چرا اختصاص بودجه مستقیم برای دانشگاهها مطلوب نیست؟
سیگنال اشتباه
برای مرور تجربه دیگر کشورها در نظام آموزش عالی، با توجه به تجربه و دانش شخصی بهتر است به کشوری بپردازم که همواره تعداد قابل توجهی از دانشگاههایش در صدر رتبهبندی بهترین دانشگاههای جهان قرار دارند. در نظام آموزشی ایالات متحده آمریکا دانشگاههای عمومی ایالتی، دانشگاههای خصوصی غیرانتفاعی و دانشگاههای خصوصی انتفاعی فعالیت میکنند. در واقع خبری از دانشگاه دولتی فدرال که وابسته به دولت مرکزی باشد نیست.
برای مرور تجربه دیگر کشورها در نظام آموزش عالی، با توجه به تجربه و دانش شخصی بهتر است به کشوری بپردازم که همواره تعداد قابل توجهی از دانشگاههایش در صدر رتبهبندی بهترین دانشگاههای جهان قرار دارند. در نظام آموزشی ایالات متحده آمریکا دانشگاههای عمومی ایالتی، دانشگاههای خصوصی غیرانتفاعی و دانشگاههای خصوصی انتفاعی فعالیت میکنند. در واقع خبری از دانشگاه دولتی فدرال که وابسته به دولت مرکزی باشد نیست. دانشگاههای عمومی ایالتی مانند دانشگاه مریلند که در آن تدریس میکنم یا دانشگاه ایلینوی که در آن درس خواندهام دانشگاههایی است که دانشجو برای تحصیل در آن باید شهریه پرداخت کند اما تمام هزینه دانشگاه از محل شهریه دانشجویان حاصل نمیشود و بخشی از هزینهها از طریق مالیاتی تامین میشود که مردم آن ایالت پرداخت میکنند. در مقابل دانشگاههای خصوصی وجود دارد که تمام هزینهشان از طریق شهریه دانشجویان تامین میشود. دانشگاههای خصوصی آمریکا که به عنوان دانشگاههای باکیفیت و مشهور شناخته میشوند، همگی غیرانتفاعی هستند. یعنی مالکان از قبل داشتن این دانشگاهها سودی نمیبرند. بخش کوچکی هم دانشگاههای خصوصی انتفاعی در نظام آموزشی آمریکا وجود دارد که معمولاً بسیار کوچک است و کیفیت بالایی ندارد. تعریف این دانشگاهها از دانشجوی هدف و عملکردشان کاملاً متفاوت است. تمام این دانشگاههایی که در نظام آموزشی آمریکا فعال هستند امکان دریافت کمک از طرف دولت را به شیوههای گوناگون دارند. مهمترین شیوه کمکهای مستقیم دولت به شخص دانشجوست که با در نظر گرفتن شرایط مختلف به فرد تعلق میگیرد. این کمکها معمولاً در قالب وام دانشجویی و تسهیلات است که برای تحصیل فرد در یک دانشگاه محلی تخصیص مییابد. به همین دلیل دانشگاههای خصوصی انتفاعی به دنبال افرادی از خانوادههای کمتر برخوردار میگردند که شرایط دریافت وام تحصیلی را دارند و آنها را ترغیب به دریافت کمک دولت و حضور در دانشگاه خودشان میکنند. گستره دانشگاههای انتفاعی بسیار کوچک است و میتوان آنها را به راحتی از این بررسی خارج کرد. عمده دانشگاههای آمریکا، عمومی ایالتی یا خصوصی غیرانتفاعی است که تفاوتشان در میزان شهریه پرداختی دانشجو است. برای دانشجویی که بخواهد به یک دانشگاه ایالتی مثلاً دانشگاه مریلند برود اگر ساکن ایالت مریلند باشد یا ساکن چند خیابان آنطرفتر در ایالت ویرجینیا باشد، شهریه پرداختی تفاوتی حدود دوبرابری دارد. چون این دانشگاه از پول مالیاتدهندگانی که ساکنان آن ایالت هستند بهره میبرد و در نتیجه قیمتگذاری متفاوتی برای دانشجویان اهل آن ایالت با دیگر ایالتها دارد. در دانشگاههای خصوصی تفاوتی میان دانشجویان نیست و همه باید شهریه یکسانی پرداخت کنند که البته این شهریه نسبت به شهریه دانشگاههای ایالتی بسیار بیشتر است.
