شناسه خبر : 48040 لینک کوتاه

از مِه تا غبار

در هفت ماه گذشته بر جامعه ایران چه گذشت؟

 

مهرداد خدیر / نویسنده نشریه 

 در توصیف آنچه در نیمه نخست سال ۱۴۰۳ گذشته و البته با توجه به زمان انتشار تا هفته نخست آبان‌ماه که سر به 220 روز می‌زند، نمی‌توان از واژه‌های «شگفتی» و «حیرت» استفاده نکرد، یا نگفت «سرعت» اتفاقات چنان است که هر خبر تازه قبلی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، تا جایی که هنوز تصاویر رئیس‌جمهوری فقید بر تابلوهای شهر بود که ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس و مهمان ویژه مراسم تحلیف رئیس‌جمهوری جدید جای آنها را گرفت.

یا هنوز بحث بر سر این بود که این ترور چگونه رخ داده و آیا محل اقامت رهبر سیاسی حماس را عنصر یا عناصری نفوذی لو داده بودند و اساساً چرا او که از ویرانه‌های غزه آمده بود باید به دیدار از نمایشگاهی درباره غزه در محوطه برج میلاد برود یا شب را در اقامتگاهی مرتفع در شمال تهران و در معرض حمله سپری کند که بمباران بیروت به قصد قتل سیدحسن نصرالله، دبیر کل پرآوازه حزب‌الله به خبر اول ایران و منطقه و جهان بدل شد.

روحانی شیعه و سیاستمداری محبوب که به‌رغم تبلیغات غربی‌ها مداراجو و خشونت‌پرهیز بود؛ چندان که از نوجوانی امام موسی صدر را الگوی خود قرار داده و توانسته بود بر جای او بنشیند، با دایره نفوذ و قدرتی بیشتر، و البته با حمایت ایران سال‌های متمادی نه‌تنها شیعیان لبنان را رهبری کرد که عملاً به مهم‌ترین و تاثیرگذارترین شخصیت این کشور هم تبدیل شده بود، به گونه‌ای که بدون او معادلات سیاسی در لبنان لاینحل می‌نمود و در غیاب او طبعاً بغرنج‌تر شده است.

از آغاز عملیات طوفان‌الاقصی در هفتم اکتبر یا نیمه مهر سال قبل البته سیدحسن نصرالله تحت فشار بود تا جبهه تازه‌ای در شمال اسرائیل بگشاید، ولی هوشمندانه در دام نیفتاد تا اینکه نزدیک به یک سال بعد ماجرای انفجار پیجرها او را ناخواسته درگیر کرد. نخست ارتباطات شبکه‌های حزب‌الله را قطع کردند و بعد سراغ دبیر کل رفتند و در عملیاتی سنگین ضاحیه لبنان را با خاک یکسان کردند تا سیدحسن نصرالله را از بین ببرند و سرانجام خبر تکان‌دهنده اعلام شد: دبیرکل حزب‌الله لبنان به شهادت رسید.

بحث‌ها بر سر جانشین او بود که سربازان اسرائیلی در عملیات تعقیب و گریز در رفح به صورت تصادفی دریافتند یکی از کشته‌شدگان کسی نیست جز یحیی سنوار، جانشین اسماعیل هنیه. مردی که از او به عنوان طراح عملیات طوفان‌الاقصی یاد می‌شد و سال‌های طولانی از عمر خود را در زندان‌های اسرائیل سپری کرده بود، ولی وقتی آزاد شد و به باریکه غزه بازگشت احساس کرد این سرزمین هم کم از زندان ندارد، چندان که از آن به عنوان بزرگ‌ترین زندان روباز جهان یاد می‌کردند. پس بر آن شد خود و مردمان آن خطه را از این زندان برهاند و شد آنچه شد و شگفتا که در نقد و نفی، هفتم اکتبر را آغاز می‌دانند و دهه‌ها قبل آن را نه.

 حمله در بامداد 5 آبان

اتفاق مهم‌تر از همه اینها اما رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل است که در تاریخ سابقه نداشته است. ایران پیشتر حمله به ساختمان سفارت در دمشق را تعرض به خاک خود اعلام و در عملیات «وعده صادق» برای نخستین‌بار موشک‌هایی به سوی اسرائیل پرتاب کرد، چرا که مستشار ارشد نظامی ایران در سوریه هم در زمره شهیدان حادثه بود و اسرائیل مسئولیت آن را بر عهده گرفت.

در بیروت هم تنها سیدحسن نصرالله به شهادت نرسید، بلکه یک سردار برجسته ایرانی هم کنار او بود و ایران اعلام کرد درصدد تلافی برخواهد آمد و برای اولین‌بار اسرائیل نیز آشکارا از قصد خود برای حمله به ایران خبر داد.

