چراغ راه
مقالهها چگونه زندگی ما را متحول کردند؟
وقتی از مقالههای اقتصادی حرف میزنیم که زندگی ما را متحول کردهاند، شاید برای برخی عجیب به نظر برسد؛ چراکه احتمالاً چنین کارکرد و انتظاری از مقاله در فضای ذهنی مخاطب چندان آشنا نیست. وقتی از مقاله در ایران صحبت میشود نخستین عباراتی که در ذهن تداعی میشود، احتمالاً پذیرش مصاحبه دکترا و جذب یا ارتقای هیات علمی در دانشگاه است؛ گویی مقاله در ایران اساساً کارکردی جز هموار ساختن مسیر موفقیتهای آکادمیک ندارد. در واقعیت اما مقاله در علم اقتصاد، معنای متفاوت و کارکردهای دگرگونی دارد که در سپهر آکادمی اقتصاد در ایران چندان آشنا نیست.
در نهایت مقاله، گزارش علمی از نتایج یک پژوهش است که به خلاصهترین و البته دقیقترین شکل ممکن روایتی از فرآیند حل مسالهای ارائه میکند که اندکی بر عمق علم اقتصاد افزوده است.
بنابراین این پرسش را که چگونه مقالههای علمی در رشته اقتصاد توانسته است زندگی ما را دگرگون کند، میتوان اینگونه مطرح کرد که علم اقتصاد چگونه توانسته زندگی مدرن ما را متحول کند. از اینرو شاید بهتر باشد یک گام به عقب بگذاریم و در مورد کارکرد علم و بهطور مشخص علم اقتصاد در ایران صحبت کنیم؛ چراکه اهمیت، ضرورت و کارکرد مقاله علمی را اساساً در چارچوب یک فرآیند علمی میتوان درک کرد. درواقع یک مقاله منتشرشده آخرین قسمت فرآیندی است که در ایران با عنوان تولید علم شناخته میشود. اگر این قسمت انتهایی نهتنها نسبتی با نیازها و مسائل و مشکلات جامعه ندارد، بلکه چیزی بر یافتههای پیشین ما نیز نمیافزاید و در بهترین شکل، تاییدی دوباره بر دانستههای قبلی است، ایراد را باید در کلیت این فرآیند در اصطلاح تولید علم در ایران جست.
در دنیا نیز همه مقالات اقتصادی تاثیرات محسوسی در زندگی روزمره نداشتهاند و اساساً قرار هم نبوده است که اینچنین باشد. در هر حال پیشرفتهای متنوع بشر در بهبود رفاه عمومی و کیفیت زندگی، مستقیم و غیرمستقیم، متاثر از سازوکارها و سیاستهای اقتصادی است که بر مبنای پژوهشهای اقتصادی طراحی شدهاند. مرسومترین شیوه ارائه پژوهشهای اقتصادی نیز انتشار آنها به صورت مقاله در مجلات اقتصادی است. بنابراین حتی آن دسته مقالاتی که بهطور مستقیم تاثیر آنها در بهبود زندگی ما محسوس نیست، تاثیری هرچند اندک اما معنادار در پیشرفت مقالات کاربردی داشتهاند که نتایج آنها رفاه انسانها را دستکم در بخش گستردهای از جهان بهبود داده است.
به این ترتیب مقاله در علم اقتصاد در زنجیرهای قابل فهم است که در نهایت به پیشرفتهای فناورانه و نوآورانه بشر در جهان معاصر منجر شده است. این پیوستگی مقالات به پیامدهای زندگی روزمره مشابه تلاش دوندگان ماراتنی است که میکوشند نهتنها مشعل را همچنان روشن به نفر بعدی برسانند بلکه بر گرمابخشی آن نیز بیفزایند تا در نهایت هیمه عظیمی را روشن کنند. به این ترتیب آنچنان که شعار گوکل اسکالر است، همه پژوهشگران روی شانههای آدمهای بزرگی ایستادهاند که امکان بلندپروازیهای امروز را به ما دادهاند.
