سگ ولگرد
افزایش جمعیت سگها چه عوارضی برای محیط زیست دارد؟
سال 1321 که صادق هدایت، نویسنده بسیار مشهور ایرانی داستان کوتاه «سگ ولگرد» را در دفاع از حقوق حیوانات نوشت، هرگز فکرش را نمیکرد آن سگ ترسیده که «در ته چشمهای او یک روح انسانی دیده میشد» چنان شود که هم مصیبتی برای مردم شهرها و روستاها باشد هم بلای جان حیات وحش در مناطق حفاظتشده. هدایت که انسان متفاوتی بود، کتابی هم با عنوان «انسان و حیوان» نوشت که بنا به تحلیل منتقدان ادبیات «انسان و حیوان از آثار دوره جوانی صادق هدایت است و هدایت در این رساله به دفاع از حقوق حیوانات پرداخته و از ظلم و خشونتی سخن گفته است که انسان، با توجیهات مختلف، در حق حیوانات مرتکب میشود. هدایت بحث خود را با نقل آرا و عقاید فلاسفه گوناگون درباره انسان و حیوان و مقایسه این دو موجود آغاز میکند. او از مجموع نقلقولها و شواهد اینطور نتیجه میگیرد که بین انسان و حیوان آنقدرها هم که به نظر میرسد فرقی نیست و حیوانات نیز دارای حس و هوش و عاطفهاند. هدایت بعد از این بحث مقدماتی نتیجه میگیرد که رعایت حقوق حیوانات ضروری است و انسان را بابت خشونتهایی که در حق حیوانات به خرج میدهد مورد انتقادهایی تند قرار میدهد و به رد استدلالهایی میپردازد که انسانها برای کشتار حیوانات به آنها متوسل میشوند».
افراط و تفریط در همه عرصهها منشأ مشکلات بسیاری است. نه خشونت علیه حیوانات در جامعه 80 سال پیش ایران، آنطور که هدایت را به عنوان یک روشنفکر برآشفته بود، نشانه سلامت جامعه است، نه آن چیز هولناکی که امروز در کوچهها و خیابانهای شهر و روستا شاهد آن هستم؛ محبت افراطگرایانه به سگها و گربهها که مشکلات بسیاری از جمله افزایش بیماری، ترس از حمله سگها و بعضاً مرگ شهروندان، رقابت، دورگهسازی و در نهایت تجارت حیوانات... ایجاد کرده امروزه از مخاطرات جدی توجه بیمارگونه به سگ و گربهها در شهرهاست.
در یکی، دو دهه اخیر بهرغم مشکلات اقتصادی و معیشتی بخشهای مهمی از جامعه، کسانی هستند که بعضاً روزانه برای سگها و گربههای ولگرد شهری، غذاهای بستهبندیشده و گاه پخته سرو میکنند. شکلی غریب از افراطگرایی که نگرانی جامعه محیط زیستی، سلامت و حتی کنشگران جامعهشناسی کشور را در پی داشته و مطالعاتی را در این زمینه موجب شده است.
