قانون رانت
چگونه میتوان با استفاده از قانون رانت، توزیع را توضیح داد؟
کلارک بیان میکند مبانیای که برای اداره کردن درآمد حاصل از زمین ایجاد شدهاند، در حقیقت برای اداره درآمد حاصل از سرمایه و نیروی کار هم استفاده میشوند. سود و حتی دستمزد در مفهوم کلی خود یک رانت به حساب میآیند. دستمزد و سود درآمدهایی هستند که بهدلیل طبیعتشان بهصورت ایستا دیده میشوند؛ آنها در شرایطی در جامعه حضور دارند که جامعه در حالت سکون و محافظهکارانه گیر کرده و نیرویی با یک تعادل مشخص حالتی را ایجاد میکند که تغییرات داخلی حذف میشوند. تعادل این نیرو باید بههم زده شود، تغییرات بنیادین در جامعه رخ دهد، شرایطی ایجاد شود که در آن نیروی کار و سرمایه از یک سیستم عمومی به سیستمی دیگر شروع به حرکت کنند و باید فرصت ایجاد یک درآمد پویا فراهم شود که نویسنده این درآمد پویا را سود خالص مینامد. در توضیح شرایط ایجاد این سود خالص توضیح میدهد که این سود درنتیجه نیروهای نامتعادل، تحت قانون طبیعی و در حالی ایجاد میشود که جامعه درحال تغییر باشد. زمانی که آن تحرکهای درونی در نیروهای صنعتی حذف میشوند، جامعه «سود» و «دستمزد» را ایجاد میکند تا ساختار خودش را بهبود دهد ولیکن هردو اینها رانت هستند. در این زمینه، آنها مشابه درآمد حاصل از زمین هستند که در نظریه فعلی نمایان میشود.
تکههای پازل
کلارک در مقاله سال 1890 خود در مورد چگونگی معرفی توزیع با استفاده از قانون رانت اینگونه مینویسد که پنج نیروی کلی باید از ساختار جامعه خارج شوند، اگر جامعه میخواهد در شرایط استاتیک و ناپویا قرار گیرد. این تغییرات عبارتاند از: یک: تغییر در شکل خواستههای جامعه، دو: تغییر در فرآیند مکانیکی تولید، سه: تغییر در نحوه سازماندهی صنعت، چهار: انتقال نیروی کار و سرمایه از نقطهای به نقطه دیگر در درون سیستم، پنج: افزایش یا کاهش مقدار سرمایه و نیروی کار موجود.
برای رسیدن به هدفمان، نیاز است که شرایط خیالیای را تصور کنیم که درآن نیروها و روابط در جامعه باثبات هستند. اما، در این مسیر میتوان یک مطالعه کاملاً واقعی داشت چرا که نیروهای ایستا در جهان تحت سیطره کسبوکارهای واقعی قرار دارند. اصطلاح «رانت» به قول معروف پرداختی است که یک شخص به شخص دیگر در ازای استفاده از چیزی میدهد. در زبان علمی این یک پرداخت نیست بلکه یک محصول است. در واقع، رانت هر چیزی است که فردی که آن را در دست دارد در ازای آن منفعتی بهدست میآورد. رانت یک زمین کشاورزی یا یک مغازه ثروتی است که بهصورت اجاره بهوجود میآید. بنابراین، در یک جامعه رانت یک محصول است، نه یک پرداخت. هرچیزی میتواند تولیدکننده رانت باشد. برای بسیاری از افراد رانت در زبان انگلیسی به معنای اجاره1، پرداختی است که در ازای استفاده از یک خانه یا یک اتاق پرداخت میشود. دانشمندان از این اصطلاح به صورت اختصاصی بهعنوان محصول زمین استفاده میکنند. بهعبارتی، به درآمدی اطلاق میشود که در ازای ارزش فعلی هزینه ساخت آن مکان یا محل پرداخت میشود. زمین ساخته نمیشود و بهصورت عادی هزینهای ندارد بههمین دلیل است که در فرمول ریکاردین، آن را بهعنوان یک متغیر ثابت مستقل در نظر میگیرد. درحالیکه درآمد حاصل از یک خانه معادل ضریبی از ارزش فعلی آن است. ارزش بازاری یک قطعه زمین با استفاده از درآمدهای سالیانهای که از آن زمین میتوان بهدست آورد محاسبه میشود. این درست است که در حقیقت درآمد یک ساختمان از هزینه ساخت آن مشتق میشود ولی این بدین معناست که اگر ساختمانها به صورت خاص دارای بهرهوری هستند، بنابراین