آزار جنسی زنان را بیکار میکند
بررسی وضعیت محیطهای کاری بر وقوع خشونت علیه زنان و کاهش میزان مشارکت اقتصادی آنها در گفتوگو با مریم زارعیان
زنان قربانیان آزارهای جنسی در محیط کارند. آنها در جامعهای با فرصتهای شغلی نابرابر، وارد بازار کار میشوند، 25 درصد کمتر از مردان دستمزد میگیرند، جایگاه شغلیشان معمولاً نسبت به مردان پایینتر است و در کنار همه اینها در معرض انواع خشونتها و آزارهای جنسی قرار میگیرند. با اینکه آمار دقیق و رسمی از میزان وقوع آزارهای جنسی در محیط کار در دست نیست اما برخی پژوهشها نشان میدهد که 40 درصد از آزارهای جنسی در این محیطها رخ میدهد که به گفته بسیاری از پژوهشگران، نوع آزارهای رخداده در فضای کار با سایر مکانها تفاوت قابل توجهی دارد. چراکه قربانی و آزارگر در ارتباط دائمی با یکدیگر قرار دارند و مسائل مالی تعیینکننده نوع واکنشها به ماجراست. در محیط کار، کارفرما یا فرد مورد حمایت و معتمد او میتواند تبدیل به آزارگر شود و با سوءاستفاده از وضعیت شغلی، نرخ بیکاری و فرصتهای اشتغال نابرابر در جامعه، زنان را در جایگاه ضعیفتری قرار دهد. نتایج چندین مطالعه و مقاله در این زمینه نشان میدهد که فقدان تعادل قدرت میان آزارگر و قربانی، نگرش مردسالار جامعه به زنان، نبود نظارت بر بخش خصوصی و سکوت قربانی به دلیل ترس از بیکاری، منجر به بروز این رفتارها میشود. اغلب قربانیان زنان 20 تا 50سالهای هستند که نیاز به اشتغال و کسب درآمد دارند و در رقابت نابرابر با مردان توانستهاند وارد بازار کار شوند. آزارهای کلامی و غیرکلامی که در زیرمجموعه آن آزارهای فیزیکی قرار میگیرد، شرایط کار را برای زنان سخت میکند و در نهایت قربانی یا با سکوت تن به آزار میدهد و فشار مضاعف روانی و اجتماعی را تحمل میکند یا فرار را بر قرار ترجیح میدهد. در این شرایط به گفته مریم زارعیان که جامعهشناس است، آسیب اقتصادی به زنان وارد میشود. آنها فقیرتر میشوند و سطح رفاه خود و خانواده تحت پوششان پایینتر میرود. او در گفتوگو با تجارت فردا به ابعاد اقتصادی آزارهای جنسی در محیط کار میپردازد و میگوید که بخش قابل توجهی از این رفتارها به دلیل نوع نگاه جامعه به اشتغال زنان است. هرچند که به اعتقاد او زنان با تحصیلات بالاتر و جایگاه شغلی بهتر و نزدیکتر به مردان، در معرض آزارهای کمتری قرار میگیرند.
