اسلحه و قلم
قانون اساسی و ارتش چه نسبتی دارند؟
قانون اساسی و نوشتن آن شاید در سه قرن اخیر دغدغه جوامع و دولتها شده است. تا پیش از این تصور بر آن بوده که قانون یا بهتر بگوییم قانون اساسی یک امر الهی و نازلشده از سمت خداوند است. همانطور که در کتاب قوانین افلاطون آمده و در بالا هم ذکر شده است، پادشاه و حاکم فرمانی را که میدهند همان فرمان خداست. اما از قرن هفدهم به بعد این تصور تغییر یافت و جای خودش را به امر بشری داد. از قرن هیجدهم نوشتن قانون اساسی توسط نهاد مجلس یا پارلمان یک امر مهم تلقی شد. اینکه چطور این تحول رخ داد موضوع این هفته ما و در واقع معرفی کتاب در این باره است. اما قبل از اینکه به معرفی کتاب مورد نظر بپردازیم بد نیست گریزی بزنیم به کشور خودمان و ببینیم این مهم یعنی نوشتن قانون اساسی در چه مقطع زمانی رخ داد و این نیاز را چه کسانی احساس کردند یا متوجه شدند. در اصل، نزدیک به 150 سال پیش ناصرالدینشاه اولین پادشاه ایرانی بود که به تشویق میرزا حسینخان سپهسالار پایش را از ایران بیرون گذاشت و به اروپا سفر کرد. او در این سفر متوجه فاصله بسیار زیاد ایران با کشورهای اروپایی و نیز امپراتوری وقت عثمانی (ترکیه امروزی) شد. او وقتی از سفر سومش که سال 1270 خورشیدی بود برگشت به صدراعظم خود امینالسلطان نکتهای به این مضمون گفت که علت عقبماندگی ایران نداشتن چیزی به اسم قانون (اساسی) است بنابراین هرچه زودتر این قانون نوشته شود. واقعیت امر آن است که فقط ناصرالدینشاه و نیز دیگر نخبگان ایرانی در آن دوران مانند میرزا ملکمخان یا میرزا حسینخان سپهسالار، طالبوف و نیز سیدجمالالدین اسدآبادی در این مورد تنها نبودند بلکه نخبگان دیگر کشورها هم مانند عثمانی، چین و نیز ژاپن متوجه این موضوع یعنی نبودن قانون یا بهتر بگوییم قانون اساسی در کشور خودشان شده بودند. اگر در ایران انقلاب مشروطیت ایران را صاحب قانون اساسی کرد که خیلی زودتر از دیگر کشورهای منطقه صاحب قانون شدیم، در چین این روند کمی دیرتر آغاز شد. اما یک نکته در اینجا نهفته است و آن این است که هیچ قانون اساسی بدون انقلاب و خشونت به بار ننشسته است.
موضوع نوشتن قانون اساسی و روندی که در جهان رخ داد تا کشورها به این حق برسند دستمایه خانم لیندا کولی، استاد تاریخ دانشگاه پرینستون، شده است تا از دل این تحولات به چگونگی شکلگیری قانون اساسی در کشورها بنگرد. «اسلحه، کشتی و قلم» عنوان کتاب خانم کولی است که در اواسط سال گذشته میلادی دانشگاه پرینستون آن را منتشر کرد.
شروع کتاب و مقدمهای که خانم کولی بر آن نوشته تقریباً خطمشی و روش تحقیق او را مشخص میکند. خانم کولی مقدمه کتاب را با یک شخصیت تاریخی چینی شروع میکند. کانگ یووی فیلسوف، روزنامهنگار، نویسنده و سیاستمدار چینی در سال 1908 میلادی و در حالی که 60 سالش بود وارد استانبول شد و در همان حال شاهد یک قیام به وسیله افسران جوان ترک و دیگر مردم عثمانی بود که خواهان اجرای قانون اساسی شده بودند. در واقع کشور عثمانی در اواخر قرن گذشته قانون اساسی را نوشت اما اجرای آن را کنار گذاشته بود. کانگ یووی به خاطر انتقادهایی که به حکومت وقت چین داشت از آن کشور تبعید شده بود و از کشوری به کشور دیگر میرفت. او موقعی که وارد استانبول شده بود شاهد شایعاتی بود که روس و بریتانیا، مقدونیه را که در آن زمان بخشی از امپراتوری عثمانی بود گرفته بودند. او شاهد آن بود که این تصرف به خاطر بیکفایتی حکومت است از اینرو بخشی از ارتش عثمانی شورش کرده بود. آنها خواهان پارلمان بودند و علاوه بر آن آنها خواهان بازنویسی اولین قانون اساسی امپراتوری بودند که در سال 1876 میلادی یعنی 32 سال قبل از آن نوشته شده اما به آرامی کنار گذاشته شده بود. یووی در 27 جولای 1908 یعنی روزی که شورشیان ارتشی -افسران جوان ترک به رهبری آتاتورک- موفق شده بودند تا قانون اساسی را رسماً ابقا کنند، وارد شد. کولی در واقع میخواهد از این رویداد نتیجهای بگیرد و آن این است که هرجا پای قانون اساسی در میان است به طریقی پای ارتش و نیز حقوقدانها و همچنین خشونت هم در میان است. یعنی آنکه اعمال قانون اساسی بدون شک بدون حمایت نیروهای نظامی امکانپذیر نیست.