مقاومت در برابر مدیریت جمعیت سگها
40 هزار سال پیش بنا به روایتی ایرانیان برای اولینبار گرگها را اهلی کردند و چیزی که اکنون به عنوان سگ در جهان شناخته میشود، محصول آن تغییر رفتار و در نهایت دگرگونی ژنتیکی این گونه است که امروز، هم آفتی برای حیات وحش محسوب میشود و هم مشکلی بر مشکلات زندگی اجتماعی در شهرها و روستاها افزوده است. «سگهای ولگرد، چالشها و راهکارها» عنوان مقالهای است که دانیال نیری در سالهای گذشته و در دوران کارشناسی ارشد خود در دانشگاه تهران منتشر کرد. در این پژوهش تاکید شده که «سگها به عنوان فراوانترین گوشتخواران روی زمین مشکلاتی را برای انسان و حیات وحش به وجود آوردهاند. اما به دلیل رابطه نزدیک با انسان، در بیشتر مواقع افراد در برابر کنترل جمعیت سگها، حتی اگر به روشهای انسانی باشد، مقاومت میکنند. سگهای ولگرد هم در شهرها و هم در محیطهای طبیعی برای انسان و حیات وحش مشکلاتی را به وجود میآورند...». اشاره این مقاله به واکنشهای بعضاً شگفتانگیز طرفداران حیوانات به معدوم کردن سگهای ولگرد در شهرهاست. مردمی که در برابر کشتار دائمی گاو و گوسفند و مرغ و... مقاومتی ندارند و شبانهروز گوشت حیوانات را مصرف میکنند اما در برابر مدیریت جمعیت سگها و گربهها مقاومت میکنند. اینکه با چه شیوهای باید جمعیت این گونهها کنترل شود البته محل بحث است. چیزی که در غالب کشورهای دنیا از جمله شهرهایی مثل استانبول ترکیه در همسایگی ما پذیرفته شده است. نیری در مقاله دیگری با عنوان «تهدید حیات وحش ایران توسط سگهای ولگرد» (Free-ranging dogs as a potential threat to Iranian mammals) اینبار به عنوان کارشناس حیات وحش دانشگاه ایالتی هومبولت کالیفرنیا نوشته است: «سگها ارتباط دیرینهای با انسانها دارند که قدمت آن به حدود 40 هزار سال میرسد. همچنین سگها محبوبترین حیوان خانگی در جهان بهحساب میآیند. احتمالاً به همین دلیل است که وقتی صحبت از سگهای ولگرد میشود حتی شنیدن واژه ولگرد برای برخی ناراحتکننده است و به اشتباه عبارت سگ بدون صاحب را به کار میبرند؛ در صورتی که طبق تعریفی که در کتاب سگهای ولگرد و حفاظت از حیات وحش (انتشارات دانشگاه آکسفورد) ارائه شده است، سگ ولگرد (Free-Ranging Dog) به سگی گفته میشود که فارغ از صاحب داشتن یا نداشتن، کنترلی روی رفتار آن نباشد. در نتیجه سگهای نگهبان، گله و سگهای رهای اطراف شهرها، روستاها و مناطق طبیعی همگی در دسته سگهای ولگرد جای میگیرند.» موضوعی که دانیال نیری به عنوان یک پژوهشگر از منظر روانشناسی اجتماعی جامعه مخاطبان به آن اشاره کرده، در سالهای اخیر حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران به صورت خیلی جدی به عنوان یک ابزار آموزشی مورد استفاده قرار داده است تا با این روش، افراطگرایی در غذادهی به سگها و گربههای ولگرد شهری را گوشزد کند. او البته بسیاری مواقع مورد شماتت علاقهمندان به حیوانات شهری قرار گرفته است که خود این برخوردها را نشانهای از بدفرهنگی با ظاهری حیواندوستانه توصیف کرده است.
تبعات نگرانکننده و جنایی غذادهی به سگها
