وقت تصمیم
دولت آینده باید چه مسیری را در دیپلماسی طی کند؟
جامعه ایران یک سال زودتر در معرض انتخابات ریاستجمهوری قرار گرفته و این شرایط، انتخاب نهمین رئیسجمهوری اسلامی را از همیشه پیچیدهتر کرده است. در سالهای گذشته، دیپلماسی در نامتعادلترین شکل ممکن مدیریت شده و در نتیجه ایران از معادلات جهانی کنار گذاشته شده است.
از قضا، انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری در ایران در سالی برگزار میشود که انتخابات ریاستجمهوری آمریکا هم در پایان همان سال برگزار خواهد شد. بر اساس اعلام مسئولان، انتخابات ریاستجمهوری برای تعیین جانشین ابراهیم رئیسی در ۸ تیرماه برگزار میشود که این تاریخ یک روز پس از مناظره جو بایدن و دونالد ترامپ، دو کاندیدای ریاستجمهوری آمریکاست. پیشبینی میشود در این مناظره که نخستین مناظره دو کاندیدای ریاستجمهوری آمریکاست، موضوع ایران و نحوه مواجهه واشنگتن با تهران نیز مطرح شود. در ایران نیز دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب که پس از درگذشت ابراهیم رئیسی، فرصتی دوباره برای معرفی نامزدهای خود پیدا کردهاند، نمیتوانند به حل بحران در سیاست خارجی ایران که موضوع رابطه تهران و واشنگتن یکی از مهمترین آنهاست بیتوجه باشند. در این گزارش تلاش میکنیم به این موضوع بپردازیم که دولت آینده در ایران چگونه باید مسیر دیپلماسی را هموار کند؟
مروری بر سیاست خارجی
بیش از سه سال پیش بود که ابراهیم رئیسی، در مناظره ریاستجمهوری در مورد برجام و خطاب به دولت روحانی و همفکرانش گفت: «شما نمیتوانید! بلکه یک دولت قدرتمند میتواند برجام را اجرا کند. اقتدار خارجی امتداد اقتدار داخلی است و شما وقتی صف مرغ دارید، نمیتوانید برجام را اجرا کنید.» در گزارشی که با عنوان دیپلماسی سرگردانی در تجارت فردا منتشر شده، آمده است که کمی پیش از این موضع قدرتمندانه رئیسی، جواد ظریف که روزهای آخر وزارت بر دستگاه دیپلماسی را سپری میکرد در حیاط ساختمان ریاستجمهوری خطاب به منتقدان آتشین خود صحبتهایی با این مضمون ایراد کرد که «فقط دو صفحه توافق به من نشان دهید، 150 صفحه پیشکش... اگر روزی توافقی بهتر از این را نوشتید، بنده در مقابل شما تعظیم میکنم». اگرچه ظریف در فایل صوتی که در برهه آغاز رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری افشا شد پیشبینی کرده بود که «شرایطی که امروز برای احیای برجام هست، شش ماه دیگر تکرار نمیشود» اما گذر زمان و رسیدن به پاییز و شمارش جوجهها نشان داد که حق با چه کسی بود.
برجام که در روزهای پایانی سال 1400 در نزدیکترین وضعیت به «احیا» قرار داشت، ناگهان از دستان تیم مذاکرهکننده اولیه به ریاست عباس عراقچی درآورده شد تا پس از قرار گرفتن در وضعیت «حیات نباتی»، به دستان علی باقری که حتی از آوردن نام این توافق اکراه داشت سپرده شود. آنچه ظریف بیش از هر چیز نگرانش بود، یعنی تغییر وضعیت در عرصه بینالمللی که خود را در قامت حمله نظامی روسیه به خاک اوکراین و جنگ اسرائیل و فلسطین نشان داد، بیشتر از همه، وضعیت را برای ایران دشوار کرد. درست در شرایطی که دولت رئیسی، روزبهروز خود را به روسیه نزدیکتر میکرد ناگهان با شعلهور شدن آتش جنگ، شرایطی پدیدار شد تا ایران و مسئله هستهای به آوردگاهی برای گروکشی روسیه و کشورهای غربی تبدیل شود تا روسیه، با کارت ایران، قمار خود را تکمیل کند. روسها که تحت تحریمهای شدید تاریخی قرار گرفته بودند، هیچ مفری بهتر از ایران برای دور زدن تحریمها و هدایت فشار اقتصادی خود بر آن نیافتند. تمام گذرگاههایی که ایران طی دو دهه اخیر از مسیر آنها، فشار کُشنده تحریمهای خود را کموبیش تعدیل کرده بود، از سوی روسها اشغال شد. همین کافی بود تا روسیه، مانع از به دست آمدن هرگونه توافق میان ایران و غرب به عنوان دو ذینفع اصلی برجام شود. یک بازی حسابشده از طرف روسیه که پس از گرفتار شدن در باتلاق اوکراین، ناگهان فهم جدیدی از شرایط منطقهای و بینالمللی پیدا کرده است؛ این فهم جدید ناشی از استراتژی غرب برای آغاز دورهای است که احتمالاً ابتدا روسیه و سپس چین را درگیر خود خواهد کرد. از همینرو، روسیه تردید نداشت که فاصله آغاز تا پایان این ماجرا احتمالاً به قدری طولانی خواهد بود که باید در پی یک «استراتژی» باشد و «حرکات تاکتیکی»، دیگر افاقه نخواهد کرد.