به سبب بُعد مسافت و همسایه نبودن ما مشخص بود که اسرائیل از طریق دریا و زمین نمی‌تواند نیرو گسیل دارد ضمن اینکه جغرافیای وسیع ایران ما با گستره محدودی که اسرائیلی‌ها از آن خود می‌دانند قابل قیاس نیست.

از این‌رو قابل انتظار بود که عملیات از طریق هوا باشد. اما اینکه جنگنده بفرستند و درصدد بمباران باشند یا با موشک و پهپاد این کار را انجام دهند یا دست به خرابکاری بزنند مشخص نبود و بامداد 5 آبان مردم غرب تهران با صداهای مهیبی از خواب برخاستند که بعدتر اعلام شد شلیک پدافندهای خودی بوده است.

اینکه جنگنده‌های اسرائیل وارد آسمان ایران شده بودند یا موشک فرستادند یا خرابکاری پهپادی بوده مبهم بود تا اینکه ستاد کل نیروهای مسلح 12 ساعت بعد از حادثه در اطلاعیه‌‌ای اعلام کرد جنگنده‌های اسرائیلی با استفاده از فضای در اختیار ارتش آمریکا در عراق در یکصدکیلومتری مرزهای ایران و از راه دور، تعدادی موشک دوربردِ هواپایه را با سر جنگی بسیار سبک -در حدود یک‌پنجم کلاهک موشک‌های بالستیک ایرانی- به سمت برخی از رادارهای مرزی در استان‌های ایلام، خوزستان و اطراف استان تهران پرتاب کردند و در پی عملکرد به‌موقع پدافند هوایی خسارت محدود و کم‌اثری را وارد ساختند و چند سامانه راداری آسیب دید که تعدادی بلافاصله ‌ترمیم شدند.

اعلام کشته شدن چهار نیروی ارتش و یک پیمانکار البته موجب شد صدا و سیما دست از تمسخر و کوچک‌انگاری بردارد. کوچک‌انگاری‌ای که بی‌اشاره مستقیم به صدا و سیما انتقاد رهبری را در پی داشت و از حمله اسرائیل با لفظ «شرارت نابخردانه» یاد کردند و هم از بزرگ‌نمایی برحذر داشتند و هم کوچک‌انگاری.

قبل از این البته برگزاری نماز جمعه تهران به امامت آیت‌الله خامنه‌ای در مصلی هم مورد توجه جهانیان قرار گرفته بود.

در خطبه‌های همین نماز بود که راهبرد جمهوری اسلامی ایران در مقابله با تعرضات اسرائیل «نه تعلل، نه شتاب‌زدگی» اعلام شد.

این چندمین‌بار بود که رهبری راهبرد میانه را اعلام می‌کردند چندان که قبل‌تر گفته شده بود نه مذاکره، نه جنگ و این‌بار نه تعلل، نه شتاب‌زدگی و درباره حمله 5 آبان هم: نه بزرگ‌نمایی، نه کوچک‌انگاری. چرا که اولی موجب افزایش سطح توقعات و شتاب در پاسخ و تصور کاهش امکانات دفاعی می‌شود و دومی باعث غفلت از حمله احتمالی بعدی.

تاکید آیت‌الله خامنه‌ای در خطبه‌های «نماز نصر» در حالی بود که برخی از جریان‌های رادیکال دولت مسعود پزشکیان را به ممانعت از عملیات علیه اسرائیل متهم می‌کردند.

البته وقتی اندک زمانی بعدتر موشک‌ها بر اسرائیل بارید همان‌ها چندی زبان در کام گرفتند و تصویر رئیس‌جمهوری جدید را که طبعاً نمی‌پسندیدند بر تابلوهای شهر نشاندند که شهردار آن همچنان همان رقیب او در انتخابات ریاست‌جمهوری است که در برابر چشم میلیون‌ها ایرانی گفته بود «تا آخر می‌ماند» و نماند و به سود سعید جلیلی انصراف داد و گفته بود «نخواهد گذاشت پزشکیان رئیس‌جمهور شود» و نتوانست و مسعود پزشکیان در هر دو مرحله انتخابات ناهنگام ریاست‌جمهوری در هشتم و پانزدهم تیرماه ۱۴۰۳ گوی سبقت را ربود و ناباورانه نهمین رئیس‌جمهوری ایران شد.