کولی ماجرای قانون اساسی را از سال 1700 میلادی به بعد آغاز میکند. آن قرن از بعضی جهات سرآغاز بسیاری از تحولات دنیاست. در همین قرن است– سال 1776- که ایالات متحده استقلال خود را از انگلستان میگیرد، در همین قرن است که انقلاب فرانسه رخ میدهد -سال 1786؛ در همین قرن است که ناپلئون به کشورهای دیگر لشکرکشی میکند و به نوعی الهامبخش آزادی به اروپا میشود- از سال 1799 تا 1814؛ و در همین قرن است که بریتانیا به امپراتوری بریتانیا تبدیل میشود. در واقع بسیاری از اتفاقات و رخدادهای جهانی که ژئوپولیتیک جهان را تغییر میدهد و دنیا را وارد عصر مدرنیته میکند از همین قرن آغاز میشود.
نکتهای که کولی بر آن تاکید میکند این است که از اواسط قرن هیجدهم نوشتن قانون اساسی یا بازنویسی قانون اساسی با شتاب زیادی در کشورهای دیگر سرعت گرفته بود. البته کولی یادآور میشود که پیش از این دولتشهرهای یونانی دارای قانون بودند. همچنین حمورابی 1750 سال پیش از میلاد مسیح منشوری را که شکل قانون داشت برای منطقه بینالنهرین درست کرده بود که از نگاه باستانشناسان قدیمیترین لوح قانون بشری است. اما این قوانین یک نویسنده داشتند و آن پادشاه یا حاکم بود که خود را هم جانشین خداوند بر روی زمین میدانستند، نه آنکه محصول پارلمان یا مجلس باشد. اما نوشتن قوانین اساسی که بعد از قرن هیجدهم در دنیا شدت میگیرد ماحصل انقلاب یا جنگ است- چه جنگ بیرونی و چه جنگ داخلی.
کتاب اسلحه، کشتی و قلم در همان وهله اول انتشارش مورد استقبال رسانهها و دانشگاهیان قرار گرفت. به ویژه مقدمه و فصلهای این کتاب هر کدام بر اساس مطالعات دقیق صورت گرفته است. موضوعی که کولی در این کتاب به آن اشاره میکند انضباط و نظم نظامی است که چقدر در نوشتن قانون اساسی کشورها موثر بوده است. او در مقدمه خود اشارهای به نوشته ماکس وبر در مورد نظم و انضباط و تاثیر آن بر قانون اساسی و دموکراسی میکند. کولی در این باره مینویسد: «وبر که به دنبال جنگ جهانی اول در کشور خودش آلمان درگیر مباحث قانون اساسی بود برای دانشجویانش درباره اینکه چطور نیاز به گسترش «انضباط نظامی» طی سالها بهطور اجتنابناپذیری «پیروزی دموکراسی» را پیش آورد، سخنرانی میکرد. او استدلال کرده بود که جوامع مختلف، «برای تضمین همکاری تودههای غیراشرافی مجبور شدند در دستان آنها سلاح و همراه با سلاح، قدرت سیاسی بدهند». کولی میگوید در مقابل آتش گشودن یا خدمت در کشتی -چیزی که از قرن هیجدهم به بعد بهطور فزایندهای در سراسر قارهها نیاز بود- مردان تضمین رای و بیشتر از آن به دست آوردند و این معامله با نوشتن و چاپ قانون تبدیل به حکم و عمومی شد.
نویسنده کتاب در ادامه مینویسد که تحلیل خشنگونه وبر برخی از جوابها را میدهد و این توضیح را میدهد که چرا بعد از سال 1850، شهرهایی در بخشهایی از آسیا و آفریقا و نیز در اروپا-آمریکا قوانین را صادر کردند که بهطور همزمان خدمت نظامی اجباری و حق رای برای مردان ایجاد شد. زیرا این پیامد بعدی ارتباط ذاتی میان سطوحی از جنگ از یکسو و تکثیر قوانین از سوی دیگر بود.
