اقتصاددان بیعدالتی
امانوئل سائز چه سهمی در علم اقتصاد دارد؟
امانوئل سائز، اقتصاددان فرانسوی و دارای تابعیت آمریکایی است که به دلیل فعالیتش در حمایت از مالیاتِ به اصطلاح «مالیات بر ثروت» بر افراد با ارزش خالص در ایالاتمتحده مشهور است. او همچنین در حمایت از کمکهای مالی انبوه دولت برای کسبوکارهای شکستخورده، افزایش حداقل دستمزد و افزایش اتحادیهها تلاش کرده است.
امانوئل سائز، مدیر مرکز استون جیمز ام. و کاتلین دی. در مورد ثروت و نابرابری درآمد در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و همچنین استاد اقتصاد این دانشگاه است. کار او همراه با توماس پیکتی و گابریل زوکمن، شامل ردیابی درآمدهای طبقات فقیر، متوسط و ثروتمند در سراسر جهان است. کار آنها نشان میدهد که افراد پردرآمد در ایالاتمتحده سهم بیشتری از درآمد کلی را در طول سه دهه گذشته به خود اختصاص دادهاند؛ تقریباً به اندازه نابرابری قبل از رکود بزرگ. او نرخهای مالیات نهایی بسیار بالاتری را تا 70 یا 90 درصد توصیه میکند.
سائز مدال جان بیتس کلارک را در سال 2009، بورسیه مکآرتور «نابغه» را در سال 2010 و مدرک افتخاری را از دانشگاه هاروارد در سال 2019 دریافت کرد. زمینههای اصلی پژوهشهای او حول مالیات، توزیع مجدد و نابرابری، هم از منظر نظری و هم از منظر تجربی، متمرکز است.
روشهای پژوهش اقتصادی سائز، از سوی اقتصاددانان محافظهکار و چپ میانه مورد انتقاد قرار گرفته است. آنها استدلال کردهاند که مطالعات او بهطور چشمگیری درآمد بالقوهای را که با اجرای مالیات بر ثروت به دست میآید، بیش از حد برآورد میکند. با وجود این، کار سائز در محافل چپ حزب دموکرات مورد توجه قرار گرفته است، به طوری که سناتورهای آمریکایی الیزابت وارن و برنی سندرز، از برآوردهای سائز برای استدلال در زمینه مالیات بر ثروت استفاده میکنند.
شروع فعالیت
امانوئل سائز در 26 نوامبر 1972 در اسپانیا متولد شد. او ابتدا در فرانسه تحصیل کرد و مدرک لیسانس خود را در رشته ریاضیات، از مدرسه عالی نرمال (دانشگاهی در پاریس) در سال 1994 دریافت کرد. سپس در سال 1996، مدرک کارشناسی ارشد خود را در اقتصاد از دپارتمان و آزمایشگاه اقتصاد کاربردی و نظری (DELTA) در پاریس گرفت. سائز پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد، فرانسه را ترک کرد و به آمریکا رفت؛ جایی که در سال 1999 دکترای خود را در اقتصاد، از موسسه فناوری ماساچوست (امآیتی) دریافت کرد.
سائز پس از فارغالتحصیلی، شغل خود را با پژوهشهای اقتصادی و بحث در مورد توزیع مجدد ثروت و دیگر سیاستهای اقتصادی چپ میانه آغاز کرد (سیاست چپ میانه طیفی از ایدئولوژیهای سیاسی چپ است که به مرکز سیاسی نزدیکتر میشوند و به طور گسترده با ترقیگرایی مطابقت دارند). او از سال 1999 تا 2002 استادیار اقتصاد در دانشگاه هاروارد بود، قبل از اینکه در سال 2002 به دانشکده دانشگاه اقتصاد کالیفرنیا، برکلی بپیوندد. امانوئل سائز در حال حاضر سردبیر مجله اقتصاد عمومی و مدیر مشترک برنامه سیاست عمومی در مرکز تحقیقات سیاست اقتصادی (CEPR) است؛ یک سازمان غیرانتفاعی مستقل، غیرحزبی و پاناروپایی، که هدف آن ارتقای کیفیت تصمیمات سیاستی از طریق ارائه پژوهشهای مرتبط با سیاست و مبتنی بر دانش اقتصادی، برای سیاستگذاران، بخش خصوصی و جامعه مدنی است.
