یک گام در مقابل یک گام
آیا دور جدید مذاکرات بین ایران و آمریکا به توافق منجر میشود؟
نتیجه مذاکرات بین ایران و آمریکا، اگرچه میتواند اهمیت داشته باشد اما آینده روشنی ندارد. مذاکرات برای دستیابی به توافقی که اصلاً مشخص نیست ایران و طرفهای مقابل چگونه میتوانند به آن پایبند باشند و چه وقت سودای ترک آن را در سر خواهند داشت، چگونه میتواند محل استناد و اتکای خیال مردمی باشد که سه دهه از عمر خود را گرفتار آن بودهاند؟ در این مدت نهچندان کوتاه، مردم ایران زندگی خود را گرهخورده به مناقشهای میبینند که سرنوشت بسیاری از آنها را دگرگون کرده است. گویی مذاکرات هستهای و خبرهای آن، در کنار خبرهای روزمره، به جزئی جداییناپذیر از زندگی ایرانیان بدل شده است. درست به همین دلیل است که مردم، همچون سال 1392 و پایان عمر دولت محمود احمدینژاد، دیگر توجه خاصی به خبرهای هستهای ندارند چرا که امید خود را نسبت به حصول توافقی که بتوانند بهطور قطعی بر روی آن حساب کرده و زندگی خود را بر ثبات احتمالی برآمده از آن بنا کنند، از دست دادهاند.
نتیجه مذاکرات بین ایران و آمریکا، اگرچه میتواند اهمیت داشته باشد اما آینده روشنی ندارد. مذاکرات برای دستیابی به توافقی که اصلاً مشخص نیست ایران و طرفهای مقابل چگونه میتوانند به آن پایبند باشند و چه وقت سودای ترک آن را در سر خواهند داشت، چگونه میتواند محل استناد و اتکای خیال مردمی باشد که سه دهه از عمر خود را گرفتار آن بودهاند؟ در این مدت نهچندان کوتاه، مردم ایران زندگی خود را گرهخورده به مناقشهای میبینند که سرنوشت بسیاری از آنها را دگرگون کرده است. گویی مذاکرات هستهای و خبرهای آن، در کنار خبرهای روزمره، به جزئی جداییناپذیر از زندگی ایرانیان بدل شده است. درست به همین دلیل است که مردم، همچون سال 1392 و پایان عمر دولت محمود احمدینژاد، دیگر توجه خاصی به خبرهای هستهای ندارند چرا که امید خود را نسبت به حصول توافقی که بتوانند بهطور قطعی بر روی آن حساب کرده و زندگی خود را بر ثبات احتمالی برآمده از آن بنا کنند، از دست دادهاند.
با این همه، این روزها زمزمههایی در رابطه با مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در عمان به گوش میرسد. روز شنبه 29 اردیبهشت بود که نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل در پاسخ به پرسش رسانهها درباره اخبار منتشرشده درباره مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا گفت: «این مذاکرات نه اولین بود و نه آخرین خواهد بود.» در همین رابطه طی گفتوگویی که با علی واعظ، تحلیلگر ارشد در امور ایران، داشتیم تلاش کردیم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا دور جدید مذاکرات بین ایران و آمریکا به توافق منجر میشود؟
دور جدید مذاکرات
نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل روز شنبه 29 اردیبهشت در پاسخ به پرسش رسانهها درباره اخبار منتشرشده درباره مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در عمان گفت: این مذاکرات یک «روند در حال انجام است». به گزارش خبرگزاری ایرنا، نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل همچنین تصریح کرد: «این مذاکرات نه اولین بود و نه آخرین خواهد بود.» پیش از این تارنمای آمریکایی آکسیوس به نقل از منابع آگاه خبر داده بود که دو مقام ارشد دولت بایدن هفته پیش در عمان با مقامهای ایرانی به صورت غیرمستقیم گفتوگو کردند. این رسانه آمریکایی ادامه داد که در ژانویه ۲۰۲۴ نیز مذاکرات مشابهی در عمان برگزار شده بود. در این دور از گفتوگوها برت مک گورک، مشاور ارشد جو بایدن در خاورمیانه و آبرام پیلی، نماینده موقت آمریکا در امور ایران حضور داشتند. آکسیوس به نقل از دو منبع خود نوشت که مک گورک و پیلی سهشنبه (۲۵ اردیبهشت) وارد عمان شده و با میانجیگران میزبان دیدار کردند. مشخص نیست چه کسی به نمایندگی از ایران در این مذاکرات شرکت کرد. این رسانه آمریکایی به نقل از منابع خود ادعا کرد که گفتوگوها بر فعالیتهای ایران و گروههای مقاومت در منطقه و نگرانیهای آمریکا در مورد برنامه هستهای ایران متمرکز بود.
