عیارسنجی یک احتمال
مرتضی ایمانیراد از مواجهه بازارها با آغاز مجدد مذاکرات هستهای میگوید
بازارهای دارایی در ایران طی سالهای اخیر الگوهای رفتاری مشابهی را از خود بروز دادهاند که از جمله مهمترین آنها تکرار افت ارزش ریال و در نتیجه قیمت داراییهاست. در مرتبه قبل که مذاکرات اتمی به توافق برجام منتهی شد نیز بازارها با کاهش انتظارات تورمی به استقبال این پیمان رفتند. به دنبال این استقبال برای چند سال بازارهایی نظیر سهام یا مسکن به رکود رفتند و نرخ دلار نیز تقریباً ثابت ماند.
این در حالی است که تاریخ هیچگاه به یک شکل تکرار نمیشود و ممکن است به شکلی دیگر برای اقتصاد ایران رقم بخورد. به همین دلیل در گفتوگو با مرتضی ایمانیراد، کارشناس اقتصادی، تلاش شده تا کم و کیف این احتمال مورد بررسی قرار گیرد.
♦♦♦
در سال 92 به اوج رسیدن قیمتها و همسویی تقریبی آن با کاهش ریسکهای انتظاری سبب شد تا رکودی تقریباً چهارساله بر بازار سهام حاکم شود، با توجه به اینکه کسری بودجه دولتها نسبت به آن زمان بیشتر شده فکر میکنید که در صورت خوشبین شدن جامعه به مذاکرات فعلی امکان تکرار چنین رکودی وجود دارد؟
اینکه آیا این امکان وجود دارد که رویدادهای هشت سال پیش مجدد تکرار شوند یا خیر، نیازمند بررسی چند مورد است. در ابتدا باید به خاطر داشته باشیم که برای این احتمال که یک رویداد با تقریب بالایی مجدداً اتفاق بیفتد نیاز است تا اقتصاد یک کشور یا محدوده دارای ثبات باشد. حتی اگر این ثبات در حد مناسبی نیز وجود داشته باشد به این معنا نیست که تکرار یک رویداد به همان شکل نخست حتمی خواهد بود. حال باید به این نکته توجه کرد که ما در شرایط خاصی قرار داریم به این معنا که هم اقتصاد جهان در حال تجربه تحولات تازهای است و هم اقتصاد ایران با چالشهای سیاسی و مسائل اقتصادی روبهرو شده؛ این تکرارپذیری تحقق نخواهد یافت. بنابراین حتی اگر کلیتر نیز نگاه کنیم امکان تکرار رویدادهای آن سال به سبب انجام مذاکرات اتمی بسیار ضعیف است. بنابراین شرایط فعلی با شرایط هشت سال پیش بسیار فرق دارد. اما سوال مهمی که در اینجا پیش میآید این است که بنابر شرایط موجود چه تغییراتی رخ خواهد داد؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال نیازمند آن هستیم که به عقب برگردیم و تحولاتی را که طی این مدت هشتساله رخ داده بررسی کنیم. بنابراین ابتدا چند مساله را به شکل مختصر بیان میکنم و پس از آن به نتیجهگیری خواهم پرداخت.
نخست اینکه باید بدانیم در طول سالهای گذشته تحولات شگرفی در صحنه اقتصاد جهانی روی داده و این تحولات وضعیت را بسیار پیچیده و حتی پیشبینیناپذیر کرده است. شیوع بیماری کرونا در طول سالهای اخیر سبب شده تا بسیاری از دولتها برای برونرفت از شرایط رکود پیشآمده حجم بالایی از نقدینگی را در اقتصادهای خود تزریق کنند. نیاز به حل مشکلات بهوجودآمده به دلیل شیوع بیماری کرونا و آسیبهای اقتصادی آن موجب شده تا انتشار حجم بالای نقدینگی که از زمان جنگ جهانی نیز بیشتر است به اقتصاد کشورهای صنعتیشده تحمیل شود و این مساله جدیدی است که هیچ مشابهتی حتی با شرایط موجود در هشت سال قبل ندارد.
به عنوان مثال تورم بالایی که اکنون در جهان به وجود آمده طی دهههای گذشته بیسابقه است. هماکنون این انتظار وجود دارد که این تورم ادامهدار باشد. مضاف بر آنکه محدودیتهای جدی که در بحث زنجیره تولید ایجاد شده امکان بروز تورمهای بالاتر را نیز تقویت میکند.