اگر از آتش علم اقتصاد در ایران گرمایی برنمیخیزد، چراغی روشن نمیشود، راهی نشان داده نمیشود و امیدی برنمیتابد، احتمالاً دوندگانی دارد که مشعلی از کسی نمیگیرند یا اساساً آتشی باقی نمانده است که در این دستبهدست شدنها امیدی به تاثیری وجود داشته باشد؛ مقاله اقتصادی در ایران انگار مثل کبریت بیخطری است که جای نگرانی ندارد و البته نمیتوان به امید گرمای آن نشست.
یکی از دلایل این سرگشتگی بین دوندههایی که با مشعلهای خاموش به دور خود میگردند، شاید این باشد که اساساً زمین این مسابقه از ابتدا به خوبی طراحی نشده است. به بیان دقیقتر، فرآیند پژوهش علمی عموماً با طرح مسالهای از سوی موسسات پژوهشی آغاز میشود که مساله را از دنیای واقعی به صورت علمی صورتبندی میکنند. سپس پژوهشگر ایده خود برای حل مساله را به صورت پروپوزال در فضایی رقابتی ارائه میدهد. بنابراین نهتنها پژوهش از ابتدا بر اساس ایده باکیفیت داوریشده یا در اصطلاح گرنت تامین مالی میشود، بلکه ایده در نهایت گرهی از مسالهای میگشاید که بهطور پیشینی به صورت دقیق صورتبندی شده است. با همین کمکهزینه است که دانشجوی دکترا و پژوهشگر پسادکترا استخدام میشود که حل بخشی از این مساله پژوهش را به عهده بگیرد. در ایران اما تعداد دانشجویان دکترا عموماً نه بر مبنای میزان کمکهزینه پژوهشی استاد از بیرون دانشگاه که بر مبنای تعداد استادهایی تعیین میشود که میخواهند دانشجوی دکترا داشته باشند.
به این ترتیب پژوهشهای دانشگاهی درگیر در اصطلاح شبهمسالهها میشوند که عموماً نهتنها نسبتی با مسائل دنیای واقعی ندارند که حتی گاه صورتبندی بدفهمشدهای از آنهاست. گویی این پژوهشها تنها ساخته شدهاند تا ابتدا در مجلهای داخلی منتشر شوند که عموماً مهمترین کاربرد آن در اشارتی گذرا و ویترینی در فصل پیشینه پژوهش پایاننامههای بیحاصل بعدی باشد و درنهایت در مناسک از معنا زدودهشده دفاع پایاننامه با اصلاحات تایید شوند.
به این ترتیب به جای حل مساله تئوری یا کاربردی، مساله استاد در کسب امتیاز پژوهشی و مساله دانشجو در کسب نمره و عنوان دکتر (که دیگر اساساً چنگی به دل نمیزند)، حل میشود و در این بازی برد-برد، بازنده جامعهای است که این فرآیند بیحاصل را با پول نفت و مالیات تامین مالی کرده است؛ در حالی که در اقتصاد ایران تعداد مسائل مهم و برزمینمانده (مانند تاثیر انواع سیاستهای رفاهی کلان و قیمتگذاریهای چندگانه ارز و حاملهای انرژی) آنقدر زیاد است که میتوان پژوهشهای اقتصادی کاربردی زیادی در راستای حل آن برنامهریزی کرد.
در این فرآیند مکانیکی حل شبهمسالهها، دادههای اقتصاد ایران در برابر پرسشی عموماً از پیش حلشده مورد استفاده قرار میگیرد که پاسخی ازپیشمعلوم دارد و در بهترین حالت نتیجه کار تاییدی دوباره بر یافتهای میشود که پیش از این نیز میدانستیم، بیآنکه هیچ تفسیر یا یافته جدیدی به علم اقتصاد بیفزاید. به این ترتیب دانشکده اقتصاد جداافتاده از جهان علم نهتنها از مرزهای دانش فاصله گرفته، که از جامعه پرمساله خود نیز آنچنان فاصله گرفته است که حجم مسائل موجود بر زمین را نمیبیند و به بازی عنوان دادن و مدرکسازی دلخوش کرده است.
