پیشبینی انتخابات 2020 آمریکا
مدلسازی رایدهندگان
ترجمه: نیما شایانمهر-در اوایل ماه ژوئن، این مدل نسبتِ یک به پنج را به انتخاب دوباره دونالد ترامپ میدهد.
چهار ماه پیش، احتمالِ غریبِ انتخابِ دوباره دونالد ترامپ برای دور دیگری از ریاستجمهوری هیچگاه به این خوبی نبود. بعد از تبرئهای آسان در دادگاه استیضاح، درصد محبوبیت او به بالاترین میزان در سه سال گذشته رسید و به محدوده 40درصدیای که جرج دبلیو بوش و باراک اوباما را دوباره به ریاستجمهوری رساندند نزدیک شد. نرخ بیکاری در کمترین میزان خود در 50 سال اخیر است، که به او اعتباری بابت یک اقتصاد قوی میبخشد و برنی سندرز، یک سوسیالیست خودخوانده، رای عمومی را در هر سه رقابت اولیه حزب دموکرات به خود اختصاص داده بود.
اما حتی با استانداردهای آتشین آقای ترامپ، لغزش در اعتبار سیاسی او از آن زمان بسیار شدید بوده است. ابتدای امر، جو بایدن، معاون اول معتدل و محبوب باراک اوباما، دوباره به صحنه بازگشت و از کاندیدایی دورافتاده به سمت نمایندهای بسیار احتمالی و جسور، خروشید. سپس کووید 19 ایالات متحده را درنوردید و دستکم جان 110 هزار تن را گرفت و 30 میلیون شغل را از بین برد و درست هنگامی که میزان مرگومیر ناشی از ویروس به تدریج داشت متوقف میشد، تظاهرات به علت قتل جرج فلوید آمریکا را تکان داد. پاسخ سنگدلانه آقای ترامپ، شکاف همدلیِ مردم را که او را از بایدن جدا میکرد به درهای عمیق تبدیل کرد.
حتی در بالاترین میزان محبوبیت رئیسجمهور در ماه فوریه، او در میانگین نظرسنجیهای ملی، پنج درصد کمتر از بایدن بود. آن کمبود اکنون به هشت درصد رسیده است. نظرسنجیها در ایالات مردد و میانه نیز داستانی مشابه دارند. بایدن نهتنها در جبهههای غرب میانه -که ترامپ را اولبار انتخاب کردند- پیش است، بلکه در فلوریدا و آریزونا نیز اوضاعی مشابه دارد. حتی در ایالتهایی که ترامپ به سادگی در سال 2016 برنده شده بود، مانند جورجیا، تگزاس، آیوا و اهایو، شرایط رقابتی است. تردید کمی وجود دارد که اگر انتخابات امروز برگزار میشد، بایدن در مسابقهای تقریباً قطعی برنده بود.
اما انتخابات مسلماً امروز برگزار نمیشود. درحقیقت، فاصله تا انتخابات در سوم نوامبر بیشتر از زمانی است که از دادگاه استیضاح ترامپ گذشته است. و با درنظر گرفتن تعلق خاطر پایگاه رئیسجمهوری، بایدن احتمالاً در حال رسیدن به سقف رای الکترال خود است، در حالی که ترامپ زمان زیادی برای برد در میان هواداران نرمخوی خود دارد.
در حقیقت دلایل خوبی وجود دارد که انتظار داشته باشیم او برنده میشود. اول آنکه جدیدترین گزارش بیکاری نشان میدهد که اقتصاد احتمالاً به زودی رشد میکند. در سال 1984، رونالد ریگان با اعلام شعار «صبح در آمریکا»، والتر ماندیل را شکست داد، هرچند میزان بیکاری با استانداردهای تاریخی بالا مانده بود. ترامپ نیز در نظر دارد که کار مشابهی انجام دهد. اعتراضات «جان سیاهان مهم است» نیز ممکن است به دموکراتها ترکشهایی وارد کند، اگر آنها رایدهندگان سفیدپوست را در پشت سر کاندیدای «نظم و قانون» -بایدن- سازمان دهند، کاری که تصور میشود در سال 1968 انجام گرفت.