چنین امری سبب میشود تا انتظار افزایش نرخ بهره در بیشتر اقتصادهای جهان اعم از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه تقویت شود. در صورت بروز این مساله شرایطی رخ میدهد که برونرفت از آن را در اولویت قرار خواهد دارد. کشورها ناگزیر خواهند بود در شرایط کنونی برای کنترل تورم دست به افزایش نرخ بهره بزنند. پیشبینی میشود که این امر نوسانهای زیادی را در صحنه اقتصاد جهان به وجود بیاورد و این مساله بر روی اقتصاد ایران نیز اثر میگذارد چرا که نوسانهای بیرونی در هر صورت در کشور ما هم بازتاب خواهند داشت.
نکته دیگری که وجود دارد این است که اقتصاد ایران نیز مانند سایر کشورهای جهان همچنان درگیر بیماری کروناست. همین امر سبب شده تا زنجیره تامین در کشور ما نیز مانند گذشته نباشد و مشکلاتی را تجربه کند. از سوی دیگر خروج قابل توجه متخصصان در این هشت سال به میزان چشمگیری افزایش پیدا کرد و به موازات آن شاهد رشد فزاینده خروج سرمایه نیز بودهایم. تمامی اینها موجب شده تا اقتصاد ایران برای نخستینبار پس از انقلاب شاهد پدیدههای نقدینگی لجامگسیخته باشد. در شرایط کنونی نقدینگی بهطور مستمر بالای ۴۰ درصد قرار گرفته، این بالا رفتن حجم نقدینگی چیزی نیست که به انتخاب دولت و بانک مرکزی قابل کنترل باشد. چرا که ناشی از بزرگتر شدن چالشهای اقتصادی ایران است. این چالشها به راحتی قابل کنترل نیستند و در بررسی آنها باید به خاطر داشته باشیم نمیتوان گفت که آیا دولت میخواهد یا نمیخواهد اینها را حل کند بلکه اساساً حل چنین چالشهایی در توان دولتها نیست.
اما یک نکته دیگر نیز وجود دارد که وضعیت کنونی را نسبت به هشت سال قبل کاملاً متفاوت میکند. شیوع کرونا و عملکرد ضعیفی که کشور ما نسبت به سایر کشورها در زمینه مقابله با این بیماری داشته موجب شده تا تقاضاهای بسیاری در اقتصاد به تعویق بیفتد. برای مثال بسیاری از سرمایهگذاریهایی که قرار بود انجام بشود انجام نشدهاند. در کنار اینها مالیاتها و ساختارهایی را که باید ایجاد میشد هم باید در نظر گرفت. زنجیره تامین که باید شکل میگرفت نیز به تعویق افتاده است. مضاف بر آنکه نیاز به ارز به شکل بیسابقهای در ایران افزایش یافته است. از اینرو گشایشهای ارزی که در صورت مذاکره با آمریکا میتواند اتفاق بیفتد ممکن است عکس آن چیزی باشد که در هشت سال پیش اتفاق افتاد. در چنین شرایطی احتمالاً تورم نهتنها کم نمیشود بلکه افزایش خواهد یافت و در نهایت شاهد بیشتر شدن قیمت ارز نیز خواهیم بود. جمعبندی من این است که تکرارپذیری اتفاق نخواهد افتاد و بعد از مذاکره در شرایط سختتری خواهیم بود. چرا که با گشایش احتمالی و افزایش نسبی عرضه ارز در مقابل با تقاضای بیشتر برای ارز مواجه خواهیم بود. اینها شکل و شمایل اقتصاد ایران را با آنچه در سالهای قبل روی داد کاملاً متفاوت خواهد کرد.
مذاکرات هستهای از طریق چه کانالهایی میتواند بر بازارها اثر بگذارد؟
پاسخ به این سوال نیازمند توجه داشتن به سه نکته است. نخست اینکه ما نمیدانیم چه خواهد شد و خروجی مذاکرات چیست؟ آیا به شرایط بعد از برجام برمیگردیم؟ در حال حاضر ما پاسخ این سوالات را به دلیل مبهم بودن شرایط نمیدانیم. اما نکته دوم که اهمیت بسیاری دارد این است که در چه فاصله زمانی مذاکرات انجام شود. هر چه این فاصله طولانیتر شود و کل مذاکرات در یک شرایط نامعین ادامه پیدا کند، نحوه اثرگذاری مذاکرات بر روی بازارهای مختلف تغییر میکند. پیشبینی میشود که این مذاکرات با سرعت پیش نرود. همانطور که میدانیم هم از سوی ایران و هم از سوی آمریکا مسائل بسیاری وجود دارد که حصول یک توافق را احتمالاً طولانی و زمانبر خواهد کرد. نکته سوم نیز این است که فرض کنیم نتیجه مذاکرات برگشت آمریکا به برجام و حصول یک توافق پایدار باشد. در چنین شرایطی باید ببینیم که رویکرد ایران در مساله FATF چه خواهد بود. در حال حاضر ایران در لیست سیاه این نهاد بینالمللی قرار دارد و باید دید که در صورت رسیدن به توافق ایران میتواند به لیست خاکستری منتقل شود یا خیر. به نظر من این سه عامل بهخصوص عامل آخر سبب میشوند پاسخ دادن به این سوال کار آسانی نباشد.