سائز در حال حاضر به عنوان استاد اقتصاد و مدیر مرکز «رشد عادلانه» در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی کار میکند. در سال 2017، سائز به همراه فاکوندو آلواردو، لوکاس چانسل، توماس پیکتی و گابریل زوکمن، پایگاه داده نابرابری جهانی را ایجاد کردند. هدف این پایگاه داده، ردیابی توزیع ثروت و درآمد در کشورهای مختلف در طول تاریخ است.
سائز استدلال کرده است که به دلیل افزایش دستمزد در میان متخصصان، ثروت به طور غیرمنصفانه در میان افرادی که بیشترین درآمد را دارند متمرکز شده است. یک مطالعه اضافی که به وسیله سائز انجام شد، ادعا کرد که مزایای اقتصادی اعتبارات مالیات بر درآمد به دستآمده، اختلالات اقتصادی ناشی از قوانین حداقل دستمزد را جبران میکند. سائز تا آنجا پیش رفته است که سیستم مالیاتی بسیار مترقی در ایالاتمتحده را «بسیار قهقرایی» مینامد و در تحلیل خود، حق بیمههای بیمه درمانی پرداختی از سوی آمریکاییها را «مالیات» میداند.
واقعبینی یا اغراق؟
سائز به طور گسترده در مورد تئوری مالیات و انتقال بهینه نوشته و به موضوعاتی مانند نابرابری ثروت و درآمد، مالیات بر درآمد سرمایه و بازنشستگی پرداخته است. او علاوه بر کار نظری خود، تعدادی مقاله تجربی نیز تالیف کرده است که بسیاری از آنها نتایج حاصل از کار نظری او را بر روی دادههای خانوار ایالاتمتحده نشان میدهند. تمرکز او بر 1 /0 درصد از توزیع درآمد و ثروت، به نظریههای سیاسی او در مورد «فشار بزرگ» و «واگرایی بزرگ»1، و همچنین پژوهشهای قابل ملاحظهای در زمینه اجماع درباره توزیع ایدهآل ثروت، منتهی شده است. پژوهشهای وی در مورد ثروت و نابرابری درآمد، عمدتاً بر خانوارهایی متمرکز شده است که در بالای توزیع ثروت و درآمد قرار دارند، که بخش قابل توجهی از پایه مالیاتی ایالاتمتحده را تشکیل میدهند.
منتقدان محافظهکار، مانند جیمز پتوکوکیس از موسسه امریکن اینترپرایز، میگویند که سائز و پیکتی «درآمد بازار» یعنی کل درآمد قبل از مالیات، بدون احتساب درآمد دولت را اندازهگیری میکنند؛ سائز آن را به عنوان درآمد ناخالص گزارششده در اظهارنامه مالیاتی قبل از هرگونه کسر توصیف میکند. این درآمد شامل بیمه بیکاری، پرداختهای رفاهی، کوپن غذا، مدیکر، مدیکید، تامین اجتماعی و بیمه درمانی ارائهشده از سوی کارفرما نمیشود. سائز میگوید، اینها بهترین دادههای موجود هستند که از سال 1913 به طور مداوم اندازهگیری شدهاند. با این حال، منتقدان میگویند که آنها نابرابری را اغراقآمیز توصیف میکنند.
در سال 2011، سائز و پیتر دایموند در رسانههای عمومی مقالهای را منتشر کردند که به طور گسترده مورد بحث قرار گرفت؛ مبنی بر اینکه نرخ مالیات نهایی مناسب برای جوامع آتلانتیک شمالی و به ویژه ایالاتمتحده، 73 درصد است (به طور قابل توجهی بالاتر از نرخ مالیات نهایی فعلی ایالاتمتحده که 5 /42 درصد است).
مناقشات دانشگاهی
1- برآوردهای درآمد مالیاتی: لارنس سامرز، اقتصاددان چپ میانه، رئیس سابق شورای اقتصاد ملی در دوران دولت اوباما، و ناتاشا سارین، استاد دانشکده حقوق دانشگاه پنسیلوانیا، تخمین زدهاند که مالیات بر ثروت سائز و زوکمن میتواند حداکثر 75 میلیارد دلار درآمد داشته باشد. به جای 5 /3 تا چهار تریلیون دلاری که سائز و زوکمن ادعای آن را داشتند و سناتورها سندرز و وارن از آن حمایت کردند.