♦♦♦
در مورد میزان وقوع آزارهای جنسی در محیط کار اطلاعات دقیقی وجود ندارد اما آنچه پژوهشها نشان میدهند این است که محیط کار، یکی از مکانهای شایعی است که آزارهای جنسی علیه زنان در آن رخ میدهد. مرکز آمار ایران دو سال پیش درباره نرخ مشارکت اقتصادی زنان اعلام کرده بود که تنها چهار میلیون از زنان ایرانی شاغلاند. بر اساس اعلام این مرکز، نرخ بیکاری زنان در تابستان 97، 8 /19 درصد و نرخ بیکاری مردان 3 /10 درصد بود که نشان میدهد زنان در بازار کار همچنان از مردان بیکارترند. حالا در فضایی با این میزان نرخ اشتغال و بیکاری، شرایط نهچندان امنی برای زنان ایجاد شده است. به اعتقاد شما وقوع آزارهای جنسی که این روزها بسیار درباره آن صحبت میشود چقدر بر میزان اشتغال زنان تاثیرگذار است؟
شاید بهتر باشد در ابتدا درباره آزار جنسی توضیح داده شود. امروزه جمعیت زنان شاغل کشور، در بخش عمومی و خصوصی روند رو به افزایشی پیدا کرده و یکی از مسائلی که بهطور جدی در این زمینه مطرح میشود موضوع امنیت در محل کار است. زمانی که امنیت در محل کار مخدوش شود میتواند مشکلات جدی برای اشتغال زنان ایجاد کند. برخی تصور میکنند آزار جنسی صرفاً تعرض فیزیکی است، در حالی که اینطور نیست و طیف وسیعی از رفتارها را شامل میشود که تجاوز فیزیکی در سر طیف قرار میگیرد. بنابراین هر نوع ارتباط و رفتاری که مضمون جنسی داشته باشد، بدون رضایت زنان بر آنها تحمیل شود و آنها را در وضعیت تحقیر و ترس قرار دهد و کرامتشان را زیر پا بگذارد، به عنوان آزار جنسی شناخته میشود. چشمچرانی، بیان کردن حرفهای جنسی و آزارهای کلامی در طیف آزارهای جنسی قرار میگیرند. در حالی که بسیاری تصور میکنند آزار تنها فیزیکی است. حتی پرسیدن درباره جزئیات زندگی افراد و دادن پیشنهاد برای ارتباط در خارج از محل کار هم در این گروه قرار میگیرد. زنان باید بدانند که هر رفتاری که ناخوشایندشان است و برایشان این تعبیر را دارد که در حال آزار دیدن هستند، باید نسبت به آن واکنش نشان دهند.
درست است اما همینجا یک نکته وجود دارد و آن هم ترس از بیکاری و از دست دادن شغل است. یعنی زمانی که فرد اعتراض میکند به احتمال خیلی زیاد ممکن است کارش را از دست بدهد. همه اینها در شرایطی است که در چنین وضعیتی اگر او را مقصر ندانند، از او حمایتی هم نمیشود.
بله، ترس از از دست دادن شغل، ترس از بیآبرویی و انگشتنما شدن و برخوردار نبودن از حمایتهای خانواده و کارفرما از دلایل سکوت در برابر آزارها در محیطهای کاری است. زنان آزاردیده ترجیح میدهند سکوت کنند، چون نگران موقعیت شغلی خود هستند. ممکن است به شغلشان نیاز داشته باشند، مثلاً سرپرست خانواده یا از نظر اقتصادی مستقل باشند. البته نکتهای که وجود دارد این است که گاهی آزارهای جنسی از جایی شروع میشود که میان آزارگر و قربانی رابطه بدهبستان ایجاد شده. یعنی کارفرما فرد را ارتقای شغلی میدهد یا حقوقش را افزایش میدهد و زن کارمند در مقابل از جذابیتهای خود استفاده میکند. در اینجا زن ناآگاهانه خود را در دایره آزار قرار داده است. متاسفانه در محیطهای کاری نگاه جنسی نسبت به زنان وجود دارد و در این میان زنان به دلیل ناآگاهی از قوانین و ترس از سرزنش، سکوت میکنند و در اینجاست که بیقدرتی زنان به نمایش گذاشته میشود. از آن طرف مردان آزارگر که معمولاً در جایگاه بالاتر شغلی قرار دارند، زنان را در موقعیت ضعف نگه میدارند و به این شکل آنها را در کنترل خود قرار میدهند.
