مشاور جهانی
نگاهی به زندگی و زمانه آن کروگر که این روزها 87 ساله میشود
«آن کروگر» که یکی اثرگذارترین متخصصان اقتصاد سیاسی است، همین روزها تولد 87سالگیاش را جشن میگیرد. خانم کروگر در 12 فوریه 1934 در اندیکوت نیویورک متولد شد. پدرش پزشک بود. عموهای او «سر رجینالد رایت» سیاستمدار و «سر روی رایت» فیزیولوژیست، افراد سرشناسی بودند.
آن کروگر مدرک دکترای خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه ویسکانسین دریافت کرد و سپس به تدریس در دانشگاه مینهسوتا و دوک پرداخت و در سالهای 1982 و 1986 به عنوان نایبرئیس بانک جهانی فعالیت کرد. او هماکنون استاد دانشگاه اقتصاد دانشگاه جان هاپکینز است.
او در سالهای 2001 تا 2006 به عنوان معاون اول صندوق بینالمللی پول فعالیت کرد. آن کروگر یکی از بنیانگذاران مرکز تحقیقاتی استنفورد است که به تحقیق در حوزه توسعه اقتصادی و تحولات سیاستگذاری میپردازد. او همچنین عضو سازمان هوور است؛ مرکزی که هدف آن بهبود شرایط زندگی انسانها از طریق بهبود وضعیت اقتصادی است.
کروگر مقالات متعددی در حوزه تحولات سیاستگذاری در کشورهای در حال توسعه، نقش نهادهای مختلف در اقتصاد بینالملل و اقتصاد سیاسی سیاستهای تجاری چاپ کرده است. از جمله مهمترین کتابهای او میتوان به متحول کردن اقتصاد هند: سیاستهای مالی (2003)، انقلاب اقتصاد کلان در آمریکای لاتین: مرحله دوم (2003) و سازمان تجارت جهانی به مثابه یک انجمن بینالمللی (2000) اشاره کرد.
آن کروگر اقتصاددانی است که بسیاری از کشورها مشتاق دریافت توصیههای اقتصادی از او هستند. او یک روز در لندن در مورد اتحادیه اروپا و فرصتهایی که برای کشورهای اروپایی ایجاد شده است کنفرانس برگزار میکند، روز دیگر در ایسلند به دولت مشاوره میدهد، روز بعد به واشنگتن میرود تا در دانشگاه جان هاپکینز تدریس کند و روز بعد مهمان پورتوریکو است تا به دولت در حل بحران بدهیاش کمک کند، روز بعد در مسکو راههایی برای تضمین ادامه یافتن رشد اقتصادی را به بحث میگذارد و روز بعد نیز در سائوپائولو درباره نقش اوراق قرضه دولتی در جلوگیری از بحرانهای مالی سخنرانی میکند.
علاقه او به اقتصاد با مشاهده ویرانیهای به جامانده از جنگ جهانی دوم و سپس ایجاد صندوق بینالمللی پول، که به توسعه پایداری مالی در سطح جهانی میاندیشد، شکل گرفت و در سالهایی که زنان کمی وارد عرصه علم میشدند، تصمیم گرفت به تحصیل اقتصاد بپردازد؛ رشتهای که سالها در سلطه مردان بود. او اقتصاد را راهی برای فهم جهان توصیف میکند؛ امری که به ما در درک عواملی که به ایجاد مشکل منجر شدهاند کمک میکند. پس از گذراندن سالها تدریس در دانشگاههای مختلف، آن کروگر به کار در بانک جهانی علاقهمند شد و تا کنون تنها زنی بوده است که توانسته اقتصاددان اصلی این سازمان باشد.
