حل معضل بزرگ
واکاوی حذف یارانه ارزی در گفتوگو با جواد صالحیاصفهانی
در هفتههای گذشته قیمت برخی کالاها از قبیل آرد، مرغ و شیر با جهش ناگهانی روبهرو شد، دولت هم به یکباره اقدام به پرداخت یارانههای 300 و 400هزارتومانی به آحاد جامعه کرد. اقدامی که گفته شد در جهت حذف یارانه ارزی صورت گرفته است. برخی این اقدام دولت را حرکت در مسیر اصلاح اقتصادی تعبیر کردند و برخی دیگر نقد کردند که این اقدام دولت صرفاً واکنشی بوده است. با این حال طرح دولت یکی از بزرگترین طرحهای اقتصاد سیاسی دولت سیزدهم قلمداد میشود و با نتیجههایی که حاصل میکند عملکرد دولت سیزدهم مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. درباره این طرح جواد صالحیاصفهانی، اقتصاددان، میگوید اگر محاسبات دولت دقیق باشد پیشبینی میشود که طرح تورم چندانی به همراه نداشته و به حل معضل یارانه ارزی که فسادزا بود، کمک کند. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
دولت سیزدهم در چند روز گذشته در اقدامی ناگهانی از طرح اقتصاد سیاسی خود رونمایی کرد. به این ترتیب که در برنامه حذف یارانه ارزی اقدام به پرداخت یارانه به 9 دهک جامعه کرد. بسیاری معتقدند این اقدام دولت واکنشی اجباری دربرابر افزایش ناگهانی قیمتهای کالاهایی مانند شیر و آرد و... بود. شما چه نظری دارید؟ به نظر شما آیا اسم اقدامات اخیر دولت را میتوانیم اصلاح اقتصادی بگذاریم؟
در دولت گذشته هم موضوع حذف یارانه ارزی مطرح بود و از آغاز به کار دولت فعلی هم این موضوع مورد تاکید قرار گرفته است و اقتصاددانان به وفور درباره مزایای حذف آن سخن گفتهاند. بنابراین تصمیم دولت فعلی برای برچیدن ارز ترجیحی چندان دور از ذهن نبود. البته من موافق استفاده از لفظ اجبار درباره این سیاست نیستم. به نظر من دولت میتوانست چنین تصمیمی نگیرد و مضرات اعطای یارانه ارز 4200تومانی همچنان ادامه پیدا کند. از این جهت شخصاً اقدام دولت برای حذف یارانههای نقدی را قابل احترام ارزیابی میکنم. البته برخی معتقدند فرصت 10ماهه از دست رفته و بهتر بود دولت از همان ابتدای در دست گرفتن سکان اداره کشور برای حذف یارانه ارزی اقدام میکرد. به همین دلیل برخی ممکن است این تصور را داشته باشند که دولت مجبور شده چنین سیاستی را در پیش گیرد. حال که بساط ارز ۴۲۰۰تومانی حذف شده، لازم میدانم توضیح دهم که حذف یارانه ارزی ضروری بود چراکه منطق اقتصادی از پدیده ارز 4200تومانی پشتیبانی نمیکرد. حال ممکن است برخی بگویند این سیاست در زمان خود لازم و ضروری بود تا آثار شوک خروج یکجانبه آمریکا از برجام مدیریت شود ولی بعد از مدتی معلوم شد که منافع این سیاست بسیار بیشتر از مضار آن بوده است. فساد گستردهای که این سیاست به دنبال داشت در اقتصاد ایران بیسابقه بود و در عین حال مشخص شد که این سیاست به اهداف مد نظر دولت دست نیافته است چون در موارد زیادی مشاهده کردیم ارزی که ارائه میشود لزوماً به کالای ارزانتری که به دست مردم میرسد تبدیل نمیشود. به نظر من خود یارانه ارزی معضل بزرگی بود و ایده از بین بردن یارانههایی که موجب فساد میشود باید حتماً در دستور کار هر دولتی قرار گیرد.