تنها چند ماه قبل از آن و در زمستان ۱۴۰۲ هیات‌های اجرایی که منصوب دولت آقای رئیسی بودند صلاحیت او را که ۱۶ سال پیاپی نماینده مردم تبریز بود به خاطر مواضعی که در جنبش مهسا و البته با ملاحظه و مراعات تمام جوانب اتخاذ کرده بود رد کردند تا خالص‌سازی کامل شود. آنان تنها خود را در زمره «اخیار» و واجد صلاحیت می‌دانستند و دیگران را در ردیف «اغیار» و با این نگاه اوج تنگ‌نظری خود را به رد صلاحیت پزشکیان در همان مرحله هیات‌های اجرایی نشان دادند. ماجرا البته ختم به خیر شد و با دخالت رهبری و هیات‌های نظارت وابسته به شورای نگهبان او باز نماینده تبریز شد اما تنها دو سه روز بر این کرسی نشست چرا که اندک زمانی بعدتر وارد کارزار انتخاباتی فراتر و در سطح ملی و رئیس‌جمهوری ایران شد. انتخاباتی که نه در موعد مقرر که یک سال زودتر و در پی اتفاقی غیرمترقبه برگزار شد و هیچ‌کس آمادگی آن را نداشت و به همین خاطر وقتی مهرداد بذرپاش با یک جزوه کامل در انتخابات ثبت‌نام کرد این پرسش پدید آمد که در این فاصله کوتاه چگونه این برنامه را تهیه کرده است؟ این در حالی بود که اگر استاندار از او نخواسته بود با هلی‌کوپتر دیگر به تبریز بازگردد تا از فرصت پرواز در کنار رئیس‌جمهور استفاده کند به جای استاندار او جان خود را از دست داده بود اما به‌سرعت بر احساسات فائق آمد و مثل شماری دیگر از اعضای دولت رئیسی نامزد شد. در این میان رفتار وزیر ارشاد قابل توجه‌تر بود که در فاصله‌ای کوتاه از چهره غمگین و افسرده به شاداب بدل شد و کل دولت بسیج شدند تا صلاحیت آقای مهدی اسماعیلی تایید شود و البته نشد!

31

سانحه بالگرد

۳۰ خرداد ۱۴۰۳ و تنها ساعتی بعد از آنکه همان وزیر ارشاد دولت آقای رئیسی به رسانه‌ها توصیه کرده بود از روزنامه کیهان الگو بگیرند و هر روز تیترهای امیدوارکننده (به معنی در ستایش دولت) بر صفحه اول خود بنشانند خبر ناپدید شدن بالگرد حامل رئیس‌جمهوری و وزیر امور خارجه ایران اسباب شگفتی شد.

هلی‌کوپتر در مه ناپدید و عملیات جست‌وجو برای یافتن سرنشینان آن آغاز شد. به جز رئیس‌جمهوری و وزیر خارجه او (حسین امیرعبداللهیان) امام جمعه تبریز و استاندار آذربایجان غربی هم به اتفاق سرتیم حفاظت و طبعاً خلبان و نیروهای پرواز در آن بالگرد بودند و هیچ یک جان سالم به در نبردند.

 سیدابراهیم رئیسی ظهر ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای افتتاح سد «قیز قلعه سی» به عنوان بزرگ‌ترین پروژه آبی کشور به مرز ایران و آذربایجان رفته بود و به این مناسبت دیداری هم بین روسای‌جمهوری دو کشور همسایه صورت پذیرفت که به خاطر کدورت‌های قبلی و آغاز فصلی تازه حائز اهمیت بود.

سقوط هلی‌کوپتر در ورزقان و نزدیکی مرز و روابط نزدیک آذربایجان با اسرائیل به این شایعه دامن زد که شاید توطئه‌ای در کار بوده اما وقتی رهبری عالی نظام در پیام اول خود تعبیر «شهادت» را به کار نبردند و در تعابیر بعدی «شهید خدمت» گفته شد پیدا بود فرضیه تروریستی بودن حادثه منتفی است.

هرچند معمولاً رسیدگی به اتفاقاتی در این سطح از اهمیت به کمیته‌های حقیقت‌یاب متشکل از افراد مختلف و منتسب به نهادهای گوناگون سپرده می‌شود در این فقره چنین نیازی احساس نشد و ستاد کل نیروهای مسلح خود کمیته‌ای متشکل از واجدین تخصص‌های گوناگون تشکیل و تحقیقات را انجام داد و در نهایت اعلام کرد: «علت سقوط بالگرد رئیس‌جمهوری برخورد با کوه بوده است.»

 در اطلاعیه نهایی که چهار ماه بعد از سانحه و در شهریور ۱۴۰۳ منتشر شد آمده بود ابعاد فنی، مهندسی، الکترونیکی و شرایط ناوبری بالگرد و همه اسناد و مدارک مربوط به تعمیر و نگهداری از زمان خریداری و به‌کارگیری را بررسی کرده و تصدیق می‌کنند: اقدامات برابر استانداردهای تعریف‌شده صورت گرفته است.

