شناسه خبر : 37374 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اثر جامعه

آیا می‌توان تعاملات اجتماعی را در قالب نظریات اقتصادی چارچوب‌بندی کرد؟

یکی از موضوعات مهم و مورد تاکید در ادبیات جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی، تعاملات اجتماعی است که توسط اندیشمندان این حوزه‌ها مورد بحث قرار گرفته است. برخی اقتصاددانان مشهور قرن 19 نیز در مدل‌های خود به این موضوع پرداخته‌اند، اما در مطالعات جدید اقتصادی به مقوله تعاملات اجتماعی توجه چندانی نشده است. هر چند در برخی مدل‌های نوین اقتصادی مفاهیمی مانند اثر نمایشی (که در آن فرد براساس رفتار دیگران و نتایج آنها رفتار می‌کند)، اثر درآمد نسبی (فرد میزان مصرف و پس‌انداز خود را براساس درآمدش نسبت به دیگران تعیین می‌کند) و اثر ارابه موسیقی (فرد عملی را فقط به این دلیل انجام می‌دهد که دیگران نیز دارند همان کار را می‌کنند) که مربوط به ویژگی‌های دیگران است، در تابع مطلوبیت به کار گرفته شده است، با وجود این در نظر نویسنده این مقاله، این تلاش‌ها از یکپارچگی مورد نیاز برخوردار نیستند و در مطالعات جدید اقتصادی به حد کفایت به تعاملات اجتماعی پرداخته نشده است.

گری بکر در مقاله «نظریه‌ای درباره روابط اجتماعی» که در سال 1973 در NBER به چاپ رسید، به بررسی رفتارهای برخی افراد در روابطشان با دیگر افراد که دارای ویژگی‌های متفاوتی هستند، می‌پردازد. تمرکز اصلی این مقاله بر روی مفهوم «درآمد اجتماعی» است که به مجموع درآمد شخصی فرد و ارزش ویژگی‌های دیگران برای فرد گفته می‌شود. بکر در مقاله خود، این ارزش ویژگی‌های دیگران را در قالب ارزش پولی در نظر می‌گیرد و آن را محیط اجتماعی نام‌گذاری می‌کند. بکر با استفاده از مفهوم درآمد اجتماعی و ابزارهای ساده نظریات اقتصادی، اثر تغییرات در درآمد فرد و قیمت‌ها را که شامل تغییر در محیط اجتماعی نیز می‌شود، بر روی مصارف و مخارج فرد بررسی می‌کند. بدین منظور، بکر ابتدا ویژگی‌های متفاوت افراد را که در تابع مطلوبیت افراد دیگر تاثیرگذارند بیان می‌کند و در ادامه با استفاده از این مفاهیم، مدل را در قالب چهار بخش تجزیه و تحلیل روابط درون‌خانواده‌ای، رفتار خیریه‌ای (charitable behavior)، کالاهای ایده‌آل (merit goods) و نفرت و دشمنی (envy and hatred)، توسعه می‌دهد.

 

تکه‌های پازل

314

قبل از آنکه تئوری تقاضای مصرف‌کننده که توسط اقتصاددانانی مانند مارشال، والراس و منگر تبیین شده است، به رسمیت شناخته شود، اقتصاددانان درباره مولفه‌هایی که خواسته‌های فرد را تعیین می‌کند، بحث می‌کردند. به عنوان مثال، بنتام 15 مولفه برای تعیین خواسته‌های افراد معرفی کرد که این تلاش‌های او سبب توسعه مدل‌های مربوط به تقاضای مصرف‌کننده شد. در مدل‌های سنتی، موضوع مورد اهمیت، میزان تقاضای فرد برای کالاهای مختلف بود که در تابع مطلوبیت فرد لحاظ می‌شد، این در حالی است که در مدل بیان‌شده در این مقاله، فرد بر اساس تابع مطلوبیتی که دارد، علاوه بر تصمیم‌گیری برای میزان استفاده از کالاهای مختلف، میزان مخارج خود را برای روابطش با دیگران نیز تعیین می‌کند. به عبارت دیگر، بکر در مدل خود، شخصیت و ویژگی‌های دیگران را که بر تولید و مصرف فرد تاثیرگذار است، وارد مدل کرد. این ویژگی‌ها می‌تواند نظر دیگران درباره فرد باشد که تاثیر معنی‌داری در انتخاب‌ها و تصمیم‌گیری‌های او دارد. علاوه بر این، در مدل‌های گذشته فرض می‌شد که تلاش‌های فرد و دسترسی او به منابع درآمدی، تعیین‌کننده رفاه فرد است؛ درحالی که در این مدل رفاه فرد به محیط اجتماعی او ربط دارد و هر چه میزان ارتباط بین محیط اجتماعی فرد با درآمد اجتماعی او بیشتر باشد، رفاه فرد به رفتار و اعمال دیگران، وابستگی بیشتری پیدا می‌کند.

