شناسه خبر : 45142 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

الگوی شکسته شی

چرا اقتصاد چین ترمیم نمی‌شود؟

 

 ترجمه: جواد طهماسبی

چه اشکالی پیش آمده است؟ پس از آنکه چین در سال 1978 دوباره به اقتصاد جهانی پیوست پرشکوه‌ترین داستان رشد در تاریخ را رقم زد. اصلاحات کشاورزی، صنعتی‌سازی و افزایش درآمدها حدود 800 میلیون نفر را از فقر مطلق رهانید. اقتصاد چین که در سال 1980 حدود یک‌دهم آمریکا تولید داشت اکنون اندازه‌ای حدود سه‌چهارم آن دارد. اما در حالی که انتظار می‌رفت پس از کنار گذاشتن سیاست کووید صفر در پایان سال 2022 اقتصاد به سرعت خود را بازیابد اکنون از یک چاله به چاله‌ای دیگر می‌افتد.

در سه ماه دوم سال نرخ رشد سالانه اقتصادی فقط 2 /3 درصد بود. این نومیدی زمانی بدتر می‌شود که بدانیم طبق برآوردها آمریکا با نرخ تقریباً شش‌درصدی رشد می‌کند. بهای مسکن در چین سقوط کرده و سازندگان که خانه‌ها را قبل از تکمیل فروخته‌اند نتوانستند به تعهداتشان عمل کنند و در نتیجه خریداران به وحشت افتاده‌اند. هزینه‌کرد مصرف‌کننده، سرمایه‌گذاری تجاری و صادرات همگی کاهش یافته‌اند. همچنین، در حالی که اکثر نقاط جهان با مشکل تورم بالا دست‌وپنجه نرم می‌کنند چین مشکلی برعکس آن دارد. در سال منتهی به جولای بهای مصرف‌کننده روبه‌ کاهش گذاشت. برخی تحلیلگران هشدار می‌دهند که احتمال دارد چین همانند ژاپن دهه 1990 در تله تورم منفی گرفتار شود. اما از برخی جهات تبدیل شدن به ژاپن کمترین مشکل چین است. کاهش مزمن رشد در چین تاثیر بدتری دارد چون مردم آن فقیرتر هستند. استانداردهای زندگی در ژاپن تا 1990 حدود 60 درصد آمریکا بود. اکنون استانداردهای زندگی در چین کمتر از 20 درصد آمریکاست. علاوه بر این، برخلاف ژاپن، چین از چیزی بیشتر از ضعف تقاضا و بدهی‌های سنگین رنج می‌برد. بسیاری از مشکلات آن از ناکامی‌های گسترده در سیاستگذاری اقتصادی ریشه می‌گیرند. این ناکامی‌ها از زمانی که رئیس‌جمهور شی جین پینگ قدرت را متمرکز کرده بدتر شده‌اند.