 همچنین گفتند آی‌پد خلبان را احیا کرده‌اند و دیده‌اند از شروع پرواز از تبریز به مقصد سد قیزقلعه‌سی و از آن نقطه به هنگام برگشت تا زمانِ وقوع سانحه منطبق با «مسیرِ از قبل تعیین‌شده» بوده و گزارش‌های سازمان هواشناسی (یعنی هوای حاضر، پیش‌بینی و اخطارهای وضعیت‌های جوی ناپایدار) از روز قبل و همچنین روز حادثه هم با شرایط روز سانحه انطباق داشته و نتایج آزمایش‌های سم‌شناسی و آسیب‌شناسی بر روی اجساد باقی‌مانده هم مورد مشکوکی را نشان نداده و هر احتمال دیگر هم در این اطلاعیه و هر آنچه به ذهن هر که خطور کرد یا در حد حدس و گمان گفته شده بود رد شد.

از جمله اینکه نشانه‌هایی دایر بر خرابکاری در قطعات و سامانه‌ها ندیدند و احتمال هدف قرار گرفتن با سامانه‌های آفندی و پدافندی و جنگ الکترونیک و ایجاد میدان مغناطیسی و لیزر هم منتفی اعلام و در نهایت اعلام شد:«دلیل اصلی سقوط بالگرد، شرایط پیچیده اقلیمی و جوی منطقه، در فصل بهار و به وجود آمدن ناگهانی «توده غلیظ مه متراکم و بالارونده»، به سمت ارتفاع و برخورد بالگرد، با کوه بوده» و این یعنی «لاغیر» و پرونده بسته شد.

سومین رئیس‌جمهوری در سقوط و ناتمامی دوره

به این ترتیب سیدابراهیم رئیسی هشتمین رئیس‌جمهوری ایران از حیث ناتمام ماندن دوره ریاست‌جمهوری و پایان زودهنگام به وضعیتی شبیه اولین و دومین رئیس‌جمهوری ایران دچار آمد. زیرا مدت ریاست‌جمهوری اولین (ابوالحسن بنی‌صدر) به خاطر برکناری در پایان بهار 1360 به دو سال نکشید و دوران دومین (محمدعلی رجایی) در پی ترور 8 شهریور همان سال به دو ماه و حالا بعد از 43 سال یک رئیس‌جمهوری دیگر سومین سالگرد ریاست‌جمهوری خود را ندید.

بالگرد دو رئیس‌جمهوری قبل از مرحوم رئیسی هم البته دچار سانحه شده اما آنها نجات یافته بودند. اولی سانحه‌ای که در مرداد ۱۳۵۹ برای ابوالحسن بنی‌صدر اولین رئیس‌جمهوری ایران رخ داد و در پی آن امام خمینی در پیامی تصریح کردند: «نجات جنابعالی و همراهان محترم از سانحه‌ای -که به حسب عادت مصیبت‌بار باید باشد- نشانه‌ای از الطاف الهی است برای پیشرفت انقلاب اسلامی و ما از این امور که دست قدرت حق آشکارا در آن پیداست -که همه در جهت حفظ این کشور و ملت است- کراراً دیده‌ایم -و ان‌شاءالله تعالی از این پس نیز عنایات پروردگار با ماست و با همه وجود در پیشگاه مقدسش شکرگزاریم.»

امام خمینی به این تعابیر هم بسنده نکردند و افزودند: «این عنایت معجزه‌آسا دلیل آن است که شما و همراهان‌تان در خدمت به کشور اسلامی صدیق بوده و صدیق خواهید بود.»

 روند حوادث بعدی البته بین اولین رئیس‌جمهوری و رهبری انقلاب فاصله‌ای وسیع ایجاد کرد و به عزل او انجامید.

 مورد بعدی سانحه برای محمود احمدی‌نژاد بود که هر چند در زمان وقوع چندان سروصدا نکرد اما در آخرین پیام تلویزیونی در سال 92 و هنگامی که اولین‌های دوران خود را برمی‌شمرد یکی از اولین‌های ادعایی همین بود که من اولین رئیس‌جمهوری ایران هستم که بالگرد او دچار سانحه هوایی شده! در حالی که اولاً به گواه آنچه نقل شد اولین نبود و ثانیاً اولین در این فقره که در آن فاعلیتی نداشته قابل فخرفروشی نبود!

 ماجرا از این قرار بود که روز یکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۲ هلی‌کوپتر حامل او در واپسین ماه‌های مسئولیت او در ارتفاعات البرز دچار سانحه شد و البته آسیبی به سرنشینان این هلی‌کوپتر نرسید.

او برای افتتاح یک پروژه تونل جاده‌ای به این منطقه رفته بود اما بالگرد حامل او و همراهان پیش از رسیدن به محل و در نزدیکی محل پروژه دچار سانحه شد.

خبر جان باختن سیدابراهیم رئیسی در زادروز امام هشتم اعلام شد و پیکر او را در آستان قدس رضوی به خاک سپردند. همان نهادی که تولیت آن را بر عهده داشت و به قصد رقابت با حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۶ از آن کناره گرفت و وارد کارزاری شد که نتیجه آن پیروزی نبود. بعد از آن به مشهد بازنگشت و اندکی بعد رئیس قوه قضائیه شد اما این مسئولیت را هم به پایان نرساند چرا که بار دیگر عزم ریاست‌جمهوری کرد و این‌بار صحنه از هر رقیبی که احتمال رای‌آوری داشت ولو علی لاریجانی، رئیس سه دوره مجلس و اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهوری وقت، خالی شد و او در ۱۴۰۰ به ریاست‌جمهوری رسید و تقدیر چنین رقم خورد که این را نیز به پایان نرساند.