آن کروگر آموزش اقتصاد را امری اساسی و مهم ارزیابی میکند. کروگر سخنرانی خود را در سال 2005 و زمانی که وارد صندوق بینالمللی پول شد به بحث اهمیت علم اقتصاد و در نتیجه، اهمیت یادگیری علم اقتصاد اختصاص داد. او با اشاره به نتایج بهدستآمده از یک نظرسنجی، بر اهمیت این مساله تاکید کرد. تنها نیمی از جوانان فهم درستی از اثر مخرب تورم بر پساندازهای خود دارند و تنها دو درصد آنان از اثر مدرک دانشگاهی بر درآمد آتی خود آگاه هستند. این موارد نشان میدهد آموزش اقتصاد و سواد اقتصادی بسیار ضروری است، چراکه بیسوادی اقتصادی میتواند اثرات مخربی بر رفاه افراد و همچنین بر سیاستمداران یک کشور داشته باشد که تلاش میکنند رفاه افراد را بیشینه کنند. در سطح فردی، هر چه افراد درک بهتری از پسانداز، درآمد بالقوه و دیگر مسائل اقتصادی داشته باشند، بهتر میتوانند درآمد و پسانداز خود را مدیریت کنند و به نحو بهتری برای دوران بازنشستگی خود آماده خواهند شد. برای مثال، یک دانشآموز باید بتواند بدهبستان موجود در تصمیمهای خود را درک کند، برای مثال بدهبستان موجود در تصمیمگیری بر سر ادامه تحصیلات و اینکه آیا مدرسه را ترک کند و سر کار برود یا تحصیلات خود را با چشمانداز کسب درآمد بالاتر در آینده ادامه دهد. نیاز است تا جوانان و دانشآموزان بتوانند بهترین راه را برای ذخیره پول خود تشخیص دهند تا اینکه بتوانند درآمد کافی در زمان بازنشستگی داشته باشند؛ امری که با افزایش امید به زندگی و افزایش سن جوامع به چالشی مهم برای مردم و کشورها تبدیل شده است.
از سوی دیگر، هر چه افراد یک جامعه فهم بهتری از مسائل اقتصادی داشته باشند، مباحث مطرحشده در سطوح سیاستگذاری جوامع، برای عموم افراد ملموستر خواهد بود و در نتیجه، نظرات بهتری مطرح شده و سیاستهای بهتری اخذ خواهد شد. برای مثال، اکنون کمتر از نصف دانشآموزان درک درستی از کسری بودجه دارند و تنها یکچهارم آنان مفهوم تولید ناخالص داخلی را درک میکنند. در چنین شرایطی، مباحث مطرحشده حول سیاستهای اقتصادی نمیتواند به بررسی دقیق هزینهها و منافع یک سیاست اقتصادی بپردازد و تنها اثرات کوتاهمدت یک سیاست را در نظر خواهد گرفت. در نتیجه، آموزش اقتصاد به دانشآموزان از اهمیت زیادی برخوردار است. هر چه افراد فهم بالاتری از عوامل اثرگذار بر رفاه خود داشته باشند، میتوانند تصمیمهای معقولتری در ارتباط با شغل، پسانداز و بازنشستگیشان بگیرند. همچنین، هر چه افراد درک بیشتری از نقش انگیزهها و بدهبستانها در اقتصاد داشته باشند، میتوانند تصمیم بهتری در انتخاب میان گزینههای مختلف سیاستگذاری بگیرند. با توجه به این موارد، میتوان گفت که بر سر اهمیت یادگیری علم اقتصاد توافق نسبی وجود دارد. چالشی که در این مورد وجود دارد اما دستیابی به این هدف مهم است، چراکه علم اقتصاد علمی پیچیده است که به بررسی مسائل مهم و اساسی میپردازد و چالش اصلی، بیان این علم به زبانی ساده و قابل فهم برای دانشآموزان خواهد بود.
