خوشبین، بدبین؛ واقعگرا
بدبینی و خوشبینی در بازارهای مالی چه پیامدهایی دارد؟
بازار آونگی است که تا همیشه، بین خوشبینی ناپایدار (که سهام را بیش از حد گران میکند) و بدبینی بیدلیل (که آن را بسیار ارزان میکند) در نوسان است. سرمایهگذار باهوش یک واقعگراست که به خوشبینها میفروشد و از بدبینها میخرد! این نقلقول از بنجامین گراهام، پدر سرمایهگذاری ارزش را حتماً شنیدهاید. این روزها که بازار سهام در تلاطم است سوال خوبی است که از خودتان بپرسید شما جزو کدام دستهاید؟ هر طرف که باشید احتمالاً باید خودتان را برای برخی پیامدها آماده کنید. تئوریهای اقتصادی و مالی بهطور گسترده با این پیشفرض شکل گرفتهاند که کارگزاران در بازار، منطقی رفتار میکنند. چنین فرضی در توضیح برخی ویژگیهای مشاهدهشده در بازارهای مالی با شکست روبهرو شد؛ برای مثال واکنش اندک یا گاهی اوقات شدید قیمت به اطلاعات جدید، حجم بیش از حد معامله، واکنش کم یا بیش از حد شرکتکنندگان در بازار یا نوسانات شدید در بازارهای مالی. برای توضیح این ویژگیها اقتصاددانان مالی از پیشفرض عقلانیت خارج شدند و در عوض فرض کردند که سرمایهگذاران ممکن است برخی خصوصیات روانشناختی داشته باشند که آنها را به سوی رفتار غیرمنطقی سوق میدهد. محققان اقتصاد رفتاری به تدریج دریافتند که تمامی اختلالات رفتاری از بدبینی و خوشبینی گرفته تا اضطراب و افسردگی برخلاف رفتار عقلانی عمل میکنند. در بازارهای سهام برخی بر اساس غریزه یا رفتار گلهای واکنش نشان میدهند تا احساس امنیت کنند. اطلاعات -در قالب اخبار خوب یا بد- بر رفتار سرمایهگذاران تاثیر میگذارد و آنها را خوشبین یا بدبین میکند. و در نهایت این رفتارها (خوشبینی و بدبینی) است که معاملات آتی و نوسانات بازار سهام را تعیین میکند. شواهد زیادی در ادبیات روانشناسی وجود دارد که نشان میدهد حتی افرادی که از سلامت روانی خوبی برخوردار هستند درک دقیقی از خود و دنیای اطراف خود ندارند. ادراکات مردم تمایل به سوگیری مثبت دارد؛ یعنی افراد دچار «توهمات مثبت» هستند. این توهمات مثبت بهطور گسترده در روانشناسی مستندسازی شده است. برای مثال برخی بر «توهم کنترل» تمرکز کردهاند (یعنی تمایل افراد به بیشازحد برآورد کردن کنترل خود) و برخی دیگر خوشبینی واقعبینانه را بررسی کردهاند. خوشبینی غیرواقعبینانه اما تمایل سیستماتیک مردم به دستبالا گرفتن احتمال وقوع اتفاقات خوب و در عین حال دستکم گرفتن احتمال وقوع اتفاقات بد است. بدبینها را میتوانید در نقطه مقابل این طیف تعریف کنید.
فعالان مالی بهخوبی از وجود چنین ویژگیهایی در بازارها آگاهاند. در واقع اصطلاحاتی که برای تعیین کیفیت بازار بهکار میرود از همین واقعیتها نشات گرفته است: آنها بازار خوشبینانه را مترادف بازار گاوی (صعودی) و بازار بدبینانه را مترادف بازار خرسی (نزولی) بهکار میبرند.
تفاوت بدبینها و خوشبینها
تمایز بین سرمایهگذاران بدبین و خوشبین را میتوان به بهترین وجه با یک ضربالمثل انگلیسی تعریف کرد: «یک بدبین، یک خوشبین باتجربه است». افراد خوشبین امیدوار و مطمئن هستند که همه چیز به سمت بهترشدن پیش خواهد رفت. در مقابل، بدبینها همیشه احتمال بدترین نتیجه را در ذهن دارند. مثبت بودن، خوشبینها را پرانرژی نگه میدارد در حالی که منفیگراییِ بدبینها، آنها را در صورت نیاز برای مقابله با خطرات آماده نگه میدارد.
