اقتصاددان خردمند عصر روشنگری
«فردیناندو گالیانی» چگونه پیشگام رواج تفکرات مدرن در اقتصاد شد؟
حقیقت ممکن است جایی در میان مرزهای آزادی و مدارا، غایب شود تا برای تماشای درخشش آن تنها بتوان به نگاهی تیزبین و دقیق متوسل شد. این تقلا در عصر روشنگری شکل جدیتری به خود گرفت تا ماهیت مفاهیم اساسی در دانش و فلسفه را به کلی تغییر دهد و آزاداندیشی را با مرزبندیهای تازهای از تجربهگرایی، واقعگرایی و دقت به روابط علی رواج دهد. این شناخت و آگاهی به حقوق انسانی در سالهای میانی قرن هفدهم تا پایان قرن هجدهم، رنگ تازهای به روزگار مردم زد و در این میان فیلسوفان و متفکران نقش مهمی در تبیین دیدگاههای تازه و ادامه این جریان داشتند. هر چند عصر روشنگری ابتدا انگلستان و سپس فرانسه را دستخوش تحولات عمیقی کرد، اما آوازه آن به تدریج به تمام اروپا رسید. در ایتالیای آن دوران اما حضور «فردیناندو گالیانی»، غنیمتی معتبر و محترم بود؛ تا جایی که توجه بسیاری از فیلسوفان و رهبران دوره روشنگری را به خود جلب کرد. فردریش نیچه که خودش غرقه رویکردهای تازه اندیشه مدرن و فلسفه غرب بود، گالیانی را سختگیرترین و دقیقترین چهره خردمند آن دوران و البته پیشگام روشنگری در ایتالیا میداند. دیدگاههای عمیق و پرمغز این اقتصاددان ایتالیایی، اقدامات و تاثیراتی در کشور و جهان پیرامونش گذاشت، که هنوز هم موثق و مورد ارجاع بسیاری از اقتصاددانان و متفکران است.
شیفته اندیشههای مدرن
فردیناندو گالیانی در آخرین روز ماه اکتبر سال 1728 در شهر کوچک کیتی در پادشاهی ناپولی به دنیا آمد؛ جغرافیایی در جنوب شبهجزیره ایتالیا که سالها برای اثبات موجودیتش با قدرتهای اروپا از جمله فرانسه و اسپانیا جنگید. گالیانی درست در روزگاری چشم به جهان گشود که مفاهیمی تازه در رگهای اروپا تزریق میشدند تا جهانبینی قرون وسطایی را کنار بزنند و بهخصوص کلیسا را به عنوان مکانی مقدس از سوءاستفادههای مکرر دولتها و پادشاهیها مصون نگه دارند. در روزهایی که جنبشهای فکری و فلسفی مرزهای جهل و تعصبات را درمینوردیدند، فردیناندو گالیانی با دقت و وسواس زیاد تحت آموزش عموی بزرگش «مونسیگنور کلستینو گالیانی» قرار گرفت. دورههای یادگیری و آشنایی فردیناندو با جهان اطرافش، در ناپل و رم گذشت و تمام اینها با برنامهریزی و اهدافی دقیق انجام میشدند تا او را برای ورود به کلیسا آماده کنند. با این همه اما هوش و زیرکی خاص گالیانی از همان ابتدا نشانههایی از علاقه و استعدادش در اقتصاد بودند، تا جایی که با وجود اصرار و فشار خانواده برای ورود او به کلیسا و دریافت آموزشهای مذهبی، او شیفته جنبشهای فکری و اندیشه مدرن شد و خودش را با آموزههای تازه عصر روشنگری همراه کرد.