نکته مهم در مدل به کار رفته در این مقاله این است که افعال و رفتارهای فرد نیز بر دیگران موثر است. به عنوان مثال، فرد می‌تواند با شرکت نکردن در فعالیت‌های جنایی، تلاش و پشتکار در هنگام کار، بخشندگی بیشتر و انجام فعالیت‌های خیرخواهانه باعث کاهش رذالت‌های اجتماعی شود. همچنین فرد می‌تواند با کینه‌توزی و حسادت نسبت به دیگران از طریق نزاع و درگیری با دیگران، موجب افزایش آسیب‌های اجتماعی شود. بکر تمامی این رفتارها را که بر تولید و مصرف افراد موثر است با وارد کردن مولفه‌ای که مربوط به روابط با دیگران است، مدل‌سازی کرده است. در تجزیه و تحلیل‌های کلی، علاوه بر اثر محیط اجتماعی، اثر محیط فیزیکی را نیز در نظر می‌گیرند. بکر برای ساده‌سازی مدل خود از این اثر چشم‌پوشی کرده است و تنها از عامل محیط اجتماعی که اهمیت بیشتری نسبت به محیط فیزیکی دارد، استفاده کرده است.

در بخش بعدی مقاله، بکر به بررسی سه کاربرد مهم از این آنالیز مربوط به تعاملات اجتماعی پرداخت: 1- تعاملات بین اعضای یک خانواده 2- خیریه 3- دشمنی و حسادت.

اولین و پرکاربردترین آنها، تعاملات درون خانواده است که بکر برای این بخش، مفروضاتی را برای توسعه مدل خود در نظر گرفته است. او فردی را به عنوان راس خانواده (head of family) فرض می‌کند که این انتخاب ربطی به جنسیت و سن ندارد و صرفاً این فرد، عضوی از درون خانواده است که برای رفاه اعضای خانواده اهمیت زیادی قائل است. به عبارتی دیگر، تابع مطلوبیتش به رفاه دیگر اعضای خانواده بستگی دارد و بخشی از درآمدش را برای انتقال دادن به این اعضا در نظر می‌گیرد. بکر ابتدا مدل خود را براساس خانواده دوعضوی، زن و شوهر، تبیین می‌کند که در این مدل، یکی از این دو عضو، به عنوان راس خانواده شناخته می‌شود و رفاه عضو دیگر برای او مهم است. از این رو هنگام رخ دادن حادثه‌ای ناگوار مانند بیماری، راس خانواده منابع بیشتری را به عضو دیگر انتقال می‌دهد. در ادامه بکر، مدل خود را به خانواده چندعضوی ارتقا می‌دهد.

بکر برای این خانواده که دارای راس است، ویژگی‌هایی بر می‌شمارد. یکی از مهم‌ترین این ویژگی‌ها این است که تغییر در توزیع درآمد بین اعضای خانواده، تاثیری بر مصرف و رفاه خانواده ندارد؛ زیرا در صورتی که مشکلی رخ دهد، راس خانواده با انتقال قدرت خرید خود سعی می‌کند از کاهش رفاه اعضای خانواده جلوگیری کند. به عنوان مثال، اگر یکی از اعضای خانواده به دلیل بیماری، درآمدش کاهش یابد، راس خانواده سهم این فرد را افزایش می‌دهد. راس خانواده برای تامین مالی این افزایش سهم یک عضو، از مصرف خودش می‌کاهد و همچنین سهم دیگر اعضا را کاهش می‌دهد. در نتیجه، اعضای خانواده نسبت به بلاهایی که ممکن است برای آنها پیش بیاید، تقریباً بیمه هستند.

بکر بیان می‌کند با توجه به مهم نبودن توزیع درآمد افراد، می‌توان کاربرد دیگر این مدل را که ارتباط بین نسل‌هاست به خوبی توضیح داد. طبق نظر بکر، تغییرات در منابع نسل حاضر، با تغییرات در منابع نسل آینده جبران می‌شود. به عنوان مثال، افزایش بدهی‌های دولت برای تامین بودجه یا پرداخت‌های تامین اجتماعی، به وسیله مالیات از نسل بعدی تامین می‌شود. همچنین، افزایش در سرمایه‌گذاری عمومی مانند ساخت و تجهیز مدارس که فواید آن به نسل آتی می‌رسد، از طریق مالیات از نسل حاضر تامین مالی می‌شود.