میدانیم که سالها نظام یارانهای اصلاح نمیشد چون زیرساختهای لازم برای شناسایی افراد وجود نداشت. در روزهای اخیر برخی مسوولان دولتی اعلام کردهاند که این مشکل حل شده است و تا حدود قابل قبولی توانستهاند به اطلاعات مورد نیاز افراد دست یابند. ظاهراً شاخصهایی از جمله گردش حساب، حقوق، سود سهام و سود حساب، خودرو، سفرهای خارجی و سایر موارد برای دهکبندی یارانهها استفاده شده است. آیا این ارزیابیها درست است؟
در شرایط حاضر نمیتوان گفت به چه میزان این اندازهگیریها دقیق بوده است؟ البته باید مفروضاتی را که دولت برای تعیین دهکها در نظر گرفته، بررسی کرد و سپس توضیح داد که متر و معیارهای بهکاررفته دقیق بوده است یا خیر؟ مثلاً اگر واقعاً بر مبنای سفر خارجی عدهای از دریافت یارانه حذف شده باشند، به نظر من این معیار نمیتواند مناسب باشد. ممکن است برخی به هر دلیلی مجبور باشند سفر بروند. دلایلی مانند معالجه و دیدار با فرزندان و حتی در مواردی مشاهده شده که افراد به خاطر زیارت از مسیری عبور کردهاند اما از دستهبندی دولت حذف شدهاند... بنابراین نباید صرف سفر رفتن، سفر خارجی ملاک قرار گیرد. البته برخی اشتباهات به هر حال ممکن است رخ دهد چون ما در ایران نظام آماری دقیقی نداریم که بر مبنای آن بتوانیم عدد واقعی درآمد افراد را به دست آوریم. بنابراین چارهای وجود ندارد جز اینکه از این شیوهها استفاده کنند. البته باید تلاش شود که تا جای ممکن ملاکهای دقیقتری در نظر گرفته شود. دولت میتواند با احتمالی بگوید که چه افرادی واقعاً در دهک دهم قرار دارند و آنها را از شمولیت خدمات رفاهی خارج کند. به نظر میرسد که دولت مکانیسمهایی را برای شکایت و بازنگری در وضعیت افراد فراهم کرده است. تاکید میکنم که نباید به این دلیل که کار را نمیتوان به صورت دقیق انجام داد، آن را رها کرد. زمانی که طرح احمدینژاد درباره یارانههای انرژی به اجرا آمد، بنده بهشدت منتقد نظام دهکی پیشنهادی ایشان بودم. بعدها هم مشخص شد که ایراد جدی داشته و بسیاری از افراد مستحق از دریافت یارانه محروم شده بودند و در عوض افرادی از دهک دهم مشمول دریافت یارانه شده بودند. در آن نظام، خطای نوع اول و نوع دوم رخ داده بود و به این ترتیب عدهای اشتباهی مشمول شده بودند و عدهای اشتباهی حذف شده بودند. هر زمان که آمار دقیقی وجود نداشته باشد چنین خطاهایی رخ میدهد. در نهایت دولت احمدینژاد نیز متوجه شد نمیتواند مبتنی بر آن نظام دهکی یارانه توزیع کند و تصمیم گرفت به آحاد جامعه پرداخت کند.
در حال حاضر ممکن است شناساییها دقیقتر باشد. چراکه مثلاً سازمان امور مالیاتی عملکردی بهتر از آن دوران دارد و اطلاعات سازمان امور مالیاتی میتواند مبنا قرار گیرد. با این همه این حالت پلکانی هم که اکنون در نظر گرفته شده، ممکن است در دو نقطه مشکل ایجاد کند، ابتدا از دهک چهارم به دهم پنجم که قرار است یارانه از 400 هزار تومان به 300 هزار تومان کاهش یابد و دیگری از دهک نهم به دهم که قرار است یارانه از 300 هزار تومان به صفر تومان برسد. بنابراین باید دقت لازم وجود داشته باشد که افراد حذف شوند. با همه این ایرادها، به نظر من این طرح میتواند در مصرف واقعی خانوار و تورم تاثیر نداشته باشد. باید برای مردم توضیح داده شود که شرایط جدید برای آنها بهتر است چراکه یارانه ارزی فقط به درد افرادی میخورد که از برخی کالاها استفاده میکردند درحالیکه حسن یارانه نقدی این است که افراد میتوانند تصمیم بگیرند پولی را که به دستشان رسیده است، به چه چیزی تخصیص دهند. مثلاً فرض کنید پولی را که به دستشان رسیده است، به جای خرید غذا صرف آموزش فرزندان کنند و... .
