از پاسخ «آسان» به استرس زن بودن در اینترنت خودداری می‌کند و می‌گوید که ایگو (ego) نیز بخش بزرگی از آن  است. «هر کسی که مانند من خود را در کانون توجه قرار می‌دهد، به دنبال چیزی می‌گردد و آن را در جاهایی که فکر می‌کند پیدا خواهد کرد، پیدا نمی‌کند. در عوض چیزهای دیگری خواهد یافت و آن چیزهای دیگر لزوماً خوب نخواهند بود.»

او درباره تاثیر عصر دیجیتال می‌گوید: «از لحاظ عملی، سازمان‌دهی اعتراض‌ها و ایجاد شبکه‌هایی که می‌توانند به زندگی واقعی تبدیل شوند، آسان‌تر شده است. اما، و بیشتر در حال حاضر با تیک‌تاک و نسل زد، روشی که بر ذهنیت افراد تاثیر می‌گذارد، واقعاً نوعی فردگرایی را تغذیه می‌کند- این ایده از سرمایه انسانی فردی که برند شخصی شما چیزی است که شما و ارزش شما را در یک جامعه تعریف می‌کند.»

بلیکلی هنوز در مدرسه ابتدایی بود که نائومی کلاین در No Logo این موضوع را مطرح کرد که چپ، یک حقه را از دست داده است: در طول موج اول صحت سیاسی، در مورد اینکه چیزها را چه بنامیم بحث می‌کرد، در حالی که جهانی‌سازی به ‌طور مادی جهان را از نو نظم داد و شرکت‌های بزرگ مردم فقیر را فقیرتر کردند. بلیکلی کاملاً آماده نیست که بپذیرد یک شکاف تازه در سمت چپ بین یک رشته مرتبط با بازنمایی و هویت و دیگری با تحلیل مادی قدیمی از روابط طبقاتی، پول و قدرت وجود دارد، اما او تنش را نشان می‌دهد: «من فکر می‌کنم که ما شرایط بحث را اشتباه گرفته‌ایم. دیدگاه من این است که هر دو این قطب‌ها مهم هستند، ساختارهای مادی و هویت.»

بلیکلی یک اقتصاددان دانشگاهی است که می‌تواند تفاوت میان بهینگی پارتو و نظریه مزیت نسبی ریکاردو را در مه غلیظ تشخیص دهد. او وابستگی‌های متقابل پیچیده میان شرکت‌ها، موسسه‌های مالی، دولت‌ها و بانک‌های مرکزی را می‌داند و به خوبی توضیح می‌دهد. او یک زن نسل هزاره‌ با رسانه‌های اجتماعی است که مجموعه‌ای از ایده‌های سیاسی را که بیشتر مرتبط با دهه 1970 است، روی میز آورده است: تونی بن برای عصر تیک‌تاک.

می‌خواستم دنیا را نجات دهم!

87کتاب «سرمایه‌داری کرکس» نوشته گریس بلیکلی، رد شدید این ایده لیبرال است که اگر فقط یک دولت روشنفکر سیاست‌های خود را به درستی تغییر دهد، سرمایه‌داری دموکراتیک برای همه رفاه به ارمغان می‌آورد. او بر این باور است که مشکل خود سرمایه‌داری است: اینکه ذاتاً ضددموکراتیک است، به جای ترویج آزادی، آن را خفه می‌کند و نه‌تنها با فشار بازار اصلاح نمی‌شود، بلکه همه جا در مقابل نیروهای بازار مقاومت می‌کند.

سوال محرک «سرمایه‌داری کرکس» که او در ابتدای کتاب می‌نویسد این است: «اگر بخواهیم [فریدریش] هایک را جدی بگیریم چه؟» این یک نقطه شروع تحریک‌آمیز برای یک متفکر چپ است: هایک کاهن اعظم اقتصاد بازار آزاد است. اما بلیکلی با حداقل پذیرش محتاطانه تاکید اخلاقی هایک بر آزادی فردی، و تاکید عملی بر خطرات تلاش برای برنامه‌ریزی چیزی به پیچیدگی یک اقتصاد، شروع می‌کند. سپس با احتیاط و با جزئیات استدلال می‌کند که آنچه او دوست دارد «سرمایه‌داری بالفعل» بنامد، هیچ‌یک از ویژگی‌هایی را که هایک ادعا کرده است، نشان نمی‌دهد.

