دولت تا دیر نشده ارز 4200 تومانی را قطع کند
حسین راهداری از عوامل سیاسی و اقتصادی تکانههای بازار ارز و طلا میگوید
انتظارات، مهمترین بخش سازنده قیمت در هر بازاری هستند. قیمتها بر اساس انتظارات شکل میگیرند. با توجه به شرایط پیرامونی و افزایش تنشها، انتظار بازار این نبود که دلار 11 هزارتومانی بتواند تداوم داشته باشد. اما یک اتفاق دیگر که افتاده، این است که منفعت بسیاری که صاحبان سرمایه و دارایی هستند، افزایش قیمت ارز شده است!
انتظارات، مهمترین بخش سازنده قیمت در هر بازاری هستند. قیمتها بر اساس انتظارات شکل میگیرند. با توجه به شرایط پیرامونی و افزایش تنشها، انتظار بازار این نبود که دلار 11 هزارتومانی بتواند تداوم داشته باشد. اما یک اتفاق دیگر که افتاده، این است که منفعت بسیاری که صاحبان سرمایه و دارایی هستند، افزایش قیمت ارز شده است! آنهایی که این همه ارز و سکه و سهام و داراییهای دیگر خریدهاند، فقط یک انتظار و آرزو دارند: افزایش نرخ ارز تا از این طریق سود ببرند! حسین راهداری تحلیلگر بازارهای مالی با بیان این جملات به واکاوی تشدید نوسانات در بازارهای ارز، طلا و سکه میپردازد. او معتقد است که هجوم نقدینگی بستگی به عملکرد حکومت دارد. یک تصمیم مهم و حیاتی در مقطع کنونی، به نظرم کنترل منابع موجود در نظام بانکی است! یک عده با انباشت بیش از حد منابع مالی مواجه هستند که تمایل هم دارند پول خود را به داراییهای دیگر تبدیل کنند. دولت اگر جریان این پولها را کنترل نکند، بله! میتوان موج دیگری از هجوم نقدینگی دانهدرشتها به بازار ارز، طلا و سکه و حتی دیگر بازارها از جمله مسکن را در آینده انتظار داشت.
♦♦♦
پس از یک دوره رکود در بازار طلا و سکه دوباره شاهد افزایش قیمتها و تشدید نوسانات در این بازار هستیم و تقاضا افزایش یافته است. با توجه به این امر عوامل اثرگذار بر رشد قیمت طلا و سکه در روزهای اخیر چیست؟
اجازه دهید قبل از اینکه وارد این مساله شویم که چرا نرخ ارز در روزهای اخیر افزایش یافته است، مروری کوتاه بر گذشته نهچندان دور بازار ارز کنیم تا بر همین اساس ببینیم که افزایش قیمت اخیر در چه قالبی قابل توضیح دادن است.
خیز قیمتی در بازار ارز از حدود دیماه سال 1396، یعنی دو سال پیش آغاز شد. در آن زمان، زمزمه برخورد جدی ترامپ با مساله برجام مطرح شده بود. اما همهچیز در حد گمانهزنی بود. البته گمانهزنی برای مردم عادی است! وگرنه از سیاستمدارانی که یک کشور را اداره میکنند، انتظار گمانهزنی نمیرود! مسوولان مربوطه به اطلاعات مهمی از منابع مختلف دسترسی دارند و باید علیالقاعده خروج ترامپ از برجام و اثرات بعدی آن را به درستی پیشبینی میکردند. اما گویا این اتفاق نیفتاده است و خود مسوولان کشور هم در قضیه خروج ترامپ از برجام و اثرات آن غافلگیر شدهاند! دلیل این مدعا هم بیبرنامگی در مساله کاهش فروش نفت و مدیریت بازار ارز بود.