مرحله بعدی، طرح شائبه استفاده روسیه از پهپادهای ایرانی در جنگ علیه اوکراین بود. مقامات ایرانی که رسماً این مسئله را رد کردهاند و روسها نیز از پذیرش آن سر باز زدهاند اما طرف غربی با ادله خود تلاش دارد تا ایران را به «مشارکت در جنگ» روسیه علیه غرب متهم کند؛ اتهامی که پیامدهای جدی داشته و مواضع اروپا نسبت به ایران را با دگرگونیهای جدی همراه کرده است. با این حال نباید فراموش کرد که نه مسئله پهپادها و نه فراگیر شدن اعتراضات و ناآرامیهای پس از آن، مقصر اصلی ناتوانی دولت در پیشبرد مسئله هستهای نبودهاند. در همان زمان جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نسبت به دستیابی سریع و زودهنگام به توافق هستهای با ایران و به نتیجه رسیدن مذاکرات میان طرفهای اصلی این توافق ابراز تردید کرد و گفت «با تاسف باید بگویم که نسبت به ۲۸ ساعت پیش، اکنون برای احیای برجام کمتر اطمینان دارم». این شاید جدیترین اظهارنظر مقامات غربی در مورد برجام پیش از بروز دو مسئله پیشگفته یعنی فروش پهپاد به روسیه و اعتراضات خیابانی بود. او در عین خودداری از ارائه جزئیات به نکتهای اشاره کرد که حائز اهمیت به نظر میرسید: «آخرین تعاملها نشانی از همگرایی ندارد و برعکس، به اختلافات دامن میزند؛ این رویکرد سبب نزدیک شدن مواضع به یکدیگر نمیشود.»
وقوع جنگ غزه و تحولات پس از آنکه موجب ناامنی و گسترش نزاع در منطقه شد، مذاکرات احیای برجام را بیش از پیش تحت تاثیر قرار داد. بعد از اینکه دو طرف یعنی ایران و آمریکا به این نتیجه رسیدند که احیای برجام نه مطلوب است و نه ممکن، به سمت مذاکرات غیرمستقیم و در جایی مستقیم، با هدف تنشزدایی بین دو طرف و بهبود وضعیت اختلافات حرکت کردند.
به طور کلی باید گفت که دستگاه دیپلماسی ایران در دولت سیزدهم، اطلاعرسانی در مورد مذاکرات را به ارائه کلیاتی نامفهوم خلاصه کرد و رویکرد تیم مذاکرهکننده ایرانی صرفاً «تکذیب» یا «تایید» برخی مواضع طرف مقابل بود؛ مسئلهای که نشاندهنده فقدان استراتژی در دولت چه در حوزه «کنش» و «تصمیمگیری» در مورد برنامه هستهای و چه در اطلاعرسانی و مدیریت رسانهها بود. این رویکرد موجب شده است دادههای طرفهای غیرایرانی، بیشتر مورد استناد رسانههای داخلی قرار بگیرد. مخصوصاً در برههای که تیم مذاکرهکننده ایران ناگهان با چرخش مواضع در مذاکرات، طرفهای دیگر مذاکره را به واکنش واداشت و از ارائه هرگونه جزئیات به رسانههای داخلی خودداری کرد.