با این حال من فکر میکنم چندین کانال هستند که بر این عامل اثر میگذارند. نخستین کانال افزایش صادرات نفت است که سبب افزایش درآمدهای ارزی کشور و بیشتر شدن عرضه ارز میشود. فکر میکنم این مساله از میزان فشار تقاضا در اقتصاد بکاهد. این مساله همچنین میتواند سبب آرامش نسبی بازارها شود. در کنار این فکر میکنم صادرات غیرنفتی حتی بتواند از صادرات نفتی کشور پیشی بگیرد. چنین امری میتواند در صورت حل شدن مساله FATF چرخشی قابل ملاحظه در اقتصاد ایران به وجود بیاورد و از این طریق نیز عرضه ارز بیشتر شود. اما نکته سوم که باید مورد توجه قرار بگیرد، انتقال منابع ارزی است. در حال حاضر منابعی وجود دارد که انتقال آنها میتواند گشایش جدی در این زمینه ایجاد کند. همچنین بحث بازتر شدن فضا میتواند به توسعه و رشد بازار سهام منتهی شود. این مساله در صورت کاهش ریسکهای سیستماتیک که مهمترین آنها بحث تحریمهاست محقق خواهد شد. در نهایت امکان افزایش معاملات مسکن و رونق این بازار ممکن خواهد بود، چرا که ثبات نسبی اقتصاد میتواند به بهبود وضعیت در بازار یادشده منتهی شود. بهطور تاریخی نیز این امر مسبوق به سابقه است. تمامی اینها میتواند اقتصاد کشور را تحت تاثیر قرار دهد، با وجود این چیزی که در نهایت باید به آن توجه شود این است که سیاستگذاران اقتصادی در مواجهه با تغییرات ایجادشده، چه خواهند کرد. از اینرو صرف اینکه مذاکرات هستهای در دفعه قبل موجب به بهبود در تخصیص منابع و افزایش ثبات شده، سادهانگاری در قضیه است و به نظر من مسائل به این سادگی نیست.
آیا سابقه دیپلماتیک مذاکرهکنندگان میتواند از لحاظ روانی بر عملکرد مردم در بازارهای دارایی موثر باشد؟ این مساله چه تاثیری بر انتظارات عمومی و خود مذاکرات دارد؟
حسن شهرت مذاکرهکنندگان میتواند تا حد قابل توجهی بر روند مذاکرات و نتیجه آن اثر بگذارد. در صورتی که یک تیم کارکشته و دارای پیشینه مناسب به این کار گماشته شود حاصل مذاکرات میتواند بسیار متفاوت و شرایط عکس آن باشد. طبیعتاً در این شرایط مردم نیز موارد یادشده را در مورد افراد مذاکرهکننده بهطور نسبی دنبال میکنند و از آنجا که آنها دید بازتر و تصمیمگیری بهتری نسبت به دولتها دارند حسن شهرت مذاکرهکنندگان را در تصمیمگیریهای خود حتماً لحاظ خواهند کرد.
در حال حاضر با شناختی که از اعضای کابینه و افراد دخیل در مدیریت سیاسی کشور داریم میتوان اینطور گفت که به نظر نمیرسد احتمال انتخاب تیمی قدرتمند برای مذاکره چندان زیاد باشد. در اینجا باید به این مساله نیز توجه داشت که بهرغم مزیت نبودن تحصیل در خارج از کشور این واقعیت وجود دارد که افرادی که در خارج از ایران تحصیل کردهاند به سبب آشنایی بیشتر با فرهنگ و آداب سیاستورزی در کشورهای هدف احتمالاً توانایی بیشتری در جلب نظر و پیش بردن اهداف مذاکره طرفهای خارجی دارند. چرا که آنها به جز فرهنگ طرف مقابل کاستیها و بدفهمیهای آنها نسبت به رویکرد و شرایط ایران را میدانند.
این نکته بسیار مهم است که مذاکرهکنندگان دیدگاه طرف مقابل را نسبت به آنچه در ایران میگذرد بدانند. فهم فرهنگ و آنچه در ایران میگذرد برای طرف غربی سخت است و آنها شناخت درستی از ایران ندارند. از سوی دیگر دسترسی به قوانین بینالمللی، تسلط بر قوانین و همچنین توانایی چانهزنی از مولفههای بسیار مهم در مذاکرات است. از اینرو چهرههای انتخابشده باید ویژگیهای متناسب را داشته باشند، در غیر این صورت انتظارات نسبت به خروجی گفتوگوها تضعیف خواهد شد.