ویژگی دیگر این خانواده که بکر در مورد آن بحث می‌کند این است که راس خانواده با قید بودجه (مجموع کالاها و خدماتی که مصرف‌کننده بر اساس قیمت‌ها و درآمدش، خرید می‌کند و باتوجه به این قید است که فرد مطلوبیت خود را حداکثر می‌کند) خانواده سر و کار دارد و قید بودجه او، درآمد اعضای دیگر خانواده را نیز شامل می‌شود. از این‌رو تغییر در درآمد خانواده باعث تغییر در مطلوبیت راس خانواده می‌شود. در نتیجه، راس خانواده تمامی اثرات خارجی را که بر درآمد و مصرف خانواده اثر‌گذار است وارد تابع مطلوبیت خود می‌کند و بر اساس آن تصمیم می‌گیرد. به عبارت دیگر، تابع مطلوبیت او، همان تابع مطلوبیت خانواده است و این موضوع به این دلیل نیست که راس خانواده فردی دیکتاتور است، بلکه به‌خاطر این است که او به رفاه دیگر اعضا و مطلوبیت خانواده اهمیت بیشتری می‌دهد.

بکر درباره رفتار دیگر اعضای گروه نیز بیان می‌کند که این اعضا مانند راس گروه به فکر حداکثر کردن مطلوبیت خانواده هستند، حتی زمانی که فرد فقط به خودش اهمیت دهد. به عنوان مثال فردی که خودخواه است در مواجهه با مشکل یکی از اعضای خانواده که منجر به کاهش درآمد خانواده شده است، به او کمک خواهد کرد زیرا او از این موضوع آگاه است که راس خانواده در آینده منابع اضافی‌ای به او انتقال خواهد داد. از این‌رو، فرد خودخواه نیز باعث افزایش درآمد خانواده می‌شود، هرچند که می‌داند اقدام او اثر اولیه منفی بر روی درآمدش دارد. به عبارت دیگر، وجود راس خانواده، میزان «دوست داشتن» مورد نیاز در درون خانواده را تامین می‌کند.

در ادامه، بکر درباره شواهد تجربی مربوط به انواع انتقال منابع درون خانواده نیز سخن به میان می‌آورد. هدیه دادن، مخارج آموزش و مدارس فرزندان و نیز ارثیه، سه شکل انتقال منابع از والدین به فرزندان است که بکر در این مقاله به آنها اشاره می‌کند. در بین این راه‌های انتقال منابع، ارثیه وابستگی بیشتری به درآمد والدین دارد. هرچه درآمد والدین بیشتر باشد، مخارج آموزش فرزندان و میزان ارث آنها بیشتر خواهد شد. از طرفی، هر چه درآمد فرزندان بیشتر باشد، میزان انتقال به فرزندان ممکن است کاهش یابد یا تغییر نکند. طبق عقیده بکر، به‌دلیل مبهم بودن این اثر، پایداری بین نسل‌ها (Stability Across Generations) در اقتصاد به راحتی قابل درک نیست.

کاربرد دیگری از تعاملات اجتماعی که بکر در این مقاله به آن پرداخته است، خیریه‌ها هستند. هنگامی که فردی زمان یا کالاهای خود را به نیت کمک به افراد یا سازمان‌های نامرتبط با فرد، به آنها اختصاص می‌دهد، به او خیّر یا نوع‌دوست گفته می‌شود. این فرد رفتارهای خیرخواهانه‌اش را به منظور ارتقای سطح رفاه افراد جامعه انجام می‌دهد. بکر بیان می‌کند که بسیاری از ویژگی‌ها و رفتارهای خانواده دارای راس، مشابه ویژگی‌های روابط بین خیر و گیرنده‌های کمک است و این ویژگی‌ها برای این روابط نیز برقرار است. به عنوان مثال، رفاه هیچ‌یک از کمک‌گیرندگان، ارتباطی به توزیع درآمد بین آنها ندارد. علاوه بر این، بکر روابط بین خیر و کمک‌گیرندگان را به مثابه روابط درون یک خانواده می‌بیند که قصد حداکثر کردن مطلوبیت خود را دارند. او بیان می‌کند که افزایش درآمد خیر موجب افزایش میزان کمک می‌شود و میزان درآمد کمک‌گیرندگان با میزان کمک پرداختی، رابطه عکس دارد.