مذاکرات موردی
پیش از سانحه برای رئیسجمهور و وزیر امور خارجه کشورمان زمزمههایی در رابطه با مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در عمان به گوش رسید. روز شنبه 29 اردیبهشت بود که نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل در پاسخ به پرسش رسانهها درباره اخبار منتشرشده درباره مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا گفت: «این مذاکرات یک روند در حال انجام است.» به گزارش خبرگزاری ایرنا، نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل همچنین تصریح کرد: «این مذاکرات نه اولین بود و نه آخرین خواهد بود.» پیش از این تارنمای آمریکایی آکسیوس به نقل از منابع آگاه خبر داده بود که دو مقام ارشد دولت بایدن هفته پیش در عمان با مقامهای ایرانی به صورت غیرمستقیم گفتوگو کردند. این رسانه آمریکایی ادامه داد که در ژانویه ۲۰۲۴ نیز مذاکرات مشابهی در عمان برگزار شده بود. در این دور از گفتوگوها برت مک گورک، مشاور ارشد جو بایدن در خاورمیانه و آبرام پیلی، نماینده موقت آمریکا در امور ایران حضور داشتند. آکسیوس به نقل از دو منبع خود نوشت که مک گورک و پیلی سهشنبه (۲۵ اردیبهشت) وارد عمان شده و با میانجیگران میزبان دیدار کردند. مشخص نیست چه کسی به نمایندگی از ایران در این مذاکرات شرکت کرد. این رسانه آمریکایی به نقل از منابع خود ادعا کرد که گفتوگوها بر فعالیتهای ایران و گروههای مقاومت در منطقه و نگرانیهای آمریکا در مورد برنامه هستهای ایران متمرکز بود.
در همین رابطه از رحمن قهرمانپور پرسیدیم که آیا با روی کار آمدن رئیسجمهور جدید این مذاکرات ادامه پیدا خواهد کرد یا خیر؟ او در پاسخ گفت، باید ببینیم که منظور از مذاکره چیست؟ در عالم دیپلماسی بین تبادل پیام و مذاکره تفاوت است. طبیعتاً تبادل پیام (ملاقاتهای موردی بین مقامات دو کشور که دو طرف در مورد دغدغههایی که دارند صحبت کرده و اعلام هشدار میکنند) همیشه بین کشورها وجود داشته است. اما در معنای فنی این تبادل پیام، مذاکره نیست. زمانی میتوانیم از مذاکره صحبت کنیم که دو طرف دستورالعمل مشخصی را تعیین کنند و بر اساس آن به توافق برسند. دیدارهایی که در یک سال گذشته بین ایران و آمریکا صورت گرفته، مذاکره به معنای کلاسیک آن (مانند مذاکراتی که در سال 1394 به توافق برجام منجر شد) نبوده است. دیدارهای یک سال گذشته بیشتر موردی بوده و حالت تبادل پیام و اطلاعات به طرف مقابل داشته است.
به گمان من انتخابات پیشرو در تعیین اینکه آیا مسیر فعلی ادامه خواهد یافت یا اینکه ما دوباره شاهد مذاکره به معنای کلاسیک آن خواهیم بود؛ بسیار تعیینکننده است. به عبارت دیگر اگر جریان اصلاحات و نامزد آنها در این انتخابات برنده شود امکان مذاکره میان ایران و آمریکا بیشتر خواهد شد، به ویژه اگر بایدن هم بار دیگر شانس این را داشته باشد که بر کرسی ریاستجمهوری آمریکا بنشیند. اما اگر در آمریکا بایدن برنده شود و در ایران یک رئیسجمهور اصولگرا برسرکار بیاید در آن صورت به احتمال زیاد همان مسیر قبلی (دیدارهای موردی) ادامه پیدا میکند.
توسعه روابط اقتصادی
از زمانی که شبهنظامیان حماس از مرز غزه عبور کردند، اسرائیل در دو جبهه در حال جنگ است؛ از یکسو علیه حماس در غزه و از سوی دیگر علیه طیف وسیعتری از شبهنظامیان در سراسر منطقه. قدرتمندترین آنها حزبالله است که تقریباً روزانه حملات موشکی گستردهای را علیه شهرها و پایگاههای ارتش در شمال اسرائیل انجام میدهد. اما واقعیت این است که حزبالله از جنگ همهجانبه خودداری کرده است. لبنانیها نمیخواهند کشورشان به یک جنگ کشیده شود.
