بازی نقدینگی در بازارها
حسین راهداری از اوضاع و احوال بازارها در شرایط بالا گرفتن تنشهای سیاسی میگوید
بازارها در معرض ریسکهای زیادی قرار گرفتند؛ از یک طرف تا هفته قبل تحت تاثیر شبح جنگ قرار داشتند و از طرف دیگر اکنون تحت ریسک بیثباتی قرار دارند. اگرچه در حال حاضر از التهابات بازارها کاسته شده اما همچنان نگرانی از بازگشت التهابات وجود دارد. به این بهانه در گفتوگو با حسین راهداری به بررسی ابعاد این مساله پرداختیم.
بازارها در معرض ریسکهای زیادی قرار گرفتند؛ از یک طرف تا هفته قبل تحت تاثیر شبح جنگ قرار داشتند و از طرف دیگر اکنون تحت ریسک بیثباتی قرار دارند. اگرچه در حال حاضر از التهابات بازارها کاسته شده اما همچنان نگرانی از بازگشت التهابات وجود دارد. به این بهانه در گفتوگو با حسین راهداری به بررسی ابعاد این مساله پرداختیم. این تحلیلگر بازارهای مالی معتقد است که در حال حاضر به نظر میرسد همهچیز معطوف به این شده است که بازار سرمایه گرم و پررونق نگه داشته شود اما به خوبی قابل پیشبینی است که سوخت صعود بورس زمانی به پایان برسد و آنوقت سونامی نقدینگی که قرار بود در بورس آرام بگیرد، با قدرت بیشتری به بازارهای دیگر از جمله مسکن، خودرو و ارز و طلا سرازیر خواهد شد. راهداری معتقد است سال 99 سال انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست. به نظرم تمام تلاش ایران این است که به امید عوض شدن رئیسجمهور آمریکا، این دوران را با آرامش بازارهای مختلف، هرچند مصنوعی به پایان ببرد. البته این به شرطی است که ضعف مدیریت کلی حاکم بر اقتصاد کشور، خود اسباب دردسر نشود. دولت اگر این مساله را حل کند، به نظرم شاهد التهابات قیمتی مانند سال 97 نخواهیم بود. اما اگر انتخابات آمریکا به نفع ترامپ تمام شود، به نظرم میتوان انتظار یک شوک قیمتی را داشت. زیرا دورانی سخت و طولانی پیش روی ما خواهد بود که بعید میدانم الان برای آن آماده باشیم یا برنامهای داشته باشیم.
♦♦♦
التهاب بازارهای ارز و سکه و همچنین نفت و طلای جهانی با پیام رهبران دو کشور ایران و آمریکا فروکش کرد. با توجه به این موضوع ارزیابی شما از وضعیت بازارها در شرایط فعلی چیست؟
ترور سردار سلیمانی اتفاق سنگینی بود که حتی بازارهای خارج از ایران زودتر از داخل به آن واکنش نشان دادند. بهمحض انتشار خبر، طلای جهانی رکورد هفتساله خود را زد و در ادامه تا 1600 دلار در هر اونس هم افزایش یافت. نفت هم تا 70 دلار در هر بشکه صعود کرد. دنیا متوجه حماقت دولت آمریکا و احتمال بروز جنگ شده بود.
در داخل هم دلار تا 14 هزار تومان و سکه تا 2 /5 میلیون تومان رسید. بورس هم حدود 30 هزار واحد سقوط کرد. با وجود کاهش تنشها هنوز بازارها ملتهب هستند و شوکهای هفته گذشته بهخصوص از بازار ارز و طلا هنوز کامل تخلیه نشده است. اما تصور من این است که با حوادث غمانگیز رخداده و جان باختن چندین نفر هم در ماجرای تشییع سردار سلیمانی در کرمان و هم ماجرای ساقط کردن اشتباهی هواپیمای اوکراین، هیجانات و تنشهای سیاسی طرفین کاهش مییابد و دورانی از آرامش نسبی آغاز میشود که امیدوارم طولانی باشد. به این ترتیب قیمت به قبل از این ماجراها برمیگردد؛ یعنی قیمت دلار در حدود 13 هزار تومان و کمی پایینتر از آن. البته به شرطی که به یکباره بانک مرکزی تصمیم نگیرد که نرخ را دوباره به کانال 11 هزار تومان برگرداند. منطقاً نباید این اتفاق بیفتد. اما به هر حال، هر چیزی در نظام تصمیمگیری اقتصاد ایران ممکن است و برای من عجیب نخواهد بود.