حسین آخانی چندی پیش در یادداشتی با عنوان «چه کسانی مهسای هفتساله را کشتند؟»، به تبعات نگرانکننده و حتی جنایی این شکل غذادهی و توجه به سگها و گربههای شهری و روستایی پرداخته است. او که در نوشتهاش اندکی خشم و احساسات هم نهفته است، با زبان تیزی به طرفداران این روش تاخته و نوشته است: «چند سالی است که با افزایش نجومی سگ و گربههای ولگرد، مردمی که تا خرخره گرفتار مشکلات معیشتی، تورم، بیماری و ناامنی هستند، به بیماری و ناامنی ناشی از سگها و گربههای ولگرد دچار شدهاند. این مشکل در مناطق حاشیهای، محروم و روستاها بیداد میکند. این افزایش در سایه غذارسانی سیستماتیک یک عده آدم بیمار، شکمسیر، ضدبشر یا شیادان کاسب و در کنار آنها اقلیتی ناآگاه که در اثر تبلیغات و آموزش نادرست فضای مجازی حیواندوستی را با سگ و گربهپروری اشتباه گرفتهاند، کشور را با یک چالش جدی بهداشتی، امنیتی و محیط زیستی مواجه کرده است.» او البته نسبت به بیتوجهی مسوولان هم انتقاد کرده و بر این باور است که «آنها آزادانه از داخل و خارج پول جمع میکنند و غیرمستقیم، کودککشی میکنند. با وجود بالا بودن حجم بالای پروندههای حملات سگها، وزارت کشور که مسوول امنیت و حفظ جان مردم است، دست روی دست گذاشته و اغلب در شهرداریها برای آنکه کوچکترین درگیری با جامعه سگگرا نداشته باشند از ترس پاچهگیری این جماعت، با آنها ملاطفت و ملایمت داشته و اغلب با مهرورزی پذیرای آنها در دفاترشان هستند». او در نتیجهگیری بحث خود توضیح میدهد که «در مشورت با بسیاری از متخصصان برجسته داخل و خارج نشانههای جدی از دو اتفاق خطرناک دیده میشود: یکی اینکه سگهای ولگرد به دلیل افزایش جمعیت، تحت تنش هستند و با تغییر رفتار، بهطور فراگیر به مردم و کودکان حمله میکنند. سگها موجودات به شدت آموزشپذیری هستند و وقتی یکی از آنها به مردم حمله کرد بقیه نیز به این کار ادامه میدهند. دیگر اینکه در سایه افزایش جمعیت سگها، بیماری خطرناک هاری هم در میان مردم، هم دامهای اهلی و هم حیات وحش و دیگر حیوانات ولگرد بهخصوص گربهها شتاب گرفته و نشانههای جدی شدن آن به صورت پاندمی در کشور دیده میشود. بسیاری از من میپرسند چاره چیست؟ من بارها گفتهام، مسائل پیچیده را نمیتوان با یک نسخه حل کرد. شرایط سگها و گربههای ولگرد بسیار بحرانی است. وقتی هاری در جایجای کشور مشاهده میشود یعنی ما به خطر جدی توسعه و پاندمی شدن این بیماری نزدیک میشویم. شاید هم کار از کار گذشته و پاندمی شروع شده باشد. تکلیف چنین وضعی کاملاً مشخص است». دلیل نگارش این نقد تند و برهنه از سوی یک استاد دانشگاه و متخصص محیط زیست، خبر تکاندهندهای است که با این ورودی در رسانهها منتشر شد: «مهسا بهمنی، کودک خردسال هفتساله ساکن یکی از روستاهای مهاباد با حمله سگ هار آخرین قربانی سریالی حملات سگهای ولگرد شده است.» قبلتر از مرگ مهسای هفتساله بهوسیله سگهای ولگرد خبر تلخ دیگری نیز منتشر شده بود: «حسن مولازاده، نوازنده ساز «تومبا» و اهل شاهینشهر اصفهان روز دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ برای تمرینِ نوازندگی به بیابانهای اطراف شهر رفته بود که متاسفانه این نوازنده با حمله سگهای ولگرد مواجه شده و به دلیل شدت جراحات در دم جان باخته است.» البته نمونههای بیشتری از حمله سگهای ولگرد به مردم در طول این سالها منتشر شده که بسیاری بر اثر این حملات یا کشته شدهاند یا مجروح شده یا بیمار شدهاند. مثلاً سینا پسر چهارساله افغانستانی ساکن قم در تاریخ 6 تیر 1401 مورد حمله گلههای سگ قرار گرفت و گردنش دریده شد. امین و یاسین دو کودک چهارونیمساله و پنجساله اهل بابل و بیرجند هم قربانی گلههای سگ شده و جانشان را از دست دادند. دهها و صدها مورد دیگر هم بهدلیل حملات سگها مجروح شده و عمری را باید با آسیبهای جسمی و روحی کابوس حمله سگ سپری کنند.
