قدرت اعتراض
میراث جرج فلوید چه بود؟
هرگز فرصت اصلاح اجتماعی را هدر ندهید.
جرج فلوید آدم مشهوری نبود. او در پایتخت ایالات متحده کشته نشد بلکه در یکی از خیابانهای حاشیه چهل و ششمین شهر بزرگ آمریکا به قتل رسید. تازه کشته شده بود که به یکی از نقاط عطف و سنگ بناهای جنبشی اعتراضی بدل شد که سراسر آمریکا را فراگرفت. جالبتوجهتر اینکه قتل او الهامبخش اعتراضات بسیاری در خارج از مرزهای آمریکا، از برزیل تا اندونزی و فرانسه تا استرالیا شد. میراث او تعهدی محکم به اصلاحات اجتماعی است. فرصتی که ارزشمندتر از آن است که هدر برود. تمرکز اعتراضات بر آمریکاست، جایی که گردهماییهای اعتراضآمیز در شهرهای بزرگ و در شهرکهای کوچک که بسیار دور از سواحل قرار گرفتهاند احتمالاً گستردهترین راهپیماییهای تاریخ طولانی آمریکا باشد. بعد از فوران خشمی که بلافاصله پس از قتل جرج فلوید رخ داد، همانگونه که ما هفته قبل آرزو کردیم، شکلی کاملاً صلحآمیز به خودش گرفته است. معترضان آمریکاییهای معمولی از همه نژادها هستند. اتفاقی که برخی از جمله دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، را گیج کرده است که تصور داشتند میتوانند با سوءاستفاده از خطر بینظمی احتمالی، برای خود در انتخابات پیش رو رای بخرند. اما آنچه در اعتراض به خشونت پلیس علیه آمریکاییهای آفریقاییتبار آغاز شده، به آزمونی برای ارزیابی تمام اشکال نژادپرستی تبدیل شده است.
تحلیل اعتراضات خارج از آمریکا کمی سختتر است. در مکزیک و آفریقای جنوبی، هدف عمده اعتراض به خشونت پلیس است. در برزیل، که سهچهارم از شش هزار و 220 کشته شده توسط پلیس، سیاهپوست بودهاند، نژادپرستی عامل اصلی است. استرالیاییها نسبت به رفتار با بومیان اعتراض دارند. برخی اروپاییها، آمریکاییها را به خاطر نژادپرستی سرزنش میکنند و متوجه شدهاند که ممکن است در نزدیک خودشان هم این مشکل بزرگ وجود داشته باشد. آنگلا مرکل از آلمانیها خواسته است از این فرصت برای پاکسازی خودشان از این ذهنیت استفاده کنند. در چند کشور دیگر هم آسیب رساندن به برخی بناهای عمومی رخ داده است. سخت است که درک کنیم چرا این جرقه امروز گرفت و دیروز نه. بعد از آنکه اریک گارنر در سال 2014 در استتن آیلند (در ریچموند، نیویورک) توسط افسرهای پلیس خفه و کشته شد، هیچکس در فرانسه راهپیمایی نکرد. حتی در نیویورک هم بهسختی افرادی اعتراض کردند. شاید حضور فعال و بیواسطه رسانههای اجتماعی باعث شده است که تمامی مردم در همه جای دنیا با چشمان خودشان مستندات وقایع را ببینند. همهگیری کرونا هم بدون شک در این مساله نقش داشت چون برای آنان یک تجربه مشترک ساخت چون انتخابهایش برای ابتلا و سختی بیماری از بین اقلیتهای نژادی نبود. خوشبختانه اعتراضات نشان میدهد که جنبشی فزاینده علیه نژادپرستی شکل گرفته است. تعداد آمریکاییهایی که تبعیض نژادی را یک مشکل بزرگ در کشورشان میدانند از 51 درصد در ژانویه به 76 درصد در حال حاضر رسیده است. یک نظرسنجی هم نشان میدهد که 52 درصد بریتانیاییها فکر میکنند جامعه بریتانیا تاحدودی یا تاحدود زیادی نژادپرست است که نتیجه آن افزایش قابل توجهی نسبت به نظرسنجی مشابهی در گذشته یافته است. در سال 2018 حدود 77 درصد از فرانسویها معتقد بودند که جامعه فرانسه نیاز به مقابله با نژادپرستی دارد درحالیکه این رقم در سال 2002 حدود 59 درصد بود. مطالعات موسسه پیو نشان میدهد که سال گذشته در اغلب کشورها، گروه اکثریت از تنوع نژادی استقبال کردهاند. در آمریکا این درک ایجاد شده که نیاز است تغییرات بزرگتری هم در دولت فدرال و هم در دولتهای محلی ایجاد شود. میانگین ثروت خالص خانوار برای آمریکاییهای آفریقاییتبار 18 هزار دلار یعنی یکدهم ثروت آمریکاییهای سفیدپوست است. این نسبت از سال 1990 تاکنون تغییر نکرده است. حالا کسبوکارها هم میدانند که بخشی از ماجرا هستند؛ آن هم نه فقط در آمریکا. جایی که بیشترین اختلاط بین افراد پیش میآید در محل کار است. با این حال تنها چهار شرکت در لیست 500 شرکت فورچون مدیرعامل سیاهپوست دارند. اکنون شرکتها نیز انگیزه تغییر دارند. مطالعات نشان میدهد که تنوع نژادی با حاشیه سود بالاتر نسبت مستقیم دارد که نتیجه آن رشد بیشتر است.
منبع: اکونومیست