آمریکا علیه آمریکا
تحریمهای آمریکا چگونه نتیجه عکس داد؟
تحریمها به بخش ثابتی از فعالیتها و البته هزینههای روزانه نهادها و شرکتها در زمینههای مختلف تبدیل شدهاند. روزنامهها بهطور منظم مقالاتی درباره تاثیر و نتایج تحریمهای مختلف وضعشده علیه کشورهای هدف چاپ میکنند.
شرکتهای بینالمللی کارمندان و وکلایی دارند که تنها شرح وظیفه تعریفشده برای آنان اطمینان از انطباق فعالیتهای شرکت با تحریمهاست. کشورهای هدف تحریمها نیز به خود میبالند که راههای مبتکرانهای برای دور زدن محدودیتها یافتهاند و البته برای این راهها هزینههای کلانی میپردازند. البته وضعکنندگان تحریمها (چه کشورها باشند، چه نهادهای بینالمللی) ادعا میکنند این کمهزینهترین راه برای حل بسیاری مشکلات است و دقیقاً به همین دلیل است که -حداقل در تئوری- تحریمها بسیار جذاب هستند. هدف از تحریمها ایجاد مشکلات اقتصادی، مالی و اجتماعی بر یک کشور برای تغییر رفتار آن کشور تعریف شده است. در تئوری، تحریمها زمانی که با موفقیت به کار گرفته شوند، میتوانند باعث حلوفصل غیرخشونتآمیز درگیریها، توقف نقض حقوق بشر، یا هر اقدام دیگری که کشورهای تحریمکننده را خشمگین میکند، شوند. با همین استدلال در دهههای گذشته وضع تحریمها و آگاهی عموم مردم درباره آنها گسترش یافت در حدی که 20 سال پیش، تعریف قابل درک تحریم برای مردم عادی بسیار دشوار بود اما امروزه اکثر مردم درک اولیهای از نحوه کار تحریمها دارند. البته مانند همیشه در این مورد هم فاصلهای میان هدف تعریفشده بر روی کاغذ و در تئوری، با آنچه عملاً در نتیجه تحریمها در جهان رخ میدهد وجود دارد.
کتاب جدید آگاته دماریس «نتیجه معکوس» به بررسی این فاصله بین نتیجه انتظاری (و در موارد بسیاری نتیجه ادعایی) با واقعیتهای رخداده و اثرات آن بر وجهه ایالاتمتحده به عنوان وضعکننده اکثر تحریمهای موجود میپردازد (در پایان ژوئن 2020، دولت ایالاتمتحده حدود 70 برنامه تحریمی داشت که بیش از 9 هزار فرد، شرکت، کل کشورها و بخشهای اقتصادی را در جهان هدف قرار میداد).
«نتیجه معکوس» دو استدلال را مطرح میکند. در مرحله اول، دماریس ادعا میکند فراتر از چند موفقیت محدود، تحریمها بهرغم وارد کردن آسیبهای اقتصادی قابل توجه به کشورهای هدف، نتوانستهاند تاثیر معناداری بر رفتار این کشورها در موارد مورد نظر داشته باشند. به عبارتی وی معتقد است ارتباط مفروض میان مشکلات اقتصادی و اجتماعی ایجادشده با تغییر رفتار دولتها در عمل وجود ندارد. این موضوع میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. دماریس با آمار نشان میدهد در موارد بسیاری تحریمها میتوانند پیامدهای انسانی منفی داشته باشند اما چنین آسیبهای جانبی، رهبران اقتدارگرای مورد هدف را منصرف نخواهد کرد.
بخشی از این وضعیت به این دلیل است که هیچ مطالعهای در مورد اثرگذاری تحریمها پس از اعمال آنها و با هدف بهینهسازی کار و اعمال تحریمهای کارآمد صورت نگرفته است و تحریمها با ساختاری نسبتاً ثابت و یکسان برای کشورهایی با ساختار اقتصادی و اجتماعی بسیار متفاوت وضع میشوند و در نتیجه بدیهی است که نتیجه مورد انتظار از آنها حاصل نمیشود. در مرحله بعد دماریس استدلال میکند که واکنشهای جهانی علیه تحریمها، بهخصوص تحریمهای وضعشده از سوی ایالاتمتحده بدون همراهی کشورهای اروپایی و نهادهای بینالمللی، در حال تشدید است. بازیگران مختلف در جهان بهطور فزایندهای از سیاستها و اقدامات ضدتحریمی حمایت میکنند که کارایی و قدرت این ابزار فشار را تضعیف میکند.