نکته دیگری که گاهی از آن غفلت میکنیم این است که همه دانشگاههای موجود در نظام آموزشی آمریکا را نمیتوان به عنوان دانشگاههای باکیفیت و بسیار خوب در نظر گرفت. همه دانشگاههای آمریکا مانند هاروارد، امآیتی، استنفورد و شیکاگو و... نیستند که نخبهپرور باشند و از تمام نقاط دنیا برای ورود به آن متقاضی وجود داشته باشد. تعداد بسیار زیادی دانشگاه متوسط هم در آمریکا وجود دارد که اتفاقاً نقش بسیار بزرگی در تربیت نیروی کار دارند. شخصاً قبل از تدریس در دانشگاه مریلند در دانشگاه بلومزبرگ تدریس داشتم که کلاً در سطح تربیت دانشجوی لیسانس تعریف شده بود و فقط در دو رشته تا سطح فوقلیسانس آموزش میداد. هر امر توسعهای در این دانشگاه منوط به پاسخ دادن به این پرسش بود که این اقدام توسعهای، چه منفعتی برای مردم آن منطقه دارد. برای نمونه در ایالت پنسیلوانیا 14 دانشگاه با این مدل عملکرد وجود دارد که اصولاً برای آموزش مردم محلی با تامین هزینه از طریق مالیات و شهریه پایین تاسیس شده بود. چون هدف بالا بردن آموزش مردم منطقه بود. مسوولان این دانشگاهها معتقدند جامعه هدف آنها نه دانشجویان زرنگ و نخبه محلی که دانشجویان متوسط و کمتوانتر از نظر مالی هستند. در واقع در این دانشگاهها، دانشجویان از افرادی بدون مهارت یا کممهارت تبدیل به افرادی میشوند که از دانش عمومی بالاتری برخوردارند و مهارت نسبی خوبی دارند. افرادی هم نیستند که به دنبال تحصیلات تکمیلی باشند بلکه میخواهند با یادگیری مهارتهای اولیه و دریافت مدرک دانشگاهی وارد بازار کار شوند.
رابطه کیفیت آموزش و میزان شهریه
آیا دانشگاهی که برای آموزش شهریه دریافت میکند کیفیت آموزشی بهتری دارد؟ یا هرچه میزان شهریه بالاتر میرود کیفیت آموزش نیز بالاتر میرود؟ واقعیت این است که ارتباط قوی و منسجمی میان این دو مساله نمیتوان یافت. در کنار دانشگاههای مشهور خصوصی، دانشگاههای عمومی وجود دارند که در برخی رشتهها کیفیت بالاتری دارند و بالعکس. همچنین دانشگاههای خصوصی هستند که شهریه زیادی میگیرند اما کیفیتشان به اندازه دانشگاههای عمومی ایالتی نیست. در این نظام هر دانشگاهی که کیفیت بالاتری داشته باشد، با تقاضای بیشتری مواجه میشود. یعنی دانشجویان بیشتری حاضر میشوند با پرداخت شهریه بالاتر وارد این دانشگاهها شوند. در نتیجه دانشگاه درآمد بیشتری کسب میکند و میتواند کیفیت آموزش خود را بالاتر ببرد، استادان بهتری استخدام و امکانات بیشتری فراهم کند. اما این رابطه الزاماً وجود ندارد که هرقدر شهریه بیشتری پرداخت شود، کیفیت آموزش بالاتری هم دریافت میشود. به طور عمومی میتواند این ارتباط وجود داشته باشد که دانشگاهی که درآمد بالاتری دارد میتواند خدمات باکیفیتتری ارائه دهد اما این یک اصل نیست. دانشگاههای آمریکا هیچکدام رایگان نیست مگر اینکه دانشجو بتواند از تسهیلات دولتی و بورسیه بهرهمند شود. برخی دانشگاهها نیز خودشان برنامههایی دارند که دانشجویانی از اقلیتهای قومی، نژادی و مذهبی با دانشجویان کمتر برخوردار را بورسیه کنند. در نظام آموزشی آمریکا به طور کل دانشگاه مجانی نیست اما در مقابل حق انتخاب وجود دارد.