به دلیل نبود حلقه بازخوردی بین جامعه و دانشگاه از سویی و وابستگی دانشگاه به بودجه دولتی از سوی دیگر، پژوهش اقتصادی در دانشگاهها عموماً مستقل از مسائل و نیازهای جامعه حرکت کرده است. در نتیجه تغییرات اجتماعی بازخورد و بازتابی در پژوهشهای دانشگاهی نداشته و تجربه ادوار مختلف به شکل دقیق و علمی در دانشگاهها بررسی، مستند و منتقل نشده است. تجربههای تلخ سیاستگذاری اقتصادی ما در دهههای گذشته بازتاب متناسبی در پژوهشهای اقتصادی ما نداشته و به تحلیل دقیق علمی منجر نشده است که به کمک سیاستگذار بیاید تا تجربههای تلخ گذشته را مدام تکرار نکند. تا وقتی این حلقه ارتباطی بین جامعه و دانشگاه شکل نگیرد و تا وقتی دانشگاه یک حلقه در خود فرومانده و به دور از واقعیت جامعه باشد، وضع به همین منوال پیش خواهد رفت و اشتباهات تکرار خواهد شد. راهحل این است که از طرفی حلقههای بسته دانشکدههای اقتصاد ما به روی مقالات و یافتههای جدید اقتصاد گشوده شود و افراد باتجربه روزآمد جهانی سطح آموزش اقتصاد را تکانی دهند و از طرف دیگر حلقه ارتباطی دانشگاه با جامعه شکل بگیرد و پژوهشهای ما مسالهمحور شود تا از دل اتفاقاتی مانند جهش ارزی، رکود تورمی و تورم مزمن پژوهشهای جدی شکل بگیرند که به توصیههای سیاستی منجر شود.
درست است که از سویی سیاستگذار نیز به تجربه دریافته است که از چاه علم دانشگاهی، امیدی به آبی برای چرخاندن آسیاب سیاستگذاری نیست اگرچه نانی برای آدمهای دانشگاهی ممکن است داشته باشد؛ اما از سوی دیگر جنس بسیاری از مسائل اقتصادی کشور اساساً نیاز به پژوهشی دوباره ندارند و پاسخ آنها در کتابهای درسی به روشنی و صراحت آمده است. وقتی سیاستگذار حتی به آموزههای بنیادین علم اقتصاد که دانشجویان کارشناسی در کتابهای درسی ترجمهشده خود میخوانند، وقعی نمینهد، طبیعتاً یک پژوهشگر اقتصادی در ایران نمیتواند امیدی داشته باشد که پژوهش مسالهمحور او تکانی بر وجود خوابرفته سیاستگذار بدهد، همچنان که برای نمونه کارهای اساسی انجامشده در مورد قیمتگذاری بنزین بازتابی در نگاه سیاستگذار نداشت و درنهایت وقایع آنچنان رقم خورد که آتشی بر شعلههای دردکشیده فزود. بنابراین دستکم بخشی از دلیل اینکه پژوهشهای علمی در حوزه اقتصاد و مقالههای منتشرشده در مجلات داخلی بازتابی در عرصه عمومی نمییابند، ناامیدی پژوهشگران از شنیده شدن و تاثیرگذاری است؛ شاید مثل مورخی که برای تاریخ مینویسد بیآنکه نقشی در امروز داشته باشد.
آنچه میتواند این چرخه منفی را تغییر دهد، طرح مسائل اقتصادی کشور در صورتبندیهای دقیق و آزمونپذیری است که پژوهشگران اقتصادی بتوانند ایدههای خود را در قالب پروپوزالهای دانشگاهی ارائه دهند. به این ترتیب در نهایت یک مقاله اقتصادی کمترین خروجی چنین فرآیندی خواهد بود که باز هم چشمهای سیاستگذار از پیش برای دیدن آنها بسته نیست.