فکر میکنید که در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات احیای برجام مشکلات اقتصاد ایران حل میشود؟ اساس توافق احتمالی به چه شکلی باید باشد تا بتواند از بار مشکلات اقتصاد ایران کم کند؟
در اثر به نتیجه رسیدن مذاکرات با این فرض که دستاوردهای قابل ملاحظهای داشته باشد میتوان شاهد بهبود وضعیت و گشایش برای اقتصاد ایران بود. منظور از دستاورد این است که کشور به شرایط زمان برجام برگردد و تمامی تحریمها برداشته شود. همچنین ارتباط ایران با FATF بهتر شود.
چنین گشایشی از طریق بهبود شرایط برای افزایش درآمد ارزی، صادرات، افزایش ارتباط با نظام مالی بینالمللی، کاهش تورم و تقویت باور عمومی در جهت کاهش قیمتها که سبب افزایش فروش داراییها میشود رخ میدهد.
مثلاً میتواند تا حدودی به تقویت بازار سهام در بلندمدت منجر شود، هر چند کاهش قیمت دلار برای بازار یادشده چندان مناسب نیست. در بازار مسکن نیز ثبات ایجادشده میتواند به بهبود معاملات و افزایش تعداد آنها بینجامد. در مجموع تقویت فضای خوشبینی میتواند شرایط اقتصاد را بهبود ببخشد. در دوره آقای روحانی این مساله باعث شد نرخ ارز برای چند سال ثبات داشته باشد. من فکر نمیکنم که این مسائل به شکل دوره قبل سپری شود. برای مثال میتوان گفت که احتمالاً دوره خوشبینی کوتاه باشد. به نظر من این رویه میتواند اینگونه پیش برود که کاهش قیمتها برای مدت کوتاهی نظیر شش ماه ادامه یابد و پس از آن با ایجاد یک کف قیمتی، نیروهای موجود در اقتصاد ایران بتوانند آن را افزایش دهند. بنابراین در بلندمدت فکر میکنم که مشکل اصلی اقتصاد کشور ناشی از تحریمها نیست. ایران مسائل درونی بسیاری در زمینه اقتصاد دارد که باید آنها را حل کند. شرایط اقتصادی کشور شبیه خانوادهای شده که به مردم بدهکار است و مدام برای پر کردن بدهیهای خود فرض میگیرد. ما نیازمند ریشهیابی مشکلات هستیم. اگر واقعاً تمامی مشکلات ناشی از تحریمها هست باید مشخص کنیم که چرا قبل از تحریمها نیز چنین مشکلاتی داشتیم؟ چرا در زمان تحریمها در برخی موارد شاهد بهبود وضعیت برخی از بخشهای اقتصاد بودیم؟ من فکر میکنم که اگرچه تحریمها آثار قابل توجهی بر اقتصاد گذاشتهاند اما هیچگاه مهمترین عامل تعیینکننده نبودهاند. به همین دلیل من فکر میکنم منحنی قیمتها شکل U به خود بگیرد چراکه باید گفت این قیمتها درازمدت نخواهد بود و در نهایت به موج افزایش بازخواهد گشت. و من از وقتی به هشت سال گذشته چالشها کمبودهای قابل توجهی داریم. این مسائل هستند که در نهایت اقتصاد ایران را هدایت خواهند کرد، نه تصمیمسازان و دولتمردان. در شرایط کنونی چالشهایی که در اثر اشتباهات گذشته به وجود آمدهاند روی هم انباشته شده و به مانع رشد اقتصاد بدل شدهاند. بنابراین نیازمند یک بازبینی اساسی در داخل هستیم. پارادایم حاکمیت در مواجهه با اقتصاد و روابط بینالملل باید تغییر کند. درصورتیکه این اتفاق روی ندهد حتی اگر تمامی تحریمها برداشته شود باز هم این اقتصاد راه به جایی نخواهد برد. بنابراین فکر میکنم باید این سوال را مطرح کنید که چرا بهطور میانگین در تمامی دولتهای بعد از انقلاب ۲۵ درصد رشد نقدینگی داشتهایم؟ رشد نقدینگی الان به بیش از ۴۰ درصد رسیده و کاهش آن کار سادهای نیست چرا که به یک مساله ساختاری در اقتصاد بدل شده که برگرداندن آن به سطوح پایینتر کار آسانی نیست. چه اتفاقی دارد در نظام حاکمیتی کشور میافتد که تا این حد به افزایش حجم پول وابسته است؟ جواب چنین سوالهایی را باید در داخل جستوجو کرد و نباید فکر کرد که رویدادهای رخداده داخل اقتصاد کشور تماماً ناشی از اعمال تحریمهاست.