یک انتقال ثروت از دیگر انواع سرمایهگذاری به این نوع سرمایهگذاری صورت خواهد گرفت. نیروی کار و در حالت کلی انسانها به سمت تولید کالایی سوق داده میشوند که سوددهتر است. در زمینه صنعت در حالت کلی یک نرخ سود وجود دارد که جامعه با هرلحظه تولید بیشتر در یک محصول خاص باعث میشود هرکدام از آن سرمایهگذاریها درآمدزایی داشته و در بلندمدت نرخ سود حاصل از هر سرمایهگذاری درصدی نزدیک بههم داشته باشند. سوالی که کلارک در این زمینه مطرح میکند این است که چه چیزی درآمد حاصل از یک سرمایه را درحالت کلی تعیین میکند؟ همچنین خودش پاسخ میدهد که این قانون رانت است. ساختمانها تمایل دارند بخشی از هزینه حاصل از ساخت خودشان را به گونههای مختلف تامین کنند؛ ولی براساس قانون ریکاردین درآمد عمومی حاصل از تمام اینها ثابت است درست مثل رانت زمین. کلارک باور دارد که چیزی که باید روی آن تمرکز شود این حقیقت است که درآمد حاصل از یک شیء تمایل دارد که خودش را برابر با دیگر اشیا کند. جریانی که باعث میشود سود در یک نقطه با سود در دیگر نقاط برابر شود.
بنابر مفهوم اصطلاح رانت، «رانت توانایی» و «رانت مصرفکننده» نیز الان اصطلاحات آشنایی میشوند. از نظر تجربی، رانت یک درآمد یکجاست که فرد سالانه در ازای یک چیزی مانند خانهاش، زمین کشاورزیاش یا ماشینش میگیرد. رانت مصرفکننده یکی از مفاهیم جالب مرتبط است که توسط پروفسور مارشال مطرح شده و کلارک در این مقاله مجدداً به آن میپردازد. تشابهی بین منفعت شخصیای که یک مصرفکننده از خرید یک کالای ارزانقیمت بهدست میآورد و درآمدی که یک صاحبخانه از ملک خود کسب میکند، وجود دارد. حقوقی که به کارگری که در یک زمین زراعی بیارزش کار میکند دقیقاً معادل ارزش محصولی خواهد بود که از آن زمین بهدست میآید. این مقدار معادل نیرویکار نهایی2 است. همین کارگر اگر بر روی زمین حاصلخیزتری کار کند، ارزش محصولی که تولید میشود بیشتر از دستمزدی خواهد بود که به او داده میشود و تمام این مازاد به صاحب زمین تعلق میگیرد چراکه حقوق کارگر به اندازه نیروی کار نهایی است. کشاورزی مشمول قانون بازدهی نزولی میشود؛ بدین معنا که میزان بهرهوری هر یک کارگر در ابتدا بیشتر از بهرهوری کارگری است که در ادامه اضافه میشود و در نهایت آخرین افزایش کارگر محصولی تولید میکند بهاندازه همان محصولی که کارگر روی زمین کمارزش تولید میکرد. این مفهوم تولید نهایی نامیده میشود. بنابراین، کشاورز از آخرین کارگری که استخدام کرده چیزی نصیبش نمیشود ولی تمام کارگران قبلیای که استخدام کرد هرکدام مازادی تولید کردند. مجموع تمام این مازادها میشود رانت زمین.
در مقاله 1890 رانت مصرفکننده نیز مشابه همین مثال تعریف میشود: منفعت غذاییای که ما بعداز خوردن یک تکه نان بهدست میآوریم بیشتر از منفعتی است که از تکه نانهای بعدی بهدست میآوریم. یا بهعنوان مثالی دیگر، اولویتبندی در خرج کردن درآمد ماهانه مطرح میشود؛ ما در ابتدا سعی میکنیم کالاهایی را خریداری کنیم که ضروری هستند و سپس آنچه دوست داریم و بههمین شکل تا انتها. چیزهایی که در ابتدای فهرست قرار میگیرند برای ما دارای ارزش بیشتری هستند نسبت به آنها که در آخر هستند. مجموع این مازاد مطلوبیتی که از خرید کالاهای اولیه بهدست میآوریم، رانت مصرفکننده است. نمونههای دیگری از رانت ذهنی وجود دارند که بههمین اندازه اهمیت دارند. رانت ذهنی یک مولفه اساسی در فلسفه توزیع است. بهطور کلی، اساس قانون توزیع را شکل میدهد و نمایانگر منفعت شخصی کلیای است که به وسیله صنعت تامین میشود.