به هر حال به نظر من تنها نقطه قوت دولت آقای روحانی، توان تیم سیاست خارجی او بود که تیم سیاست خارجی دولت هم یا نتوانست خروج ترامپ از برجام را به درستی پیشبینی و رصد کند یا اگر هم به درستی رصد کرد، نتوانست ابعاد اثرات احتمالی آن را در داخل تفهیم کند. در نهایت هم با این مساله و ابعاد آن با سادهانگاری و شعاری برخورد شد. اوج سادهانگاری در برخورد با این مساله آن چیزی است که ما امروز تحت عنوان دلار 4200 میشناسیم. جالب آنکه ارز 4200، محصول تصمیم یک ماه قبل از اعلام خروج ترامپ از برجام بود و جالبتر اینکه این تصمیم در جلسهای گرفته شده که همه از پذیرش مسوولیت آن فرار میکنند. اما این ارز تا امروز بدون تغییر قیمت ادامه یافته است! آیا در این یک سال و اندی شرایط سیاسی و اقتصادی کشور ثابت مانده که نرخ 4200 ثابت مانده باشد؟ در پنج ماه ابتدایی سال 97، یعنی تا زمان برکناری آقای سیف رئیس کل سابق بانک مرکزی، نزدیک 20 میلیارد دلار ارز 4200 به واردکنندگان مختلف تخصیص داده شد که فقط حدود 10 میلیارد دلار آن صرف واردات ماشینآلات، قطعات ماشینی و مشابه آن شد. الان این قطعات و ماشینآلات کجا هستند و سودش به جیب چه کسی رفت؟ حدود دو میلیارد دلار هم صرف ارز مسافری و دانشجویی شده است! احتمالاً صفهای طویل دریافت ارز دولتی را در فرودگاه امام به یاد بیاورید! فاجعهبارتر از این نمیتوانست باشد که کشوری که تحت شدیدترین تحریمهای بینالمللی قرار گرفته و معلوم نیست که آینده فروش نفت آن چه میشود، اینچنین میلیاردها دلار خود را به راحتی از دست بدهد. دلارهایی که ابزار مقابله در جنگ اقتصادی بود که علیه کشور آغاز شده بود.
آقای سیف رفت در حالی که قیمت دلار حدود 10 هزار تومان بود. یک ماهی از ریاست آقای همتی نگذشته بود که دلار به نزدیکی 20 هزار تومان هم رسید. احتمالاً تیم جدید بانک مرکزی تا زمانی که سوارِ کار شود، رشته کار مدیریت بازار ارز از دستش خارج شده بود. البته این حدس و گمان است. هنوز کسی دلایل دلار حدود 20 هزارتومانی را برای افکار عمومی توضیح نداده است! اما دلار 20 هزارتومانی، اثرات مخرب زیادی داشت! مهمترین اثر آن این است که نشان داد که هر قیمتی در این بازار ممکن است! حتی دلار 20 هزارتومانی! در ادامه ریاست آقای همتی، به جز مقطع کوتاهی در سال گذشته که دلار به زیر 10 هزار تومان رسید، بازار ارز تا مدتها در کانالهای بالای 13 هزار تومان و پایین 15 هزار تومان در نوسان بود و به نظر میرسید که قیمت تعادلی دلار در همین محدوده باشد. تا اینکه در تابستان امسال ارز به کانال 11 هزار تومان وارد شد و به شکل معناداری آنجا باقی ماند.
دلیل آن ماندگاری را من دو چیز میدانم. یکی دخالت فعال بانک مرکزی در بازار در عین پذیرش افزایش نرخ نیمایی بود. دلیل دوم هم به نظرم کاهش تقاضای خُرد بود. در حقیقت مردم عادی که زمانی حتی با چند میلیون تومان میتوانستند وارد بازار ارز و طلا شوند، یا دیگر قدرت خرید نداشتند یا دیگر پولی برایشان باقی نمانده بود که بخواهند مجدداً ارز بخرند. هر کس پولی داشت، تا این زمان آن را به چیزی تبدیل کرده بود. ارز، مسکن و خودرو و موارد مشابه. برای همین تقاضای سفتهبازی نیز به شدت کاهش پیدا کرده بود. مجموع این دو دلیل، ثبات معنادار نرخ دلار در کانال 11 هزار تومان را به ارمغان آورد.
حالا با این مقدمه نسبتاً طولانی برگردیم به سوال شما. قیمت ارز، طلا و سکه این روزها افزایش یافته است اما قبل از این، داراییها قیمتهای بالاتر از این را تجربه کرده است و قیمتهای این روزها، قیمتهای تعادلی چندماهه قبل در بازار است. اما در کل به نظرم ناپایداری قیمتها در آن سطح قابل پیشبینی بود. ببینید در سادهترین دلیل میتوان گفت الان اکثر کالاها و داراییهای سرمایهگذاری بیش از دلار در این مقطع دوساله بازدهی داشتهاند. مسکن در برخی از مناطق در این دوساله بیش از چهار برابر شده است. در برخی از مناطق حاشیهای تا پنج برابر هم شده است! برخی از سهامها هم به همین شکل، چندین برابر شدهاند. دلار 11 هزارتومانی یعنی فرصت مجدد بهجاماندگان از بازار ارز تا داراییهای خود را بفروشند و موج جدیدی از فرار سرمایه را شکل دهند. بهخصوص که آینده هم خیلی روشن نیست! سرمایه هم ترسو و بیوفاست!