نگاه رسانهها
انتشار کتاب «اسلحه، کشتی و قلم» بازتاب گستردهای در رسانهها داشت. روزنامه فایننشالتایمز واقعهای را از این کتاب نقل میکند و چنین مینویسد: «در آگوست سال 2019، اولگا میسیک، یک تظاهراتکننده 17ساله وقتی خودش را در میان محاصره پلیس ضدشورش میبیند شروع به خواندن بخشهایی از قانون اساسی میکند. کولی مینویسد، «پلیس متن را متوجه شد و آنها کوچکترین حرکتی برای حمله نکردند.»» در اصل این نوشته اهمیت قانون اساسی را برای مردم اعم از نظامی و غیرنظامی، نشان میدهد.
اما روزنامه گاردین تحلیل مفصلتری از این کتاب ارائه میدهد. این روزنامه در معرفی کتاب «اسلحه، کشتی و قلم» چنین مینویسد: «تعداد معدودی سند به اندازه قانون اساسی آمریکا مورد احترام است. تا همین چندی پیش سالانه یک میلیون نفر نسخه اولیه منشور آزادی را ذخیره میکنند. با این حال همانطور که لیندا کولی هوشمندانه در کتاب تازهاش نشان میدهد قانون اساسی به مثابه لوحهای سنگی دیده میشوند که به ما درباره فرهمندی دوره خودشان میگویند تا یک مجموعه تاریخی را از آن برداشت کنیم. او از افسانهای میگوید که قوانین اساسی محصول شوق دموکراتیک یا انقلاب بوده است تا اینکه از خاکستر جنگ یا تهدید تجاوز بیرون آمده باشد. ملتها با سندهای قانون اساسی متصلب شدهاند اما اینها متنهای بدون مرز هستند که برای تطابق در طول زمان و مکان در دسترس قرار گرفتهاند. گذشته از همه اینها قوانین اساسی «تکههای ظریف و رو به تغییر فناوری» بودند که سفر خیلی دور و درازی کرده بودند و در این مسیر توسعه رسانههای چاپی و سرعت بالای سفر و ارتباطات هم آن را یاری کردند.»
این روزنامه در ادامه مینویسد که اسلحه، کشتی و قلم سفرش را نه از آمریکای پدران بنیانگذار یا انقلاب فرانسه بلکه از جزیره کرس در سال 1755 مکانی که پاسکال پائولی سرباز سابق یک متن 10صفحهای قانون اساسی را برای این جزیره نوشت آغاز میکند. چنین افراد نظامی را ما در سراسر کتاب به عنوان طراحان نظم سیاسی میبینیم. در این کتاب ما چهرههای توسان لوورتیور سیاستمدار نظامی در هائیتی، ناپلئون بناپارت در فرانسه و سیمون بولیوار در آمریکای جنوبی را میبینیم. این مزیت سرباز-قانونگذار یکی از موضوعات اصلی کولی را تهیه میکند: ترکیب شمشیر و قلم- قدرت و حق- در ساختن قانون اساسی.
گاردین در همین ارتباط به موضوع جالبی اشاره میکند. کشورها به قوانین اساسی نیاز داشتند اما نه به خاطر آزادی مردم بلکه برای دفاع خودشان از پرخاشگری بیرون و تجزیه از درون. به همین ترتیب، نقطه پایانی کتاب غیرمتعارف است. کولی کتاب را نه با حقوقدانان و سیاستمدارانی که جامعه ملل را در سال 1920 برای روشن کردن دوباره شعله آزادی قانون اساسی بنیان نهادند پایان میدهد بلکه در عوض او کتاب را با قانون اساسی سلطنتی سلسله میجی در ژاپن میبندد که امید سیاسی مدرنیزاسیون تا هند و آفریقای شمالی شده بود و مدت کوتاهی بعد از آن روسیه را در جنگ 1905 شکست میدهد. پادشاهان و امپراتوران نویسندگان قانون اساسی را استخدام کردند تا به دنبال مشروعیت باشند و نیز مدعی مردمی بودن. کولی نهتنها میجی را بلکه کاترین کبیر روسیه و گوستاو سوم سوئد و نیز پادشاهان کمتر قدرتمند مثل پومار دوم تائیتی و شاه کالاکائوآ هاوایی را هم مشمول این موضوع میکند.