در گزارشی که اکونومیست کار کرده به این موضوع اشاره شده است که اسرائیل نیز به نوبه خود از حمله به عمق استراتژیک لبنان اجتناب کرده است تا مبادا با واکنش شدید حزبالله مواجه شود. اسرائیل عمدتاً بمباران خود را به جنوب لبنان محدود کرده است، اگرچه در ماههای اخیر بیشتر به دره بقاع، منطقهای حاصلخیز در شرق کشور، جایی که حزبالله نیز حضور گستردهای دارد، حمله کرده است. با این حال، اسرائیل هیچگونه ملاحظاتی در مورد حمله به سوریه ندارد. پس از یک دهه جنگ داخلی، رژیم بشار اسد شکنندهتر از آن است که با اسرائیل مقابله کند. به همین خاطر سوریه به منطقه آتش آزاد برای اسرائیل تبدیل شده است. اسرائیل از 7 اکتبر تاکنون دهها حمله به سوریه انجام داده است. حملات دیگر حزبالله را هدف قرار داده است، از جمله حمله به فرودگاه حلب در 29 مارس که به کشته شدن هفت تن از اعضای این گروه و دهها سرباز سوری منجر شد. در ادامه این گزارش آمده است که هدف اسرائیل از چنین حملاتی گرفتن انتقام از ایران برای حمایت از دشمنان اسرائیل است. در واقع هدف اسرائیل مقابله مستقیم با ایران است. اسرائیلیها اعتراف میکنند که این حملات میتواند واکنش تند ایران را برانگیزد، اما از آنجا که اسرائیل هم در جنگ با حماس و هم در درگیری با حزبالله به بنبست رسیده است؛ به نظر میرسد بهطور فزایندهای مایل به پذیرش چنین خطراتی است.
در همین رابطه از رحمن قهرمانپور پرسیدیم که دولت جدید باید چه راهکاری در پیش بگیرد تا وارد بازی اسرائیل برای به راه انداختن جنگی منطقهای نشود؟ او در پاسخ گفت اینکه ایران چه راهکاری در پیش بگیرد بستگی به متغیرهای زیادی دارد. در روششناسی علم سیاست گفته میشود که بایدها برآمده از تحلیل، توصیف و هنجار است. به این معنا که اگر بایدهای ما با توان عملی و اقتصادی و همچنین با قدرت فناوری و قدرت نظامی هماهنگ نباشد در آن صورت این بایدها به آرمان و آرزو بدل میشوند. همانطور که توسعه در ایران برخلاف اسناد، مجموعهای از آرزوهای تحققنیافتنی و بر زمینمانده است. حتماً میگویید که این چه ربطی به بحث ما دارد؟ از این منظر به موضوع مورد بحث ما مربوط میشود که تصمیمگیرنده سیاسی قبل از اینکه به این فکر کند که چه باید بکند، باید یک گام به عقب برگردد و ببیند که در شرایط فعلی چه کاری میتوان انجام داد؟ کشور چه تواناییهایی دارد؟ و براساس پاسخ این سوالات پیش برود. طبیعتاً توان امروز کشور (با توجه به اثرگذاری تحریمها) با توان یک دهه گذشته یکسان نیست. حتی اگر ما در سیاست رسمی و در سیاست اعلامی این موضوع را مطرح نکنیم، رقبای ما در منطقه با توجه به شاخصهای آماری موجود و همچنین با توجه به وضعیت موجود میدانند که ایران در چه موقعیتی قرار دارد. در همین راستا در مرحله اول سیاستگذار باید تلاش کند تا وضع موجود از چیزی که هست بدتر نشود و در گام بعدی با در نظر گرفتن توان کشور اقدامات لازم را انجام دهد.
به گمان من توسعه روابط اقتصادی و تکنولوژیک یک ضرورت انکارناپذیر است. هرچه میزان اتصالات اقتصادی و تکنولوژیک ایران با کشورهای منطقه بیشتر شود به همان اندازه وابستگی متقابل بین ایران و این کشورها بیشتر خواهد شد و در نتیجه امکان بروز جنگ و تنش کمتر و کمتر میشود. این شیوهای است که در جنوب شرق آسیا، اروپا، آمریکای لاتین و حتی بخشی از آفریقا پیاده شده و جواب داده است. واقعیت این است که ما فرمولی سادهتر از این نداریم، به این صورت که با افزایش میزان اتصالات کشورهای منطقه، منازعه و جنگ کاهش پیدا میکند. شما فرانسه و آلمان را در نظر بگیرید، وقتی اختلافی بین دو کشور به وجود میآید کسی به این فکر نمیکند که این اختلاف را از طریق نظامی حل کند، چرا که اتصالات اقتصادی و فنی دو کشور به اندازهای زیاد است که هزینه اقدام نظامی را به مراتب افزایش میدهد. این فرمولی است که در مناطق مختلف جهان به کار گرفته شده و به گمان من دیر یا زود در خاورمیانه هم به کار گرفته میشود.