با وجود تمامی این نااطمینانیها، بسیار وسوسهآمیز است که نتیجه بگیریم که برای پیشبینیها بسیار زود است و انتخابات را یک شیر یا خط مجازی بنامیم. این دیدگاه قماربازانی است که اکنون بین 45 تا 55 درصد به نفع بایدن هستند. اما نگاه دقیقتری در دادهها و تاریخ این امر را متبادر میکند که این برآورد برای ترامپ بسیار سخاوتمندانه است. اولین پیشبینی آماری اکونومیست از یک رقابت انتخاباتی ریاستجمهوری آمریکا، که این هفته شروع بهکار کرده است و هر روز تا زمان انتخابات به روز خواهد شد، به بایدن شانسی 82درصدی در پیروزی میدهد.
قهرمانی غیرمترقبه ترامپ در سال 2016، باعث شد بسیاری از پیشبینیکنندگانِ کمی انتخابات، کودن به نظر برسند. سام وانگ، پروفسوری در پرینستون، قول داده بود اگر ترامپ حتی نزدیک به برنده شدن شد یک حشره را بخورد و شانس او را تنها یک درصد میدید. او در نهایت یک جیرجیرک را انتخاب کرد.
در عین حال، مدلهای آماری که مقدار دقیقی از خطای نظرسنجی را استفاده کردند و احتمال دادند که چنان خطاهایی به نفع کاندیدای مشابهی در ایالات مشابهی اعمال جهت کند، در حقیقت نسبتاً درست عمل کردند. با علم به اینکه هیلاری کلینتون در نظرسنجیها چه ملی و چه در تعداد مکفیای از ایالات در حدی که الکترال کالج را به او بدهند، پیش بود، هیچ پیشبینی سفت و سختی در روز انتخابات ترامپ را برتر معرفی نمیکرد. اما چندین مدل شانس کلینتون را زیر 85 درصد و تعدادی حتی در حد 70 درصد نشان میدادند. (زمانی که مدل ما را با نگاه به گذشته و سال 2016 بررسی کنیم، مدل روز انتخابات ما به خانم کلینتون شانسی 71درصدی میدهد، تقریباً برابر با احتمالی که به اوباما در شکست میت رامنی در سال 2012 میدهد.) همچنان که دادههای محکم ما نشان از شکنندگی موقعیت کلینتون میدهد، امیدواریم این امر زوایای مشابهی از رقابت سال جاری را آشکار کند.
مانند بیشتر پیشبینیها، مدل ما با کمک دو موسسه از کلمبیا، اندرو ژلمان و مرلین هیدمانس، الگوهای گذشته رفتار رایدهندگان را در شرایط جدید اعمال میکند. این مدل احتمال پیروزی را با پاسخ به این سوال مشخص میکند: «چه دفعاتی کاندیداهای پیشین با موقعیت مشابه، برنده بودهاند؟» اگر چنان تشابهات تاریخیای از بین برود، پیشبینی ما از هم خواهد گسست. اما یکی از پارادوکسهایی که با برد نامترقبه ترامپ به چشم آمد این است که رایدهندگان با او مانند هر جمهوریخواه دیگری برخورد کردند.
تحلیل ما با عوامل «بنیادی» یا فاکتورهای ساختاریای که انتخاب عمومی را شکل میدهند آغاز میشود. به شکل قابل پیشبینیای، زمانی که روسای جمهور محبوبیت بالایی دارند، کاندیدای حزب آنها، آرای بیشتری به دست میآورد. همچنین کاندیداهایی که به دنبال پیروزی مجدد هستند، اگر اقتصاد به خوبی عمل کرده باشد، نمایش بهتری خواهند داشت، هرچند دوقطبی شدن حزبی رو به تزاید این اثر را کمرنگ کرده است و اینکه رایدهندگان تمایل به دورههای هشتساله دارند: تنها یکبار از زمان اعمال محدودیت دودورهای در سال 1951، یک حزب سهبار پیاپی به پیروزی رسیده است.
به علت محدودیت دودورهای، این عوامل به درستی پیروزی ترامپ را در سال 2016 پیشبینی کردند. تا همین اواخر، آن عوامل شرایط را به نفع او میدیدند: یک برد تیپیکال مدرن با یک اقتصاد خوب ولی نهچندان عالی و محبوبیتی بد ولی نه مشکلساز بایستی با حدود 51 درصد برنده باشد. هرچند، افت اقتصاد بر اثر کووید 19 عوامل بنیادی را بر ضد ترامپ برگردانده است.