آن کروگر در خصوص اهمیت علم اقتصاد، به سخن یکی از اعضای تیم تحقیقاتی خود در صندوق بینالمللی پول اشاره میکند. زمانی که کروگر از این فرد علت علاقهمند شدنش به اقتصاد را پرسید، او به تجربه خود در زندگی و بزرگ شدن در چین اشاره میکند. او میگوید من در زمان نوجوانیام در چین بودم و از نزدیک، اثر رشد و توسعه اقتصادی را بر زندگی افراد دیدهام. طی یک دوره کوتاه، مردم چین توانستند از فقر فراگیر نجات یابند، رفاه خود را افزایش دهند، شغل پیدا کنند و پول کافی برای خرید مایحتاج زندگی خود را بهدست آورند. او علت علاقه خود به خواندن اقتصاد را فهم این علم و مجهز شدن به ابزاری عنوان میکند که میتواند به سایر کشورها در رسیدن به رشد اقتصادی و بهرهمندی از مزایای آن یاری رساند. شواهد نشان میدهد بدون دستیابی به رشد اقتصادی، کاهش فقر به شکلی ملموس و فراگیر امکانپذیر نخواهد بود. این توصیف دقیقی است از علم اقتصاد و آنچه اقتصاددانان به دنبالش هستند. اقتصاددانان در واقع در تلاش هستند تا نحوه کارکرد جهان، نحوه تصمیمگیری افراد و نحوه تخصیص منابع را دریابند. هدف نهایی اما، فهم چگونگی بهکارگیری این قوانین برای منفعت رساندن به افراد است. هدف نهایی در افزایش سطح رفاه خانوار و کاهش فقر است؛ امری که حتی در بسیاری از کشورهای توسعهیافته به چالشی مهم برای حکومتها تبدیل شده است.
بهرغم اهمیت فهم علم اقتصاد، تدریس مفاهیمی چون بدهبستان و انگیزهها و اهمیت این مفاهیم در شکل دادن به یک سیاست اقتصادی صحیح، بسیار دشوار است. بسیاری از جوانان اکنون در خانوادههایی زندگی میکنند که مفهوم قید منابع را درک نمیکنند و هزینه-فرصت یک تصمیم برای آنها بیاهمیت است و در نتیجه، آموزش مفاهیمی مانند نبود ناهار مجانی در اقتصاد به آنان مشکل خواهد بود.
اهمیت علم اقتصاد
اقتصاد تمامی جوانب زندگی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد. اقتصاددانان میتوانند علت اصلی بسیاری از مسائل زندگی را نشان دهند، مسائلی مانند اینکه چرا بعضی از ما غذای کافی برای خوردن داریم و چرا برخی از افراد شب با شکم گرسنه به خواب میروند، چرا برخی از افراد شغل پیدا میکنند و برخی بیکار میمانند، چرا برخی از کسبوکارها موفق میشوند و چرا برخی شکست میخورند و چرا برخی از کشورها توسعهیافته هستند و برخی نمیتوانند به رشد اقتصادی دست یابند. اقتصاد چارچوبی تحلیلی برای ما فراهم میآورد تا به کمک آن بتوانیم مسائلی اساسی را که بر زندگی ما اثر میگذارند تشخیص دهیم. اقتصاد به ما میآموزد که منابع محدود چگونه به شکلی بهینه تخصیص مییابند، به ما ابزاری میدهد که به کمک آن میتوانیم در برابر بدهبستانهایی که با آنها مواجه هستیم تصمیمهای معقول اخذ کنیم، به ما کمک میکند تا تصمیمهای سیاستگذاران را بفهمیم و به روشی علمی به ارزیابی آن بپردازیم. علم اقتصاد به ما کمک میکند تا در دستیابی به اهداف خود تصمیمهایی درست بگیریم. این مسائل طیف گستردهای از تصمیمات را دربر میگیرد: از تصمیم در خصوص بازنشستگی فردی، عملکرد فروش شرکت، وضعیت مالی یک کشور گرفته تا تلاشهای جهانی برای کاهش فقر. قضاوت بر اساس ادراک و شم شخصی در این مسائل نمیتواند ما را به سوی دستیابی به نتیجه مطلوب یاری رساند. اقتصاد به ما کمک میکند تا اصولی را که بر خلاف شهود ماست دریابیم و باورهایی را که اشتباه هستند تشخیص بدهیم. توانایی تشخیص حقایق موجود و بررسی آنها امری اساسی است که ما را در گرفتن تصمیمهایی درست برای دستیابی به اهدافمان یاری میرساند.