کاهش تنش
با روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی، شرایط در منطقه و جهان بهطور کامل تغییر کرد. جهان تحت تاثیر جنگ روسیه و اوکراین قرار داشت، مسئله هستهای از میز مذاکره خارج شده بود، غرب خود را در معرض چالش بزرگتری از نوع جنگ جهانی میدید، شرق به رهبری چین و روسیه، در راستای برهم زدن نظم برساخت غربی در عرصه بینالمللی گام برمیداشت. در این میان ایران دیگر امیدی به مذاکره با غرب نداشت؛ از اینرو با گرایش به شرق، به دنبال کاهش اثرات سیاستهای تحریمی و دشمنانه غرب و اسرائیل نسبت به خود بود. در این مدت که ایران در چالش عمیق با عربستان به سر میبرد، جنگهای نیابتی از سوی دو طرف پای یک دشمن مشترک را به منطقه باز کرده بود. اسرائیل با نزدیکی به کشورهای عربی منطقه از امارات، بحرین و عمان تا آذربایجان در شمال ایران، خطر استراتژیکی را برای ایران به وجود آورده بود. عربستان نیز در مقابل سیاستهای یکسویه متمایل به غرب خود با ایجاد توازن در رابطه با شرق و غرب، سرمایهگذاریهایی را در روسیه و چین آغاز کرده بود.
بازخوانی سیاستهای خارجی، جمهوری اسلامی ایران را به این مسئله واقف کرده بود که ورود به جنگهای نیابتی، فرصتی برای حضور اسرائیل در منطقه بوده است. اسرائیل از شرایط پرتنش منطقه برای حضور خود بهره برد. در این میان چین در راستای تداوم مناسبات اقتصادی با عربستان و جلوگیری از هرگونه تنش که به کاهش حضور اقتصادی هر یک از غولهای نفتی در منطقه شرق منجر شود به تحسین رابطه دوجانبه ایران و عربستان اقدام کرد. ایران از این پیشنهاد در شرایطی استقبال کرد که چالشهای داخلی و فشارهای اقتصادی نارضایتی را به وجود آورده که تنها از طریق ایجاد کانالهای ارتباط اقتصادی، امکان کاهش آن را خواهد داشت. بنابراین با استقبال از طرح چین، درصدد برقراری رابطه مجدد دیپلماتیک با عربستان برآمد.
در همین راستا پس از انجام چند روز مذاکرات فشرده میان علی شمخانی، دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی کشورمان و مساعد بنمحمد العیبان، مشاور امنیت ملی عربستان سعودی، توافقی برای ازسرگیری روابط میان دو کشور منعقد شد. هیچ سند رسمی در رابطه با مفاد این توافق منتشر نشده است. آنها در بیانیهای مشترک تنها اعلام کردند که دو کشور خواستار حل اختلافات مختلف از طریق گفتوگو و دیپلماسی در فضای برادری هستند. آنها همچنین اصول و اهداف منشور ملل متحد و سازمان همکاری اسلامی (OIC) و نیز کنوانسیونها و هنجارهای بینالمللی مختلف را به رسمیت میشناسند. توافق آنها شامل برقراری مجدد روابط دیپلماتیک و افتتاح سفارتخانهها در هر دو کشور بود. در این توافقنامه همچنین بر احترام به حاکمیت تاکید شده و هیچ مداخلهای در امور داخلی یکدیگر وجود نخواهد داشت. ایران و عربستان همچنین توافقنامه همکاری امنیتی امضاشده در سال 2001 و موافقتنامه کلی در سال 1998 را برای تقویت همکاریها در زمینههای اقتصادی، فنی، علمی، فرهنگی، ورزشی و جوانان اجرا خواهند کرد. وانگ ئی، مدیر دفتر کمیسیون روابط خارجی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین که علی شمخانی و مساعد بنمحمد العیبان را همراهی میکرد، این توافق را «گامی تاریخی» در تلاش برای بهبود روابط میان دو کشور خواند. وانگ گفت که مذاکرات به نتایج قابل توجه و پیروزی برای گفتوگو و صلح دست یافته است. ایران و عربستان سعودی از دولت چین برای برگزاری این نشست قدردانی کردند. آنها اعلام کردند که اجماع حاصلشده برای تقویت زندگی همسایگان و حفظ ثبات منطقهای را با هم اجرا خواهند کرد.
