شناسه خبر : 48041 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نسخه وفاق

مسعود پزشکیان در صد روز گذشته چه عملکردی داشته است؟

 

سعیا حیدری / روزنامه‌نگار سیاسی 

در سال‌های اخیر موقع تغییر دولت‌ها بعضاً در روزنامه‌ها مطالبی چاپ می‌شود با این تیتر و مضمون که «سه ماه از آغازبه‌کار دولت گذشت ولی از تحقق وعده‌ها خبری نیست». انگار کسانی انتظار دارند ظرف سه ماه اتفاق خاصی بیفتد و رئیس‌جمهور کار معینی را به سرانجام برساند. اگر حسن روحانی پیش‌دستی کرد و وعده‌هایی برای 100 روز داد، به خاطر دسترسی به مذاکرات پنهانی با شیطان بزرگ بود که علی‌اکبر صالحی از یک سال پیش با مجوز در عمان شروع کرده بود، منتها نمی‌خواستند منافع سیاسی نرمش قهرمانانه نصیب یاغی تازه به دوران‌رسیده شود.

 امروز کمتر کسی است که نداند تحقق چهار مورد از پنج وعده منتسب به دکتر پزشکیان به‌طور کلی در اختیار ایشان نیست و برای آنها در شورا و مجامعی تصمیم‌گیری می‌شود که بعضاً رئیس‌جمهور حتی نمی‌تواند دستور جلسات آنجا را کم و زیاد کند. آگاهان می‌گویند عمل به وعده پنجم (اگر نتوانم کاری بکنم استعفا می‌دهم) فقط امضای یک نامه چهار‌خطی نیست و از هر چهار وعده دیگر هم سخت‌تر است.

رفع فیلترینگ در اختیار شورای عالی فضای مجازی است که وابستگان به دولت در آن در اقلیت هستند. جواز عضویت در FATF از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام باید صادر شود که رئیس‌جمهور در آنجا نفر بعدی است و اکثریت صندلی‌های آنجا هم در اختیار غیروابستگان به دولت است. همچنان که مسئولیت حجاب‌بانان مترو نامعلوم ماند، بر همین سیاق برچیدن آنها از آن هم مجهول‌تر است، با این حال گشت ارشاد با تایید قانون عفاف و حجاب در شورای نگهبان وارد دوره جدیدی شده است تا جامعه نسوان را در اوضاع نابسامان اقتصادی با جرایم میلیونی چنان بیازارند که به ون‌های گشت ارشاد پناه ببرند. درباره ماجرای رفع تحریم‌ها و مذاکره با غرب و انرژی هسته‌ای از خیلی قبل‌تر به‌طور رسمی اعلام شده است سیاست خارجی مثل همه‌جا در جاهای دیگری ریل‌گذاری می‌شود و دولت‌ها و وزارت خارجه صرفاً لوکوموتیو‌ران قطاری هستند که بر روی آن ریل‌ها در حرکت است. آیا کسانی که به دنبال ارزیابی عملکرد 100روزه پزشکیان هستند این ساختارهای تودرتوی تصمیم‌گیری را که خارج از اختیار رئیس دولت عمل می‌کنند نمی‌شناسند؟

تا قبل از ریاست‌جمهوری پزشکیان، احمدشاه قاجار را بدشانس‌ترین حاکم تاریخ معاصر می‌دانستند. با این حال گفته می‌شود اگر آن پادشاه جوان‌بخت و جوان‌مرگ در چند هفته اول آغاز حکومتش سرخوشانه سرگرم آموزش آداب نشستن و برخاستن و نحوه ایستادن بود، مصیبت‌های دکتر پزشکیان از همان شب تحلیف شروع شده است.

احمدشاه به طرز ناگهانی در 13سالگی به میانه بحران عظیم جنگ داخلی منطبق بر جنگ خارجی پرت شد و خود را در محاصره هیات حاکمه‌ای دید که به گفته مورگان شوستر رذل‌تر و پست‌تر و دزدتر از آنها نظیرش پیدا نمی‌شود. مصائب آن نوجوان با تبعید مادر و پدر تاجدارش شروع شد و با کلکسیونی از سلسله‌حوادث جانکاه و پایان‌ناپذیر در نهایت با عزل از مقام سلطنت و مرگ در 33سالگی در غربت به پایان رسید.