بنابراین بیکاری و کاهش مشارکت اقتصادی به دلیل نگاههای جنسیتی در انتظارشان است؟
بله؛ بیکاری و کاهش مشارکت اقتصادی زنان نتیجه غیرمستقیم این وضعیت است. زمانی که زنان با وجود توانمندیهایشان، به دلیل موقعیتی که در محل کار برایشان ایجاد شده ترک کار میکنند، اولین سطح از اختلال در اشتغال آنها ایجاد میشود. بررسیها نشان میدهد آزارهای جنسی در بخش خصوصی، بیشتر از بخش دولتی است. دلیل آن هم ویژگیها و شرایط حاکم بر این بخش است. نظارتها بر بخش خصوصی کمتر است، میزان مراجعهکننده نسبتاً بالا نیست، ساعتهای کاری محدودیت زیادی ندارند، افراد برای آغاز فعالیت، گزینش نمیشوند و قوانین سفت و سختی بر آنها حاکم نیست و در کنار همه اینها افراد امنیت شغلی بالایی ندارند. در میان عموم هم نگاه چندان خوشایندی به محیط کار بخش خصوصی وجود ندارد و همین مساله باعث میشود تا کجرفتاری در این بخش بیشتر از بخش دولتی دیده شود. نبود امنیت شغلی سبب میشود تا زنان در بخش خصوصی، در برابر درخواست مردان شاغل آسیبپذیرتر باشند و با دستمزد پایینتر و ساعتهای کاری طولانی و... شرایط کاری را بپذیرند. همین موضوع باعث میشود مردان از این فرصت پیشآمده سوءاستفاده کنند. به عبارت دیگر، زنان در بخش خصوصی آسیبپذیرتر از بخش دولتیاند. هرچند که بررسیها نشان میدهد زنان با تحصیلات و جایگاه شغلی بالاتر کمتر مورد آزار قرار میگیرند.
آیا ارتباطی بین آزار جنسی زنان در محل کار و رشد اقتصادی در یک جامعه وجود دارد؟ اگر هست چگونه؟
برای فهم این ارتباط باید به مفهوم سرمایه انسانی توجه کنیم. سرمایه انسانی از مفاهیم رشد و توسعه اقتصادی است و در ادبیات اقتصادی، سرمایه انسانی به عنوان ابزار تولید شناخته میشود. سرمایه (انسانی) به هر چیزی که باعث بالا رفتن بازدهی افراد میشود، اطلاق میشود. در اینجا شایستگی و ویژگیهای فردی و اجتماعی در توانمندی افراد انعکاس پیدا میکند و باعث میشود افراد به واسطه آنها، ارزش اقتصادی تولید کنند. مفهوم سرمایه انسانی ابعاد مختلف اجتماعی، روانی، فرهنگی و... دارد و سه شاخص را دربر میگیرد؛ یکی آموزش، دیگری بهداشت و سوم رفاه و تامین اجتماعی است. مهمترین شاخص، بهداشت روانی و جسمی است و هر جامعهای وقتی این سه شاخص را در بالاترین درجه آن داشته باشد، از نظر توسعه جایگاه بالاتری پیدا میکند و روند رشد و توسعه بهتر و سریعتری را طی میکند. حالا در این فرآیند وقتی زنان با تحصیلات بالا توانستهاند وارد بازار کار شوند، اگر در محیط کاری قرار بگیرند که در آن احساس امنیت روانی نداشته باشند و بهداشت روانی آنها مخدوش شود، با وجود توانمندیها و حتی نیاز به شغل، ناچار به استعفا و ترک کار میشوند. در این وضعیت رفاه و تامین اجتماعی آنها هم مخدوش میشود. درآمدی که میتوانستند داشته باشند قطع و خود و خانوادهشان از آن محروم میشوند. در نتیجه میتوان دید که در یک نگاه کلانتر سرمایه انسانی آن جامعه دچار نقصان میشود. بنابراین این مساله تنها یک موضوع شخصی نیست و کاملاً جنبه اقتصادی دارد. به همین دلیل است که در کشورهای توسعهیافته قوانین سختگیرانهای در این زمینه در نظر گرفتهاند و از زنان حمایت میکنند. در کشور ما این موضوع کمتر دیده شده. چراکه ما جامعهای مردسالار داریم که معتقد است جای زن در خانه است. قانون هم اینگونه به زنان نگاه میکند و آنطور که باید و شاید از زنان شاغل حمایت نمیکند. این نگاه در جامعه و حتی از نظر قانون وجود دارد که رفتارهای خود زن منجر به وقوع آزار شده در حالی که اصل این ماجرا از روحیه مردسالار حاکم بر جامعه نشات میگیرد. بیقدرتی زنان در مقابل مردان در این نوع جامعه، سبب شده تا همواره تقصیر به گردن زنان انداخته شود.