اثرات مخرب سگها بر ردههای جانوری
در پژوهش «سگهای ولگرد و حفاظت از حیات وحش» دانیال نیری تاکید کرده است که موضوع مهم پیرامون سگهای ولگرد، اثرات مخربی است که میتوانند بر ردههای مختلف جانوری داشته باشند. سگهای ولگرد میتوانند از روشهای مختلفی به حیات وحش آسیب برسانند که رایجترین آن شکار کردن گونههای حیات وحش است. سگهای ولگرد تاکنون در انقراض 11 گونه از حیات وحش نقش مستقیم داشتهاند. این مقاله که از سوی نیری و همکارانی از کشورهای هند و آمریکا در ژورنال علمی اوریکس منتشر شده، به بررسی حملات مستند انجامشده بهوسیله سگهای ولگرد بر پستانداران بومی ایران پرداخته است. در این مطالعه 160 ثبت مستند از طریق شبکههای مجازی و مقالات منتشره گردآوری شده است. این مطالعه نخستین مطالعه از نوع خود در خاورمیانه است و بهجز آن تنها یک مطالعه موردی درباره شکار کردن آهو توسط سگها، قبل از آن در خاورمیانه چاپ شده است و هیچ فهرستی از گونههای پستانداری که سگها به آنها در این منطقه آسیب میزنند وجود ندارد. در این مطالعه ثبت حمله سگهای ولگرد به حداقل 17 گونه پستاندار در ایران گزارش شده است. بیشتر حملات ثبتشده در اطراف یا داخل مناطق حفاظتشده رخ داده بودند و برخی گونههای مورد حمله واقع شده جزو گونههای نیازمند حفاظت، از جمله یوزپلنگ آسیایی بوده است. این پژوهش یک بررسی اولیه و پایهای در این زمینه محسوب میشود و نیاز است با مطالعات بیشتر جنبههای دیگر از جمله جنبههای اجتماعی موضوع سگهای ولگرد نیز مورد بررسی قرار بگیرد؛ چرا که موضوع مدیریت سگهای ولگرد یک موضوع پیچیده و چندجانبه است و برای درک ابعاد مختلف آن نیاز به مطالعات بینرشتهای است که در این زمینه نیز پژوهشهایی در دست انجام است. سگها رابطه تاریخی نزدیکی با انسان دارند؛ بنابراین برای مدیریت جمعیت آنها در نقاط مختلف جهان معمولاً مقاومتهایی از جانب مردم صورت میگیرد؛ بهویژه زمانی که راهکار ارائهشده، کشتن سگهای ولگرد باشد. راهکار واحدی برای کنترل و مدیریت سگهای ولگرد در دنیا وجود ندارد، اما روشهای مختلفی بهطور کلی مطرح است. روش عقیمسازی و رها کردن بهنظر میرسد رویکرد فعلی شهرداری باشد، اما نکته قابل توجه در مورد این روش آن است که طبق مطالعات انجامشده تا زمانی که 70 درصد جمعیت عقیم نشوند، عقیمسازی نمیتواند تاثیر شگرفی در کنترل جمعیت سگهای ولگرد داشته باشد. انتقال به پناهگاهها و سپس مرگ آرام (اتانازی) نیز بهنظر نمیرسد با توجه به واقعیتهای موجود عملی باشد؛ چراکه در بسیاری از نقاط ایران پناهگاهی مناسب برای سگها وجود ندارد و حتی در صورت وجود هم عملیات زندهگیری سگها در مناطق کاری طاقتفرسا و پرهزینه است. از طرفی برای سگهای ولگرد موجود در قلب زیستگاههای حیات وحش بهنظر نمیرسد گزینهای جز حذف مستقیم به کمدردترین و اخلاقیترین روش (شلیک مستقیم) وجود داشته باشد. معضل بزرگتر، سگهای گله هستند که آنها هم جزو سگهای ولگرد طبقهبندی میشوند، با این تفاوت که دارای صاحب هستند. اعمال قانونی محدودیت در تعداد سگهای گله به ازای تعداد دام میتواند نخستین گام در تخفیف این معضل باشد، اما همچنان نیاز به مطالعات بیشتر است. در نهایت باید تصمیم بگیریم آیا میخواهیم یوزپلنگ آسیایی، این در خطر انقراضترین گربهسان جهان را حفاظت کرده یا آن را طعمه فراوانترین گوشتخوار جهان کنیم؟