15 روز بعد از آغاز سلطنت، شیخ فضل‌الله نوری، مجتهد سرشناس پایتخت را در مرکز شهر تهران به دار آویختند. یک ماه بعد پدر و مادرش تحت‌الحفظ به روسیه متواری شدند تا یک سال بعد همچنان درگیر خلع سلاح تفنگچی‌هایی بود که تهران را اشغال کرده بودند و در انتها هم جز با کشتن 300 نفر از آنها در پارک اتابک غائله تمام نشد. هنوز در حال شمردن آمار کشته‌شدگان مجاهدین بودند که خبر رسید گروهی در گیلان جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران اعلام کرده و شخصی به‌نام میرزا کوچک‌خان را به عنوان رئیس‌جمهور برگزیده‌اند. 20 هزار قزاق در راه شمال برای سرکوب میرزا کوچک بودند که این‌بار شیخ خزعل در خوزستان اعلام استقلال کرد.

 در انتهای سومین سال سلطنت تبریز از سوی قوای روس اشغال شد و همزمان آرامگاه امام رضا به دست روسیه به توپ بسته شد. در این ایام عثمانی‌ها هم بیکار ننشسته بودند و تا همدان پیشروی کرده با قوای روسیه در دشت قزوین درگیر بودند. احمدشاه دو بار تصمیم به تغییر پایتخت گرفت (از ترس قشون اجنبی) و یک‌بار حتی خدم و حشم به سمت اصفهان به راه افتاده بودند که با تامین دولت‌های روس و انگلیس از قم برگشتند.

گروهی از سران و رجال در حالی که دولت مرکزی در تهران مستقر بود، در راه کشور عثمانی در کرمانشاه اعلام دولت موقت کردند و به تصریح سید حسن مدرس از دولت آلمان پول هم گرفتند. استخدام علنی مزدور و تفنگچی از سوی آلمان و انگلیس و عثمانی و روسیه به ‌منظور ضربه زدن به منافع همدیگر (چیزی شبیه وضعیت امروز سوریه) به سکه رایج درآمده و کشور بین روسیه و انگلیس به‌طور علنی تقسیم شده بود.

با رسیدن به 18سالگی و همزمان با تاج‌گذاری رسمی، جنگ جهانی اول شروع شد و به همه اینها خالی بودن خزانه و نزاع پایان‌ناپذیر گروه‌ها و دسته‌جات و خوانین محلی در شهر و روستا و مجلس و دشت و کوه و جنگل که کار به ربودن و کشتن مخالفان با نام کمیته مجازات نیز کشید را هم می‌توان اضافه کرد.

از طرفی صدر تا ذیل هیات حاکمه را افرادی احاطه کرده بودند که به گفته مورگان شوستر رذل‌تر و پست‌تر و دزدتر از آنها را در دنیا نمی‌توان یافت. اخذ رشوه از خارجی‌ها علنی صورت می‌گرفت (تنها منبع ارز آن زمان و قبل از استخراج نفت). وقتی قرارداد 1919 را برای امضا نزد احمدشاه بردند به‌طور علنی گفت من چرا امضا کنم، آنهایی که پول گرفته‌اند امضا کنند (بعداً معلوم شد خودش هم 200 هزار پوند گرفته است).

با این حال این ایام مصادف بود با چاپ و انتشار روزنامه‌ها و مجلات که موجب بالا رفتن اطلاعات و آگاهی‌های مردم می‌شد تا قحطی و بدبختی و تیره‌روزی خود را نه مشیت الهی که نتیجه کار عده‌ای دزد و خلافکار تحت عنوان هیات حاکمه بدانند. سال شروع سلطنتش (1288) نخستین روزنامه مخصوص زنان به زیور طبع آراسته شد.

هر چند دکتر پزشکیان راه درازی دارد تا به رکوردهای احمدشاه قاجار نزدیک شود با این حال روز نخست مسئولیتش به عنوان رئیس‌جمهور را با ترور یکی از مهمانان شرکت‌کننده در مراسم معارفه شروع کرد و در تمام روزهای بعد، از تبعات جنگ‌افروزی‌های اسرائیل بی‌نصیب نبود. انفجار پیجرهای در اختیار حزب‌الله لبنان (مهم‌ترین گروه در جبهه مقاومت) که به مصدومیت سفیر ایران نیز منتهی شد و در ادامه ترور رهبران حزب‌الله که با از میان برداشتن سیدحسن نصرالله به اوج خود رسید، بحران عمیق امنیتی به همراه داشت. انتشار اخباری مبنی بر ارسال تجهیزات نظامی به روسیه، هرگونه امکان گشایش در روابط با غرب را در هاله‌ای از ابهام فرو برده است و بالاخره در سومین ماه آغاز‌به‌کار با موشک‌باران اسرائیل، کشور در آستانه یک رویارویی جدی با غرب قرار گرفت.