آیا افزایش قیمتها در بازار طلا و سکه دلایل بنیادی دارد یا اینکه عوامل انتظاری نقش اصلی در این زمینه ایفا کردهاند؟
انتظارات، مهمترین بخش سازنده قیمت در هر بازاری هستند. قیمتها بر اساس انتظارات شکل میگیرند. با توجه به شرایط پیرامونی و افزایش تنشها، انتظار بازار این نبود که دلار 11 هزارتومانی بتواند تداوم داشته باشد. اما یک اتفاق دیگر که افتاده، این است که منفعت بسیاری که صاحبان سرمایه و دارایی هستند، افزایش قیمت ارز شده است! آنهایی که این همه ارز و سکه و سهام و داراییهای دیگر خریدهاند، فقط یک انتظار و آرزو دارند: افزایش نرخ ارز تا از این طریق سود ببرند! شرایط عجیبی شده است! هم تحریمها و هم سوءمدیریت اقتصادی که دولت و بانک مرکزی نیز بخشی از آن هستند، در شکلگیری این شرایط بیتقصیر نبودهاند.
به نظر میرسد عواملی چون افزایش قیمت بنزین و ناآرامیها باعث شده تا تقاضای سرمایهگذاری و سفتهبازی در این بازار به نسبت قبل افزایش پیدا کند و از طرفی بازار ارز نیز ملتهب است. این نوع تقاضاها چه اثری بر بازار دارد و آیا شاهد تشدید سفتهبازی در بازار طلا و سکه مانند دوره قبل خواهیم بود؟
به نظرم افزایش ناگهانی قیمت بنزین یک سیگنال منفی به بازار داد و آن اینکه مشکلات اقتصادی دولت جدی است. همگان به اثرات و صدمات افزایش ناگهانی قیمت بنزین آگاه بودند و به همین دلیل بود که این تصمیم مدام به تعویق میافتاد. اما این تصمیم گرفته شد و تبعات بعد آن نیز پذیرفته شد. چون احتمالاً راه دیگری باقی نمانده بود. حمایت رهبری از این تصمیم که فکر کنم اولینبار بود به این صورت اتفاق میافتاد، حاکی از این بود که مساله چیزی فراتر از دولت است و رهبری به دنبال تصمیمات سرنوشتساز اقتصادی است که دولت به تنهایی جرات اتخاذ آنها را ندارد. اما در این شرایط خطیر، حیات کشور به این تصمیمات وابسته است.
هم اعتراضات و هم این سیگنال منفی از شرایط مالی دولت باعث میشود که تقاضای ارز مجدداً به راه بیفتد. اشاره کردم که خیلی از داراییها بازدهی بیش از دلار 11 هزارتومانی داشتهاند. بعید نیست که در شرایط ناامنی، تبدیل به ارز شوند.
آیا دوباره شاهد هجوم نقدینگی به بازارهای ارز، طلا و سکه خواهیم بود؟ در این صورت موج جدید نقدینگی در این بازارها چه وضعیتی را رقم خواهد زد؟
هجوم نقدینگی بستگی به عملکرد حکومت دارد. یک تصمیم مهم و حیاتی در مقطع کنونی، به نظرم کنترل منابع موجود در نظام بانکی است! نقدینگی حیرتانگیزی که در نظام بانکی و در حسابهای برخی افراد انبار شده است، بلای جان بازار ارز و در نهایت خود نظام خواهد شد. مردم عادی در این مدت جیبهایشان خالی شده است و پول زیادی برای ورود به بازار ارز ندارند. اما میتوان انتظار داشت که یک عده با انباشت بیش از حد منابع مالی مواجه هستند که تمایل هم دارند پول خود را به داراییهای دیگر تبدیل کنند. حکومت اگر جریان این پولها را کنترل نکند، بله! میتوان موج دیگری از هجوم نقدینگی دانهدرشتها به بازار ارز، طلا و سکه و حتی دیگر بازارها از جمله مسکن را در آینده انتظار داشت.
سیاستگذار پولی معتقد است که افزایش قیمتها در بازار ارز و طلا بیشتر ناشی از عوامل انتظاری و هیجانی است و با فروکش کردن تب تقاضای فصلی و احتیاطی دوباره قیمتها کاهش پیدا میکنند. ارزیابی شما از دیدگاه سیاستگذار چیست؟
تقاضای فصلی و واژگان مشابه و نهی مردم از ورود به بازار، همیشه در ادبیات روسای بانک مرکزی بوده است. انتظاری جز این هم نمیرود. اما نتایج آن هم پیش روی ماست.
با تشدید ریسکها و از طرف دیگر کسری بودجه دولت و تنگنای درآمد ارزی و وضعیت بازار جهانی طلا، چه چشماندازی پیش روی بازار طلا و سکه دارید؟
منطقاً با همه شرایطی که شما در ابتدای این سوال گفتید، باید انتظار رشد قیمتی را داشته باشیم. اما عملکرد مجموعه حکومت از جمله دولت و بانک مرکزی را نمیتوان پیشبینی کرد. نظام تصمیمسازی در ایران پیچیده، جزیرهای، تا حدی غیرشفاف و مبتنی بر مصلحتهای گاه خلقالساعه است. تاکنون زیاد اتفاق افتاده که مجموعه تصمیمسازان همه را غافلگیر کردهاند! گاه خودشان هم غافلگیر شدهاند! مثل رئیسجمهور که میگوید خودش جمعه صبح از افزایش قیمت بنزین مطلع شده است.