فقط پیشبینی این موضوع که این مساله تا چه حد به ترامپ ضربه میزند، سخت است. اول آنکه هیچ رئیسجمهوری پس از جنگ جهانی دوم، با چنین سقوط اقتصادی عمیقی روبهرو نبوده است. آیا حرکت از بیکاری 10درصدی به 15درصدی به اندازه حرکت از 5 درصد به 10 درصد به ریاستجمهوری ضربه میزند؟ دوم آنکه هرچند احیا و بازیابی اقتصادی از هرج و مرجهای اقتصادی پیشین، آهسته و به سختی انجام میگرفته، تسهیل تعطیلات و قرنطینه احتمال دارد که میلیونها آمریکایی را قبل از انتخابات به کار بازگرداند. با فرارسیدن نوامبر، آیا رایدهندگان ترامپ را برای سقوط شدید از فوریه سرزنش میکنند یا به او بابت رشد اقتصادی کوچک از ماه آوریل به این سو، پاداش میدهند؟ در نهایت، رایدهندگان احتمالاً با یک رکود ناشی از همهگیری مانند رکودی ناشی از ریشههای اقتصادی، یکسان برخورد نخواهند کرد. با وجود بیکاری انبوه، محبوبیت ترامپ بالاتر از مقدار حداقل آن در سال 2017 باقی مانده است.
مدل ما، این عوامل پنهان را با افزایش نااطمینانی در پیشبینیهایش، زمانی که شرایط اقتصادی بسیار با نرمهای تاریخیشان تفاوت دارند، در نظر میگیرد و اثر رشد و رکودهای بزرگ غیرمعمول را کاهش میدهد. در نتیجه، وضعیت اقتصادی کاهشی فعلی را به جای دو برابر، تنها 40 درصد بدتر از سال 2009 در نظر میگیرد. این امر در تطابق با پیشبینی برد 53درصدی بایدن یا ترامپ است. حاشیهای تقریباً مابین اوباما در 2008 و 2012، و شبیه به پیش بودن ترامپ در نظرسنجیها قبل از شروع تظاهرات مربوط به فلوید.
چنان عوامل بنیادیای، اما تنها نقطه شروع هستند. پیشتر در یک کمپین، آنها نتایج نهایی را بسیار بهتر از نظرسنجیها پیشبینی میکردند. درنهایت، نظرسنجیها هستند که آشکار میکنند رایدهندگان به کاندیداها مانند عوامل بنیادی برخورد میکنند یا خیر. نظرسنجیها در معرض سوگیری هستند، چه بالا و چه پایینتر از حدود خطای گفتهشده آنها. نتایج آنها براساس اینکه با تلفن انجام شده باشند یا آنلاین و اینکه چه دستههای جمعیتیای برای وزنکشی پاسخها بهکار رفته باشد و اینکه چگونه پیشبینی میکنند که چه کسانی رای خواهند داد، تغییر میکنند. نتایج همچنین اگر هوادارانِ یک طرف بهطور غیرمعمولی مشتاق یا بیمیل به پاسخگویی به سوالات باشند نوسان خواهند کرد - امری که به نام «سوگیری هوادار بیپاسخ» شناخته شده است.
به جای تحلیل تکبهتک نظرسنجیها، مدل ما آنها را به طور کلی درنظر گرفته است. مدل فرض میکند که روشهای نظرسنجی خاص، روشهای وزندهی، و تنظیمات برای هواداران بیپاسخ و...، نتایج گزارششده را از راههای نامعلومی تحت تاثیر قرار میدهد. با استفاده از یک روش آماری به نام مونت کارلوی زنجیره مارکوف، مدل سپس تاثیر این عوامل را -با یافتن مقادیری که بهترین توضیح را برای تفاوتها در نتایج، زمانی که سوالکنندگان از مکانهای مشابه در زمانهای مشابه آمار میگیرند ارائه میکنند- تخمین میزند. در انتها نتایج میانگین نظرسنجیها را با پیشبینی توسط عوامل بنیادی ترکیب میکند و با گذشت زمان وزن بیشتری به نظرسنجیها میدهد.