به هر حال در جامعهای زندگی میکنیم که فرصتهای شغلی برای زنان کم است و بر اساس اعلام دو سال پیش رئیس مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، نرخ مشارکت اقتصادی زنان 16 درصد است. همین آمارها و نوع نگاه جامعه به اشتغال زنان، چقدر در وقوع آزارهای جنسی در محیط کار تاثیرگذار است؟
زمانی که افراد از فرصتهای برابر شغلی از نظر جنسیتی برخوردار نباشند، بستر سوءاستفاده از شرایط فراهم میشود. وقتی کارفرما بداند که زنان در مقایسه با مردان امکان اشتغال و دستیابی به جایگاه بالای شغلی و درآمد بالا در رده پایینتری قرار دارند، آن وقت برای ارائه این فرصتها، شرایط آزار را فراهم میکند. گاهی پیش میآید که زنان برای به دستآوردن آن جایگاه شغلی، به سوءاستفاده از خود تن میدهند. تا در هر شرایطی آن شغل را به دست آورند یا ارتقا پیدا کنند یا جایگاه شغلی خود را تثبیت کنند و اینجاست که همان وضعیت بدهبستان ایجاد میشود. مساله این است که این نوع رفتار هیچوقت از مردان مورد انتظار نیست.
گاهی هم ناآگانه ممکن است این اتفاقات بیفتد. یعنی زنان نمیدانند که در این وضعیت خودشان را در معرض آسیب قرار دادهاند.
بله. به هر حال آزار جنسی پدیدهای نیست که به صورت ناگهانی ایجاد شود. شرایطی برای وقوع آن باید فراهم شود. زنان وقتی میبینند به صرف زن بودن در چه وضعیتی قرار گرفتهاند به فکر ترک کار میافتند یا از مرخصی بدون حقوق استفاده میکنند. اینجا همان مساله سرمایه انسانی مطرح میشود. ترک کار رفاه فرد و خانواده را کم میکند. در حالیکه زنان در مقایسه با مردان شغلشان را به سختی پیدا کردهاند، به دلیل نگاههای جنسی و تبعیضهایی که بازهم به جنسیتشان مربوط است، ناچار به ترک کارند. بنابراین زمانی که میزان آزارهای جنسی بالا میرود میزان اشتغال زنان هم کاهش پیدا میکند. حتی این مساله در جامعه مردسالار روی دیدگاه مردان خانواده یعنی همسران و پدران برای اشتغال دختران و همسرانشان تاثیر میگذارد. چراکه محیط کار را فضایی ناامن برای زنان میدانند و از اشتغال آنها جلوگیری میکنند. بنابراین این اتفاقات حتی همان نگاههای مردسالارانه را هم تشدید و زنان را فقیرتر میکند. آنها در این وضعیت در جایگاه پایینتری از نظر اقتصادی قرار میگیرند. بازار کار بخشی از نیروهایش را از دست میدهد و در کنار همه اینها زمینه بروز خشونت علیه زنان هم بیشتر فراهم میشود. این در شرایطی است که در کشور ما اشتغال زنان چندان سابقه طولانی ندارد و سبب میشود میزان مشارکت اقتصادی زنان تحت تاثیر قرار گیرد. از آن طرف هم کارفرمایان ممکن است تمایلی به استخدام زنان پیدا نکنند چراکه آنها را عامل دردسر میدانند و ترجیح میدهند از نیروهای مرد استفاده کنند.