اما اقتصاد همه امور را نمیتواند تحت کنترل درآورد. برای مثال، اقتصاد در خصوص آبو هوا بسیار ناتوان است. هر سال، طوفانهای شدید و آتشسوزیها اثرات مخربی بر شهرها و کشورها بر جای میگذارد. با وجود اینکه علم اقتصاد ابزاری برای رام کردن طبیعت در اختیار ما قرار نمیدهد، اثرات این بلایای طبیعی را میتواند تخمین بزند و راههایی را به ما معرفی میکند که به کمک آن میتوانیم این اثرات مخرب را کاهش دهیم. در بلایای طبیعی مانند طوفان اخیر در آمریکا، این فقرا هستند که بیشترین آسیب را میبینند، آنها به احتمال کمتری میتوانند با رفتن به مکانهای امن از طوفان در امان بمانند و معمولاً در آسیبپذیرترین نقاط و آسیبپذیرترین خانهها زندگی میکنند. افراد فقیر بیشترین صدمه را از کمبود منابع میبینند: آنها نمیتوانند در مکانهای امنتری زندگی کنند و توانایی ایمنسازی خانههای خود را نیز ندارند. پاسخ بهموقع و اثربخش به بلایای طبیعی در گرو یادگیری از تجارب پیشین است. انجام تحقیق و مطالعات بر اساس شواهد موجود و بررسی هزینهها و فایدهها به ما در اخذ بهترین تصمیمات در چنین شرایطی کمک میکند و اقتصاد این ابزار را در اختیار ما قرار میدهد. در واقع، تخصیص منابع برای کمک به افرادی که به شدت تحت تاثیر بلایای طبیعی قرار گرفتهاند به تنهایی کافی نخواهد بود و لازم است این منابع به شکلی اثربخش به کار گرفته شود، به نحوی که بیشترین منفعت را به افراد نیازمند برساند. در شرایطی که افراد خانه خود را از دست میدهند، پاسخ سریع میتواند به بازیابی از فاجعه کمک کند. با این حال، تعجیل و تلاش برای انجام هر چه سریعتر امور هم میتواند به هدررفت منابع بینجامد. برای مثال، زمانیکه سونامی شدیدی به تخریب بخشهای گستردهای از سریلانکا و مالدیو منجر شد، کروگر برای ارزیابی فاجعه و نحوه کمک صندوق بینالمللی پول به آن کشورها سفر کرد. صندوق بینالمللی پول در واقع هدف بازیابی از فاجعه را به گونهای که با دیگر اهداف اقتصادی تعارض نداشته باشد از طریق اعطای کمکهای مالی دنبال میکند. هدف سفر کروگر به سریلانکا، پیدا کردن اثربخشترین استراتژی برای بازیابی از بحران بود. در آن زمان بخشی از برنامه، بازسازی هشت هزار خانه طی سال 2005 عنوان شده بود؛ امری که در وهله اول قابل ستایش به نظر میرسید اما بعدتر اصلاح شد، چراکه بررسیها نشان میداد که طی سال گذشته، تنها پنج هزار خانه جدید در سریلانکا ساخته شده بود و تلاش برای افزایش این مقدار به شکل گسترده امری ناممکن بود که میتوانست اثرات اقتصادی مخربی بر جای گذارد. با افزایش ساختوساز خانه، فشار تقاضای خرید مواد اولیه به بالا رفتن قیمتها منجر میشود. از سوی دیگر، تلاش برای تشویق کارگران برای کمک به ساخت این حجم از خانههای جدید موجب بالا رفتن دستمزدها میشود. زمانیکه فعالیت ساختوساز به آن حد شدت میگیرد، کمبود منابع اجتنابناپذیر خواهد بود. تجربه نیز نشان داده است در چنین شرایطی، پولی که برای ساخت خانههای بیشتر در نظر گرفته شده است در نهایت به ساخت خانههای بیشتر منجر نخواهد شد، بلکه باعث افزایش قیمتها از طریق افزایش دستمزد و قیمت مواد اولیه میشود که ناشی از افزایش تقاضا و کمبود عرضه است. در نتیجه، ما به هدف اصلی خود نخواهیم رسید. در واقع، هنگامی که در زمان رخ دادن بلایای طبیعی میخواهیم به بهبود شرایط و رفع خرابیها کمک کنیم، باید در نظر داشته باشیم که محدودیت ظرفیت وجود دارد: میزان کاری که در کوتاهمدت میتواند انجام شود محدود است. اقتصاد چارچوبی برای فهم این مسائل ارائه میدهد و به ما کمک میکند تا مطمئن شویم اهداف قابل دسترسی و واقعگرایانهای تعیین کردهایم و سایر اثرات را نیز بررسی کردهایم.