حدود یک دهه قبل، فن‌سالاران چین همانند دانشمندان بودند. آنها در ابتدا یک شکوهمندی اقتصادی را هدایت می‌کردند. سپس، چین تنها اقتصاد بزرگ جهان بود که توانست با نیروی محرک کافی به بحران مالی جهانی 2009-2007 پاسخ دهد. برخی مفسران تا آنجا پیش می‌روند که می‌گویند چین اقتصاد جهان را نجات داده است. در دهه 2010 هرگاه اقتصاد متزلزل می‌شد مقامات با ارزان کردن اعتبارات، ساخت زیرساختارها یا تحریک بازار املاک جلوی فاجعه را می‌گرفتند.  اما در طول هر دوره بدهی‌های دولتی و خصوصی انباشته می‌شدند. به‌تبع آن، تردیدهای مربوط به ضرورت زیرساختارهای جدید و پایداری رونق مسکن نیز شدت می‌گرفت. اکنون سیاستگذاران بر سر یک پیچ ایستاده‌اند. عاقلانه است که آنها نمی‌خواهند پروژه‌های پرخرج بی‌حاصل داشته باشند یا در حباب مسکن بدمند. همچنین آنها نمی‌توانند انواع مطلوب محرک‌های اقتصادی مانند هزینه‌کرد در مستمری‌ها یا یارانه نقدی به خانوارها را با هدف تقویت مصرف ارائه دهند، چون آقای شی رفاه‌گرایی را رد می‌کند و دولت نیز قصد دارد کسری بودجه رسمی را در سطح سه درصد تولید ناخالص داخلی نگه دارد.  در نتیجه، واکنش‌ها به کندی رشد اثربخش نبوده‌اند. سیاستگذاران حتی علاقه‌مند نیستند که نرخ‌های بهره را به میزان زیادی پایین آورند. آنها در 21 آگوست با کاهش 1 /0درصدی نرخ وام یک‌ساله سرمایه‌گذاران را ناامید کردند.  این واکنش ضعیف به کاهش رشد و نرخ تورم تازه‌ترین واکنش در مجموعه‌ای از خطاهای سیاستی به‌شمار می‌رود. سیاست خارجی خصمانه به همراه سیاست صنعتی مرکانتیلیست چین جدال اقتصادی این کشور با آمریکا را شدت بخشیده است. در داخل، چین نتوانست با انگیزه‌های سفته‌بازی در بخش مسکن به اندازه کافی مقابله کند و به ترمیم سیستمی بپردازد که در آن سازندگان آنقدر تعهدات بزرگی پذیرفته‌اند که اهمیت سیستماتیک پیدا می‌کند. از آغاز سال 2020، تنظیم‌گران بنگاه‌های موفق فناوری‌های مصرف‌کننده را که به سمت انحصار پیش می‌رفتند سرکوب کردند. در دوران همه‌گیری مقامات به خاطر قرنطینه‌ها زمان بیشتری به‌دست آوردند اما نتوانستند از آن برای واکسینه کردن کافی افراد و خروج از قرنطینه استفاده کنند. به دنبال آن، آنها با سویه بسیار شایع اومیکرون مواجه شدند.  چرا دولت مرتب اشتباه می‌کند؟ یک دلیل آن است که رشد کوتاه‌مدت دیگر جزو اولویت‌های حزب کمونیست چین نیست. از نشانه‌های آن می‌توان به این نکته اشاره کرد که آقای شی عقیده دارد چین باید خود را برای رشد پایدار و رویارویی بالقوه با آمریکا آماده کند. بنابراین او این روزها بر هدف عظمت ملی، امنیت و تاب‌آوری چین تاکید می‌کند. او حاضر است برای دستیابی به این اهداف فداکاری‌های بزرگی انجام دهد و هرگاه از رشد اقتصادی صحبت می‌کند منظورش رشد با کیفیت بالاست.  اما حتی با معیارهای آقای شی هم تصمیمات حزب کمونیست ناقص هستند. شکست سیاست کووید صفر جایگاه آقای شی را تضعیف کرد. حمله به بنگاه‌های فناوری کارآفرینان را به وحشت انداخت. اگر به خاطر امتناع مقامات از تقویت مصرف، چین به ورطه تورم منفی ماندگار بیفتد، ارزش واقعی بدهی‌ها بالا می‌رود و بار سنگینی بر دوش اقتصاد خواهد بود. مهم‌تر از همه، اگر حزب کمونیست برای بالا بردن استانداردهای زندگی اقدامی نکند تسلط خود را بر قدرت و توانایی مقابله با آمریکا از دست خواهد داد. بنابراین، ناکامی‌های بزرگ سیاستی بیش از آنکه محصول فداکاری‌ها و تمرکز بر امنیت ملی باشند از تصمیم‌گیری‌های بد نشات می‌گیرند. آنها با متمرکزسازی قدرت به‌وسیله آقای شی و جایگزین‌کردن فن‌سالاران با افراد وفادار در سمت‌های بالای شغلی همزمان شده‌اند. چین در گذشته مخاطرات اقتصادی را تحمل می‌کرد اما اکنون از تحلیلگران می‌خواهد تا خوش‌بینی قلابی ایجاد کنند. به تازگی این کشور انتشار آمار نامطلوب اشتغال جوانان و اعتماد مصرف‌کننده را متوقف کرد. سمت‌های بالا هنوز سرشار از افراد بااستعداد هستند اما ساده‌لوحانه است که انتظار داشته باشیم دیوانسالاری بتواند در زمانی که وفاداری مهم‌تر از هر چیز است تحلیل‌های منطقی یا ایده‌های نوآورانه فراهم کند. در مقابل، تصمیمات عمدتاً تحت تاثیر ایدئولوژی تردید چپ‌گرایانه نسبت به کارآفرینان ثروتمند و عدم تمایل راست‌گرایانه برای اعطای پول به فقرای تنبل قرار دارند.  این حقیقت که مشکلات چین از بالا آغاز می‌شوند باعث ماندگاری آنها می‌شود. وقتی سیاستگذاران بی‌عرضه مسوول مقابله با چالش‌های فزاینده اقتصادی باشند مشکلات تشدید خواهند شد. جمعیت به سرعت رو به کهنسالی می‌رود. آمریکا روز‌به‌روز خصمانه‌تر می‌شود و تلاش می‌کند بخش‌هایی از اقتصاد چین -مانند تراشه‌سازی- را که آنها را از نظر راهبردی پراهمیت می‌داند نابود کند. هرچه چین بیشتر تلاش کند به آمریکا برسد بستن شکاف بین آنها دشوارتر می‌شود چون اقتصادهای متمرکز بیشتر تقلید می‌کنند تا نوآوری.

دراین پرونده بخوانید ...