به نظر شما نوع آزاری که زنان در محیط کار ممکن است با آن مواجه شوند با آزار در محیطهای دیگر تفاوت دارد؟
بله، قطعاً. چراکه در محیط کار، آزارگران اغلب جایگاه اقتصادی بالاتری دارند، اغلب متاهلاند و جزو کارمندان یقهسفید بهشمار میروند و وجهه خوبی برای خود درست کردهاند. در این شرایط برای مدت طولانیتری میتوانند رفتارهای مجرمانه خود را مخفی کنند و با زیرکی و اقتدار شغلی، نمیگذارند کار به رسوایی بکشد. از آن طرف سایر کارمندان باور نمیکنند چنین افرادی دست به آزار زدهاند. خیلی وقتها آزارگران به رفتارشان وجهه شرعی میدهند، مثلاً پیشنهاد صیغه میدهند. هر چقدر این شرایط پنهان بماند، در زیر پوسته خود گسترش پیدا میکند. همه اینها در شرایطی است که قوانین حمایتی و پیشگیرانه درباره آزار جنسی در محیط کار وجود ندارد و در نهایت زنان قربانیان اصلی ماجرا میشوند. آزارهای جنسی ارتباط مستقیمی با روان زنان و وضعیت اقتصادی و اجتماعیشان دارد. در این شرایط خوب است که زنان شاغل دیگر که در محیط کار شاهد چنین رفتارهاییاند در حمایت از قربانی، سکوت نکنند و ماجرا را به مدیران بالاتر اطلاع دهند. مهمترین مساله در آزارها این است که نباید موضوع مسکوت بماند. چراکه در سکوت روند آزار ادامه پیدا میکند.
درست است اما خیلی وقتها دیده میشود که آزارگر خود کارفرما یا فرد مورد اعتماد اوست که اتفاقاً مورد حمایت قرار میگیرد.
به هر حال این نوع رفتارها اغلب از سوی افرادی با ردههای کاری بالاتر صورت میگیرد و احتمال اینکه آزارگر جنسی همان کارفرما باشد خیلی زیاد است. همانطور که قبلاً اشاره شد در بخش خصوصی به دلیل ویژگیهای خاصش، امکان بروز چنین رفتارهایی بیشتر است، زنان هم در این فضا به دلیل نگرانیهای مالی شکایت نمیکنند و شرایط ادامهدار میشود. بنابراین باید پارامترهای نظارتی بر بخش خصوصی مثل دوربین مداربسته در نظر گرفته شود تا شرایط کار برای زنان، مخاطرهآمیز نشود.
در کشورهای دیگر هم بخش خصوصی به اندازه کشور ما میتواند مخاطرهآمیز باشد؟
اطلاع دقیقی از شرایط بخش خصوصی در کشورهای دیگر ندارم اما این را میدانم که در بسیاری از کشورها فارغ از اینکه فرد در کجا مشغول به کار است، قوانین حقوقی برایش در نظر گرفته شده و اگر فردی قربانی چنین مزاحمتی شود میتواند به مراجع قضایی مراجعه کند. چون در بسیاری از کشورها تابویی که در کشور ما در ارتباط با این مسائل وجود دارد، نیست و نگرشهای تبعیضآمیز هم وجود ندارد و با آزارهای جنسی مانند سایر جرائم برخورد میشود. در حالیکه در کشورهایی که همواره تلاش بر این است که وضعیت خوبی از همه چیز انعکاس داده شود، بسیاری از جرائمی که آشکار شدن برایشان به مثابه مانع عمل میکند، تقویت میشوند. همین موضوع سبب میشود تا امنیت زنان در محیطهای کاری تحتالشعاع قرار گیرد.