البته دولت توضیح داده که تصمیم دارد یارانه نقدی را به کالابرگ تبدیل کند. ابتدا اینکه تجربه نشان داده آحاد جامعه سخت میتوانند از یارانه نقدی دست بکشند. دولت چطور میتواند افراد را مجاب کند که به جای پول نقد میخواهد به آنها کالابرگ بدهد.
در گذشته دیدیم که مردم به خاطر تشدید تورم در سالهای متمادی، یارانه خود را از دست دادند. یعنی زمانی 45 هزارتومانی که در قالب یارانه پرداخت میشد، عدد قابل توجهی بود ولی با گذر زمان به مبلغ ناچیزی تبدیل شد، در حالی که اتفاق خاصی هم نیفتاد. اکنون هم 300 یا 400 هزار تومان یارانهای که پرداخت میشود قابل توجه است و میتواند بر کاهش فقر و توزیع درآمد اثر بگذارد ولی با توجه به تورمی که پیشرو است و کمتر از تورم 40درصدی سال قبل نخواهد بود، مقدار واقعی آن در افق پیشرو کاهش پیدا خواهد کرد. بنابراین یک حسن کالابرگ این است که مقدار کالای آن ثابت میماند. به نظر میرسد کالابرگ این خاصیت را داشته باشد که در یک بازه زمانی محدود، سهمیهای برای یک کالای خاص در نظر بگیریم.
در اقتصاد این بحث مطرح میشود که اگر یارانه به خود افراد تخصیص یابد بهتر از آن است که در قالب سهمیه برای کالایی خاص در نظر گرفته شود چراکه افراد خود بهتر انتخاب میکنند که به چه نیاز دارند. با این پیشفرض چرا باید از توزیع کالابرگ به جای یارانه نقدی دفاع کرد؟
به نظر من این نوع محدود کردن از جهتی بد نیست. من میدانم که کتب درسی اقتصاد میگویند بهتر است خانوار برای نحوه خرج کردن یارانه خود تصمیم بگیرند. در مکزیک و هندوستان بررسیها نشان داده بود پولی که به خانوار میرسد بعضاً صرف قمار یا مصرف مشروبات الکلی توسط مرد خانواده میشود و نفعی برای خانواده ندارد. در چنین شرایطی دولت برای اینکه بتواند حداقل تغذیه را برای افراد جامعه تضمین کند، میتواند انتخابهای خانوار را محدود کند و کالاهایی را که به تامین تغذیه کمک میکنند، در اختیار آنها قرار دهد.
به نظر شما آیا افراد میپذیرند؟
افراد انتخاب دیگری ندارند. به نظر میرسد که مردم ناگزیرند به تصمیمی که از سوی دولت گرفته شده تن دهند. به نظر من بهترین گزینه پیشروی دولت این است که بخشی از یارانه نقدی را تبدیل به کالابرگ کرده و بخشی را همچنان به صورت نقدی پرداخت کند. البته خانوادههای فقیر هزینههای غیرخوراکی هم دارند که برایشان مهم است. فرض کنید خانوادهای اصلاً فرزندی ندارد که به مدرسه برود، برای آن خانواده همین کالابرگ کافی است ولی خانوادهای دیگر ممکن است صاحب فرزندانی باشد که میخواهند به مدرسه بروند. این خانواده ترجیح میدهد که خود تصمیم بگیرد یارانهاش را چطور مصرف کند. البته بعید میدانم که دولت هم تصمیم بگیرد کل یارانههای نقدی را قطع کرده و همه را در قالب کالابرگ یارانه دهد.