دنیای مالی هم پر از سرمایهگذاران بدبین و خوشبین است. سرمایهگذاری که ذرهای بدبینی ندارد به زودی متوجه میشود که سرمایهگذاری چیزی بیش از یک شرطبندی خوشبینانه است. افراد خوشبین طی یک فرآیند تجربی و با تجربه معاملات بدون سود، متوجه میشوند تحقیق و زمانبندی در بازار اهمیت دارد. همین افراد ممکن است در طول زمان به دلیل سرخوردگی از اعتماد بیش از حد و رویاهای امیدوارانه، به بدبینی تمایل پیدا کنند.
با این حال، بدبینی افراطی هم سرمایهگذار را به دلیل ترس، منزوی نگه میدارد. مشکل اصلی این است که بدبینی از لحاظ فکری اغواکننده است. مطالعات این گفته را تایید میکند که بدبینی هوشمندانهتر از خوشبینی به نظر میرسد. یک مطالعه نشان میدهد افرادی که در مورد کتابها نقدهای منفی مینویسند «باهوشتر، شایستهتر و متخصصتر» از منتقدان مثبت تلقی میشوند.
به نظر میرسد این اصل صادق است که «بد، قویتر از خوب است». درد یک دلارِ ازدسترفته، بسیار بیشتر از شادی به دست آوردن یک دلار است. اطلاعات بد با دقت و وسواس بیشتری نسبت به اطلاعات خوب پردازش میشوند. و شاید به همین دلیل است که سرمایهگذاران، تقریباً همیشه بیش از حد به احتمال (هر چند دور) از دست دادن پول توجه میکنند.
اما واقعیت دیگری هم وجود دارد. بازارهای سهام همیشه رشد نمیکنند اما بیشتر اوقات سودآورند. برای مثال در ایالات متحده، سهام از نظر تاریخی تقریباً سه سال از هر چهار سال رو به رشد بوده و هیچ دوره 20سالهای وجود ندارد که سهمها ضرر کرده باشند. در بریتانیا نیز وضعیت مشابهی را میتوان مشاهده کرد. البته اوضاع همیشه هم خوب نیست و بدبینها میتوانند به فاجعههایی مانند بازار سهام ژاپن اشاره کنند، جایی که ارزش سهام پس از اوجگیری در سال 1989، به نصف کاهش یافته است. یا روند رفتاری سرمایهگذاران بازار سهام فرانسه یکی از مثالهای غلبه بدبینی بر خوشبینی است. با این حال همان قاعدهای که گفتیم هنوز پابرجاست. بازارهای مالی شاهد افتهای مکرر هستند اما روند بلندمدت همیشه صعودی بوده است. به همین دلیل اقتصاددانان معتقدند بهطور کلی نگاه خوشبینانه به بازارهای مالی سودمند است. اما چرا بسیاری از سرمایهگذاران به بدبینی تمایل دارند؟ تحلیلگران میگویند دلیل این سوگیری آن است که تقویت خوشبینی به زمان نیاز دارد، اما برای بدبین شدن یک شوک کوچک کافی است.
ویژگی یک سرمایهگذار خوب
بد نیست ببینیم کارشناسان، یک سرمایهگذار خوب را چگونه تعریف میکنند. نخست اینکه امیدوار است. کسبوکارها با نااطمینانیهایی احاطه شدهاند که کار را بدون حدی از اعتماد دشوار میکند. یک سرمایهگذار بزرگ موفقیت را صرفاً به امید نسبت نمیدهد اما همیشه مقداری از آن را حفظ میکند و در عین حال اقدامات لازم را برای کاهش خطرات انجام میدهد. سرمایهگذار بیش از حد خوشبین یا امیدوار هم ممکن است شکست بخورد اما سرمایهگذار بیش از حد بدبین ممکن است حتی نتواند معاملات خود را آغاز کند. در اینجا نکته اصلی برقراری «تعادل» است.
دوم، سرمایهگذاران خوب حاضرند برای اطلاعات پول بپردازند. آنها میدانند که اطلاعات «قدرت» است و اطلاعاتی که رایگان در دسترس است ممکن است برای آنها مزیت رقابتی ایجاد نکند. بنابراین حاضرند برای دریافت توصیههای حرفهای پول پرداخت کنند.