سامرز و سارین، برآورد سائز و زوکمن را «ساده لوحانه» خواندند. در این مطالعه تخمین زده شد که به دلیل راهبردهای قانونی اجتناب از مالیات، درآمد مالیاتی 15 درصد کاهش خواهد یافت، تخمینی که سامرز و سارین آن را ناکافی خواندند. سامرز و سارین مجموعه وسیعی از اقدامات پیچیده مورد استفاده برای کاهش بدهی مالیاتی و تجربه ناموفق اروپا را با مالیات بر ثروت در مقیاس بزرگ برجسته کردند تا استدلال کنند که اجتناب از مالیات قانونی، درآمدهای مالیاتی را به مراتب بیش از 15 درصد کاهش میدهد.
متفکران راست میانه نیز از روششناسی سائز و زوکمن انتقاد کردهاند. فیلیپ مگنس از موسسه تحقیقات اقتصادی آمریکا از روشهای استفادهشده در کتاب «پیروزی بیعدالتی» که در سال 2019 به وسیله سائز و زوکمن نوشته شد، انتقاد کرده است. در یک مقاله از فصلنامه اقتصاد در سال 2018 که از سوی سائز، زوکمن و اقتصاددان، توماس پیکتی منتشر شد، این سه نفر ادعا کردند که درصد کل مالیاتهای پرداختشده از سوی 001 /0 درصد بالا، از 44 درصد در سال 1962 به 41 درصد در سال 2014 کاهش یافته است. در کتاب پیروزی بیعدالتی، سائز و زوکمن ادعا کردند که درصد کل مالیاتهای پرداختشده از سوی 001 /0 درصد بالا، از 54 به 34 درصد بین سالهای 1962 و 2014 کاهش یافته است، که تخمینهای قبلی خود را نادرست نشان میدهد.
مگنس از اقتصاددانان انتقاد کرد که نتوانستند دادههایی که این تغییر اعداد را توجیه میکنند، همانطور که رویه علمی استاندارد است، به فصلنامه اقتصاد گزارش کنند. در عوض، سائز و زوکمن این دادهها را به عنوان بخشی از کمپین خود برای تبلیغ «پیروزی بیعدالتی» و جلب حمایت، به روزنامهنگاران ارسال کردند. مگنس روش سائز و زوکمن را بهعنوان «هترودوکس» و «غیرمتعارف» مورد انتقاد قرار داد و استدلال کرد که این روش برای اغراق در کاهش فرضی مالیاتهای پرداختشده از سوی 001 /0 درصد بالا در 50 سال گذشته به کار گرفته شده است.
2- دوره تصدی دانشگاه: در سال 2019، اعضای هیات علمی دانشکده دولتی کندی هاروارد، به پیشنهاد تصدی گابریل زوکمن -شریک آکادمیک سائز در توسعه بیشتر استدلالهایش به نفع مالیات بر ثروت- رای مثبت دادند. اما مدت کوتاهی پس از آن، رئیس و استاد دانشگاه هاروارد این پیشنهاد را رد کردند، تا حدی به دلیل نگرانی از اینکه ادعاهای زوکمن در مورد مالیات بر ثروت به طور کامل به وسیله پژوهشهای زوکمن و سائز پشتیبانی نشد. پس از این اتفاق، به زوکمن و سائز در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، مناصب رسمی اعطا شد.
پیروزی بیعدالتی
«مهمترین کتاب در مورد سیاستهای دولت که در مدت طولانی خواندهام» (دیوید لئونهارت، نیویورک تایمز).
با وجود اینکه ثروتمندان فوقالعاده ثروتمند شدهاند، شاهد سقوط مالیاتهایشان به سطوحی بودهاند که آخرین بار در دهه 1920 مشاهده شده بود. در همین حال، از طبقه کارگر آمریکایی خواسته شده است که پول بیشتری بپردازند. کتاب «پیروزی بیعدالتی» پژوهشی مباحثهای در مورد این دگرگونی چشمگیر ارائه میدهد. دو اقتصاددانی که مطالعه نابرابری را متحول کردهاند، این کتاب را نوشتهاند. امانوئل سائز و گابریل زوکمن، با ترکیب تاریخ و تحلیلهای اقتصادی پیشرفته، دیدگاهی جامع از سیستم مالیاتی آمریکا در کنار اختراع مجدد مالیاتی رویایی، دموکراتیک و عملی ارائه میدهند.