در قانون اساسی ایران چنانچه رئیس‌جمهوری برکنار شود یا از دنیا برود برخلاف آمریکا معاون او دوره را به پایان نخواهد رساند بلکه انتخابات مجدد برگزار می‌شود.

در ایالات‌متحده برای آنکه نظم چهارساله بر هم نخورد معاون رئیس‌جمهوری کشته یا برکنار‌شده (مثل جان اف کندی و ریچارد نیکسون در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی) بی‌نیاز به انتخابات مجدد رئیس‌جمهوری می‌شود و دوره را به انتها می‌رساند.

در ایران اما این اتفاق نمی‌افتد و به خاطر پایان نیافتن دوره‌های رئیس‌جمهورهای اول و دوم همزمانی هر دولت با مجلس بر هم خورد. یکی از تبعات ناخواسته سانحه هلی‌کوپتر آقای رئیسی این بود که چون در آغاز کار مجلس جدید رخ داد دولت و مجلس همزمان شدند.

جالب اینکه مجلسی که در غیاب اکثریت واجدان شرایط تشکیل شد و رادیکال‌های آن سودای حذف محمدباقر قالیباف و نشستن بر کرسی او را در سر می‌پروراندند به تمام وزیران پیشنهادی مسعود پزشکیان که او را خارج از جبهه انقلاب می‌دانستند رای دادند در حالی که پیش‌بینی می‌شد به چند وزیر شاخص و نزدیک به اصلاح‌طلبان رای ندهند.

این اتفاق به سه عامل نسبت داده شد. یکی تاکید رئیس‌جمهوری جدید بر وفاق ملی و امتیازاتی که به جناح‌های دیگر داد. دیگری همراهی و همکاری رئیس مجلس که هر چند در انتخابات رقیب او بود و فردای مرحله اول هم اعلام کرد از سعید جلیلی حمایت می‌کند اما آب او با رادیکال‌های پایداری به یک جو نمی‌رود و عجیب نیست اگر ۱۵ تیرماه به مسعود پزشکیان رای داده باشد چندان که از اشارات رئیس قوه قضائیه به نقش رئیس‌جمهوری در جایگاه رئیس شورای عالی فضای مجازی چنین استنباط شد.

دلیل مهم‌تر اما نطق پایانی رئیس‌جمهور پزشکیان بود که از نهایی کردن فهرست با رهبری سخن به میان آورد و فضای مجلس را تغییر داد.

 کیهان که دیگر تیترهای امیدوارکننده بر صفحه اول نمی‌نشاند و هر روز خواستار آن می‌شد که نمایندگان به وزیران پیشنهادی «زاویه‌دار» رای ندهند از این گفته پزشکیان خشمگین شد و نوشت: اظهارات ایشان در روز چهارشنبه ۳۱ مردادماه در جلسه علنی مجلس که دستور کار آن رای اعتماد به وزیران معرفی‌شده بود با توجه به روش و روال بارها اعلام‌‌شده حضرت آقا، واقعی و منطقی به نظر نمی‌رسید و این احتمال وجود دارد که جناب پزشکیان در بیان منظور خود دچار لغزش زبان و خطای بیان شده باشند چون رئیس‌جمهور محترم برای تاکید بر آنچه مطرح کرده بودند، خطاب به نمایندگان اظهار داشتند: «می‌خواهم بگویم هماهنگ شدیم آمدم اینجا... چرا مرا وادار می‌کنید چیزهایی را که نباید بگویم، بگویم؟ من را وادار نکنید که وارد جزئیات قضیه بشوم... همه وزرا هماهنگ شده‌اند.»

حسیــن شـریـعتمـداری، رئیس‌جمهوری را که بیش از هر صفت دیگر به صداقت شهرت دارد به ناراست‌گویی متهم و اضافه کرد: «کمترین تردیدی وجود ندارد که ادعای جناب پزشکیان نمی‌تواند صحت داشته باشد ولی متاسفانه (تقریباً) هیچ صدایی به اعتراض بلند نشد و هیچ‌کس از رئیس‌جمهور محترم درخواست نکرد که درباره اظهارات نامتعارف خود توضیح بدهد. انتظار آن است که اظهارات خود را تصحیح بفرمایید و راه را بر سوءاستفاده دشمنان سد کرده و آنان را مانند همیشه ناکام بگذارید.»