به این ترتیب بود که گالیانی جوان تا پیش از رسیدن به 22سالگی، دو اثر ماندگار و ارزشمند از خودش به یادگار گذاشت که باعث شدند نام او در پادشاهی ناپل و فراتر از مرزهای آن هم شناخته شود. اثر نخست «درباره پول» (Della Moneta) بود که جستاری درباره پول رایج به حساب میآمد و حمایت شدید و قوی گالیانی از دیدگاههای مربوط به سوداگری را به خوبی نشان میداد که خط مشی اقتصادی با هدف ارتقای ذخایر پولی با ایجاد تراز تجاری مثبت، افزایش حداکثری صادرات و تقلیل چشمگیر واردات است. این کتاب در دوران خودش پاسخی به ابهامات متعدد و مختلف درباره ارز رایج و در عین حال مرجعی معتبر بود که به خوبی آشفتگی سیستم پولی دولت پادشاهی ناپولی را نمایان میکرد. اثر بعدی گالیانی «مجموعهای در مرگ جلاد» (Raccolta in Morte del Boia) بود که او را در قامت یک طنزپرداز، به شهرت رساند و در سالهای پایانی قرن هجدهم در میان حلقههای ادبی ایتالیا به محبوبیت قابلتوجهی رسید. گالیانی در این اثر مجموعهای از نقیضههایی جالب و انتقادی را درباره مرگ جلاد حکومت و به سبک نویسندههای آن زمان پادشاهی ناپولی نوشت. دانش سیاسی و ویژگیهای اجتماعی فردیناندو گالیانی به تدریج توانست توجه پادشاه چارلز و مجموعه شاهنشاهی ناپل و سیسیل را برای او به ارمغان بیاورد. با این حال، وزیر آزادیخواه او یعنی «برناندو تانوچی» که به دنبال استقرار اندیشههای مدرن در دولت پادشاهی ناپولی بود، بیش از دیگران اقدامات و آثار گالیانی را دنبال میکرد و به همین خاطر با حمایتهایش در نهایت در سال 1759 او را به عنوان دبیر سفارت پادشاهی ناپولی در پاریس انتخاب و معرفی کرد؛ سمتی مهم در جغرافیایی حساس و تعیینکننده. فردیناندو گالیانی به مدت 10 سال در پاریس خدمت کرد تا فرصت آشنایی بیشتر با متفکران و فیلسوفان آزاداندیش را داشته باشد. با این اوصاف بود که بعد از بازگشت به ناپولی، به عنوان مشاور شورای داوری تجارت انتخاب شد. او در سال 1777 هم توانست عنوان سرپرستی قلمروهای پادشاهی را در اختیار بگیرد.
کنکاشهایی درباره پول و تجارت
آثار مکتوب فردیناندو گالیانی بیشتر بر حوزههای انسانی و علوم اجتماعی متمرکز هستند. مجموعه بزرگ نامههای او نهتنها بازتاب علایق و دغدغههای شخصی او هستند، بلکه آثاری مهم در ایجاد چشماندازی روشن از ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قرن هجدهم در اروپا و بهخصوص ایتالیا به شمار میآیند. شهرت و اعتبار او در حوزه اقتصاد اما بیشتر به خاطر کتابی است که او در سال 1760 به زبان فرانسه و در پاریس نوشت؛ کتابی با عنوان «کنکاشهایی درباره تجارت گندم» که با رویکرد خاص و روشنگریهای هوشمندانهاش توانست نظر و توجه «ولتر» را جلب کند؛ تا جایی که ولتر -که یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین فیلسوفان و نویسندگان عصر روشنگری در فرانسه بود- دیدگاههای فردیناندو گالیانی را پیوندی میان ملاحظات افلاطون و مولیر (متفکر و طنزپرداز فرانسوی قرن هفدهم) دانست. گالیانی قلمی روان و جذاب داشت و این موضوع خشک و نهچندان جذاب را درست به همان شیوهای نوشته است که «برنارد لو بوویه دو فونتهنل» نویسنده فرانسوی درباره چرخههای «رنه دکارت» یا سیستم نیوتنی جهان «فرانچسکو آلگاروتی» نوشته بود. موضوع مورد بحث در این کتاب، مربوط به آزادسازی تجارت ذرت بود و سپس به دغدغههای سیاستگذاری بهخصوص فرمان سلطنتی 1764 میپرداخت که اجازه صادرات غلات را تا زمانی میداد که قیمت آن به سطح مشخصی نرسیده بود. اصل کلی که گالیانی در این مبحث سعی داشت آن را حفظ کند، این بود که بهترین سیستم در مورد این تجارت، نداشتن هیچ سیستمی بود. بر اساس دیدگاههای او، کشورها در شرایط مختلف نیاز و اضطرار، مواجهههای متفاوتی دارند. گالیانی هم درست مانند ولتر و «پیترو وری» دیگر اقتصاددان ایتالیایی، عقیده داشت که یک کشور نمیتواند بدون شکست و از دست دادن، چیز تازهای به دست بیاورد. او در رساله اولیه خودش هم از اقدام دولت در کاهش ارزش پولی، دفاع کرد.