دولت و هزینه آموزش عالی
آیا لازم است دولت همچنان برای تامین آموزش عالی رایگان هزینه کند؟ و آیا توجیهی برای تداوم حضور دولت در نظام آموزش عالی وجود دارد؟ پاسخ منفی است. به طور خلاصه بهرهای که از هزینه کردن این مخارج هنگفت به دست میآید، توجیه اقتصادی ندارد. البته باید تبصرههای مختلف این گزاره را هم در نظر گرفت. در کشورهای در حال توسعه به ویژه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا ارتباط بین آموزش و بازار کار بسیار ضعیف است (در این مورد آقای دکترجواد صالحیاصفهانی مطالعات بسیار خوبی انجام دادهاند که برای مطالعه در دسترس است). اما متهم اصلی در شکلگیری این ارتباط ضعیف دولت است که آموزش مجانی ارائه کرده و سیاستهای اشتغال را هم بر مبنای مدرک قرار داده است، در نتیجه فرد تلاش میکند هر مدرکی که توانست، و هر چه بالاتر بهتر، از دانشگاه بگیرد و از مزایای آن بهره ببرد. این نظام آموزشی به مردم علامت اشتباه میدهد و مردم نیز تصمیم میگیرند که برای بهره بردن از این نظام، مدرک هر چه بالاتر بگیرند. روش سودمندتر این است که دولت در آموزش پیش از دانشگاه سرمایهگذاری کند چون بازگشت حاشیهای سرمایهگذاری خصوصی در این بخش کمتر از سرمایهگذاری دولتی است. یعنی بهرهای که یک فرد شخصاً از هزینه کردن در آموزش پیش از دانشگاه میبرد، چندان بالا نیست اما بهرهای که جامعه میبرد بالاست. در مقابل بهره آموزش عالی بیشتر خصوصی است تا عمومی. قطعاً جامعه هم از اینکه افراد دارای تحصیلات دانشگاهی باشند بهرهمند میشود اما این بهره برای شخص بیشتر است. در عالم نظر، سرمایهگذاری دولتی در آموزش قبل از دانشگاه منفعت عمومی بیشتری دارد. با توجه به این تئوریها نمیتوان حمایت زیادی از هزینه کردن زیاد دولت در دانشگاهها داشت. حالا اگر میبینیم که این اتفاق در کشور ما رایج است دلیل آن سیاسی است و به همین دلیل نیز برنامهریزیهای انجامشده باعث شکل نگرفتن رابطه قوی و منسجم میان بازار کار و دانشگاه شده است. بهبود بخشیدن رابطه ضعیف دانشگاه و بازار کار ممکن است به شرطی که دانشگاهها قدرت انتخاب داشته باشند که چه رشتههایی با چه دروسی ارائه دهند. دروس و رشتهها باید محلی و برمبنای نیاز مردم منطقه باشد. در این صورت دانشگاهها برای جذب دانشجوی بیشتر از رشتههایی استفاده میکنند که کاربردیتر باشد. برای نمونه در دانشگاههای شهری مانند مشهد که گردشگر زیارتی دارد بهتر است افرادی پرورش داده شوند که بتوانند در اقتصاد گردشگری زیارتی نقش ایفا کنند. این اتفاق میتواند باعث رقابت بیشتر میان دانشگاهها، اعم از دولتی و خصوصی شود که کیفیت و بهرهوری آموزش عالی را هم بالا ببرد.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که در ایران دانشگاه داریم اما فاقد نظام جامعی هستیم که تمام اطلاعات دانشگاهها را جمع کند و در انواع و اقسام رتبهبندیها به طور دقیق و شفاف ارائه دهد. همه ما میدانیم که دانشگاه شریف، دانشگاه بسیار خوبی است چون دانشجویان نخبه وارد آن میشوند و در مقابل استادان برتر هم برای تدریس وارد آن میشوند. اما این رتبهبندی ذهنی جامع و کامل نیست. ممکن است در یک رشته مشخص یک دانشگاه دیگر کیفیت بهتری داشته باشد. مجموعه بسیار بزرگی از اطلاعات در نظام آموزش عالی وجود دارد که باید نظامی برای استحصال و استخراج آن و تدوین گزارشهایی بر اساس دادههای آن ایجاد شود که به دانشجویان و مردم پیام بدهد که برای چه رشتهای کدام دانشگاه بهتر است. این بخش مکمل رقابت و مدیریت انتخاب دانشگاهها خواهد بود.