کاربرد بعدی، کالاهای ایده‌آل است که بکر اشاره کوچکی به آنها کرده است. کالاهای ایده‌آل به دسته‌ای از کالاها و خدمات گفته می‌شود که استفاده از آن اثرات مثبتی برای جامعه دارد و به عقیده دولت‌ها میزان استفاده آن توسط مصرف‌کنندگان کمتر از حد ایده‌آل است؛ بدین منظور اغلب دولت‌ها یارانه‌ای برای این کالاها در نظر می‌گیرند. سلامت و بهداشت، آموزش و واکسیناسیون از جمله مثال‌هایی برای این نوع کالاست. بکر بیان می‌کند که اگر فردی که منابعش را انتقال می‌دهد (راس خانواده یا خیر)، کالای ایده‌آل خاصی را مد‌نظر داشته باشد که توسط کمک‌گیرنده مصرف شود، انتقالات خود را فقط به این کالا اختصاص خواهد داد. به عنوان مثال، والدین ممکن است منابعی را که در اختیار فرزندان خود قرار می‌دهند محدود به مصرف بر روی آموزش کنند تا از هزینه کردن فرزند خود برای تفریحات ناسالم جلوگیری کنند. از این‌رو، تابع مطلوبیت فرد اهداکننده علاوه بر میزان مصرف کالا توسط خودش، با میزان مصرف کالا توسط کمک‌گیرندگان هم ارتباط دارد.

کاربرد آخر از تعاملات اجتماعی که در این مقاله به آن پرداخته شده است، دشمنی و حسادت است. بکر ابتدا تعریفی از مفهوم دشمنی و فرد بدخواه در قالب اقتصادی ارائه می‌دهد، سپس به بررسی رابطه درآمد اجتماعی با میزان دشمنی می‌پردازد. طبق تعریف بکر، فرد بدخواه کسی است که با بدتر شدن وضع برخی افراد، مطلوبیت او افزایش یابد. فرد بدخواه برای صدمه زدن به دیگران، با خرج کردن منابع خود، به خودش نیز صدمه خواهد زد. در این صورت صدمه زدن فرد بدخواه به دیگران به وسیله دو مولفه تعیین خواهد شد: مهارت فرد در این کار و مخارج عمومی که برای جلوگیری از جرم، دزدی و صدمه زدن پرداخت می‌شود. افزایش مخارج عمومی باعث افزایش هزینه‌های صدمه زدن فرد به دیگران می‌شود و انگیزه او را برای صدمه زدن کاهش می‌دهد. در ادامه بکر ادعا می‌کند که طبق مدل او، افزایش درآمد شخصی باعث کاهش هزینه‌های فرد برای صدمه زدن به دیگران می‌شود؛ از طرفی، افزایش در محیط اجتماعی، همان ارتباط بین فرد بدخواه و دشمنان او، باعث افزایش انگیزه فرد بدخواه برای صدمه زدن می‌شود. بکر برای آزمون ادعای خود از شواهد مربوط به تعداد ارتکاب جرائمی مانند تجاوز و قتل استفاده کرده است که طبق بررسی‌های او، ارتباط بین رشد درآمد در دوره‌های زمانی مختلف با تعداد ارتکاب تجاوز و قتل، منفی نیست. او برای توجیه این شواهد بیان می‌کند که افزایش در درآمد شخصی در یک دوره خاص باعث افزایش در درآمد افراد دیگر (مولفه‌ای از محیط اجتماعی) هم می‌شود که این افزایش در درآمد افراد با میزان ارتکاب جرم (به دلیل برانگیختن حس حسادت) رابطه مستقیم دارد.

 

تیتراژ پایانی

بکر در مقاله «نظریه‌ای درباره روابط اجتماعی» با تکیه بر دانش خود و استفاده از ابزار نظری، یک مفهوم مهم در ادبیات انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی را وارد چارچوب‌های نظری اقتصاد می‌کند. او ابتدا با بیان اهمیت تعاملات اجتماعی در دیگر علوم و همچنین نادیده گرفتن و کم‌توجهی کردن به این مفهوم در ادبیات مدرن اقتصادی، به بررسی و مدل‌سازی آن می‌پردازد. بدین منظور، بکر در بخش ابتدایی مقاله خود، یک چارچوب نظری برای تعاملات اجتماعی تعریف می‌کند و سپس بر روی بستر آن، مدل خود را معرفی می‌کند. در بخش بعدی، او چندین کاربرد از تعاملات اجتماعی را که از موضوعات مورد اهمیت در اقتصاد هستند، در قالب مدل خود تشریح می‌کند. سه کاربرد خاص از تعاملات اجتماعی که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است به ترتیب، تعاملات درون خانواده، امور خیریه و دشمنی و حسادت بودند.

دراین پرونده بخوانید ...