سوم، سرمایهگذاران باتجربه دارای سبد سرمایهگذاری هستند. میدانند که هر چند وقت یکبار ضرر خواهند کرد اما اجازه نمیدهند شکست آنها را از تلاش مجدد بازدارد. تنوع، بخشی کلیدی از سرمایهگذاری است و در واقع، با تفکر بدبینانه هماهنگ است. اندکی بدبینی به او یادآوری میکند که صنایع همیشه نوسانات نزولی را تجربه خواهند کرد بنابراین همه تخممرغهایش را در یک سبد نمیگذارد.
حال ببینیم سرمایهگذاران خوشبین چه ویژگیهایی دارند؟ اول آنکه به خوبی میدانند همه گزینهها به برد منتهی نمیشود اما در عین حال مطمئن هستند که همه آنها هم شکست نمیخورند. دوم، به جای تلاش برای یادگیری قوانین بازی -آن هم وقتی خارج از بازی هستند- سعی میکنند از اشتباهات درس بگیرند و در طول زمان با تجربه عملی پیشرفت کنند. و در نهایت پس از هر شکست کمتر مستعد تسلیم شدن هستند زیرا از هر سناریو به عنوان یک فرصت برای یادگیری استفاده میکنند و در تله همه یا هیچ نمیافتند.
و اما سرمایهگذاران بدبین! آنها ممکن است یک سرمایهگذاری موفق را برای کاهش احساسات منفی خود رها کنند؛ حتی زمانی که شانس به نفع آنهاست. ریسکگریز و کمالگرا هستند؛ باید قبل از پرداخت پول، از هر قدمی که در سرمایهگذاری برمیدارند مطلع باشند. و با توجه به اینکه بازارها نیازمند اقدام سریع هستند سرمایهگذاران بدبین نسبت به خوشبینها فرصتهای بیشتری را از دست میدهند. به علاوه، بیش از حد به دادههای تاریخی اتکا میکنند. یعنی حتی زمانی که بازار در روند صعودی است اگر مسیر آن نامشخص باشد ممکن است در سرمایهگذاری تردید کنند. سرمایهگذاران بدبین به احتمال زیاد از ضرر و زیان تحت فشار قرار میگیرند زیرا فکر میکنند باید از هر سرمایهگذاریای که انجام میدهند سود ببرند. دوست دارند تنها بر اساس دانش کامل عمل کنند؛ به همین دلیل تمایلی به ورود به سرمایهگذاریهایی بدون طرح کلی واضح، ندارند. و در نهایت، تنها چیزی را که آماده از دست دادنش هستند، به خطر میاندازند؛ در مقابل خوشبینانی که تمایل دارند احتمال ضرر را برای هر فرصتی در نظر بگیرند.
پاداش بازار
آیا خوشبینها در بازار پاداش بیشتری میگیرند؟ پیش از آنکه به این سوال پاسخ دهیم بهتر است سناریویی را در نظر بگیریم که در آن یکی از طرفین فکر میکند همه چیز اشتباه پیش میرود، به همین دلیل استراتژیها و برنامههای «پوشش ریسک» خود را از قبل میچیند. طرف مقابل کاملاً خوشبین است و وقتی قلاب را میاندازد، مینشیند و منتظر میماند. اگر اوضاع خوب پیش برود، خوشبین در مقایسه با بدبین از مزیت بیشتری برخوردار خواهد بود زیرا منابع کمتری را خرج کرده و هزینههای پوششی اندکی پرداخت کرده است. اما، اگر همه چیز بد پیش برود سرمایهگذار خوشبین احتمالاً ضرر بزرگی میکند و بدبین در موقعیت بهتری قرار میگیرد. نکته کلیدی اینجاست: ثروت بر مبنای آنچه پسانداز میکنید -و نه آنچه به دست میآورید- ساخته میشود. بنابراین اگر پول زیادی به دست بیاورید اما آن را در معرض دید بگذارید دوام نخواهد داشت یا ممکن است توسط نیروهای بازار از شما گرفته شود. بنابراین در چنین حالتی بازار به بدبینان با دادن فرصتی دوباره پاداش میدهد.
در نهایت باید بگوییم افراد بدبین و خوشبین هر دو میتوانند در دنیای تجارت پیشرفت کنند زیرا برای حفظ بازار به یکدیگر نیاز دارند. اگر همه به تنهایی در یک بخش سود میبردند، همه بخشهای دیگر به نفع بخش سودآور از گردونه خارج میشدند. همین نکته در مورد کسبوکارها هم صدق میکند. خوشبینها ابداع میکنند، اما بدبینها به آن دوام و پایداری میبخشند. یک شرکت هواپیما تولید میکند؛ دیگری چتر نجات میسازد!