مساله آموزش عالی رایگان
در اروپا هنوز تا حدودی این مساله مطرح است که نظام آموزش عالی باید مجانی باشد یا خیر. در آمریکا حرکت نظام آموزش عالی به این سمت رفته است که هر کسی که میخواهد در سطح عالی درس بخواند باید هزینهاش را بپردازد. تجربه و علم بشر و نتایج تجربی حاصل از پرداخت یارانههای ریز و درشت به کالاها و خدمات مختلف، الزامی برای این نمیگذارد که هنوز بخواهیم به این مساله پاسخ دهیم که آموزش عالی باید مجانی باشد یا خیر. این اعتقاد کاملاً دور از علم اقتصاد و نشانه عدم آشنایی با تفاوتهای ماهوی آموزش عالی و آموزش ابتدایی است. آموزش ابتدایی، یعنی دوران قبل از دانشگاه، به مراتب اهمیت بالاتری از آموزش عالی دارد و حمایت از بهبود آموزش ابتدایی و سرمایهگذاری در آن متضمن بروز آثار فوقالعاده بهتری در جامعه خواهد بود.
از طرفی اگر قرار است دولت به دانشگاهها پول تزریق کند، که معتقدم بهتر است این کار را بکند، روشهای شناختهشده مناسبی برای آن وجود دارد. ابتدا اینکه یک مسابقه سراسری گذاشته شود، مانند کنکور، و افرادی که در آن رتبههای بالا کسب کنند از طرف دولت مورد حمایت مادی قرار بگیرند تا در هر دانشگاهی که خواستند تحصیل کنند. یعنی در این روش به جای پول دادن به دانشگاه به دانشجو پول میدهند. دانشجویان برتر از طرف دولت حمایت میشوند تا دغدغهای برای پرداخت هزینه دانشگاه نداشته باشند. در این صورت دانشگاهها برای اینکه بتوانند تعداد دانشجوی خوب بیشتری داشته باشند وارد رقابت شوند. دانشجوی خوب با خودش پول و کمک دولت میآورد از اینرو دانشگاهها به اجبار کیفیت خدمات آموزشی خود را ارتقا میدهند تا از طرف تعداد بیشتری از دانشجویان نخبه انتخاب شوند. از طرفی میتوان میان دانشگاهها برای جذب هزینههای دولت در امر تحقیقات نیز رقابت شفاف و جدی ایجاد کرد. هزینه کردن در تحقیق و مطالعه برای دولت، اگر به نتیجه برسد، صرفه دارد و سودمند است. دانشگاهها با شرایطی که در حال حاضر در دنیای آموزش عالی و تحقیق و مطالعه مشخص است برای گرفتن بودجه تحقیقاتی نامزد میشوند. در واقع دولت پرداخت پول به دانشگاه را به کیفیت تحقیقات منوط میکند. این روش بسیار بهتر از این است که مثلاً سازمان برنامه بر اساس تعداد دانشجویان به دانشگاهها بودجه اختصاص دهد یا اینکه بدتر از آن آمار سال گذشته را در نظر بگیرد و درصدی بر آن بیفزاید و به عنوان بودجه سال جدید اعلام کند. این روش بودجهریزی دانشگاهها را به سمتوسوی روابط سیاسی میکشاند، یعنی اگر رئیس یک دانشگاه رابطه بهتری با مسوولان ارشد دولت داشته باشد میتواند بودجه بیشتری بگیرد. قدرت انتخاب و رقابت میتواند به بهبود کیفیت دانشگاهها کمک کند. با این همه باید توجه داشته باشیم که کیفیت دانشگاهها کاملاً قابل رصد نیست و هیچ نظام آموزش عالی در دنیا بدون ایراد نیست. اما میتوان وضعیت دانشگاههای ایران را با تغییر روش تزریق پول، بهبود بخشید.