نگارنده در یادداشتی برای تجارت فردا با عنوان «تلخی بیپایانِ یک پایان تلخ» به بررسی دلایل هراس سیاستمداران و سیاستگذاران در ایران از علم اقتصاد و طبیعتاً مقاله اقتصادی پرداخته بود، در این یادداشت نشان داده بود که سیاستمداران در ایران در سه سطح علم اقتصاد (بخوانید مقاله اقتصادی) را انکار میکنند. در نخستین سطح، انکار میشود که مدلهای نظری و تجربی اقتصادی که در مقالات روی آنها کار میشود بتوانند اساساً در عمل جواب بدهند.
این بدبینی و بیاعتمادی بنیادین سیاستگذاری را به عرصه تصمیمهای یکشبه و شهودی کشانده است که گاه کمتر نشانی از تدبیر و امید را میتوان در آنها پیدا کرد، در حالی که اعتماد و تکیه به همین مدلهای اقتصادی (که بخشی از آنها را در ادامه همین پرونده میخوانید) با وجود همه کاستیهای آنها بخشی معنادار از پیشرفتهای بشری در سده گذشته را در افزایش رفاه انسانها و بزرگترین کاهشها در فقر ایجاد کردهاند.
در دومین سطح، تاکید بر خاصبودگی وضع اقتصاد ایران است که علم اقتصاد را نامتناسب با اقلیم و شرایط فرهنگی این خاکبوم میداند، آنقدر که گویی همه بذرهایی که در سایر سرزمینها جوانه زدند و آنها را آباد کردند در این سرزمینِ محکوم به خشکسالی ثمری نخواهند داد. این انکار که استفاده از نتایج مقالات اقتصادی را در چارچوب این جبر جغرافیایی دشوار یا حتی ناممکن میداند، حتی شدیدتر از جدالی است که طب مدرن را مناسب درمان بیماریها در این کشور نمیداند، حتی وقتی کار به همهگیری کرونا برسد که مجالی برای آزمون و خطاهای همیشگی نمیدهد. سومین سطح، انکار پاسخدهی علم اقتصاد در این زمانه به اصطلاح برهه حساس کنونی است که ظاهراً پایانی بر آن نمیتوان متصور بود.
اما در هر حال با همه این مصائب، همچنان پژوهشهای معنادار و قابل توجهی در کشور در حوزه اقتصاد انجام میشود که در هیاهوی مشکلات بنیادین اقتصادی کشور در پیچهای پرتکرار تاریخی فرصتی برای خوانده شدن و دیده شدن نمییابند و در گوشه کتابخانهها به فراموشی سپرده میشوند. آنچه در آکادمی اقتصاد ایران (شامل دانشکدههای اقتصاد، ژورنالهای تخصصی و نشریات عمومی) کمتر میبینیم ارائه این مقالهها به زبان ساده برای مردم و سیاستگذاران است. در کشورهای توسعهیافته نهتنها برای همه طیفها از کودک و نوجوان گرفته تا افراد تحصیلکرده غیراقتصادخوانده کتابهای بسیاری برای انتقال مفاهیم اقتصادی به زبان ساده وجود دارد، بلکه بسیاری از استادان برجسته اقتصادی ستوننویسهای ثابت نشریات عمومیاند که از این فرصت برای معرفی کارها و نتایج پژوهشهای دانشگاهی خود و دیگران استفاده میکنند. جدای از این بسیاری از این استادان از سایر ابزارهای رسانهای مانند وبلاگ و پادکست برای ارتباط با عموم و عمومیسازی علم اقتصاد استفاده میکنند.
این ضعف ما اقتصاددانان در کشور است که نتوانستهایم به خوبی گفتوگوی مفیدی را با مردم و سیاستمداران شکل دهیم و معمولاً با زبان سنگین دانشگاهی با عموم صحبت کردهایم؛ زبانی که سنگر امنی شده است تا برخی اقتصاددانان، دانش (نداشته) خود را در پس واژگان تخصصی پنهان کنند، در حالی که هزینه این دشواری ادبیات این بوده که کمتر توانسته است راهی میان مردم و سیاستگذاران بگشاید.