بلیکلی معتقد است که از سال‌های میانی قرن بیستم، دیدگاه استاندارد اقتصاد سیاسی تقریباً بین راست و چپ تقسیم شده است (هایکی‌ها که فکر می‌کنند دولت باید اقتصاد را به حال خود رها کند؛ و کینزی‌ها که استدلال می‌کنند دولت در «پول‌پاشی» برای به حرکت درآوردن اقتصاد با هزینه‌های دولت نقش دارد)، که اختلافات خود را به بحث در مورد میزان مداخله دولت در اقتصاد بازار محدود می‌کنند. در واقع، او فکر می‌کند، ما از قبل توزیع مجدد و یک اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده داریم، اما افرادی که می‌توانند آن را برنامه‌ریزی کنند، و افرادی که بیشتر پول به آنها توزیع می‌شود، کسانی هستند که پول و قدرت دارند. مردم عادی -مثلاً کارگران آمازون که در بطری‌ها ادرار می‌کنند- آزادی کمتری دارند. یکی از نمونه‌هایی که او ارائه می‌دهد بوئینگ است که به دلیل علاقه بیشتر به سود بیش از هر چیز دیگری، پس از دو تصادف مرگبار ناشی از طراحی ناقص مورد انتقاد قرار گرفته است. سرمایه‌داری کرکس قبلاً ثابت شده بود که اخبار مربوط به یکی دیگر از بوئینگ‌ها منتشر شد. دوشاخه درب کابین هواپیمای آلاسکا ایرلاینز بر فراز پورتلند منفجر شد، فشار کابین کم شد و به سرعت پیراهن یکی از مسافران از پشت کشیده شد.

بلیکلی استدلال می‌کند که این مورد (و بسیاری از مطالعات موردی دیگر که شرکت‌های مختلف مانند آن را دربر می‌گیرد) فقط نارسایی مقررات یا نتیجه از کار زدنِ شرکت‌ها نیست. بوئینگ هم از نظر پول و هم از نظر پرسنل ارشد عمیقاً با دولت ایالات‌متحده درگیر است و لابی‌های آن محیط نظارتی را ایجاد کرده است که به هواپیماهای ناامن اجازه ورود به هوا را داده است. این سیاست است که درست به همان اندازه اقتصاد، تعیین می‌کند این شرکت‌های بزرگ چگونه کار کنند. در واقع، چیزهایی که شرکت‌ها می‌سازند حتی می‌تواند به رونق آنها بی‌ربط باشد: برای مثال فورد، همان‌طور که بلیکلی گزارش می‌دهد، با تبدیل شدن به یک شرکت خدمات مالی با تولید موتور خودرو‌ها، پیشرفت کرد.

او می‌گوید، تنها راه برای فهمیدن اینکه در کجا هستیم این نیست که به خطوط خیالی بین دولت و بخش خصوصی نگاه کنیم، بلکه باید به اینکه چه کسی قدرت دارد، نگاه کنیم. باید اقتصاد سیاسی را در قالب مبارزه طبقاتی میان کسانی که ابزار تولید را در اختیار دارند و کسانی که ندارند، ببینیم؛ به عبارت دیگر کار و سرمایه.

انتقاد او از شرکت‌های چندملیتی در گوشه و کنار بازار، کمک‌های مالی دولتی، غول‌های فناوری انحصاری و کسب‌وکارهای بزرگ که مقررات مورد نظر خود را خریداری می‌کنند، از انتقاد جوزف استیگلیتز، اقتصاددان برنده جایزه نوبل (چپ میانه) دور نیست. تفاوت آنها در این است که استیگلیتز می‌خواهد سرمایه‌داری به درستی کار کند و بلیکلی که فکر می‌کند درست کار می‌کند، می‌خواهد از شر آن خلاص شود.

چیزی که سیاست او را شکل می‌دهد، «اساساً ریاضت اقتصادی» است: «من در دانشگاه بودم که درباره اقتصاد و سیاست یاد ‌گرفتم. به من اقتصاد بسیار استانداردی را آموزش می‌دادند [و] به اطرافم نگاه می‌کردم: این هیچ معنایی ندارد. چه خبر است؟ من فقط می‌خواستم دنیا را نجات دهم!» 

دراین پرونده بخوانید ...