35

صرف‌نظر از اینکه درباره وعده‌های ردیف‌شده حتی پزشکیان بتواند حلقه‌های قدرت را راضی به تحقق نصفه‌نیمه آنها بکند، باز هم راه درازی در پیش است تا آثار آنها به‌ وسیله مردم لمس شود. پزشکیان باج دادن به رقبایی را که به‌طور علنی منتظر زمستان سخت برای زمین خوردن دولتش هستند، وفاق نامیده است. بدان امید که آنها را به گمان خود سوار کشتی کرده باشد که از سوراخ کردنش بپرهیزند. حال آنکه آنها خود را مالک کشتی می‌دانند و نه در عالم خیال و پنهانی، بلکه علنی و آشکار در پی برنامه پاکسازی کشتی از وجود کسانی مثل ظریف هستند که به تعبیر آنها بار سنگینی بر عرشه کشتی انقلاب هستند. اینها باید بروند، اگر زمستان سخت نشد با استعفا، آن هم نشد با استیضاح. نشد با... .

شباهت‌هایی میان بر سر کار آمدن پزشکیان و احمدشاه می‌توان برشمرد. هر دو به‌طور ناگهانی و به اصطلاح خارج از برنامه به منصب رسیدند. نه احمدشاه و نه پزشکیان سه ماه قبل حتی تصور نمی‌کردند به چنین جایگاهی صعود کنند. هر دو کارشان را زمانی شروع کردند که کشور به لحاظ سیاست خارجی و داخلی و وضعیت مالی در شرایط افلاس بود. در حالی که هیچ هم‌پیمان و دوست خارجی وجود نداشت. از شمال و جنوب و شرق و غرب کشور در محاصره دشمنانی کینه‌توز قرار داشت که مترصد لت‌وپار کردنش بودند. در هر دو زمان نیز سیاست خارجی بر روی اسب بازنده قمار کرده بود. آن روز اگر عده‌ای کور و کچل و تراخمی و کلاه‌نمدی در این توهم فرو رفته بودند که ما و آلمانی‌ها پسرعموهایی هستیم از نژاد آریایی و ژرمن همان کرمان است بنابراین آلمان را ناجی کشور تصور می‌کردند، آن هم در شرایطی که آنها به دنبال پاکسازی اروپا حتی از وجود روس‌های سفید و اسلاوها بودند و فرانسوی‌ها را هم نژاد پست می‌شمردند، اینک نیز کسانی متوهمانه صحبت از طلوع خورشید از شرق می‌کنند و این همه در حالی است که کشور به ظاهر متحد، حتی حمله اسرائیل را هم محکوم نمی‌کند (باز هم گلی به جمال چین).

اگر حاکمان وقت و بسیاری از سیاستمداران و حتی روشنفکران در ابتدای قرن بیستم تمام تخم‌مرغ‌های کشور را در سبد آلمان گذاشته بودند، نظیر آن خطا یک قرن بعد این بار با بازی روسیه و نه حتی چین تکرار شده است.

دستبرد پنهان و آشکار به منابع دولت نیز از دیگر شباهت‌های این دو زمانه است. انبوه شاهزاده‌ها و وابستگان به هیات حاکمه هر کدام هرگونه و هر کجا که چیز به‌دردبخوری می‌دیدند می‌قاپیدند و هر یک سر در آخور یکی از سفارتخانه‌های انگلیس، روسیه، عثمانی و آلمان داشتند. خوانین محلی از نصب پرچم اجنبی بر سردر خانه و تجارت‌خانه خود (از ترس تجاوزات ماموران دولتی) ابایی نداشتند، اینک سبک کار عوض شده است و ترجیع‌بند تمام جلسات و محافل راجع به طول و عرض بیزینس فرزندان مقامات ریز و درشت است. تعابیر اسلام آمریکایی و اسلام انگلیسی که در اوایل انقلاب کنایه‌هایی برای اتهام وابستگی فکری حریفان بود، از معانی فکری و فلسفی عبور کرده و نشانی از محل ذخایر ارزی شخصی افراد است و البته مدل‌های اسلام کانادایی و حتی اسلام استرالیایی هم وارد بازار شده‌اند. در شرایطی که علاقه محصلین به ریاضی و فیزیک تحلیل می‌رود، اختلاس‌ها همه نجومی شده‌اند.