سگها اهلی هستند
حامد ابوالقاسمی، کارشناس ارشد حیات وحش به تجارت فردا میگوید: سگها حیواناتی اهلی هستند. اینکه بعضاً تلاش میشود از اصطلاح «سگهای وحشی» استفاده شود، اصرار اشتباهی است که شاید گروهی بخواهند سگها را جزو گونههای نیازمند حفاظت معرفی کنند. البته هر حیوانی حق حیات دارد. اما چیزی که ما طبق اسناد و مطالعات باید بپذیریم این است که سگها و گربهها دقیقاً باید مثل بقیه حیوانات اهلی مورد توجه باشند. اینکه این حیوان را انسان به یک شکل و برای یک دلیل اهلی کرده، کارکردها و کاربردهایی داشته است و اکنون آن کاربرد عوضشده باید مورد توجه باشد. البته اینکه در گذر زمان این کارکرد عوض شده مساله دیگری است. اکنون این حیوان به عنوان حیوان خانگی هم پذیرفته شده و هم نگهداری میشود. نگهداری حیوان خانگی قاعده و قوانین مشخصی دارد. مثلاً حیوان خانگی نباید در سطح شهر رها باشد. نمیتوان این حیوان را در طبیعت رهاسازی کرد. باید غذادهی به حیوان و نگهداری و کنترل بیماریهای مرتبط با حیوان، آسیبهایی که ممکن است برای جامعه اطراف (چه جامعه انسانی چه جامعه طبیعی) داشته باشد، مدیریت شود و فرد در قبال حیوان خانگی مسوولیتپذیر باشد. بنابراین در این جایگاه هم این موضوع پذیرفته شده، هم وجود داشته و هم قوانین مرتبط با خود را دارد. از سوی دیگر ما نمیتوانیم بپذیریم که سگها و گربهها در فضاهای طبیعی رها باشند. نه گربه اهلی و نه سگ (هر نوعی از سگ، چه سگ گله، چه سگ خانگی، چه سگ ولگرد و...) هیچ جایگاهی در زیستگاههای طبیعی ندارند. البته سگها نقشهای منفی بسیاری در طبیعت دارند که به آنها خواهیم پرداخت. سگها گونه حیات وحش نیستند.
غذادهی، عامل مهم افزایش جمعیت
یکی از دلایل زیاد شدن جمعیت سگها غذادهی است. غذادهی هم از طریق مردم اتفاق میافتد و هم محیطهای دفع زباله به اندازه کافی مواد غذایی در اختیار آنها قرار میدهد. وقتی غذای کافی باشد، زادوولد هم بین سگها زیاد است، بنابراین جمعیت سگها به سرعت رو به افزایش میگذارد. مدیریت محیطهای دفع زباله مستقیماً بر عهده شهرداریهاست. یک اتفاق خیلی نگرانکننده این است که مردم سگها و گربهها را به سرپرستی قبول میکنند اما یکباره متوجه میشوند که توان نگهداری از این حیوان را ندارند و مثلاً دارند لطف میکنند و حیوان را در طبیعت رها میکنند. این خیلی خطرناک است و لطمات جبرانناپذیری به طبیعت وارد میکند. سگها و گربهها چون آموزشپذیر هستند، طبق عادتی که آدمها به آنها یاد دادهاند، به دنبال گرفتن غذا در محیطهای شهری، باعث مزاحمت برای مردم میشوند که گاهی به خشونت حیوان علیه انسان و برعکس منجر میشود. خبرهایی هم از قتل انسانها در این مورد گزارش شده است. از طرفی سگی که در طبیعت رها شده به دلیل اینکه مهارتهای انسانی را یاد گرفته، در طبیعت به جستوجو میپردازد و گونههای دیگر را به سرعت قربانی میکند. ما خطر سگها را برای یوزپلنگها که گونه بسیار باارزشی است، بارها شنیدهایم. سگها تقریباً برای همه گونههای وحشی یک خطر بالقوه هستند. اکنون جمعیتهای بسیار مزاحم و مخرب از سگها هم در محیطهای شهری و حاشیه شهرها و روستاها داریم و هم درون زیستگاههای طبیعی و مناطق آزاد جمعیتهای مرگبار سگها وجود دارند که باید حتماً کنترل شوند، وگرنه روزی نیست که خبری از خسارت آنها به طبیعت شنیده نشود.