هر چند سخنان بعدی رهبری و در دیدار با اعضای هیات دولت را به حساب تایید ادعای خود گذاشتند اما دقت در آنچه آیت‌الله خامنه‌ای در توضیح روند ماجرا گفتند روشن می‌کرد رئیس‌جمهوری نادرست نگفته زیرا رهبری تصریح کردند: «آقای رئیس‌جمهور برای انتخاب وزیران با من مشورت کردند. برخی را تایید و برخی را هم تاکید کردم. تعداد بیشتری را هم نمی‌شناختم و نظری نداشتم.»

شوک به جبهه پایداری

اعضای ارشد جبهه پایداری که خود را برای فتح مجلس دوازدهم و فشار به ابراهیم رئیسی به قصد میدان دادن بیشتر به آنان در ازای حمایت از نشستن او بر کرسی ریاست مجلس خبرگان رهبری آماده می‌کردند با سانحه بالگرد غافلگیر شدند. با این حال همه پشت سر سعید جلیلی قرار گرفتند و کاندیداتوری باقر قالیباف مانع اتحاد اصول‌گرایان شد و مسعود پزشکیان در حالی در مرحله اول به عنوان نفر نخست به مرحله بعد راه یافت که نظرسنجی‌ها نشان می‌داد در مشارکت زیر ۵۰ درصد واجدان شرایط رای دادن بختی ندارد. زیرا پایگاه رای اصول‌گرایان ثابت است و هرگاه صحنه از رقیب خالی شود پیروز می‌شوند. مثال روشن شکست ابراهیم رئیسی در سال ۱۳۹۶ در رقابت با حسن روحانی و در مشارکت بالا و پیروزی او چهار سال بعد در مشارکت پایین و حذف پیشاپیش رقبا بود.

این‌بار اما معادله اصول‌گرایان را چند مولفه بر هم زد: نخست اینکه با اتفاقی که ناخواسته رخ داده بود سیاست کلان هم انگار ناگهان تغییر کرد. سه سال خالص‌سازی خسارات فراوان بر جای گذاشته بود به گونه‌ای که برای دو وزیر دولت مدعی مبارزه با فساد پرونده‌های مالی تشکیل شد. از سوی دیگر روند کاهش مشارکت در انتخابات نگران‌کننده شده بود و به همین خاطر صلاحیت مسعود پزشکیان برای ریاست‌جمهوری تایید شد. این در حالی بود که در دو نوبت قبل صلاحیت او را تایید نکرده بودند و کار به ردصلاحیت برای مجلس هم رسیده بود.

اتفاق دوم این بود که باقر قالیباف به‌رغم آنکه مجدداً رئیس مجلس شد باز هم برای ریاست‌جمهوری به صحنه آمد و میان اصول‌گرایان اختلاف افتاد و حاضر به انصراف نشد.

سوم اما این بود که در فضای پرهیز از مشارکت هم پزشکیان رای آورد و این به خاطر فعال شدن پایگاه‌های دیگر بود. در حالی که چه‌بسا اگر اصلاح‌طلبان نامزدی دیگر داشتند آن حمایت‌ها جلب نمی‌شد.

در این فضا مسعود پزشکیان رئیس‌جمهوری شد تا وعده‌هایی چون رفع فیلترینگ و تلطیف مواجهه با زنان و احیای برجام و تنش‌زدایی در روابط خارجی و به کار گرفتن نیروهای محذوف را محقق سازد اما از همان روز نخست خبر ترور اسماعیل هنیه در تهران اوضاع را دگرگون کرد و او را در مسیری دیگر انداخت.

زودتر از آنچه تصور می‌کرد دریافت زمین هموار نیست و البته می‌دانیم استخاره هم در روز نخست بد آمده بود!

33

کوه‌نوردی یا دو با مانع در وضعیت پینگ‌پنگی!

هر چند مسعود پزشکیان به خاطر چهار دوره حضور در مجلس شورای اسلامی با مشکلات آشنا بود و یک دوره وزارت بهداشت و درمان را هم در دولت اصلاحات (در سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴) تجربه کرده اما به نظر می‌رسد آنچه در این مدت کوتاه دیده و حس کرده با آنچه می‌پنداشته فرسنگ‌ها فاصله دارد.

سخنان او درباره قیمت تمام‌شده بنزین و اعلام گران شدن برق از زبان وزیر نیرو برای جلوگیری از ورشکستگی این صنعت نشان می‌دهد عمق ناترازی‌ها بسیار بیش از تصور قبلی اوست.

مشکلات او یکی دو تا نیست و اگرچه در ۷۰سالگی سرحال و شاداب است و نوع راه رفتن و دست‌های باز او لوطی‌مسلکانه و داش آکلی است و ورزشکار و کوه‌نورد است اما می‌توان حدس زد که احساس می‌کند همچون ورزشکاران رشته دو و میدانی باید از موانع متعدد عبور کند و کوه و فوتبال در اینجا چاره‌ساز نیست اگر گرفتار پینگ‌پنگ با اسرائیل نشود.