مبارزه علیه فقر
بررسی اقتصادی، مولفهای اساسی در مبارزه علیه فقر است. مطالعات و تحقیقات اقتصادی به ما در فهم علل فقر و روشهای کاهش آن کمک کردهاند. با تشخیص سیاستهایی که در مبارزه علیه فقر موثر هستند میتوانیم به کشورهایی که در فقر گرفتار هستند کمک کنیم. تجربه نشان میدهد وجود رشد اقتصادی پایدار و بالا، مبنای تلاش برای کاهش فقر است. همچنین، تحصیلات و آموزش نقش مهمی در افزایش رفاه مردم و فرار از تله فقر دارد و اقدام در جهت بهبود سلامت افراد و نظام بهداشتی نیز امری مهم در این خصوص است. همچنین، تضمین وجود محیط باثبات اقتصادی، که هدف صندوق بینالمللی پول است، نیز عاملی ضروری برای دستیابی به رشد اقتصادی است.
عواقبی که دیده نمیشود
یک اقتصاددان خوب هیچگاه به آنچه با چشم میبیند باور ندارد و نسبت به آنچه از دید دیگران واضح به نظر میرسد، مشکوک است. همواره میان آنچه مردم فکر میکنند درست است و آنچه واقعاً درست است، تفاوت وجود دارد. برای مثال، افزایش قیمت نفت و گاز در سالهای اخیر و در سالهای دهه 1970 را در نظر بگیرید. زمانیکه در دهه 1970، قیمت گاز افزایش یافت، ایده ساخت ماشینها از فلزات سبکی ماند آلومینیوم با استقبال گستردهای روبهرو شد، چراکه یک ماشین سبک سوخت کمتری خواهد سوزاند. با این حال، تولید آلومینیوم کافی موجب از دست رفتن سوخت بیشتری از میزان صرفهجوییشده ناشی از سبک بودن ماشینها شده است. تلاشهای زیادی نیز برای بهبود عملکرد ماشینها و کاهش سوخت مصرفی آنها صورت گرفته است. برای مثال، قوانینی وضع شده است که نصب ابزار مشخصی در این زمینه را برای بنگاهها اجباری میکند. این امر با اینکه به کاهش مصرف سوخت خودروها منجر شده است، اما در عمل اثر مخربی بر میزان مصرف سوخت داشته است: با توجه به اینکه نصب این وسایل افزایش قیمت خودروها را به دنبال داشته است، خانوارها اکنون به جای خرید خودروهای جدید، از خودروهای فرسوده قدیمی خود بیشتر استفاده میکنند.
تحلیلهای اقتصادی به ما در فهم عوامل دخیل در یک تصمیم و در نظر گرفتن تمامی اثرات موجود کمک میکند و از ایجاد عواقب ناخواسته که خلاف هدف اصلی ما هستند جلوگیری میکند. زندگی آن کروگر را هم میتوان در همین موارد خلاصه کرد: تلاش برای افزایش فهم اقتصادی و تلاشی خستگیناپذیر برای بهبود زندگی افراد و توسعه کشورها.