ابوالقاسمی معتقد است؛ تعداد سگهای رهاشده در طبیعت زیاد است اما متاسفانه مطالعهای در این زمینه صورت نگرفته است که تصویر دقیقی از واقعیت ماجرا به ما نشان دهد. به خاطر اینکه این موضوع افسارگسیخته و خارج از کنترل شده است. برای مثال در اطراف شهر رفسنجان، در کنار سایتهای دفع زباله جمعیت بسیار زیادی از سگها هستند که مزاحمتهای بسیاری برای طبیعت ایجاد میکنند. اما مشکل کجاست؟ این سایت دفع زباله فنسکشینشده، در مرز منطقه حفاظتشده مردمی منصورآباد واقع شده است، مدیریت اصولی بر دفع و دفن زباله صورت نمیگیرد و... علاوه بر دفع غیراصولی زباله در این منطقه، این سگها از سوی گروههای طرفداران حیوانات به شکل ویژهای غذارسانی میشوند. این افراد به شکلهای مختلف از مردم پول جمعآوری و غذا تهیه میکنند و به این حیوانات درون منطقه دفع زباله حتی غذارسانی میکنند. بر اساس تصاویر و مشاهدههای مستقیم فراوانی که داریم، این حیوانات در فصول مختلف در گلههای بسیار بزرگ حتی 10تایی تا 60تایی در جاهای مختلف منطقه با فاصلههای بسیار زیاد از این مرکز دفع زباله تردد دارند. در فصلی که زایمان علفخواران وحشی در منطقه شروع میشود، این سگها وارد منطقه حفاظتشده میشوند و دهها گله مختلف سگ ولگرد، در تلاش برای به دست آوردن طعمه و شکار هستند. علفخواران مثل قوچ و میش و کل و بز در این منطقه در فرآیند تولید مثل و زایمان ماده، در سطح منطقه پراکنده هستند و سگها با ردگیری بوی حیوانات و خونابهای که هنگام زایمان ریخته میشود، نوزادهای علفخواران را پیدا میکنند و میخورند. تصاویر زیادی وجود دارد که سگهای ولگرد علاوه بر نوزادان، گلههای بزرگ قوچ و میش را دنبال میکنند و از بین آنها شکار میکنند. بدتر از همه اینها همراهی است که بین جمعیتهای سگ و جمعیتهای گرگ به وجود میآید. گرگ حیوانی وحشی است اما خصلتهای مشترکی با سگ دارد و وقتی این تعامل بین اینها اتفاق میافتد نوعی تعامل هیبریدی رخ میدهد. فعالیت مشترک هیبریدی سگها و گرگها علاوه بر اینکه مخاطره بسیار جدی برای حیات وحش دارد، طبق مطالعات تازهای که بر روی تعارضهای سگ و گرگ با انسان صورت گرفته، خطر حمله به انسان در آنها چند برابر میشود. در حساسترین فصل سال برای علفخواران وحشی که فصل زایمان است، سگها به مادران آبستن که توان فرار ندارند حمله میکنند. علاوه بر آن نوزادان تازهمتولدشده را نیز از بین میبرند. از یک طرف جمعیت حیات وحش را کاهش میدهند، از طرف دیگر جمعیت خود را افزایش میدهند و تعادل جمعیتی را در مناطق به هم میزنند. سگها به راحتی فرار میکنند. طبق تجربه شخصی من اثر تخریبی سگها به مراتب از گرگها بیشتر است. اگر یک جمعیت 500تایی از گرگ در یک منطقه داشته باشیم چیزی از حیات وحش باقی نمیماند. همین موضوع در مورد یوزپلنگ در پارک ملی توران تجربه شده است. در دورههایی که برای جمعیت یوز دوربینگذاری صورت میگرفت، در تصاویری که در اختیار داشتیم بارها مشاهده کردیم، یوزهایی که سالها در این منطقه به تحرک و زادوولد مشغول بودند، مورد تهاجم سگهای ولگرد قرار گرفتند و بارها تعقیب شدند و مدتی بعد دیگر هیچ اثری از آن یوزها پیدا نشد. طبیعی است که این یوزها قربانی سگها شدهاند. گزارشهای مختلف و زیادی در اختیار داریم که نشان میدهد بین 60 تا 70 درصد تلفاتی که یوزپلنگ در مناطق حفاظتشده دارد و از روی بازمانده لاشهها تحلیل میشود، به صورت قطعی مربوط به سگهای گله بوده است. این اتفاق بسیاری مواقع با همکاری چوپانها صورت گرفته است. گزارشهای بسیاری حتی در مورد کشته شدن پلنگها بهوسیله سگها وجود دارد. تصور غالب ما این است که پلنگ جثه قوی دارد و در برابر حمله سگها میتواند از خود دفاع کند اما وقتی تعداد سگها بیش از یکی است، به راحتی حتی پلنگ بزرگجثه را هم شکار میکنند. مستندات بسیاری در اختیار سازمانهای حفاظتی و محیط زیستی است که سگها علاوه بر یوزپلنگ، حتی پلنگ و کفتار هم شکار میکنند. این بههمخوردگی چرخه اکوسیستمی زنگ خطری جدی برای تنوع زیستی ایران است که باید به شدت و با فوریت، مورد توجه نهادهای متولی و تصمیمساز قرار بگیرد و راهکارهای دقیق و موثری برای کنترل سگهای ولگرد و البته اصلاح فرهنگ مردم صورت بگیرد.