پروفسور جایدینگز در مطالعات خود به افزایش میزان سختی کار یک کارگر زمانیکه ساعات کاری وی در طول یکروز کاری پیاپی هستند، میپردازد. اولین ساعات کاری برای کارگر هزینه بسیار ناچیزی دارد زیرا خستگی حاصل از آن از میزان سلامتی و لذت انجام کار کمتر است. در شرایطی که یک فرد بتواند هر زمانی که میخواهد از کار دست بکشد، بهطور طبیعی زمانی کارش را متوقف میکند که خستگی حاصل از کار بهصورت شخصی هزینه بیشتری از مزایای آن داشته باشد. درآخرین ساعت کاری او، میزان درآمدش دقیقاً بهاندازهای است که بتواند هزینه خستگی حاصل از آن را جبران کند. این نقطه، نقطه تعادل بین منافع و مضراتی است که در درآمد-دستمزد وجود دارد. در یک سیستم، افراد و پول باید دائماً درحال حرکت از نقطهای به نقطه دیگر باشند. اکر این اتفاق نیفتد مانند اقیانوسی است که امواجش در یک حالت خودشان یخ زدهاند.
در این قسمت، مقاله با تکیه بر موارد مطرحشده در قسمت اول به اثبات نظریه خود میپردازد. بهره در حقیقت رانت سرمایه خالص منابع مالی جامعه است و میتوان با استفاده از فرمول ریکاردین آن را محاسبه کرد. در رابطه با رانت زمین میتوان گفت درآمدی که صاحب زمین از دارایی خودش بهدست میآورد نمایانگر طبیعت چیزی است که جامعه از منابع مالی حاصل از سرمایه خالص خود بهدست میآورد. برای سادهتر کردن قانون رانت، مقاله مجدداً به مثال زمین کشاورزی میپردازد که منفعت حاصل از کارگری که در یک زمین حاصلخیز کار میکند نمونه بهتری از رانت حقیقی است. این کارگر نمونه بازده نزولی است. بدین صورت که اگر تنها یک کارگر بر روی زمین کار کند سهم بازدهی زیادی بهدست میآورد. دو کارگر برروی همان زمین، سهم کمتری نصیب هرکدام میشود و اگر تعداد را به 10 نفر افزایش دهید، نفر آخر احتمالاً تنها سهمی معادل دستمزدش بهدست میآورد. تمام کارگران پیشین محصولی مازاد بر دستمزدشان تولید میکنند که مجموع این مازادها، رانت زمین را شکل میدهد. اکنون، کلارک از خواننده میخواهد که بهجای مساحت ثابتی از زمین، منابع مالی خالص جامعه را گذاشته و مجدداً بخواند. از منظر استاتیک، سرمایه خالص یک مقدار سرمایهگذاریشده است که بخشی از آن در زمین و بخشی در ابزارآلات است. این ابزارآلات جای خود را به ابزار جدیدتری میدهند و بههمین صورت آخرین فردی که با منابع مالی جامعه در ارتباط است مانند آخرین کارگری است که به زمین کشاورزی اضافه میشود- این فرد، تولید کمتری نسبت به پیشینیان خودش دارد.