بدبینها و خوشبینها در بازارهای گاوی و خرسی
در بازارهای سهام دو نیرو حاکم است؛ نیروی بازار گاوی و بازار خرسی. بازار خرسی با بدبینی و کاهش قیمتها مشخص میشود در حالی که خوشبینی و افزایش قیمتها مشخصه بازار صعودی است. بر اساس دادهها و سوابق تاریخی هیچ زمانی وجود ندارد که بازار خرسی بتواند در درازمدت بازار صعودی را سرکوب کند. این دو، بین یکدیگر در نوسان دائمی هستند. حرکت بازار را میتوان ناشی از تعامل دائمی بین سرمایهگذاران بدبین و خوشبین دانست.
در اینجا قدرت همان باور نهفته است که پیشتر هم گفتیم: «یک بدبین، یک خوشبین باتجربه است.» در یک بازار نزولی یک بدبین ممکن است کاملاً خارج از بازار بنشیند و از خرید خودداری کند. یک خوشبین قوی ممکن است بیش از حد امیدوار باشد و در حالی که بازار همچنان روند نزولی دارد خرید کند. بهترین سرمایهگذار کسی است که این دو دیدگاه را با هم پیوند دهد. سرمایهگذاری که ذهنیت خوشبینانه دارد -مبنی بر اینکه خرس در نهایت به گاو تبدیل خواهد شد- برای خروج از بازار، انعطافپذیری و شکیبایی به خرج میدهد. همین سرمایهگذار اگر تجربهای از معاملات ناموفق در گذشته داشته باشد، استراتژی بدبینانهای اتخاذ میکند تا احتمال ضرر را پوشش دهد. یافتههای کاملیا کوهنن، یکی از محققان دانشگاه کارولینای شمالی نشان میدهد سرمایهگذاران زمانی متفاوت یاد میگیرند، که به جای سود، ضرر را تجربه کنند. و این دقیقاً همان چیزی است که سرمایهگذاران مبتلا به سوگیری بدبینی از آن گریزاناند. این سوگیری اثرات ماندگاری دارد. کسانی که بیش از حد بدبیناند، احتمالاً در داراییهای پرخطر مانند سهام کمتر سرمایهگذاری میکنند. این باعث میشود که از سایر سرمایهگذارانی که از بازار نزولی آسیب ندیدهاند عقب بمانند؛ و این هم به نوبه خود بدبینی آنها را تقویت میکند. خروج از این چرخه معیوب میتواند دشوار باشد. بیشک بازار نزولی، صرف نظر از اینکه در کدام مرحله از زندگی مالی فرد اتفاق بیفتد، برای هر سرمایهگذاری آسیبزاست. اما تاثیر کمتری بر سرمایهگذارانی دارد که در سالهای نخست تجربه بهتری دارند و میتوانند نسبت به توزیع بازده سهام، امیدوارتر باشند. کارشناسان بازار میگویند هر فرد قبل از آنکه پول خود را وارد بازار سهام کند باید از این توزیع آگاه باشد و زیان احتمالی خود را در بلندمدت در نظر بگیرد. شاید به همین دلیل است که گفته میشود آموزش سواد مالی در دوران دبیرستان و دانشگاه بسیار اهمیت دارد؛ یعنی قبل از آنکه مردم شروع به سرمایهگذاری کنند. در هر حال تلاش بهترین راه برای پیشرفت و شکست، راهی به سوی موفقیت است. برای موفقیت در سرمایهگذاری هیچ یک از این دو اصل را نباید نادیده گرفت یا بیش از حد به آنها اعتماد کرد. بهترین راه برای تبدیل شدن به یک سرمایهگذار موفق این است که در عین بهکارگیری استراتژیهای یک بدبین، خوشبین باشید. هوشیار بودن نسبت به تهدیدها، به اجداد ما کمک کرده است تا زنده بمانند اما این انگیزه تکاملی برای سرمایهگذاری بیشتر یک مانع است تا کمک. بدبینی میتواند هوشمندانه به نظر برسد اما تاریخ بازارهای سهام نشان میدهد که خوشبینی اغلب سودآورتر است.