مصادیق دستکاری
تبعات دستکاری قیمتها در بورس چیست؟
در اظهارات چند روز اخیر برخی از مسوولان و بعضی از فعالان بورسی ظن دستکاری قیمت در اصلاح اخیر بازار میرود و انگشت اتهام افت قیمتها به سوی برخی از نهادهای حقوقی یا حقیقیها نشانه میرود که در اوج بازار فروشنده سهام بودهاند. همزمانی این افت بازار با عرضه صندوق ETF پالایشیها این شک را ایجاد کرده است که جناح مقابل دولت برای متوقف کردن برنامههای دولت و عدم واگذاری کنترل دولت بر نمادهای پالایشی اقدام به این کار کردهاند. برای اینکه قضاوتی درست در رابطه با این موضوع داشته باشیم باید ابتدا دلیل اصلاح بازار را بررسی کنیم و سپس مصادیق دستکاری قیمت ادعاشده از سوی برخی از مسوولان را بر آن منطبق سازیم. از این جهت از جمله دلایل افت بازار در شهریور را میتوان موارد زیر دانست:
آزمون و خطا در سیاستگذاری کلان
در شرایطی که در حرکت اخیر بازار دعوت دولت از مردم نقش پررنگی داشت برخی از اعضای کابینه دولت همراستا با سیاستهای دولت نبودند و نقطه اوج این موضوع اختلاف وزیر نفت با وزیر اقتصاد بر سر موضوع صندوق پالایشی بود. دلیل اهمیت این موضوع از آنسو است که دولت با دعوت مردم به بورس این تلقی را در ذهن نوسهامداران ایجاد کرد که ریسک بورس توسط دولت پوشش یافته است و دولت امکان زیان در بازار را محدود کرده است. بهرغم اشتباه بودن این موضوع از ابتدا، عملاً برداشت فعالان جدید بازار از تصمیمات دولت برای بازار جهتدهی آینده بازار را موجب میشد و زمانی که با تناقضات سیاستگذاری این برداشت عمومی ایجاد شد که دولت بورس را یک گزینه بلندمدت نمیداند، دیوار اعتماد سهامداران فروریخت و فشار فروش در بورس افزایش یافت.
رونمایی از بسته گشایش اقتصادی
بسته گشایش اقتصادی که توسط دولت با تبلیغات فراوان و ابهام زیاد توسط رئیسجمهور و تیم دولت اعلام شد، فروش نفت به صورت پیشفروش بود که اوراقی با درآمد مبتنی بر قیمت نفت (ارزی) ایجاد میکرد. گرچه این اوراق از همین ابتدای راه طرحی شکستخورده به نظر میرسد (چون حداقل شرط مورد نیاز برای این کار سرمایه اجتماعی برای دولت است) ولی اهمیت آن از این جهت است که این اوراق نرخی را مبتنی بر ارز در اقتصاد ایجاد میکند که احتمال بالاتر رفتن نرخ بهره برای سایر اوراق را نیز افزایش میدهد، این بالاتر رفتن نرخ بهره رقیب جدیای برای فضای بازار سرمایه خواهد بود. از طرف دیگر این پالس را نیز به همراه خواهد داشت که دیگر بازار سرمایه نقش جدی در تامین مالی دولت ندارد و مطابق آنچه در بند یک گفته شد اعتماد عمومی به بازار را خدشهدار خواهد کرد.
در سود بودن سهامداران
با توجه به اینکه روند رشد بازار در سالهای 98 و 99 به صورت مداوم بود اکثریت (با وزن سرمایهای) سهامداران (حتی سهامداران حقیقی) بازدهیهای چند صددرصدی را کسب کردهاند و این امر باعث میشود که فروشندهها در قیمتهای مختلف همچنان انگیزه فروش بالایی داشته باشند و هر جمع شدن صف فروش را فرصتی برای خروج از سهم بپندارند.
وجود دامنه نوسان
یکی از ویژگیهای ذاتی انسان تابعیت از جمع است و سوگیریهای متعددی در حوزه مالی رفتاری منجر به این واکنش جمعی یا حرکت تودهای میشوند. آنچه در بورس ایران این حرکت تودهای را دامن میزند وجود دامنه نوسان برای سهام شرکتهای بازار است که با تجمع صفها فروشندگان بالقوهای را که هنوز خارج از صف هستند، دعوت میکند به صف بپیوندند و این صف از نمادی به نماد دیگر سرایت میکند. همچنین با توجه به اینکه صندوقهای سرمایهگذاری به دنبال ابطال واحدهای سرمایهگذاری خود به فکر نقد کردن منابع هستند در سهمهایی که صف فروش آنها کمتر است یا توسط حمایتکنندگان بازار، حمایت میشوند اقدام به قرار دادن اردر فروش میکنند و عملاً این اتهام به آنها وارد میشود که اقدام به مقابله با حمایتکنندگان بازار میکنند.