تحریمهای جدید کدام بازارها را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد؟ به ویژه اثر این تحریمها بر بازار سرمایه با توجه به اینکه شرکتهای بزرگ فولادی و معادن تحریم شدهاند، چیست؟
تحریمهای اعمالشده جدید نیستند و بعید است که اثر مخرب بیشتری به نسبت تحریمهای قبلی داشته باشند. این البته اشتباه استراتژیک آقای ترامپ در سیاست فشار حداکثری بر ایران بوده است. در حقیقت دولت ترامپ با مشاوره جنگطلبان آمریکایی و لابیهای اسرائیل و عربستان، دچار این فرض اشتباه شد که فشار حداکثری بر ایران، موجب عقبنشینی سریع ایران میشود یا با رخداد شورشها و اعتراضات، مردم خود دولت را سرنگون کرده و دولت موافق غرب را به سر کار میآورند یا اساساً ایران مثل لیبی و سوریه درگیر جنگ داخلی و آشوب میشود.
بر اساس این مفروضات، دولت ترامپ همه تیرهای تحریمی خود را یکجا شلیک کرد و حالا دیگر ابزاری برای افزایش فشار اقتصادی بیشتر برایش باقی نمانده است. این تحریمهای چند ماه اخیر بیشتر کاریکاتوری از تحریمهای سختتری هستند که در یک سال و اندی قبل اعمال شدند.
برخلاف پیشبینیهای تندروهای دولت ترامپ، سرنگونی حکومت ایران اتفاق نیفتاده است و ترامپ برای حفظ آبرو هم که شده نیازمند چنین تحریمهایی است که بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. البته این به معنای موثر نبودن تحریمها نیست. تحریمها واقعاً اثرگذار بودهاند و ترکیب این با ضعف عجیب مدیریت مسوولان، موقعیت بسیار دشواری را به وجود آورده است.
با توجه به تشدید ریسکها از این به بعد هریک از بازارها به ویژه بازار ارز چه مسیری را طی میکنند؟ نقدینگی کدام بازارها را بیشتر تحت تاثیر قرار خواهد داد؟
در حال حاضر به نظر میرسد که همه چیز معطوف به این شده است که بازار سرمایه گرم و پررونق نگه داشته شود. شاید به این دلیل که دولت فکر میکند سفتهبازی در بازار سهام بهتر از سفتهبازی در بازار ارز است و تبعات اقتصادی و امنیتی کمتری دارد. اما نکتهای که از آن غفلت میشود آن است که ماهیت بسیاری از حاضران در بورس، سفتهبازی کوتاهمدت است، نه سهامداری بلندمدت. ضمناً بازار سهام ایران بازاری یکسویه است و فعالان این بازار فقط از افزایش قیمت سود میبرند. در حالی که در بازارهای سهام بسیاری از کشورها، ابزارهای مدیریت ریسک از جمله اختیارات سهام وجود دارد یا میتوان سهامی را فروش کوتاه
(short sell) کرد. این ابزارها به بازیگران این فرصت را میدهند تا از کاهش قیمت هم سود ببرند و در سقوطهای قیمتی بازار را ترک نکنند. اما این ابزارها در بورس ایران وجود ندارد.
بنابراین به خوبی قابل پیشبینی است که سوخت صعود بورس زمانی به پایان برسد و آنوقت سونامی نقدینگی که قرار بود در بورس آرام بگیرد، با قدرت بیشتری به بازارهای دیگر از جمله مسکن، خودرو و ارز و طلا سرازیر خواهد شد.
کلاً نقدینگی سرسامآور و سرگردان در ایران راهی جز بازیهای اینطوری بین بازارها ندارد. دهههاست که دست صاحبان این نقدینگیها باز گذاشته شده است تا هر کاری دوست دارند، انجام بدهند. یک موقع به بازار ارز هجوم ببرند و موقعی به بورس و زمانی هم به خودرو یا مسکن. دولت هم اغلب فقط تماشا میکند!