گالیانی کتاب «درباره پول» را در سال 1751 و زمانی نوشت که هنوز دانشجو بود. در واقع این کتاب بحث اصلاح ساختار اقتصاد پادشاهی ناپولی را مطرح میکرد و گالیانی در آن به بحث درباره سیاستهای مالی میپرداخت و دیدگاههایش را درباره چگونگی توسعه اقتصاد ناپولی ارائه میکرد. در همان زمان او تئوری ارزش بر اساس سودمندی و کمیابی را مطرح کرد. بسیاری معتقدند چنین نگاه عمیقی به ارزش اقتصادی، دیگر تا زمان مطرح شدن مباحث مطلوبیت نهایی در سالهای دهه 1870 دوباره دیده نشد. علاوه بر این، نوشته گالیانی عقاید و ایدههای مربوط به سوداگری سنتی را نشان میداد و بعضی از پیشنهادهایش را که مورد پذیرش دولت پادشاهی ناپولی قرار گرفته بودند. فصل نخست کتاب، تاریخچهای درباره پول و همچنین ظهور و سقوط دولتها در دوران باستان و مدرن را ارائه میدهد. گالیانی به کمک مثالهای تاریخی، این ایده را مطرح میکند که در طول تاریخ بشریت، تجارت از سوی قانونگذاران سیاسی نادیده گرفته شده بود. دولتها میتوانستند بدون تجارت هم ثروتمند شوند و با کشورگشایی رشد کنند، اما لزوماً نمیتوانستند قدرت، قلمرو و ثروتشان را افزایش دهند. در فصل میانی و اصلی کتاب گالیانی ارزش پول را در هر برهه زمانی و در نتیجه اصولی توضیح میدهد که بخشی از طبیعت انسانی بودند. بر این اساس، پول قطعاً یک اختراع انسانی نبود که با آن مردم بتوانند جامعهای را که در آن زندگی میکردند، تغییر بدهند. پول به شکل طبیعی از تغییر تدریجی تمایلات و دغدغههای مردم به ایدههای اجتماعی ارزشآفرینی تولید میشد که تعاملات تجارت را رواج میدادند. پول بدون تکیه بر تعهدات، اعتماد یا دیگر ظرفیتهای اخلاقی مانند خویشتنداری وجود ندارد و پول نمیتواند تنها بر پایه توافق به دست بیاید. اگر این موقعیت تغییر میکرد، تجارت نمیتوانست مرکز جوامع مدرن باشد. فردیناندو گالیانی در کتاب «درباره پول» مکرر تاثیرات اعمال انسانی در ارتباط با پاداشها و جزاهای الهی را توضیح میدهد. او از عبارت «خواست خدا» استفاده میکند تا فرآیند تجاری فعال تاریخی با مجموعهای از قوانین اخلاقی اصلاحشده را منطبق کند که در مرکز برهمکنشهای موفق انسانی قرار دارند. گالیانی هرگونه انکار اخلاقی مربوط به شکلگیری طبیعی قیمتها و منفعتطلبی را بهعنوان زیر سوال بردن روشی معرفی کرد که خداوند در نظر داشت جوامع بشری به آن عمل کنند. سازوکارهای الهی تاریخ پول و همچنین ظهور و سقوط دولتهای باستانی و مدرن را هم شامل میشدند و توسعه ویژگیهای فرهنگی جوامع مسلط در آن دوره زمانی را تنظیم میکردند و سامان میدادند. در سراسر تاریخ بشر عقاید اخلاقی فرضی بارها و بارها شکل گرفتهاند و به واسطه آن پیششرطهای روانی برای جامعه تجاری شکل گرفته است.