انتقال بیماری، خطر جدی جمعیت سگها
به گفته ابوالقاسمی نکته دیگر که در مدیریت سگهای ولگرد باید مورد توجه قرار گیرد، مساله بیماری آنهاست که هم جامعه انسانی را تهدید میکند و هم جامعه طبیعی و حیات وحش را.
مدیر کنترل جانوران شهری سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران، در گزارشی تاکید کرده که برآورد ما این است که احتمالاً حدود ۳۰ هزار قلاده سگ بدون صاحب، چه سگهایی که زندهگیری و عقیمسازی و رهاسازی شدهاند و چه سگهایی که هنوز عقیمسازی نشدهاند، در تهران و محدوده حریم شهر وجود داشته باشد.
دکتر محمدرضا شیرزادی در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه شعار «نقش هماهنگیهای بینبخشی برای کنترل هاری» برای روز جهانی هاری در سال جاری انتخاب شده، گفت: بحث حیوانگزیدگی موضوع بسیار مهمی است، زیرا مهمترین بیماری که از گزش حیوان به انسان منتقل میشود، هاری است.
وی با اشاره به اینکه هاری یک بیماری ویروسی است، اظهار کرد: اگر فردی دچار علائم هاری شود، صد درصد جان خود را از دست خواهد داد، اما اگر افراد در صورت گزیده شدن از سوی حیوانات، به مراکز بهداشتی مراجعه کنند، با اقداماتی مانند تزریق سرم و واکسن ضدهاری میتوان از ابتلای آنها به بیماری جلوگیری کرد؛ اما این موضوع بسیار مهم است که جامعه را آموزش دهیم تا با حیوانات بدون صاحب مواجه نشوند.
رئیس گروه مدیریت بیماریهای قابل انتقال میان انسان و حیوان وزارت بهداشت، با اشاره به اینکه طی سال ۱۴۰۱ بالغ بر ۳۲۰ هزار مورد حیوانگزیدگی به مراکز بهداشتی مراجعه کردهاند، تصریح کرد: از این تعداد، افراد محدودی هم به هاری مبتلا شدند که متاسفانه جان خود را از دست دادند. سالانه در ایران بین ۱۰ تا ۲۰ نفر به هاری مبتلا میشوند. حامد ابوالقاسمی بر این باور است: تعداد بسیار زیادی گونههای علفخوار وحشی داریم که به بیماری سنوروزیس مبتلا شدهاند. این بیماری مشخصاً در اثر مدفوع و ادرار سگها بر روی بوتههای گیاهان و درون مناطق رخ میدهد. این بوته مورد تغذیه علفخوار وحشی قرار میگیرد و آنها بیمار میشوند. گونههای علفخوار دچار ضایعه عصبی مغزی میشوند و بعد از مدتی تلف میشوند. موارد بسیار دیگری از بیماریهای مرتبط با سگها به حیات وحش منتقل میشود که میتوان در جای دیگری در مورد آنها مطالعه کرد.