آگاته دماریس نویسنده کتاب «نتیجه معکوس» در حال حاضر به عنوان یکی از مدیران واحد اطلاعات اکونومیست در زمینه تخصصی پیشبینیهای اقتصادی مشغول به کار است و پیش از این نیز در زمینه سیاست خارجی در دولت فرانسه مشغول به کار بوده است. این پیشزمینه باعث شده تا «نتیجه معکوس» به جای تمرکز بر بحثهای آکادمیک، به بررسی تحریمها در جنبه عملی بپردازد. دیدگاه اجرایی او هنگام بررسی نحوه رفتار شرکتها در قبال تحریمها قابل مشاهده است. دماریس به بررسی نحوه تعامل بخشهای مختلف در شرکتها با تحریمها و اثرات تحریمها بر این بخشها و کارکرد آنان میپردازد و همچنین اثرات تحریمها را بر صنعت جهانی بررسی میکند. دو مطالعه موردی بسیار جامع و دقیق در کتاب وجود دارد: وضعیت نورد استریم 2 و مورد شرکت روسال (یک شرکت آلومینیومسازی روس و دومین شرکت بزرگ آلومینیومسازی جهان). در مورد اول، دماریس تحلیلی ماهرانه از اینکه چگونه تحریمهای ایالاتمتحده اثرات شدیدی بر رابطه تجاری میان اروپا و روسیه به ویژه در زمینه انرژی گذاشت ارائه میدهد. اثراتی که در نهایت به گفته دماریس روابط دو سوی اقیانوس اطلس را تیره کرد و ضربهای ماندگار برای روابط بین اروپا و ایالاتمتحده بود. وی سپس، تجزیه و تحلیل جامعی از پرونده روسال ارائه کرده و نشان میدهد، چگونه تحریمها میتوانند برای زنجیره تامین جهانی ویرانکننده باشند و چطور تحریمکنندگان در ایالاتمتحده به دلایل مختلف از جمله فقدان بینش واقعی و مناسب میتوانند تاثیرات ثانویه و بعضاً اولیه تحریمها را اشتباه پیشبینی کنند. اعمال تحریمها علیه روسال به سرعت باعث اختلالهای بزرگی در بازارهای جهانی کالا شد که دستاندرکاران تحریم ایالاتمتحده پیشبینی نمیکردند.
«نتیجه معکوس» را در نوامبر سال 2022 انتشارات دانشگاه کلمبیا به بازار کتاب عرضه کرد. دماریس کتاب را در سه بخش «پیدایش تحریم»، «تحریمهای متقابل» و «مشکلات تحریمها» و در حدود 300 صفحه تنظیم کرده و تلاش کرده است به تمام جنبههای مساله و آینده متصور برای آن بهخصوص در زمینه بیاثر شدن تحریمهای وضعشده از سوی ایالاتمتحده بپردازد.
دماریس کتاب خود را با تاریخچهای کوتاه از تحریمها در جهان و پس از آن محاصره قارهای فرانسه در سال 1806 علیه بریتانیا به عنوان اولین مثال تحریمها در دنیای مدرن شروع میکند. در این تحریم ناپلئون اعلام کرد، درهای قاره اروپا به روی کالاهای صنعتی انگلستان بسته میشود. به استدلال دماریس این تحریم دو درس بزرگ برای جهان داشت: اول اینکه چون نیروی دریایی فرانسه زیرساخت لازم برای محاصره کامل بریتانیا را نداشت این کشور توانست راههای جدیدی برای فرستادن کالا به خارج از مرزهایش بیابد (درس اول: کشورهای تحت تحریم برای فرار از آنها یا حداقل برای کاهش تاثیر آنها راههایی مییابند). دوم اینکه مسدود شدن و به عبارتی محدود شدن راههای ورودی به اروپا به اقتصاد فرانسه آسیب جدی رساند (درس دوم: تحریمها فقط به کشور هدف آسیب نمیرساند). اما این دو درس با وجود هزینه زیادی که برای آن پرداخته شد به سرعت فراموش شد و اعمالکنندگان قرن بیست و یکمی تحریمها در جهان همان اشتباهات را مجدداً تکرار کردند. دماریس البته مخالف صددرصدی تحریمها نیست و اعتقاد دارد تحریمها وقتی به صورت محدود و زماندار و با هدف تغییر رفتاری خاص اعمال شوند و مهمتر از همه اجماع حداکثری بینالمللی را داشته باشند، احتمال تاثیرگذاری بیشتری دارند.
یکی از جالبترین بخشهای کتاب «مشکلات تحریمها»ست. دماریس در این بخش بهطور خاص به این موضوع میپردازد که چگونه اعمال تحریمهای یکجانبه و بدون توجه به اجماع جهانی، میتواند اثر برعکس داشته و به افول قدرت ایالاتمتحده و حتی افول اهمیت دلار منتهی شود. به نظر میرسد در حال حاضر و بهخصوص با ظهور ارزهای دیجیتال و ایجاد زیرساخت لازم برای آنها، روش تحریمهای ثانویه (که در آن هر شخص، نهاد، شرکت یا حتی کشوری که با کشورهای تحریمشده از سوی ایالاتمتحده مبادله تجاری داشت مشمول تحریمهای ایالاتمتحده خصوصاً در زمینه مبادلات مالی قرار میگرفت) اثری کاملاً برعکس انتظارات داشته و میتواند به افول دلار در بازارهای بینالمللی منجر شود.
