شناسه خبر : 47318 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

عصر شهر

چگونه مردم در شهرها فقیر می‌شوند؟

از زمان پیدایش تمدن‌های باستانی تا کلان‌شهرهای مدرن، شهرها موتورهای پیشرفت در طول تاریخ بوده‌اند. امروزه، بیش از نیمی از بشریت در مناطق شهری زندگی می‌کنند؛ این رقم تا سال 2050 به دوسوم خواهد رسید. در سال 1800، یک میلیارد انسان در سیاره ما زندگی می‌کردند که تقریباً 70 میلیون نفر از آنها در شهرها ساکن بودند. امروزه جمعیت جهان هشت میلیارد نفر است و بیش از 5 /4 میلیارد نفر در شهرها زندگی می‌کنند. تا پایان قرن، کل جمعیت شهری نسبت به سطح امروزی دو برابر خواهد شد.

 

ایما موسی‌زاده / نویسنده نشریه 

92از زمان پیدایش تمدن‌های باستانی تا کلان‌شهرهای مدرن، شهرها موتورهای پیشرفت در طول تاریخ بوده‌اند. امروزه، بیش از نیمی از بشریت در مناطق شهری زندگی می‌کنند؛ این رقم تا سال 2050 به دوسوم خواهد رسید. در سال 1800، یک میلیارد انسان در سیاره ما زندگی می‌کردند که تقریباً 70 میلیون نفر از آنها در شهرها ساکن بودند. امروزه جمعیت جهان هشت میلیارد نفر است و بیش از 5 /4 میلیارد نفر در شهرها زندگی می‌کنند. تا پایان قرن، کل جمعیت شهری نسبت به سطح امروزی دو برابر خواهد شد. در سال‌های اولیه قرن بیست و یکم، جمعیت شهری جهان از جمعیت روستانشین پیشی گرفت و شهرها برای نخستین‌بار خانه اکثر بشریت شدند. در آغاز قرن هجدهم، تنها پنج درصد از جمعیت جهان در شهرها زندگی می‌کردند. امروز، این سهم 55 درصد است.

مطابق اسناد تاریخی در امپراتوری روم که در زمان خود به سطح بی‌سابقه‌ای از شهرنشینی دست یافته بود، در بیشترین حالت تنها ۱۵ درصد جمعیت در شهرها زندگی می‌کردند. این در حالی است که بسیاری از تمدن‌های دیگر نه‌تنها به این میزان دست پیدا نکرده بودند که فاصله زیادی هم با آن داشتند. دسترسی به غذای اضافی اصلی‌ترین عامل محدودکننده بود. مردمی که در شهرها زندگی می‌کنند همیشه از سوی افرادی که در روستا زندگی می‌کنند تغذیه می‌شوند، و از زمان آغاز کشاورزی در بیشتر دوره‌های زمانی، جمعیت روستایی غذای کمی برای ذخیره داشتند. هر زمان که تولید غذا افزایش می‌یافت، میزان مرگ‌ومیر کاهش پیدا می‌کرد و تعداد افرادی که باید تغذیه می‌شدند، افزایش می‌یافت و در نهایت مازاد آن به دیگران اختصاص پیدا می‌کرد. نتیجه، سقفی برای سهم افرادی وجود داشت که کاری به غیر از کار کردن روی زمین، انجام می‌دادند.

همان‌طور که به طرز فزاینده‌ای شهری می‌شویم، با انبوهی از تهدیدها روبه‌رو هستیم که ماهیت وجودی به خود می‌گیرند. اینها شامل گسترش نابرابری، از بین رفتن پیوندهای اجتماعی و اعتماد، و افزایش خطرات سیستماتیک، به‌ویژه ناشی از بیماری‌های همه‌گیر و تغییرات آب‌وهوایی است. اگر می‌خواهیم از آینده‌ای دیستوپیایی اجتناب کنیم، این مشکلات باید حل شوند. تنها با ساختن شهرهای عادلانه‌تر، منسجم‌تر و پایدارتر می‌توانیم به این چالش‌ها رسیدگی کنیم. سرمایه‌گذاری برای بهبود سیستم‌های بهداشتی و ارتقای سکونتگاه‌های غیررسمی بخشی از راه‌حل است، اما پرداختن به علل اساسی فقر عمیق در بسیاری از شهرهای جهان در حال توسعه نیز ضروری است.