هیجان در بازار
دعوت از اشخاص در بازار به صورت معاملات مستقیم هم مزید بر علت افزایش هیجان بوده است. نوسهامداران لزوماً رفتاری تحلیلی ندارند چه در خرید و چه در فروش پرهیجان عمل میکنند چراکه مبنای تصمیمگیری آنها لزوماً رفتار تحلیلی نیست و بخش رفتار معاملاتی آنها بر اساس اخبار، سیگنالها و مواردی است که در فضای مجازی میبینند.
پنج موردی که در بالا ذکر شد ایجادکننده اصلی افت حرکتی بازار است و این امر باعث شده است که حمایتهای حقوقیها یا هر منابع دیگری در بازار که تزریق شود پاسخگوی صفهای فروش فعلی نباشد. آنچه در حال حاضر شائبه دستکاری قیمتی را ایجاد میکند دو چیز است؛ اولین آن است که برخی از حقوقیها در انتهای حرکت صعودی بازار دست به فروشهای سنگین در برخی از نمادها زدند که این موضوع به کام برخی از سهامداران خرد یا مسوولان بازار خوش نیامده است ولی این رفتار یک رفتار طبیعی از سوی یک مدیر سرمایهگذاری است که با خود تصمیم بگیرد در صورتی که یک سهم بالای ارزش ذاتی معامله میشود آن را به فروش برساند. چراکه این مدیران سرمایهگذاری که عموماً زیرمجموعههای نهادهای عمومی و بازنشستگی هستند نسبت به سرمایه مدیریتشده خود باید پاسخگو باشند و ارزیابی عملکرد آنها مبنی بر حمایت از بازار نیست، بلکه مبنی بر میزان سودآوری سبد تحت مدیریت آنها در پایان سال است. همچنین گذر زمان نشان داد که تصمیم آنها برای فروش برخی از سهمها و خروج از آنها کار درستی بوده است که با خرید در قیمتهای پایینتر پس از اصلاح میتواند تکمیل شود. به نظر میرسد این اعتراضات به ویژه از سوی سهامداران خرد ناشی از حمایت کلامی دولت از بورس و دعوت عمومی رئیسجمهور از مردم در بورس باشد که عملاً این سیگنال را به آنها داد که نهادهای دولتی هیچ فروشی در بورس ندارند و ریسک افت قیمتها با حمایتهای دولت پوشش داده شده است و حالا چون این تصور نادرست خدشهدار شده است اعتراضات شدت یافته. مورد دومی که شائبه ایجاد میکند که در قیمت سهام شرکتها دستکاری میشود نحوه اردرچینی یا مچ شدن معاملات است. در این زمینه نیز شواهد و قراین مستدل اندکی ارائه شده است و در برخی از نمادهای کمحجم شاید ظن این دستکاری برود که با اهداف مختلفی از جمله سفتهبازی بر روی قیمت سهام یا تلاش برای جمع کردن سهام در قیمتهای پایینتر صورت میگیرد. با توجه به اینکه هم ارزش بازار رشد داشته و هم حجم معاملات روزانه بالای 20 هزار میلیارد تومان رسیده است از اینرو دستکاری قیمت در چنین شرایطی در تمامی سهام شرکتها امری محتمل به نظر نمیرسد و بیشتر ناشی از انتظارات نادرست سهامداران است.
در یک جمعبندی کلی وضعیت بنیادی و ارزندگی بازار در شرایط مناسبی است و رشد نرخ ارز و عبور دلار نیما (در زمان نگارش این یادداشت) از قیمت 21 هزار تومان همگی پالسهایی است که نشان از جذابیت سهام شرکتهای بورسی در نگاه بلندمدت (با دید شرکت در مجامع سال 99) دارد و در صورتی که بازار نیز حمایت دستوری نشود به علت ارزندگی نمادها به مرور فشار فروش کاسته خواهد شد. موضوعی که در بازگشت قیمتها باید مدنظر نهاد ناظر باشد این است که حمایت حقیقی از بازار زمانی است که دامنه نوسان برداشته شود، سهام شناور بازار افزایش یابد، ابزارهایی مثل اختیار معاملات و به ویژه اختیار فروش تعمیق شود و در این شرایط است که میتوان گفت بازار حمایت شده و توسعه یافته است.