یکی دیگر از مباحثی که در کتاب بهطور وسیع پوشش داده میشود، تغییر جغرافیای سیاسی جهان با ظهور چین و تاثیر آن بر تحریمها و میزان اثرگذاری آنهاست. این موضوعی است که به نظر دماریس اثرگذاری آن را سیاستگذاران ایالاتمتحده به درستی نشناختهاند و در نتیجه باعث عملکرد اشتباه آنان در سالهای اخیر شده است. یک فصل کامل و بخش بزرگی از فصل نتیجهگیری کتاب به بررسی تغییر معادلات جهانی با ظهور چین اختصاص دارد.
به گفته دماریس وقتی نوبت به تحریمها میرسد، اندازه اقتصادی اهمیت دارد. این خبر خوبی برای واشنگتن نیست. احتمالاً در اوایل دهه 2030، اقتصاد چین جایگزین اقتصاد ایالاتمتحده به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان خواهد شد و این موضوع و تسلط اقتصادی چین، تهدید و تحریمهای ایالاتمتحده علیه پکن را به لفاظی صرف تبدیل خواهد کرد: تحریم بزرگترین اقتصاد جهان حداقل به همان اندازه که به چین آسیب میرساند به ایالاتمتحده هم آسیب میرساند.
در سالهای اخیر، پکن زیرساختهایی را برای زنده ماندن از تحریمهای احتمالی ایالاتمتحده ایجاد کرده است. این کشور دارای بخش فناوری رو به رشد، ارز دیجیتال و کانالهای مالی مقاوم در برابر ایالاتمتحده است. در مناقشه آمریکا و چین، آمریکا به سلاحهای دیگری به جز تحریمها نیاز خواهد داشت.
پیامدهای برتری اقتصادی چین بر اثربخشی تحریمهای ایالاتمتحده، فراتر از مرزهای چین خواهد بود. زمانی که آمریکا بر جهان حکومت میکرد، تحریمهای آمریکا ابزار قدرتمندی بود. هیچکس هرگز نمیخواهد در سمت اشتباه پلیس جهانی قرار بگیرد. اما زمان تغییر کرده است و اکنون که چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی ظاهر شده است، کشورهای تحریمشده شریک جایگزینی برای روی آوردن به آن دارند. تمایل پکن برای کمک به دیگران -از جمله روسیه- برای فرار از عواقب تحریمهای ایالاتمتحده، یک دور باطل ایجاد میکند که نفوذ آمریکا را بیشتر کاهش میدهد و تاثیر مجازاتهای ایالاتمتحده را تضعیف میکند. به نظر دماریس تنها راه افزایش دوباره تاثیرگذاری تحریمها در جهان (که قطعاً به عنوان راهحلی برای مشکلات جهان بسیار کمهزینهتر از مداخله نظامی است)، تغییر بنیادین در نگاه سیاستگذاران ایالاتمتحده است. این تغییر نگاه باید از یکجانبهگرایی به سمت اجماع جهانی باشد و این موضوع بدون شک، مستلزم اختراع مجدد دیپلماسی ایالاتمتحده خواهد بود. در دنیای امروز اگر قرار است تحریمها اثر داشته باشند باید چندجانبه و با حمایت ایالاتمتحده، اتحادیه اروپا، ژاپن و دیگر قدرتهای همفکر، وضع شوند و این احتمالاً تنها گزینه خواهد بود. در این شرایط رسیدن به نتیجهای که همگان بر آن توافق داشته باشند بسیار دشوارتر خواهد بود (که این همان موضوعی بود که در مرحله اول ایالاتمتحده را به سمت اعمال تحریمهای یکجانبه سوق داد) اما مشروعیت بیشتری دارند و دور زدن آنها دشوارتر است. چنین تحریمهایی همچنین از خطر دشمنی با شرکا جلوگیری میکند، زیرا (تقریباً) همه در این کشتی خواهند بود.
شاید برای خوانندهای که به کتابهای آکادمیک با روایت خطی و نتیجهگیری دقیق و جامع عادت کرده باشد «نتیجه معکوس» تجربهای جدید باشد. پس از چند صفحه مطالعه، خواننده متوجه میشود که این روایت قرار نیست خطی باشد، قسمتها و بحثهای مختلفی به ترتیبی ظاهراً تصادفی در معرض دید قرار میگیرد، اما با پیشروی کتاب، تصویر بزرگ نمایان میشود. این کتاب به تراژدی انسانی میپردازد. هیچ قهرمان یا شروری در آن وجود ندارد و فقط قربانیان حضور دارند. در کتاب، قربانیان زیادی وجود دارد ولی قطعاً هیچ قهرمانی وجود ندارد. اگر چیزی مقصر باشد، کوری کوتاهمدت هم انتخابشدگان و هم رایدهندگان آمریکایی است. به نظر میرسد خواندن این کتاب هیچ کاری در مورد زیانهایی که تحریمهای ایالاتمتحده همین حالا هم به بسیاری اشخاص بیگناه وارد کرده نمیتواند انجام دهد. اما شاید، اجازه دهید امیدوار باشیم، اگر تعداد زیادی از رایدهندگان آمریکایی آن را بخوانند، بتواند کاری در مورد دومی انجام دهد و در انتخاباتهای بعدی رایدهندگان و انتخابشدگان آگاهتری را شاهد باشیم.