در «عصر شهر»، استاد آکسفورد، ایان گلدین و تام لی-دولین از اکونومیست نشان می‌دهند که چرا شهرها جایی هستند که باید نبرد علیه نابرابری، تقسیم اجتماعی، بیماری‌های همه‌گیر و تغییرات آب‌وهوایی از آنجا آغاز شود. آنها بررسی می‌کنند که چگونه جهانی شدن و پیشرفت‌های تکنولوژیک ثروت را در کلان‌شهرهای منتخب متمرکز کرده و نه‌تنها روستاها که شهرهای کوچک را هم دچار مشکل و کمبود کرده است. «عصر شهر» همچنین شکاف ثروت در شهرهای به ظاهر مرفه و تاثیرات اجتماعی عقب‌نشینی به قلمروهای آنلاین را تجزیه‌وتحلیل می‌کند. این کتاب تهدیدهای وجودی ناشی از بیماری‌های همه‌گیر و تغییرات آب‌وهوایی را برای جهان شهرنشینی ما برجسته می‌کند.

نویسندگان از طریق ترکیبی از بافت تاریخی و درک عمیق چالش‌های کنونی نشان می‌دهند که چرا شهرها در یک دوراهی حیاتی قرار دارند و سرنوشت جمعی ما را متعادل نگه می‌دارند و برای ساختن شهرهای بهتر و فراگیرتر چه کاری می‌توانیم انجام دهیم. نویسندگان با توضیح فوایدی که شهرنشینی به ارمغان می‌آورد، شروع می‌کنند. شهرها هزینه‌های تعامل انسانی را کاهش می‌دهند و تقسیم کار و مصرف مشترک را تسهیل می‌کنند و در نتیجه استانداردهای زندگی را بالا می‌برند: هیچ کشوری بدون شهرنشینی ثروتمند نشده است. مهم‌تر از این، شهرها همکاری نزدیک و رقابتی را که کشف، خلاقیت و نوآوری به آن بستگی دارد امکان‌پذیر می‌کنند. شهرها عموماً پذیرای افراد خارجی بیشتری نسبت به روستاها یا حتی شهرهای بسیار کوچک هستند و بهترین شانس را به تعداد فزاینده مهاجرانی که از فقر، آزار و اذیت و فروپاشی زیست‌محیطی فرار می‌کنند، ارائه می‌دهند.  شهرها پایدار هستند. زندگی حومه‌ای و روستایی محیط‌های طبیعی گرانبها را مصرف کرده و انرژی و سایر منابع را هدر می‌دهد.

این بدان معنا نیست که شهرهای موجود آن‌طور که باید کار می‌کنند. طبق گزارش سازمان ملل بیش از یک میلیارد نفر در محله‌های فقیرنشین یا سکونتگاه‌های غیررسمی زندگی می‌کنند که تخمین زده می‌شود 80 درصد آنها در سه منطقه زندگی کنند: آسیای شرقی و جنوب شرقی، جنوب صحرای آفریقا، و آسیای مرکزی و جنوبی. در جمهوری دموکراتیک کنگو، چهارپنجم جمعیت شهری در سکونتگاه‌های مسکونی غیررسمی زندگی می‌کنند. در چنین شرایطی پیوند میان شهرنشینی و افزایش استانداردهای زندگی عملاً وجود ندارد و کیفیت زندگی در شهرها ممکن است و شاید حتی قطعاً از زندگی در روستا هم پایین‌تر خواهد بود.

در «عصر شهر» ایان گلدین و تام لی-دولین، به بررسی نیروهای جهانی شکل‌دهنده شهرها، آنچه همه‌گیری کووید19 در مورد آنها فاش کرده است، و چالش‌های شدیدی که آنها با آن مواجه هستند، از جمله تغییرات آب‌وهوایی می‌پردازد. این یک چشم‌انداز جهانی دارد و نویسندگان تلاش می‌کنند نه‌تنها موفقیت‌ها و چالش‌های شهرهای جهان ثروتمند، از نیویورک تا توکیو، بلکه رشد انفجاری شهرهای جهان فقیر، از لاگوس تا داکا را نیز بررسی کرده و ابعاد مختلف آن را برای خواننده آشکار کنند.