امانوئل سائز و گابریل زوکمن با اجتناب از حکایات و مطالعات موردی، بر اساس آمارهای جدید که همه مالیاتهای پرداختشده در تمام سطوح دولت را پوشش میدهد، دیدگاهی جامع از سیستم مالیاتی آمریکا ارائه میکنند. نتیجهگیری آنها چیست؟ برای اولین بار در بیش از یک قرن، میلیاردرها اکنون نرخ مالیات کمتری نسبت به منشیهای خود میپردازند.
سائز و زوکمن با ترکیب تاریخ و تحلیل اقتصادی پیشرفته و نوشتن به نثری زنده و بدون اصطلاحات پیچیده، انتخابهای عمدی (و گناهان بلاتکلیفی) را که ما را به امروز رساندهاند، کالبدشکافی میکنند: معافیت تدریجی صاحبان سرمایه، موج جدید صنعت اجتناب از مالیات و مارپیچ رقابت مالیاتی میان کشورها. آنها با وضوح و به طور مختصر توضیح میدهند که چگونه آمریکا از مترقیترین سیستم مالیاتی تاریخ رویگردان شد و سیاستهایی را در پیش گرفت که تنها به ترکیب ثروت عده معدودی کمک میکند.
اما «پیروزی بیعدالتی»، بسیار بیشتر از تحلیل لیزری یکی از شکستهای بزرگ سیاسی و فکری زمان ماست. سائز و زوکمن اختراع مجدد رویایی، دموکراتیک و عملی مالیاتها را پیشنهاد میکنند و اصلاحاتی را بیان میکنند که میتواند بر عدالت مالیاتی در دنیای جهانیشده امروز پیروز شده و دموکراسی بر ثروت متمرکز چیره شود.
مدال جان بیتس کلارک
در سال 2009 مدال جان بیتس کلارک به سائز، به این دلیل که «اقتصاددان آمریکایی زیر 40 سال است که به نظر میرسد مهمترین سهم را در اندیشه و دانش اقتصادی داشته است» اعطا شد. مشارکتهای پژوهشی سائز عمدتاً در زمینه اقتصاد عمومی بوده است. تقدیر رسمی جان بیتس کلارک اینطور بیان میشود: «کار [سائز] به سوالات سیاستی از هر دو دیدگاه نظری و تجربی حمله میکند؛ از یک سو، نظریه را به گونهای اصلاح میکند که ویژگیهای سیاست بهینه را به جنبههای قابل اندازهگیری اقتصاد و رفتار مرتبط میکند، در حالی که از سوی دیگر، مطالعات تجربی دقیق و خلاقانهای برای پر کردن شکافهای اندازهگیری، از سوی نظریه طراحی شده است. او از طریق مجموعهای از مقالات مرتبط، نظریه مالیات را به سیاستگذاری عملی نزدیکتر کرده و به افزایش علاقه دانشگاهی به مالیات کمک کرده است.»
پینوشت:
1- در سال 1915، آماردانی در دانشگاه ویسکانسین به نام ویلفورد آی کینگ، کتاب ثروت و درآمد مردم ایالات متحده را منتشر کرد که جامعترین مطالعه در نوع خود تا به امروز است. ایالاتمتحده در حال جابهجا کردن بریتانیای کبیر به عنوان ثروتمندترین کشور جهان بود، اما اطلاعات دقیق در مورد اقتصاد آن هنوز به آسانی در دسترس نبود. یکی از اهداف کینگ این بود که به مردم اطمینان دهد همه آمریکاییها در ثروت جدید کشور سهیم هستند. او از اینکه یک درصد ثروتمندترین افراد، حدود 18 درصد از درآمد کشور را در اختیار داشتند، نگران بود؛ در آن دوره، ثروت انباشته ثروتمندترین خانوادههای آمریکا -راکفلرها، واندربیلتها، کارنگیها- به ایجاد سریع مالیات بر درآمد مدرن کمک کرد. کلودیا گلدین و رابرت مارگو، مورخان اقتصادی، این دوران اواسط قرن بیستم را «فشار بزرگ» نامیدهاند... فشردهسازی بزرگ در دهه 1970 به پایان رسید. دستمزدها راکد ماند، تورم بیداد کرد و در پایان دهه، نابرابری درآمد شروع به افزایش کرد. نابرابری درآمد در طول دهه 1980 افزایش یافت، در پایان دهه 1990 برای مدت کوتاهی کاهش یافت، و در نهایت از سر گرفته شد. پل کروگمن، اقتصاددان پرینستون و برنده جایزه نوبل، در کتاب خود به نام وجدان یک لیبرال در سال 2007، دوران پس از 1979 را «واگرایی بزرگ» نامید.