با وجود پنج ماه زمان تا انتخابات، مدل اکنون بیشتر بر عوامل بنیادی تکیه دارد. این عوامل به قدر کافی برای ترامپ غمبار هستند که به او تنها پنج درصد شانس پیروزی بیشتر از بایدن را میدهند. هرچند، احتمال کلی پیروزی او تقریباً چهار برابر این مقدار است، آنهم به لطف این بخت که بار دیگر آرای الکترال را به دست آورد در حالی که در کل آرا بازنده است.
گزارشها از برتری بسیار قوی ترامپ در ایالات جبهههای نبرد کاندیداها، هنوز تا حدی ابتدایی است. برتری هواداری در آمریکا نسبت به حزب مخالف اغلب جابهجا میشود. برای مثال، در سال 2012 باراک اوباما در آیوا با شش درصد برنده شد در حالی که در تگزاس با 16 درصد باخت. چهار سال بعد، خانم کلینتون در تگزاس بخت بیشتری برای پیروزی نسبت به آیوا داشت. چنان تغییراتی به این معنی است که برتری در رای الکترال میتواند کوتاهمدت باشد. با داشتن رای کلی مردم در هر سال، رای الکترال باعث ریاستجمهوری دموکراتها در چهار انتخابات از پنج انتخابات طی سالهای 1996 تا 2012 شد. هیچ تضمینی وجود ندارد که الکترال کالج همچنان به نفع ترامپ باشد. بایدن در نظرسنجیهای آریزونا خوش درخشید، جایی که موقعیت جمهوریخواهان از سال 2016 تاکنون تضعیف شده است.
همزمان، هیچ نشانهای وجود ندارد که آرای الکترال کالج ترامپ کاهش یافته باشد. در سال 2016 سهم رای او (به غیر از احزاب سوم) در ویسکانسین -ایالتی که باعث برد انتخابات برای او شد – 4 /1 درصد بالاتر از عملکرد کلی او بود. امروز، مدل ما بایدن را در بردی 5 /53درصدی در سطح ملی و رای دوحزبی نشان میدهد و 52 درصد در پنسیلوانیا -مهمترین و تاثیرگذارترین ایالت- فاصلهای تقریباً برابر همان 5 /1 درصد.
اگر برتری بایدن در سطح فعلی باقی بماند برتری رای الکترال کالجی در این سطح، نمیتواند نجاتدهنده ترامپ باشد. اما اگر ترامپ برتری بایدن را به نصف کاهش دهد، وضعیت کنونی نقشه الکترال، او را رقیب بسیار جدیتری مینماید. در چنان سناریویی، بایدن رای عمومی را تقریباً برابر با رای اوباما در 2012 به دست خواهد آورد- و بردی سربهسر و احتمالاً جنجالی خواهد داشت.
شباهت ترسناک بین تخمین ما از شانس بایدن و محاسبات بسیاری از بختهای کلینتون در چهار سال پیش، میتواند حس دژاوویی به دموکراتها دهد. اکنون مانند آن زمان، ترامپ راه همواری تا پیروزی دارد. بهبود اقتصاد، برتری ادامهدار در ایالتهای کلیدی و یک گاف بدموقع، یا رسواییای از بایدن، میتواند کار را تمام کند. مدل ما اثر کووید 19 را بر تغییر رایدهندگان به حساب نیاورده است. یا بهطور بالقوه بر سلامت دو کاندیدای مرد. به عنوان نفر دوم، ترامپ مسلماً به استقبال این نااطمینانی خواهد رفت. شانس او برای دوباره انتخاب شدن بسیار بالاتر از شانس بایدن در اواخر فوریه هنگام بردن کارزار دموکراتهاست.
اما همچنان که نادیده گرفتن ترامپ در چهار سال قبل اشتباه بود، قطعی انگاشتن برد او نیز اکنون اشتباه است. در سال 2016، نظرسنجیها به نفع کلینتون بود در حالی که عوامل بنیادی به نفع ترامپ بود. اینبار، تاریخ پیشنهاد میدهد که رای الکترال، یک رئیسجمهورِ نامحبوبِ درگیرِ با یک اقتصاد در حال رکود را مجازات خواهد کرد و رایدهندگان از هماکنون این موضوع را بیان میکنند. چیزی که بایدن نیاز دارد انجام دهد، استفاده از تمام زمان موجود است.
منبع: اکونومیست