در شرایط فعلی که تنش بین ایران و آمریکا در مجموع با غرب شدت گرفته است برخی کارشناسان معتقدند تنشزدایی بین ایران و کشورهای منطقه به ویژه عربستان میتواند به نفع اقتصاد ایران باشد. با توجه به این امر این مساله چقدر میتواند به کاهش التهاب در بازارها کمک کند؟
البته من کارشناس سیاسی نیستم اما به هر حال به عنوان کسی که تحلیلگر مالی هستم و از همه مهمتر اهل خاورمیانهام که همه چیز در آن آمیخته با سیاست و مذاهب ابراهیمی است، باید در این زمینه مطالعه داشته و آماده تحلیل شرایط باشم.
به نظر من اگر تندروهای داخلی را که صدای بلند و زبان تیز اما قدرت و جایگاه اجتماعی پایینی دارند کنار بگذاریم، دولت آقای روحانی بهخصوص با برجام بهخوبی در راستای تنشزدایی قدم برداشت. این در حقیقت جنگطلبان آمریکایی با لابی اسرائیلیها و کشورهای منطقه از جمله عربستان و امارات بودند که تنشسازی را به انحای مختلف آغاز کردند.
اما در کل پرونده تنش با ایران در آمریکاست و در آمریکا هم در دستان لابی اسرائیل است و قدرت آنها را در آمریکا نباید دستکم گرفت. لذا بهرغم اینکه تنشزدایی ایران و کشورهای عرب منطقه میتواند موثر باشد، مساله اصلی فعلی تنش با ایران چیز دیگری است.
ضمناً من فکر میکنم کشورهای عرب منطقه به دنبال برداشت حداکثری از حضور ترامپ در کاخ سفید هستند و بعید است حاضر باشند تنشها را کاهش دهند و این فرصت را برای ضربه زدن به ایران که ممکن است دیگر تکرار نشود، از دست بدهند. لذا من فکر نمیکنم تنشزدایی به معنای واقعی در زمان آقای ترامپ اتفاق بیفتد و اساساً فکر نمیکنم انگیزهای برای این کار وجود داشته باشد. تنشزدایی هم یک مقوله دوطرفه است. ایران نمیتواند یکجانبه تنشزدایی کند.
شنیده شده قرار است بهزودی بانک مرکزی عملیات بازار باز را انجام دهد. آیا در وضعیت فعلی این ابزار میتواند به تعادل بازارها کمک کند یا اینکه دیگر فرصت از دست رفته و چنین ابزارهایی دیگر اثرگذاری ندارند؟
قلب عملیات بازار باز، بازار عمیق اوراق قرضه است (که معادل آن را میتوان اسناد خزانه دانست) و بر اساس این مکانیسم عمل میکند که بانک مرکزی برای افزایش نقدینگی، اوراق قرضه را میخرد و پول تازه به اقتصاد تزریق میکند و وقتی که میخواهد نقدینگی جمعآوری کند، اوراق قرضه میفروشد و پولهای حاصله را در صندوق بانک مرکزی نگه میدارد. حال ببینیم مساله ایران چیست.
مساله ایران همیشه این است که دولت کسری بودجه و نظام بانکی، کمبود منابع دارد. لذا بانک مرکزی همیشه مجبور است به آنها پول تزریق کند. کمتر زمانی وجود داشته است که بانک مرکزی قصد یا توان جمعآوری نقدینگی داشته باشد. ایکاش این کار در زمان مناسبتر که اقتصاد کشور بحرانی نبود انجام میشد.
در وضعیت فعلی بعید میدانم بتواند به اهداف یک عملیات بازار باز به معنای رایج در دنیا دست یابد. ولی با وجود این، نفس اجرای این کار از این جهت بسیار خوب است که ما بالاخره به یکی از دستاوردهای بشر در اقتصاد احترام گذاشتیم و پذیرفتیم که نظام کنترل نقدینگی را با ابزاری آزمودهشده در دنیا سامان دهیم.
در وضعیت فعلی توصیه شما به سیاستگذار چیست؟
از نظر تنشهای سیاسی، شرایط ایران پیچیده شده است. از یک طرف مذاکره با آمریکا ضروری است و از طرف دیگر به نظر نمیرسد که اساساً آمریکا دنبال مذاکره باشد. این وضعیت حداقل تا زمانی که آقای ترامپ سر کار است با همین کیفیت دنبال خواهد شد.