او در همان آغاز با مانع بزرگ قانون تصدی مشاغل حساس روبه‌رو شد که به موجب آن به‌کارگیری مدیرانی که بستگان درجه اول آنان از کشورهای متخاصم اقامت گرفته‌اند ممنوع است و به این ترتیب انتصاب محمدجواد ظریف به عنوان معاون راهبردی ریاست‌جمهوری را غیرقانونی اعلام کردند و یک نماینده حتی رئیس‌جمهوری را تهدید کرد اگر ظریف را برکنار نکند سروکار خود پزشکیان با زندان خواهد افتاد!

ظریف اما بعد از استعفا به دولت بازگشت و گفت به دستور رئیس‌جمهور حضور دارد هر چند مشخص نشد پزشکیان مشکل را در نشست سران قوا و با گذراندن مصوبه‌ای در آنجا حل کرده یا با مسئولیت و اختیار خود یا از رهبری اجازه گرفته است. به هر رو تاکنون زیر بار این فشار نرفته و باید دید با ابلاغ مصوبه حجاب اجباری چه خواهد کرد. هر چند سیاست رسمی این است که در فضای جنگی سربه‌سر مردم نگذارند و این مصوبه بیشتر برای ساکت کردن اقلیت پرهیاهوست.

قضیه محدود به قانون مشاغل حساس با چهره‌هایی چون جواد ظریف نیست. روند کند انتصاب مدیران میانی یا بعضاً تن دادن به مخالفان گفتمان پزشکیان نشان می‌دهد دست رئیس‌جمهوری و وزیران در انتصابات باز نیست. چون به استعلام از نهادهای امنیتی نیاز دارند یا این روند به طول می‌انجامد یا پاسخ منفی دریافت می‌کنند.

کار به جایی رسید که رئیس‌جمهوری برای آنکه به وعده خود در به‌کارگیری هموطنان اهل سنت عمل کند یک نماینده اهل سنت مجلس را به معاونت توسعه روستایی منصوب کرد ولی مجلس با استعفای او موافقت نکرده است!

از یک طرف ناچار بود سراغ کسی برود که نیاز به استعلام نداشته باشد چون نماینده مجلس و از آب گذشته است و از جانب دیگر می‌بیند با خروج او از مجلس مخالفت می‌کنند و این در حالی است که خود او نماینده بوده و دیگر در مجلس نیست و اشکال شکلی می‌گیرند که رئیس‌جمهوری از مردم رای گرفته و رای اعتماد به وزیران سابقاً نماینده به منزله قبول خروج آنهاست ولی معاون رئیس‌جمهور چون رای اعتماد نمی‌گیرد باید رضایت نمایندگان را جلب کند.

این در حالی است که با استمرار غیبت خودبه‌خود مستعفی تلقی می‌شود و لابد در آن صورت باز نیاز به استعلام است!

مشکل اصلی رئیس‌جمهوری البته این است که ناگهان با وضعیت جنگی روبه‌رو شده و اسرائیل در بامداد ۵ آبان رسماً به ایران حمله کرد و شهادت پنج نفر انتظار پاسخ متقابل را ایجاد کرده و این در حالی است که ایالات‌متحده ایران را از از واکنش مجدد و پینگ‌پنگی شدن قضیه پرهیز داده است.

انتخاب عباس عراقچی برای آن بود که سراغ اروپایی‌ها برود اما اتحادیه اروپا با دو حرکت دست رد به سینه ایران زده است. اولی متهم کردن ایران به حمایت از روسیه و ارسال موشک و پهپاد است و به بهانه آن تحریم صنعت هوایی ایران و دیگری تایید موضع شورای همکاری خلیج‌فارس در قضیه جزایر سه‌گانه و این دومی هم در واقع ادامه اولی است.

به این ترتیب پزشکیان که دیده آبی از اروپا گرم نمی‌شود سراغ روسیه و بریکس رفته است ولی افکار عمومی اگر به دنبال تقویت نگاه به شرق و گشایش از طریق بریکس بود به جلیلی رای می‌داد و انتظار دارند موانع را بردارد و مانع تعمیق شکاف ایران و اروپا شود. مهم‌ترین مانع رابطه ایران و اروپا هم بحث اوکراین است و به همین خاطر مقامات دستگاه دیپلماسی مدام می‌گویند سیاست ما بی‌طرفی است چون حیف است صنعت هوایی ما زمین‌گیر شود.

شگفت‌آور اینکه کشورهای همسایه ایران تجاوز آشکار اسرائیل را محکوم کرده‌اند ولی روسیه نه و کار به جایی رسید که یک خبرنگار ایرانی در نشست سخنگوی وزارت خارجه لفظ تندی را علیه ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهوری روسیه به کار برد.