بعد از این توافق برخی از تحلیلگران بر این باور بودند که این آشتیکنان سیاسی میتواند دستاورد مهمی در حوزه اقتصاد برای ایران داشته باشد؛ و برخی دیگر از تحلیلگران نیز معتقد بودند اگرچه این توافق میتواند منافع امنیتی کوتاهمدتی برای طرفین داشته باشد اما منافع اقتصادی بلندمدت آن نامشخص و اثرات آن بر بازار ارز کشور محدود است. به همین دلیل تنشزدایی با عربستان اگرچه بسیار لازم است اما کافی نیست. تحریمهای بینالمللی علیه ایران همچنان پابرجا بوده و مانعی عملی بر سر راه دسترسی ما به منابع اقتصادی است. عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری از این محدودیتها حمایت میکنند چون رقبای طبیعی ایران در بازار نفت و گاز هستند و ژئوپولیتیک آنها نیز همواره ایران ضعیف را بر ایران قدرتمند و ثروتمند ترجیح میدهد. بنا بر اقتضائات رقابت در اقتصاد جهانی نیز آنها هیچگاه از یک ایران ثروتمند و دارای سهم بالا در تجارت جهانی استقبال نکرده و نخواهند کرد. بنابراین همواره تلاش کرده و خواهند کرد که ایران را با ابزارهای گوناگون موازنه کنند. سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران در خلال دهههای اخیر که با اسرائیلستیزی توجیه شده است همواره از نگاه اعراب منطقه و مشخصاً عربستان، میل به برتریجویی و تهدید آشکار تلقی شده و سیاست آنها نیز طبعاً موازنهسازی بوده است، چه در قالب ورود در جنگهای نیابتی موازی با ایران و چه در قالب اتحاد با قدرتهای فرامنطقهای و مشخصاً آمریکا و حتی عادیسازی روابط و همکاری با اسرائیل. آنها همواره در پی ابزاری بودهاند تا بتوانند ایران را مهار و تضعیف کنند و در شرایط گذار به نظم جهانیِ جدید و در حال شکلگیری، آنها به چین به عنوان یک ابزار قدرتمند و کارآمد متکی میشوند. آنچه آمریکا و اسرائیل و داعش از پس آن به شکلی مطمئن برنیامدند و نتوانستند خیال اعراب را از تصور تهدید ایران آسوده کنند به نظر میرسد که چین به خوبی از پس آن برخواهد آمد. به اعتقاد عربستانیها چین که به عنوان قدرت برتر در حال شکلگیری است، اراده و امکان مهارِ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در منطقه خواهد داشت.
با اینهمه پس از درگذشت ابراهیم رئیسی خبرگزاری ایرنا از سفر احتمالی شاهزاده محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی به ایران پس از قبول دعوت و دعوت متقابل وی از «محمد مخبر» سرپرست ریاستجمهوری ایران برای سفر به ریاض خبر داد. سرپرست ریاستجمهوری اسلامی ایران در پاسخ به تماس تلفنی اخیر محمد بنسلمان، از دستور بسیار خوب ولیعهد عربستان برای استقبال از زوار ایرانی تشکر و بر دعوت ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری پیشین از وی برای سفر به تهران تاکید کرد. مخبر گفت: همانگونه که رئیسجمهور فقید ما پیش از این از جنابعالی برای سفر به ایران دعوت کرده بود، مجدداً از جنابعالی دعوت میکنم به کشور دوست و برادر خود سفر کنید. ولیعهد عربستان نیز ضمن پذیرش این دعوت، متقابلاً از سرپرست ریاستجمهوری اسلامی ایران برای سفر به عربستان دعوت کرد. اعلام این سفر احتمالی همزمان با آن مطرح شد که تلآویو با عادیسازی روابط با عربستان در چهارچوب شروط اخیر ریاض مخالفت کرد.