گلدین و لی-دولین توضیح می‌دهند که چگونه نیروهای مختلف در حال شکل دادن به شهرها در جهان ثروتمند هستند. در دنیای ثروتمند، نویسندگان تجمع و قطبی شدن را به عنوان نیروهای دوگانه‌ای که باعث افزایش ثروت برای برخی و غیرقابل دسترس بودن زندگی شهری برای برخی دیگر شده است، برجسته می‌کنند، که به واقعیت زندگی بسیاری از شهرنشینان تبدیل شده است. وضعیت برای شهرهای بیشتر مناطق جهان اما بسیار متفاوت است. در این مناطق، شهرنشینی، که قرن‌ها در غرب طول کشید تا شکل امروزی به خود گرفت، در بسیاری از نقاط به دلیل فقر بومی، جنگ‌های داخلی و فجایع فزاینده آب‌وهوایی شتاب بیشتری می‌گیرد و در نتیجه به همین میزان شکل و نحوه گسترش آن ناکارآمدتر و حتی مشکل‌سازتر است.

در طول 40 سال گذشته، از طریق فرآیند انباشتگی، فعالیت‌های اقتصادی به طور فزاینده‌ای در تعداد نسبتاً کمی از قطب‌های جهانی متمرکز شده است و شهرهای به اصطلاح «سوپراستار» مانند سانفرانسیسکو، نیویورک، لندن، پاریس و شانگهای را ایجاد کرده است. این شهرها به مکان‌های انتخابی برای شرکت‌های جهانی در بخش‌هایی مانند فناوری دیجیتال، بانکداری و مالی و داروسازی تبدیل شده‌اند. در نتیجه، آنها سهم بزرگی از رشد اقتصادی را تصاحب کرده‌اند. در نتیجه بین این شهرها و شهرهای دیگر (که اکثریت را از نظر تعداد تشکیل می‌دهند) واگرایی چشمگیری ایجاد شده است و به اصطلاح بخش بزرگی از شهرها حتی در جهان توسعه‌یافته عقب نگه داشته شده‌اند. البته خشم و ناامیدی کسانی که در مکان‌های عقب‌مانده زندگی می‌کنند، سهم عمده‌ای در افزایش جنبش‌های پوپولیستی، از ترامپ تا برگزیت، داشته است.

انباشتگی با نیروی دوم، یعنی قطبی شدن همراه بوده است. شرکت‌های چندملیتی در شهرهای فوق‌ستاره، نیروی کار ماهر با دستمزد بالا را استخدام می‌کنند و از اکوسیستمی متشکل از متخصصان حرفه‌ای با حقوق بالا مانند وکلا، بازاریابان، مشاوران مدیریت و مدیران پشتیبانی می‌کنند. شهرها، البته، به کارگرانی در بخش‌های غیرشرکتی، از جمله خرده‌فروشی، مهمان‌داری، ساخت‌وساز، آموزش و مراقبت‌های بهداشتی نیز نیاز دارند. در دهه‌های اخیر، قطبی‌سازی افزایش یافته است، زیرا دستمزد کارکنان ماهری که شرکت‌ها آنها را به کار گرفته‌اند بیشتر شده است، در حالی که دستمزد کارگران غیرشرکتی ضعیف شده است. در نتیجه، بسیاری از ساکنان شهرها اکنون با عدم استطاعت مزمن مسکن و اجاره مواجه هستند؛ مشکلی که با شکست در سیاست مسکن و افزایش سریع هزینه‌های زندگی تا سطح بحران تشدید شده است. یعنی در روند فعلی علاوه بر اینکه در داخل یک کشور (نه در میان کشورها که خود مسئله متفاوتی می‌تواند باشد) تبعیض و تفاوت شدیدی بین سطح زندگی ساکنان شهرهای مختلف وجود دارد که همین وضعیت در میان اهالی یک شهر هم برقرار است.

93

 نویسندگان می‌گویند، پویایی متفاوتی در جهانی که اکثریت آن شهرنشین هستند، در حال آشکار شدن است. به دلیل شهرنشینی سریع، امروزه شهرهای کشورهای در حال توسعه بیشترین جمعیت شهرنشین جهان را تشکیل می‌دهند. با این حال، بیشتر کشورهای فقیر بسیار سریع‌تر از رشد اقتصادی آنها در حال گسترش شهرنشینی بوده‌اند. این شهرنشینی در غیاب توسعه به زاغه‌های انبوه، فقر بومی و شرایط زندگی وحشتناک برای بسیاری منجر شده است. نیروهایی که به رشد شهرها در جهان فقیر دامن می‌زنند، تجمع در اطراف شرکت‌های چندملیتی به خاطر موقعیت‌های شغلی بهتر و پربازده‌تر نیستند، بلکه فرار از فقر و گرسنگی در روستاها، و در بسیاری از جاها، آوارگی از جنگ‌های داخلی هستند. تغییرات اقلیمی این مهاجرت روستایی را تا سطح بحران در سراسر جهان در حال توسعه بزرگ می‌کند.