در میان صحبتهایتان اشاره کردید که پیشبینی شما بر این است که تورم سال پیشرو کمتر از سال گذشته نباشد. حالا کمی درباره تورم این طرح صحبت کنیم. یکی از مهمترین نگرانیها درباره توزیع نقدی یارانهها، تورمزا بودن آن است. البته مدافعان این طرح معتقدند که تورم قابل توجهی در انتظار نیست. چه نظری دارید؟
برای اینکه موضوع روشن شود بهتر است شرایط حذف یارانههای ارزی را با حذف یارانههای انرژی در دولت احمدینژاد مقایسه کنیم. انرژی کالایی است که در همه بخشهای تولید به کار میرود. در نتیجه وقتی قیمت انرژی بالا میرود، یک شوک قیمتی به وجود میآید و مبارزه کردن با آن هزینهبر است. با این حال حذف یارانه ارزی میتواند راحتتر باشد. به این دلیل که یارانه ارزی به همه کالاها تعلق نمیگیرد. اکنون با بالا رفتن برخی کالاهای اساسی مثل مرغ، آرد و... دلیلی ندارد که قیمت مثلاً حملونقل و آموزش هم بالا رود. مگر اینکه شما بابت جبران این پول، پرداختی به افراد نداشته باشید، در این صورت کارمندان تلاش خواهند کرد که هزینههای افزایشیافته خود را با افزایش درآمد خود جبران کنند. در این صورت قیمتها را بالا میبرند. با این حال اگر یارانه ارزی حذف شود و مبلغ آن در قالب یارانه به افراد پرداخت شود، در چنین شرایطی برای جامعه دلیلی وجود ندارد که برای افزایش درآمد خود مطالبه کنند. حداقل در سطح تئوری منطقی است که طرح حذف یارانههای ارزی تورم اندکی به همراه داشته باشد. البته اینها را نمیشود دقیق پیشبینی کرد. با این حال معتقدم که اگر محاسبات دولت درست باشد، حذف یارانه ارزی جهش تورمی قابل توجهی به همراه دارد. باید در نظر داشته باشیم که در سال 1389 محاسبات دولت تا 50 درصد اشکال داشت. دولت آن درآمدی را که تصور میکرد به دست میآورد نتوانست به دست بیاورد. امیدوارم در این طرح محاسبه درآمد دولت از بابت حذف یارانه و مخارج آن دقیقتر باشد. البته در این مورد محاسبات سادهتر از دوره قبل است.
نکته مهم دیگری هم وجود دارد و آن این است که ظاهراً طرح دولت اعتراضبرانگیز بوده است. چراکه بسیاری در روزهای اخیر با تجمعات خیابانی نسبت به اجرای طرح واکنش نشان دادند. چرا این طرح نسبت به طرح حذف یارانههای انرژی احمدینژاد حساسیتبرانگیزتر بود؟
این سوال مهمی است. تا آنجا که به اقتصاددان مرتبط است باید بگویم که اثرات اقتصادی این طرح بر روی زندگی خانوار فرقی با قبل ندارد. با محاسبات سرانگشتی متوجه میشویم که این طرح به دهکهای پایین کمک میکند به شرط اینکه تورم چندان بالا نرود و اگر قرار است بالا برود میزان یارانهها هم باید افزایش پیدا کند. با این حال اگر طرح موفق شود یارانه ارزی را از بین ببرد و تورم را افزایش ندهد، دلیل خاصی برای نگرانی وجود ندارد. البته ممکن است افراد جامعه ترسی داشته باشند مبنی بر اینکه دولت نتواند این طرح را ادامه دهد و یارانهها دیگر واریز نشود یا تورم افزایش یابد. حتی ممکن است نگرانیها مبتنی بر این باشد که هر سال تورم به میزان قابل ملاحظهای افزایش یابد در حالیکه یارانه متناسب با آن افزایش نمییابد. اما یک نکته دیگر هم وجود دارد. مردم در سال 1389 هنوز از رشد اقتصادی بالایی برخوردار بودند. به این دلیل که درآمد نفتی کشور خیلی بالا بود. حدود 120 میلیارد دلار درآمد نفتی وجود داشت ولی اکنون مردم احساس میکنند که بنیه اقتصادی ایران خیلی کاهش یافته و فشار بر مردم زیاد شده است. مردم ایران حدود 10 سال است که اثر تحریمها را تحمل کردهاند. نکتهای دیگر هم وجود دارد. در آن دوران، این همه تبلیغات منفی خارجی علیه برنامههای دولت وجود نداشت. در همین روزها که این اتفاقات در ایران میافتد در آمریکا هم برخی کالاها کمبود پیدا کرده و مردم عصبانی هستند ولی از خارج فشاری برای تغییر رژیم به بایدن وارد نمیشود. من فکر میکنم فضای بینالمللی و منطقهای درباره ایران با سال 1389 فرق دارد و نمیشود نتیجهگیری کرد که اگر مردم اعتراض دارند و در خیابان هستند، به خاطر این است که لزوماً فکر میکنند طرح دارد به معیشت آنها ضرر میزند.