در همین رابطه از رحمن قهرمانپور پرسیدیم که این سفر میتواند گامی برای ارتقای روابط میان ایران و عربستان در دوره ریاستجمهوری بعدی باشد؟ او در پاسخ گفت، حتماً همینطور خواهد بود، البته بشرطها و شروطها. محمد بنسلمان در رویکرد جدید خود در سیاست خارجی به دنبال این است که قدرت اقتصادی عربستان را افزایش دهد تا از این طریق عربستان را به قدرتی متفاوت در عرصه بینالمللی بدل کند. در همین راستا از یکسو به دنبال ایجاد تنش با همسایگان نیست و از سوی دیگر تلاش دارد همکاریهای گسترده و چندجانبهای را با بازیگران قدرتمند آغاز کند. طی سالهای اخیر عربستان با آمریکا، چین، هند، ژاپن و کره جنوبی روابط اقتصادی روبهگسترشی داشته است. در رابطه با ایران هم این قاعده کلی صادق است. بعد از عادیسازی روابط میان ایران و عربستان طبیعتاً در هر دو کشور این تمایل وجود دارد که این عادیسازی صرفاً به حوزه امنیتی محدود نشود و حوزههای دیگر از جمله اقتصاد را نیز دربر گیرد.
اما مانع بزرگی که وجود دارد این است که اقتصاد دو کشور مکمل یکدیگر نیست. به این معنا که هم ایران و هم عربستان متکی به صادرات نفت هستند و از این منظر اقتصاد آنها حتی در زمینه صادرات نفت با هم رقابت دارد. مسئله بعدی فقدان زیرساختها و ظرفیتهای اقتصادی برای گسترش روابط اقتصادی در هر دو کشور است، هم ایران و هم عربستان (به ویژه ایران به دلیل تحریمها) نتوانستند زیرساختهای لازم و ضروری را برای گسترش همکاری ایجاد کنند. به عنوان مثال زیرساختهای حملونقل، بیمه، ترخیص کالا و... در هر دو کشور ضعیف است. بنابراین با توجه به اینکه دو کشور علاقهمند به گسترش همکاری هستند اما فعلاً دستشان بسته است، بایستی آهستهآهسته به سمت گسترش روابط اقتصادی پیش بروند.
راهکار
رحمن قهرمانپور در رابطه با اینکه رئیسجمهور بعدی (فارغ از اینکه اصلاحطلب باشد یا اصولگرا) باید چه راهکاری را برای هموار کردن مسیر دیپلماسی در پیش بگیرد؛ گفت تجربه این سالها نشان داده است که رئیسجمهور نقش محدودی در سیاست خارجی دارد و نمیتوان گفت که با آمدن یک رئیسجمهور کل سیاست خارجی ایران متحول میشود؛ اما در عین حال در آن فضای محدودی که رئیسجمهور قدرت مانور دارد هم ممکن است اتفاقاتی رخ دهد. باز هم تجربه گذشته نشان میدهد که وقتی اصلاحطلبان قدرت را در دست میگیرند تمایل بیشتری برای تعامل با جهان، تنشزدایی با همسایگان و گسترش همکاریهای اقتصادی دارند و در مقابل وقتی که روسای جمهور اصولگرا بر سر کار میآیند تکیه بر قدرت نظامی و حمایت از محور مقاومت بیشتر میشود.
با این حال فارغ از اینکه چه طیفی قدرت را در دست میگیرد باید این مهم را در نظر بگیرد که مسئله اصلی کشور، توسعه است و هر رئیسجمهوری که بر سر کار میآید باید سعی کند مسئله توسعه اقتصادی را در اولویت قرار دهد. واقعیت امر این است که ما وقتی به زیرساختها، به وضعیت خدمات عمومی یا به تعبیر اقتصاددانها به تامین کالای عمومی، به حوزه آموزش و بهداشت در کشور نگاه میکنیم متوجه میشویم که زیرساختهای کشور فرسوده شدهاند و نیازمند جذب فناوریهای جدید هستند. بنابراین فارغ از نوع جهتگیری نسبت به سیاست خارجی باید جذب فناوریهای جدید، جذب سرمایهگذاری خارجی، و متصل کردن اقتصاد ایران به کشورهای همسایه در اولویت قرار بگیرد تا نقش ایران در منطقه و جهان تقویت شود.