در همین رابطه از علی واعظ پرسیدیم که آیا این مذاکرات میتواند گامی برای توافق بین دو کشور باشد؟ او در جواب گفت؛ این مذاکرات نمیتواند گامی برای یک توافق راهگشا باشد اما میتواند گامی برای کنترل و مدیریت تنشها در شش ماه باقیمانده تا انتخابات ریاستجمهوری آمریکا باشد. در نظر داشته باشید این روندی است که از ابتدای سال 2023 با گفتوگوهایی که در عمان بین رابرت مالی و علی باقری به صورت غیرمستقیم صورت گرفت، شروع شد و در نهایت به یک تفاهم نانوشته تنشزدایی بین دو طرف و همچنین مبادله زندانیها در سپتامبر سال گذشته ختم شد. در همان زمان قرار بر این شد که این مذاکرات به قصد تبادل نظر و حتی توافقهای کوچکتر در رابطه با مسئله هستهای ادامه پیدا کند اما با حمله حماس به اسرائیل این گفتوگوها از ریل خارج شد. البته در ژانویه گذشته این گفتوگوها در مسقط برگزار شد که در آن مقطع بیشتر مبتنی بر تبادل تهدید و اخطار به یکدیگر بود اما دور جدید مذاکرات بیشتر جنبه تبادل نظر و مذاکره پیدا کرده اما نهایتاً با توجه به محدودیتهای سیاسی که جو بایدن با آنها مواجه است احتمال اینکه بتواند در این فاصله زمانی امتیاز جدی در اختیار ایران قرار دهد، وجود ندارد.
علی واعظ در رابطه با محدودیتهای جو بایدن گفت که بایدن نمیتواند در سال انتخابات هرگونه امتیازی که میخواهد را به ایران بدهد. باید چند نکته را در نظر داشته باشیم، اول اینکه فراموش نکنیم که از دید آمریکا، ایران در سمت اشتباه دو جنگ بزرگ (جنگ اوکراین و جنگ غزه) قرار گرفته است؛ دوم حساسیتهایی است که آمریکا در رابطه با وضعیت داخلی در ایران دارد؛ سوم قانونی که در سال 2015 تصویب شد که براساس آن هرگونه توافق با ایران که شامل امتیازدهی به ایران باشد مشمول بازبینی کنگره قرار خواهد گرفت؛ چهارم جمهوریخواهان هستند که دولت بایدن را چه از لحاظ سختگیری در اعمال تحریمها (بهخصوص تحریمهای نفتی) و چه از لحاظ عدم فشار به جمهوری اسلامی ایران به خاطر حمایت از حماس در جنگ فعلی غزه متهم به ضعف در مقابل ایران میکنند. بنابراین چون لازمه هرگونه توافق این است که به کنگره برود، بدون شک جمهوریخواهان از آن استفاده سیاسی خواهند کرد و دولت بایدن تمایلی برای پرداخت چنین هزینهای ندارد. اما در عین حال دولت بایدن نه خواهان درگیری نظامی در منطقه و نه خواهان بالا گرفتن بحران هستهای ایران است؛ در همین راستا بهترین راهکار را در گفتوگوهای محدود با ایران میداند تا با حفظ شرایط فعلی کمترین امتیاز را به ایران بدهد.