گالیانی در دورانی که به عنوان یک دیپلمات در پاریس حضور داشت، کتاب «کنکاشهایی درباره تجارت گندم» را نوشت که بر اهمیت تنظیمگری تجارت و آزادی کامل آن تاکید داشت؛ مبحثی در تضاد با مفاهیم فیزیوکراسی که در واقع با حمایت از افکار ناتورالیستی، طبیعت را بر همه چیز مسلط میدانند. گالیانی در این کتاب که در سال 1770 منتشر شد، به این موضوع اشاره میکند که میزان بازگشت به روندهای تولیدی در حال افزایش و بازگشت به کشاورزی در حال کاهش است. او همچنین تاکید میکند که ثروت یک ملت به تولید و تجارت آن بستگی دارد. اگرچه گالیانی در این کتاب با پذیرش فرمان سلطنتی 1764 درباره آزادسازی تجارت غلات، اغلب تحلیلهای فیزیوکراتیک و بهخصوص «تئوری ارزش زمین» آن را رد کرد. این کتاب همچنین تحلیلی کاملاً مدرن از تعادل پرداختها را ارائه میکرد. گالیانی در کتاب «کنکاشهایی درباره تجارت گندم» توضیح میدهد که گندم میتواند در دو وجه متفاوت در نظر گرفته شود. تفاوت بین این دو وجه بسیار مهم است؛ گندم به عنوان محصولی از زمین میتواند هر دو حکم تجاری و اقتصادی را داشته باشد. این در حالی است که گندم به عنوان یک نیاز اولیه، نمادی از نظم اجتماعی است و به حکومت تعلق دارد. گالیانی در این کتاب به روشنی توضیح میدهد که بهمحض تبدیل شدن گندم به دغدغهای حکومتی، این محصول دیگر هدف و کالای تجاری نخواهد بود. گالیانی اعتقاد داشت که شوکهای زیادی برای اقتصاد وجود دارند که میتوانند باعث ایجاد شرایط عدم ثبات شوند و حل چنین شرایطی بسیار زمانبر خواهد بود. او چیزی به جز قانونی طبیعی را برای مواجهه با چنین چالشها و شوکهایی لازم میدانست. در آن زمان دولت با تحرکات ناگهانی اقتصاد مانند کمبود عرضه گندم دست و پنجه نرم میکرد. به عبارت دیگر، قانونگذار نمیتوانست محدودیتهای ذاتی و معیشتی را در نظر نگیرد. از این جهت، حاکمیت مطلق فیزیوکراتیک که بهطور مستمر و مستقل مسائل اقتصادی را بر اساس قوانین طبیعی بسنجد، برای حفظ نظم اجتماعی کافی نبود.
در مخالفت با فیزیوکراسی
گالیانی نهتنها درباره دیدگاهش درباره قوانین طبیعی در اقتصاد، هوش و مهارتی نظری داشت، بلکه مرد عمل هم بود و درباره رسیدن به نظریهای انتزاعی و غیرعملی هم شک داشت؛ بهخصوص زمانی که عمل لازم و فوری بود. به همین دلیل هم بود که فیزیوکراتها با سیاستهای چشم بازشان که به عقیده گالیانی غیرواقعی، غیرعملی و در مواقع بحران خطرناک بودند، او را رد میکردند. بهطور کلی فردیناندو گالیانی با بخشی از مبحث فیزیوکراتیک که میگفت عرضه کافی غلات برای ایجاد یک تجارت کاملاً آزاد کافی است، مخالف بود. در واقع تجارت خارجی با این دیدگاه فیزیوکراتیک که تجارت آزاد داخلی میتواند برای اقتصاد سودآور باشد، همراستا بود. با این حال اما، گالیانی برای به چالش کشیدن فیزیوکراتها به موضوع صادرات متوسل میشد. از نظر او فیزیوکراتها گروهی خطرناک و متشکل از مردانی بیعرضه با عقاید غلط بودند. در سال 1768 که فرانسه گرفتار قحطی بود، فیزیوکراتها همچنان خواستار عدم اقدام عملی و تبعیت از قوانین طبیعی بودند و تدابیر و حکمتهای «فرانسوا کنه» اقتصاددان فرانسوی و پایهگذار مکتب فیزیوکراسی را زمزمه میکردند. در واقع گالیانی اغلب آزادی فیزیوکراتیک برای صادرات غلات را محکوم میکرد و زیر سوال میبرد. او با دقت زیاد درباره این موضوع بحث میکرد که تجارت خارجی میتواند تهدیدی برای آزادی تجارت داخلی باشد، چون ممکن است برای مناطق مرزی پادشاهی بازارهای خارجی جذابتر از بازارهای داخلی باشند. بنابراین گالیانی بر این باور بود که تا زمانی که اطمینانی از وجود مازاد دائمی وجود نداشته باشد، کشور باید روی تلاشهایی برای گسترش تجارت داخلی متمرکز بماند.
فردیناندو گالیانی تا زمان مرگش در ناپل، با تمام دوستان فرانسوی خود در پاریس در ارتباط بود؛ بهخصوص در میان آنها ارتباط خوبی با «لوئیز اپینای» داشت که نویسنده و طراح مد فرانسوی بود و شخصیتی آنقدر تاثیرگذار که «سیمون دوبوار» در کتاب «جنس دوم» خود، بارها به او به خاطر تلاشهایش برای احقاق حقوق زنان در قرن هجدهم، اشاره کرده است. «آلبرتو مارگیری» نویسنده و قاضی ایتالیایی که او هم متولد ناپل است، در سال 1878 زندگینامه فردیناندو گالیانی را در قالب کتابی به رشته تحریر درآورد.