بدترین سناریو این است که آقای ترامپ برای چهار سال دیگر رئیسجمهور باشد و آنوقت باید پرسید که ما چه برنامهای برای روبهرو شدن با این مساله داریم؟ این موضوع موقعی جدیتر میشود که نیمنگاهی هم به مدیریت ضعیف بحران در کشور داشته باشیم.
کدامیک از بحرانهای ایجادشده در یکی دو سال گذشته از جمله خروج ترامپ از برجام، بحران ارزی، سیل و اصلاح نرخ بنزین به درستی مدیریت شدند؟
کارهای قابل انجام دادن بدیهی هستند. اتفاقاً عدو میتواند سبب خیر باشد. فشار کاهش درآمدهای نفتی میتواند ما را به اصلاح ساختارهای اقتصادی و به سمت حکمرانی خوب هدایت کند.
اصلاح سریع نظام مالیاتی و بازتوزیع ثروت در این شرایط بسیار حیاتی است. اجازه دهید مثالی عملی از حسابکشی مالیاتی را از کشوری مثل سوئیس بگویم. خانوادهای ایرانی-سوئیسی بودند که چهار سالی بود بیشتر اوقات در ایران زندگی میکردند و البته آدرس و اقامت خود را در سوئیس نگه داشته بودند. طبق قوانین سوئیس، مثل خیلی از کشورهای توسعهیافته دیگر، هرسال باید اظهارنامه مالیاتی پر میکردند و علیالقاعده درآمدی در سوئیس نداشتند که اظهار کرده و مالیات بپردازند.
بعد از چهار سال برایشان از اداره مالیات اظهارنامه آمده بود تحت این مضمون که محترمانه دارید دروغ میگویید! مگر میشود شما چهار سال کاری نکرده باشید که مشمول مالیات شود؟! پس از کجا هزینه زندگی خود را درمیآورید؟ دولت ایران همین سوال ساده را میتواند از خیلی از شهروندان ایرانی بپرسد.
برخلاف کارمند که هنوز حقوق خود را نگرفته، مالیاتش را میدهد، عدهای هستند که دهههاست هیچ ردپایی در اداره مالیات ندارند یا بسیار کم مالیات پرداخت کردهاند. اما هر روز ماشین و خانهشان بزرگتر و گرانقیمتتر شده است. خودمان را فریب ندهیم! پول که از آسمان به حساب و جیب این افراد نمیافتد. این پولها ناشی از فعالیتهای اقتصادی پنهانی است که مالیات آنها پرداخت نشده است و در این دوران کاهش درآمد نفتی زمان خوبی است که ما مثل همه کشورها، به سراغ آنها برویم و این کار را باید در آینده هم ادامه دهیم. این گام اول حکمرانی خوب است که دولت به درآمد مالیاتی وابسته شود، نه درآمد رانتی نفت.
در ادامه حذف ارز 4200 و هر نرخ ارزی که رانت سرشار به جیب اقلیت میریزد، اقدامی بدیهی است. در عین حال، حمایت از اقشار ضعیف ضروریتر از همیشه است.
منابع حاصل از حذف ارز 4200 میتواند برای جبران کاهش قدرت خرید به اقشار ضعیف بازتوزیع شود. مثلاً افزایش پوشش بیمهای برای اقشار محروم برای کاستن از آلام آنها ضروری است. اینها کارهای ساده و بدیهی هستند. اما بعید میدانم بدنه فرسوده و بیانگیزه مدیریت کشور اساساً تمایلی برای اصلاح امور داشته باشد.
ارزیابی شما از دورنمای بازارها در سال 99 چیست؟
سال 99 سال انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست. به نظرم تمام تلاش ایران این است که به امید عوض شدن رئیسجمهور آمریکا، این دوران را با آرامش بازارهای مختلف، هرچند مصنوعی به پایان ببرد. البته این به شرطی است که سوءمدیریت کلی حاکم بر اقتصاد کشور، خود اسباب دردسر نشود. اگر این مساله را حل کنیم، به نظرم شاهد التهابات قیمتی مانند سال 97 نخواهیم بود. اما اگر انتخابات آمریکا به نفع ترامپ تمام شود، به نظرم میتوان انتظار یک شوک قیمتی را داشت. زیرا دورانی سخت و طولانی پیش روی ما خواهد بود که بعید میدانم الان برای آن آماده باشیم یا برنامهای داشته باشیم.