هر چند اوضاع مصیبت‌بار ابتدای قرن بیستم نتیجه بی‌کفایتی و فساد هیات حاکمه و همزمان عقب‌ماندگی فرهنگی و اجتماعی جامعه بود، با این حال چند شانس نصیب مردم شد تا ظرف کمتر از 20 سال شرایط به حد اعلای خود بهبود یافت. شانس بزرگ تحولات روسیه تزاری بود که با پیدا شدن کمونیست‌هایی شعارزده مدتی ایران را به حال خود رها کردند. ملک‌الشعرای بهار در این‌باره تعبیر ماندگاری دارد: «دو دشمن از دو سو ریسمانی به گلوی کسی انداختند که او را خفه کنند. هر کدام سر یک ریسمان را گرفته می‌کشیدند و آن بدبخت در میان تقلا می‌کرد. آنگاه یکی از آن دو خصم سر ریسمان را رها کرد و گفت ای بیچاره من با تو برادرم و مرد بدبخت (ایران) نجات یافت. آن مرد که ریسمان گلوی ما را رها کرد لنین بود.»

امروز نه دو ریسمان که از هر طرف یک ریسمان به دست‌ و پا پیچیده شده است، جانشینان لنین نیز اگرچه در مخمصه بس بزرگ‌تری به دام افتاده‌اند، با این حال بعید است نفر بعدی که روی صندلی پوتین می‌نشیند برای ما بهتر از این مامور مخفی باشد. اینکه اوضاع بین‌المللی چنان به سود ما تغییر کند که در انقلاب بلشویکی تغییر کرد، امید واهی است. هر چند شکست روسیه در اوکراین می‌تواند به قیچی کردن موقت دم این کشور منتهی شود، ولی تجربه نشان داده که خیلی زود برمی‌گردد.

عامل دومی که 100 سال پیش موجب تغییر اوضاع و احوال شد، سر برآوردن قلدری مثل رضاشاه بود که در واقع امر، بخش مهمی از گرفتاری‌های امروز میراث تجاوز او به مرام مشروطه است.

رضاشاه تمرین دموکراسی را عجالتاً تعطیل کرد و همین موجب شد مردمانی که 130 سال پیش توانسته بودند نخستین پارلمان منطقه را ایجاد کنند، همچنان فاقد یک ساختار انتخاباتی کارآمد باشند. چه دموکراسی را محصول توسعه بدانیم و چه به وجود‌آورنده آن، دموکراسی با انباشت تجربه است که کارآمد می‌شود. تجربه دموکراسی می‌تواند ما را از این باور مخرب دور کند که باختن به خارجی را به تساوی با رقیبان تاریخی ترجیح ندهیم. تصمیم‌گیری سیاستمداران در ایران در فقدان سازمان‌های واقعی و تجربه فراگیر امر سیاسی، تحت فشار طرفداران فله‌ای به سمتی کشیده می‌شود که تسلیم شدن به خارجی قدرتمند را بسی گواراتر از صلح و سازش با رقیبان داخلی تلقی می‌کند.

 آنچه به نام وفاق از سوی دکتر پزشکیان در حال اجراست و صدای انبوه طرفدارانش را بلند کرده، نسخه‌ای برای مهم‌ترین بیماری مزمن تاریخی ایران است. صلح با رقبای داخلی که شرط لازم برای کارآمدی نهادهای ناشی از انتخابات است. این تجربه جدیدی برای ما خواهد بود و چشم‌انداز ظهور یک منجی قلدر از فضای سیاسی ایران را دور می‌کند. اگر 100 سال تمرین دموکراسی تعطیل نمی‌شد، حداکثر ظرف نیم‌قرن نیروهای سیاسی جامعه به تعادل می‌رسیدند و امروز دموکراسی در ایران در حد هند و ترکیه کارآمد بود. یا پزشکیان قادر خواهد شد ما را از این پیچ تاریخی عبور دهد و تجربه‌ای بیاموزاند که به تعادل‌بخشی قدرت گروه‌های 

سیاسی منجر شود، یا ممکن است روزی از زبان ایشان هم بشنویم آمپول زدن در سوئیس بهتر از حکومت کردن در ایران است. 

دراین پرونده بخوانید ...