تجزیه‌وتحلیلی که نویسندگان در «عصر شهر» ارائه می‌کنند آموزنده و روشنگر است، اما بسیاری از محرک‌های ساختاری عمیق‌تری را که در پس مشکلات هشداردهنده‌ای که شهرها اکنون با آن دست به گریبان هستند، حذف می‌کند. در جهان ثروتمند، این محرک‌های ساختاری شامل مالی شدن اقتصاد جهانی و پاداش‌های مالی غیرقابل توجیهی است که کارکنان آن بخش از آن برخوردار می‌شوند، وضعیت انحصاری و در نتیجه ثروت و قدرت شرکت‌های جهانی، و کالایی‌سازی مسکن و شکاف نسلی در ثروت نیز از جمله این محرک‌ها می‌توانند تلقی شوند که آرزوهایی را به وجود آورده است. همه این عوامل خارج از صلاحیت مدیران شهری و حتی مقامات ملی است، اما هر کدام به‌شدت بر تجربیات زندگی ما نقش دارند. در کشورهای در حال توسعه نیز، مقامات شهری نظارت اندکی بر فقر بومی، جنگ‌های داخلی و تغییرات آب‌وهوایی دارند.

این کتاب در استفاده از اصطلاحاتی مانند «کارکنان با دانش بالا» در مقابل «کارگران خدماتی با مهارت کم» تا حدودی قدیمی است. همه‌گیری نشان داده است که بسیاری از کارگران به اصطلاح کم‌مهارت برای جامعه ضروری هستند، به گونه‌ای که کارگران دانشمند با دستمزد بالا به‌سادگی چنین نیستند. مسلماً، عبارات «کارکنان با درآمد بالا اما غیرضروری برای جامعه» و «کارگران با دستمزد پایین اما برای جامعه ضروری» برای استفاده آسان نیستند و معادل مناسبی هم حداقل هنوز برای این عبارات ساخته نشده است، اما در عین حال آنها بهتر درس‌هایی را بازتاب می‌دهند که ما در طول همه‌گیری آموختیم.

تز کتاب مبنی بر اینکه شهر جایی است که باید با نبردهای نابرابری، تقسیم اجتماعی، بیماری‌های همه‌گیر و تغییرات آب‌وهوایی روبه‌رو شد، این واقعیت را که اصلاح شهرهای ما بدون اصلاحات ساختاری عمیق جهانی ممکن نیست، رد می‌کند. اختراع مجدد شهرهای ما به عنوان مکان‌های برابری و مراکز مراقبت، یادگیری، خلاقیت و شکوفایی انسان مستلزم تمرکز بر جامعه، نه‌فقط اقتصاد، و وارونگی ارزش‌هایی است که نویسندگان آن را در نظر نمی‌گیرند. «عصر شهر» قطعاً ارزش خواندن دارد، اما آن را به عنوان آغازگری برای کار دشوار اما ضروری بازبینی شهرها و جهانمان، به مکان‌هایی بسیار بهتر از آنچه شده‌اند، بخوانید. با تسلط دولت‌های ملی بر چشم‌انداز سیاسی (اتفاقی که تا حد زیادی به عقیده نویسندگان رشد شهرنشینی موجب آن شده است)، شبکه‌های هماهنگ میان دولت‌ها و ملت‌ها برای بهبود شرایط جهانی قدرت خود را از دست دادند. در حالی که دولت-ملت‌ها اینجا هستند تا بمانند، شبکه‌های شهر می‌توانند و باید نقش حمایتی را در حل چالش‌های جهانی با توجه به تیرگی روابط بین‌المللی ایفا کنند که در حال حاضر در جریان است. نویسندگان استدلال می‌کنند که آنچه ما به آن نیاز داریم لایه‌های چندگانه دولت -محلی، ملی و چندجانبه- است که در هماهنگی با یکدیگر عمل کنند. اما به‌هرحال، هدف هرچه باشد چه وضعیت بهتر شهرها به صورت انفرادی چه هماهنگی آنها در سطح ملی و جهانی برای ایجاد زندگی بهتر برای مردم یک کشور یا جهان، «عصر شهر» یکی از پایه‌ای‌ترین کتاب‌هایی است که خواندن آن می‌تواند خواننده را در کمترین حالت به درک مشکل و در نتیجه یافتن راه حل برای آن یاری کند. 

دراین پرونده بخوانید ...