کلارک در ادامه به این مساله میپردازد که اگر بخواهیم با همین شیوه به بیان این مبانی بپردازیم، نیاز است که هر کارگر را یک به یک در هر زمان اضافه کنیم تا بتوانیم میزان محصول تولیدشده از سوی هر فرد را بهدست آوریم. در این شرایط هر فرد، آخرین نفر در هر زمان است و بنابراین مطالعه حالت پویا پیدا میکند زیرا علاوه بر تغییر در تعداد افراد، منابع مالی سرمایه ثابت نیز تغییر میکنند. زمانی که تعداد کارگران کم است، ابزارآلات ویژگیهای مشخصی خواهند داشت و زمانی که تعداد افراد بیشتر میشوند، دستگاهها ویژگیهای متفاوتی پیدا میکنند. بنابراین، میتوان دید که چگونه بهره و دستمزد در یک شرایط پایدار با ثابت نگه داشتن منابع مالی سرمایه و بهتدریج اضافه کردن تعداد کارگران مشخص میشوند و در نهایت میتوان دید که سرمایه خالص همانند زمین است از این منظر که مشمول قانون بازدهی نزولی میشود. تعدادی از افراد با استفاده از یک منبع مالی بزرگ، باعث تولید محصول بزرگتری به ازای هر فرد میشوند و با اضافه شدن هر یک نفر بیشتر، میزان کمتری به محصول کل اضافه میشود و آخرین فردی که اضافه میشود از همه کمتر اضافه میکند. هر کدام از افراد قبلی مقدار محصول مازاد بیشتری نسبت به فرد تازهوارد تولید میکردند و مجموع تمام این مازادها «رانت منابع مالی» را شکل میدهد.
تیتراژ پایانی
در مطالعه حاضر که به وسیله کلارک در سال 1890 انجام گرفت، ابتدا سود خالص از بررسیها حذف شد چراکه سود خالص بخشی از درآمد پویاست. آنچه بهطور معمول از سود شناخته میشود، بخشی از درآمد نیروی کار است. این نیروی کار در منابع مالی اجتماعی حاصل از انرژی انسان گنجانده شده است که در این مطالعه هم بدان پرداخته شده است.
همانطور که محصول یک زمین براساس استاندارد کمحاصلخیزترین زمین محاسبه میشود، محصول یک نیروی کار نیز براساس استاندارد نیروی کاری با کمترین بهرهوری محاسبه میشود. در بحث نیروی کار کلارک یک خط بیرانت از نظر کیفیت ایجاد میکند که جایگاه افرادی را نشان میدهد که در سیستم اجتماعی ارزشآفرینیای بیشتر از اندازه موقعیت خودشان ندارند. مجموع بازدهی تمام افراد بالای این خط، که بهعبارتی میشود مجموع تمام دستمزدها، بهعنوان رانت کیفیت برتر فردی شناخته میشود. بدینترتیب میتوان گفت بهره درنتیجه کیفیت برتر افراد ایجاد میشود. بااستفاده از این تعریف، کلارک مثالهای دیگری از بیرانت بودن میزند مانند ساختمان بیرانت، ماشینآلات بیرانت، سهام بیرانت و... .
با وجود اینکه میتوان گفت یک زمین بیرانت است، نمیتوان گفت که سرمایهای بیبهره است. در اینجا زمین و ابزارآلات مصنوعی شبیه بههم نیستند. زمینی ممکن است رانت باشد و زمین دیگری بدون رانت. بههمین ترتیب ساختمان یا ماشین رانتده و بدون رانت. یک زمین یا ساختمان خوب سرمایه خالص را شکل میدهند که همیشه باعث ایجاد بهره میشود. از سوی دیگر، زمین یا ساختمان بد نیز سود ناخالص را نشان میدهند که باعث ایجاد بهرهای نمیشوند. تفاوت حقیقی بین زمین و چیزهای دیگر در اینجا کاربرد ندارد.
نقطه قابل تامل دیگری که مقاله 1890 به آن اشاره میکند نحوه اندازهگیری دو منبع مالی یعنی سرمایه خالص و انرژی کارکردن است. آیا برای اینکه دستمزدها افزایش یابند نیاز است که سرمایه جامعه افزایش یابد؟ در اینجا نمیتوان از مفهوم ارزش بازاری استفاده کرد. برای درک بهتر تصور کنید که به تعدادی از انسانهایی که در جزیره سنگی زندگی میکنند تنها مقداری دانه گیاه و ابزار داده شود تا آنها را از گرسنگی نجات دهد. با تکیه بر استانداردهای بازار، سرمایه چیزی که آنها دارند بسیار زیاد بوده و ارزش خیلی بالایی خواهد داشت ولی این کاملاً واضح است که این سرمایه باارزش به افزایش بهرهوری نیروی کار کمکی نمیکند.