کنترلی بر جمعیت سگها وجود ندارد
این کارشناس محیط زیست معتقد است: در سطحهای محلی کارهایی برای کنترل سگهای گله صورت گرفته است. در سطح ملی البته افرادی هستند که به شکلهای مختلفی در حال آموزش مردم و ارائه راهکارهایی برای مدیریت مناسب کنترل جمعیت سگها و گربههای شهری و روستایی هستند. اما واقعیت این است که کار عملی و قطعی در ایران به دلیل فقدان قانون اجرایی و مناسب، صورت نگرفته است. مشکل اساسی به عقیده من آنجایی است که دستگاههایی که قوانین آنها را مجبور به انجام وظیفه میکند از مسوولیت خود شانه خالی میکنند. بعضی وقتها ترک فعل به دلیل کمکاری است و بعضی وقتها از ترس حمله گروههای طرفداران احساساتی با ظاهر حامیان حیوانات است. شهرداریها طبق قانون موظف هستند پسماندی را که از شهرها جمعآوری میکنند مدیریت کنند. طبق قانون باید محلهای دفع زباله محصور باشند تا امکان ورود و خروج سگهای ولگرد به آنجا وجود نداشته باشد اما چنین نیست. ما در همه شهرها و روستاهایمان شاهد هستیم که محلهای دفع زباله بدون حفاظت رها شدهاند. وقتی این مناطق باز باشند سگها به سمت آنها هجوم میآورند و این مناطق به منبع تغذیه آنها تبدیل میشوند. بنابراین جمعیت نامحدودی از سگها در اطراف این مناطق تجمع میکنند. عملاً هرچه با این سگها مقابله و مبارزه شود، منبعی داریم که دائم دارد برای آنها امکان زیست فراهم میکند. شهرداری در این زمینه به وظایفش عمل نمیکند. در عرصههای بینالمللی قوانین مرتبط با حیوانات شهری، غذارسانی به عنوان یک عامل منفی در نظر گرفته شده است. شما در حوزه حقوق حیوانات در عرصه بینالمللی برای غذارسانی به سگهای محدوده شهری با محدودیت حقوقی روبهرو هستید. در حوزههای طبیعی دستورالعملهای داخلی و خارجی بسیاری وجود دارد که میگوید این گونهها مثل سگها و گربهها و حتی یک گونه حیات وحش که از جای دیگری، از زیستگاه دیگر یا کشور دیگری به منطقه دیگری برده شده باشد که مخرب باشد، به عنوان گونههای مهاجم و آفت شناخته میشوند و تکلیف با آنها روشن شده است؛ باید از بین بروند. مشخصاً دستورالعملها بر حذف این گونهها تاکید دارند چرا که از بین رفتن گونههای مهاجم به استمرار چرخه طبیعی و اکوسیستمی کمک میکند. سگهای ولگرد که گونهای انسانساخت است، دیگر جای تردید باقی نمیگذارد که باید به شکل مطلوب و اخلاقی حذف شود. چرا که سگها برای حیات وحش و طبیعت یک گونه مهاجم و نوعی زائده محسوب میشوند. اما مشخصترین مساله این است که دستگاهها یا گروههای مسوول وظیفهای را که دارند بهطور مشخص انجام نمیدهند. این اتفاق چه در سطح شهری و چه در سطح محیطهای طبیعی و زیستگاههای حیات وحش رخ میدهد و شهرداریها و سازمانهای متولی طبیعت و محیط زیست از یک طرف و مردمی که خود را حامی حقوق حیوانات میدانند از طرف دیگر در شکلگیری این بحران خطرناک و ضد طبیعت در ایران نقش دارند که باید به شکل مطلوبی این مشکل مدیریت شود. اما طبق آمارهای مرکز کنترل جانوران شهری سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران، روزانه ۲۰ قلاده سگ ولگرد در مرکز نقاهتگاه آرادکوه واقع در کهریزک عقیم میشوند. مناطق ۱، ۲، ۴، ۵، ۱۵، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱ و ۲۲ به دلیل جغرافیای خاص و داشتن نقاط حاشیهای و حریم، بیشترین تعداد سگهای بدون صاحب را دارا هستند. مسوولان شهری معتقد هستند، در مورد جمعآوری سگهای بدون صاحب شهر تهران، سه مشکل وجود دارد که اولین مشکل، رهاسازی سگهای ولگرد شهرهای اقماری در تهران است. در مناطق غربی تهران سگهای ولگرد شهرهای اطراف به پایتخت منتقل و رهاسازی میشوند. در مناطق جنوبی، شمالی و شرقی هم با همین معضل روبهرو هستیم و سگهایی که در شهرها و شهرکهای اطراف تهران جمعآوری میشوند، در محدوده شهر تهران رها شده و به مشکلات برای کنترل میافزایند. دومین مشکل بازار خرید و فروش سگها در حاشیه تهران است. سومین مشکل در جمعآوری سگهای ولگرد، برخی افراد هستند که بدون داشتن اطلاعات و آگاهی کامل در عملیات زندهگیری سگها مداخله میکنند.