با این وضعیت، هر چیزی ممکن است! حتی بازگشت دلار به زیر 10 هزار تومان! اما به چه هزینهای مهم است! این تصمیم مثل این است که با دست خودمان، باقیمانده سلاحهای جنگ اقتصادی را نیز نابود کنیم.
در شرایط سخت فعلی، سیاستگذار پولی چه راهکاری پیش رو دارد و چه تدابیری باید اتخاذ کند؟
کشور الان در یک جنگ تمامعیار اقتصادی است. این جنگ هم با ابرقدرت دنیا یعنی آمریکاست. بنابراین مهم است بپذیریم که این وضعیت، شوخی و ساده نیست که با شعار از آن عبور کنیم. فرق جنگ اقتصادی با جنگهای نظامی مرسوم این است که شکل ادوات جنگی و ابعاد و نوع تلفات آن کاملاً فرق میکند. به جای آنکه موشکی به شهری بزنند، بمب تحریمِ فروش نفت و تحریمِ نظام بانکی را وسط نظام ارزی کشور میاندازند و کل نظام اقتصادی کشور را به هم میریزند. کل مردم کشور را درگیر میکند. مساله فعلی اقتصاد کشور، مساله حتی آینده ایران است. این جنگ اقتصادی فقط جمهوری اسلامی را هدف نگرفته، کل مردم ایران با هر عقیدهای و در هر کجای دنیا را هدف گرفته است. هدف آن هم فقط تغییر رفتار نظام نیست! به آشوب کشیدن دائمی و ناامن کردن همیشگی ایران هدف حتی برخی از کشورهای منطقه است.
بنابراین بعد از یک سال و اندی از شروع این جنگ تمامعیار، نباید بگوییم بانک مرکزی یا دولت چه کاری باید انجام دهند. راهحلها مشخص است! باید بگوییم چرا راهحلها، اجرا نمیشوند؟ بیتعارف بگویم که دولت آقای روحانی تمام شده است. دولت ایشان در سالهای گذشته که فرصت داشت، کار خاصی در حوزه اقتصاد داخلی نکرد که حالا بخواهد در این مدت باقیمانده، فکر و ایده جدیدی داشته باشد یا جرات این را داشته باشد که اصلاحات اساسی را پیاده کند. بنابراین به نظرم در شرایط خطیر فعلی، نیازمند جراحیهای دردناک اما بدیهی هستیم که این کار نیز جز با حمایت رهبری ممکن نیست.
مثلاً اصلاح مساله ارز 4200 تومان از نمونه اصلاحاتی است که نیازمند ورود و حمایت رهبری است. دولت و مجلس ارادهای برای تغییر این موضوع ندارند. عمر چندانی هم از هر دو باقی نمانده است. البته استدلال این است که فقط کالاهای ضروری با این نرخ وارد میشوند تا تورم مهار شود. اما در واقعیت به جز چند مورد انگشتشمار، بقیه اجناس به قیمت ارز آزاد به دست مردم میرسد. از همه مهمتر ابعاد تخصیص ارز است. آخرین گزارش بانک مرکزی نشان میداد که تنها در سهماه اول امسال، حدود پنج میلیارد دلار ارز 4200 اختصاص داده شده است. یعنی احتمالاً تا پایان سال میشود 20 میلیارد دلار! مگر چقدر درآمد ارزی داریم که اینگونه آنها را خیرات کنیم؟! کسری منابع ریالی را دولت چگونه میخواهد جبران کند؟ از طریق افزایش پایه پولی، نقدینگی و ایجاد سونامیهای تورم آتی؟ حالا هم که میگویند در بودجه آمده که ارز 4200، سال بعد هم ادامه مییابد. این در حالی است که هر دلار کشور در این شرایط آنقدر حیاتی است که نباید اینچنین ارزان حیف و میل شود. بستن سرچشمه این رانت از افزایش قیمت بنزین، سادهتر و تبعات تورمی و سیاسی آن به مراتب کمتر است.
هر چه کشور در جهت این اصلاحات ساختاری حرکت کند، توانایی کل کشور در کنترل بازارها از جمله بازار ارز بیشتر خواهد شد. اما اگر هنوز با استدلالهای بیپشتوانه و پوپولیستی در جهت منافع شخصی یک عده اندک منتفع از رانت حرکت کنیم، اقتصاد کشور آینده روشنی نخواهد داشت و شرایطمان در این جنگ اقتصادی بدتر خواهد شد.