 فضای سیاست خارجی برای پزشکیان مهیا نیست و کار به جایی رسیده که عبدالفتاح سیسی، رئیس‌جمهوری مصر هم وزیر خارجه ایران را نصیحت می‌کند و در داخل هم تا اطلاع ثانوی نه می‌تواند بنزین را به قیمت ۳۰ تا ۴۰ هزار تومان وارد و به یک‌دهم عرضه کند و نه دست به قیمت بزند. چون به کالای معیار بدل شده و بر دیگر اقلام اثر می‌گذارد.

پزشکیان که 20 سال قبل و زمان طرح تثبیت قیمت‌ها وزیر بود می‌توانست به آثار مخرب آن نگاه اشاره و از افزایش پلکانی دفاع کند و بگوید اگر گذاشته بودند به صورت تدریجی قیمت واقعی شده بود و می‌دانیم که اصول‌گرایان در پی آن بودند میوه آن را در انتخابات 84 بچینند. حسب ظاهر چیدند اما در عمل برکشیده آنان رو به سرکشی آورد و طرح تثبیت قیمت حامل‌های انرژی که در پوشش اصلاح قانون برنامه چهارم تصویب شد مشکلات را تلنبار کرد و حالا به قدری حاد شده که برخی این فرضیه را مطرح کردند که اساساً چون کف‌گیر به ته دیگ خورده با ورود پزشکیان موافقت شد تا جراحی‌های اقتصادی در دولت او شورش اجتماعی در پی نداشته باشد و تجربه تلخ آبان 98 تکرار نشود.

این در حالی است که با تشدید تنش در منطقه و احتمال درگیری‌های تازه بین ایران و اسرائیل چنانچه قیمت دلار بالاتر رود قیمت جدید و احتمالی بنزین هم چاره‌ساز نخواهد بود و باز گفته خواهد شد نمی‌صرفد. البته در نظر داشته باشیم که دولت برای بنزین تولید داخل یارانه نمی‌پردازد بلکه بحث عدم‌النفع مطرح است.

با این حال او در اقدامی بی‌سابقه قانون بودجه را اول آبان به مجلس برد و درست یک هفته بعد برای دفاع از کلیات آن باز به مجلس رفت.

در سال‌های اخیر نگاه روزنامه‌نگاران و تحلیلگران به جای قطار صفرها در بودجه متوجه جدول کمک‌ها به نهادهای خاص شبه‌فرهنگی بوده و نشانه‌ای دیده نمی‌شود که رئیس‌جمهوری درصدد حذف یا کاهش آن برآمده باشد و همین سبب شده از او خرده بگیرند که چرا جراحی را با حذف یا کاهش این کمک‌ها شروع نمی‌کند؟ خاستگاه تفکر اقتصادی او چپ است و بر همین اساس تصمیم دارد سقف معافیت حقوق‌بگیران را افزایش دهد و مالیات را از پردرآمدها دریافت کند.

 اتخاذ این سیاست‌ها اما عجالتاً موجب رضایت اقتصاددانان نهادگرا نشده و مشهورترین آنان -دکتر فرشاد مومنی- انتظارات خود را برآورده‌شده نمی‌بیند.

با این همه و هر چند شرایط جنگی یا دست کم شبه‌جنگی محاسبات پزشکیان را بر هم زده اما همین وضعیت سبب شده او به منابع ذخیره ارزی و احیاناً درآمدهای نهادهایی چون ستاد فرمان امام با دستور مستقیم رهبری دست یابد و بتواند اوضاع را تحت کنترل نگاه دارد.

دو اتفاق البته می‌تواند وضعیت را بر او دشوارتر کند. یکی تهدید دوباره اسرائیل و عملی کردن آن در صورت واکنش ایران به عملیات ۵ آبان و دیگری بازگشت ترامپ به کاخ سفید که بحث و بخت احیای برجام را منتفی می‌‌کند. طبعاً در صورت وارونه این گزاره‌ها اگر در غزه آتش‌بس برقرار شود و کاملا هریس بر کرسی ریاست‌جمهوری آمریکا تکیه زند هر چند در اصل حمایت ایالات‌متحده از اسرائیل خدشه وارد نخواهد شد اما از آثار پارامترهای خارجی بر سیاست و اقتصاد ایران تا اندازه قابل توجهی کاسته می‌شود. هلی‌کوپتر ابراهیم رئیسی در مه ورزقان با کوه برخورد کرد و مرکب مسعود پزشکیان ناگزیر از حرکت در غبار است. هر قدر از شدت غبار در فضای سیاسی چه در داخل و چه تنش منطقه کاسته شود او می‌تواند حرکت ایمن‌تری داشته باشد. ماموریت اصلی او همین است. تا می‌تواند باید غبارزدایی کند. در غیر این صورت موانع جدی سیاسی و اقتصادی مانع حرکت او خواهند شد. 

دراین پرونده بخوانید ...