نوشتههای اندک اقتصاددانانی که به این زبان مردم دست یافتند، اقبال خوبی در میان عموم مردم داشتهاند در حالی که این نوشتههای آنها چندان انطباقی نیز با آموزههای جریان اصلی اقتصاد نداشته باشند. در مقابل نامههایی که هر از چندی از سوی اقتصاددانان جوان کشور که عموماً در دانشگاههای بسیار خوب تحصیل کردهاند و سابقه پژوهشی قابل قبولی دارند، یا اساساً بازتابی در مردم، رسانهها و سیاستگذار نمییابد یا به دلیل همان زبان دانشگاهی، پیام آنها به درستی به مردم منتقل نمیشود.
تجارت فردا اگرچه در همه این سالها بار بسیار بزرگی را در پرداختن علمی به مسائل اقتصاد ایران برداشته و چشم همیشه بیدار اقتصاد ایران بوده است، همچنان میتواند نقش بسیار پررنگتری در دیده شدن پژوهشهای اصیل و ثمربخش دانشگاهی به عموم مردم و سیاستگذاران ایفا کند و با ژورنالیسم علمی و حرفهای خود، پلی بین زبان فنی و تخصصی اقتصاددانان در پژوهشهای اقتصادی و عموم مردم باشد. پایاننامههای بسیار خوبی در رشته اقتصاد در کشور دفاع میشود که گاه اساساً تبدیل به مقاله نمیشود که به راحتی در دسترس عموم قرار گیرد. ارائه گزارشی از یافتههای این پایاننامهها در قالب مصاحبه یا یادداشت میتواند به معدود دانشجویان کوشا و علاقهمند اقتصاد در ایران انگیزه بیشتری برای پژوهش جدی، ماندگار و اثربخش بدهد.
همچنین بعضاً مقالههای قابل قبولی در مجلات تخصصی اقتصاد در ایران منتشر میشود که کمتر شانسی برای پرداخته شدن در رسانههای مکتوب و مجازی مییابند. با افزایش تعداد دانشجویان و استادان ایرانی در رشته اقتصاد در دانشگاههای مختلف دنیا و با همت انجمن اقتصاد ایران با تلاشهای اولیه استادان گرانقدر نسل قبل مانند هاشم پسران و هادی و جواد صالحیاصفهانی و نسل جدیدتر مانند کامیار محدث، حامد قدوسی و محمدرضا فرزانگان، پژوهشهای پراکنده اما متعددی در حوزه اقتصاد ایران به زبان انگلیسی منتشر میشود که به دلیل همین محدودیت زبان در جامعه فارسیزبان بازتابی نمییابند. تجارت فردا میتواند با ترجمه خلاصه این مقالات، هم به دانشجویان اقتصاد در داخل کشور ایدههای مطالعاتی جدید بدهد و هم پیوند این اقتصاددانان ایرانی در خارج کشور را با ایران و زبان فارسی محکمتر کند.
درنهایت، در سالهای اخیر پژوهشهایی در داخل کشور در مورد اقتصاد ایران به زبان انگلیسی منتشر شدهاند که به دلیل دردسترس بودن نویسندگان قابل کار بیشتری در تجارت فردا دارند.
انتشار ترجمه تعداد زیادی از مقالات تاثیرگذار اقتصادی به زبان فارسی میتواند آغاز توجه دوباره به پرداختن به پژوهشهای اصیل اقتصادی باشد. شاید بتوان در چرایی این فهرست اما و اگرهایی داشت، برخی مقالات مهم دیگر را به آن افزود و برخی را از آن خارج کرد؛ در هر حال اما ایده پرداختن به ترجمه مقالات کلاسیک و تاثیرگذار آن قدر مهم و ثمربخش هست که فارغ از حاشیهها از خواندن این مقالات به فارسی لذت ببریم.