در اینجا ما با موارد بیشتری سروکار داریم تا ارزیابی مجدد رئال پولیتیک که در پشت تکامل لیبرالیسم و دموکراسی قرار دارد. اسلحه، کشتی و قلم با بافتن جنگ و «قانون» توجه را به مساله چندساله در بررسی شهروندی جلب میکند: چه کسی خودی است و چه کسی غیرخودی. کولی فاش میکند که قوانین قرنهای 18 و 19 با آمادگی نظامی صورت گرفت. اعطای حقوق سیاسی همراه با سربازی اجباری. نیروهای نظامی منحصراً یک حرفه مردانه بود به همین خاطر در اکثر کشورها زنان اساساً بخشی از قانون اساسی نبودند تا اینکه زمانی رسید که آنها در ماشینهای جنگی به یک مهره موثر تبدیل شدند. این هم تا زمان جنگ جهانی اول که جذب کارخانههای نظامی شدند و در زمینهای ارتشی در مزارع کار میکردند تا ملت را تغذیه کنند، روی نداد. رای آنها هم بهزودی پس از آن آمد.
اما چرا این قوانین ضعف داشتند؟ برای مثال تا همین اواسط قرن بیستم سیاهان در آمریکا حق رای نداشتند. یا مثلاً چرا بسیاری از سیستمهای سیاسی دنیای جدید مثل کالیفرنیا، استرالیا و در نهایت زلاندنو استثنائاتی را بر اساس نژاد درست کردند. کولی در این باره مینویسد که قوانین اساسی مهاجران تازه در این سرزمینها به دنبال غصب زمین و جنگ با مردمان بومی آنجا روی داد و به همین سبب حکومت سفیدپوستها را ایجاد کرد و اعمالی را به وجود آوردند که دهها سال طول کشید تا لغو شوند. در همان دوران همانطور که کولی تاکید میکند، پیامد احکام قانونی که بردهها را پس از جنگ داخلی آمریکا آزاد کرد در نادیده انگاشتن رنگینپوستها در قوانین سراسر جنوب آمریکا و دیگر ایالتها بروز یافت.
گاردین در ادامه معرفی این کتاب چنین مینویسد: شمشیر و قلم کولی او را قادر میکند تا یکی از مشهورترین قوانین و البته نانوشته در جهان را توضیح دهد: و آن هم بریتانیاست. بریتانیا از آشوب دیگر نقاط دنیا رهایی یافت اما نه به خاطر آنکه قانون اساسی بهتری دارد چنانکه بسیاری دوست دارند به آن اعتقاد داشته باشند بلکه به سه دلیل ساده و آن هم این است که اول، یک کشور بسیار قدیمی است و دوم، پیامد جنگ داخلی دهه 1640 و انقلاب شکوهمند 1689-1688 است. در قرن نوزدهم یک بریتانیای قدرتمند و آرام خودش را به عنوان خدمتکار قانونسازان دیگر نقاط دنیا نشان داد. لندن به عنوان یک مرکز مالی و نشرمحور تصویر قوانین اساسی چاپی بود. جرمی بنتهام فیلسوف برای تبعیدیهای سیاسی و حاکمان موروثی که خواستار مشاورهاش بودند و برای بسیار دیگری که نبودند، سخنگوی قانون اساسی شده بود. تاریخدانان بریتانیایی که از دهه 1820 شروع شده بود در مطالعه علمی قانون پیشتاز این ماجرا بودند و آنها با منشور ماگنا کارتا یک سند قدیمی که سرمشق و نمونه یک حیات تازه بود، شروع کردند.
مثل تمام کتابهای تاریخی بزرگ تصویر بزرگی در اینجا هست اما در عین حال جزئیات را هم میگوید و به مقایسه هم میپردازد و اخلاق زمانه خودش را هم بازگو میکند. در اینجا چند کشف جالب توجه هم هست: برای مثال جزیره پیت کرن در اقیانوس آرام با قانون اساسی سال 1838 خود که علاوه بر مردان به زنان هم حق رای میداد و همچنین به دنبال حق حیات حیوانات و حفاظت از محیط زیست هم بود و قانون اساسی سال 1814 نروژ که مردم را تشویق میکرد به داخل دیوارهای خانه خودشان چسب بزنند.
کولی کار خودش را با سال 1914 به پایان میرساند هر چند که در پایان گفتار او بر این نکته تاکید میکند که هنوز در عصر جنگ سایبری و دموکراسی دیجیتالی قانون اساسی نوشتهشده بر روی کاغذ مهم است. گاردین در پایان مینویسد که اسلحه؛ کشتی و قلم یک بازگویی از گذشته است که مطمئناً ما را نسبت به حال و آینده به تفکر مجدد وادار میکند.