در گفتوگوهایی هم که در عمان صورت گرفته قرار شده است که در مذاکرات بعدی دو طرف درباره راههایی مذاکره کنند که حداقل همکاری بین ایران و آژانس را افزایش دهند، در غیر این صورت حتی در چند ماه آینده احتمال افزایش تنشها چه در زمینه برنامه هستهای، چه در زمینه منطقهای بسیار زیاد است. باید در نظر داشته باشیم که بعد از درگیری اخیر بین ایران و اسرائیل قوانین بازی برای دو طرف تغییر کرده، بدون اینکه مشخص شود خطوط قرمز به چه نحوی جابهجا شدهاند. این موضوع احتمال سوءمحاسبه را زیاد خواهد کرد، بنابراین امکان دارد که در چند ماه آینده تنشها بدون اینکه دلخواه طرفین باشد، افزایش پیدا کند.
توافقهای مقطعی
پیروزی جو بایدن در انتخابات و ورود به کاخ سفید با توجه به وعدههای انتخاباتی او امیدها را برای احیای برجام زنده نگه داشت. به گزارش روزنامه دنیای اقتصاد اما مسیر بایدن نیز تفاوت چندانی با دولت ترامپ نداشت و در نهایت وی با زیر پا گذاشتن وعده انتخاباتی خود عملاً ورود بدون پیششرط ایالاتمتحده به توافق هستهای با ایران را کنار گذاشت. اما این مسئله مانع از ادامه تلاشها برای احیای توافق نشد چرا که ضرورت احیای برجام و نبود جایگزین مناسب سبب شده بود تا طرفین نگاه مشترکی به این موضوع پیدا کنند. ایستگاه ششم مذاکرات وین، مسیر گفتوگوها را برای حل اختلافات باقیمانده و نهایی کردن توافق در اواخر دولت دوازدهم و در اسفندماه سال ۱۳۹۹ فراهم کرد. اما طرح ۹مادهای مجلس شورای اسلامی با نام «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران» که در اواسط آذرماه همان سال به تصویب رسید، سنگ دیگری را پیشروی احیای برجام گذاشت و عملاً پرونده هستهای ایران به دولت سیزدهم منتقل شد. حسن روحانی، رئیسجمهور سابق، طی دیداری که با استانداران سابق داشت در همین رابطه گفت: «تلاش کردیم برجام را به نتیجه برسانیم. با اینکه میدانستیم اجرایی شدن برجام به دولت بعد میرسد و پول آن در دولت بعد به خزانه کشور واریز میشود، اگر برخی موانع پیش نمیآمد ما میتوانستیم در اسفند 13۹۹ تحریم را تمام کنیم.» اهمیت بهرهگیری از فرصتهای آن برهه موضوعی بود که محمدجواد ظریف، وزیرخارجه سابق نیز بر آن تاکید داشت. وی طی گفتوگویی اظهار داشت: «شرایط فعلی نمیتواند برای ماههای آینده نیز پایدار باشد. وضعیت دنیا ثابت نیست و کنشگران در این شرایط در حال فعالیت هستند و فرصتهای پیشرو را نمیتوان همیشگی تلقی کرد.»
با وجود این دولت سیزدهم شعار خود را گره نزدن سفره و معیشت مردم به برجام و مذاکرات عنوان کرد و بر مذاکره از موضع قدرت تاکید ویژهای داشت و بر آن باور بود که میتوان امتیازات بیشتری را از طرف مقابل گرفت و در «مذاکرات رفع تحریمها» بدون نام بردن از برجام موفق ظاهر شد اما متاسفانه پیشرفتهای ملموسی در این زمینه حاصل نشد و اهمیت دیپلماسی و سیاست خارجی اثر خود را بر روی مسائل داخلی کشور از جمله تورم، کاهش ارزش پول ملی و افزایش نرخ ارز نشان داد. مسئلهای که انتقادهایی نیز نسبت به تیم مذاکرهکننده و عملکرد آن در مذاکرات به همراه داشت و هرچه زمان بیشتر سپری شد تحولات داخلی و بینالمللی بر پیچیدگیهای روند اضافه کرد.
در همین راستا بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باور هستند که برجام دیگر کارایی ندارد. همین امر این سوال را پیش میکشد که آیا باید مرگ برجام را حتمی بدانیم؟ آیا برای آینده تهران و آمریکا رسیدن به توافقی جدید با سازوکاری متفاوت از توافق 2015 را مدنظر دارند؟ آینده توافق هستهای به چه سمتی پیش خواهد رفت؟ در همین رابطه علی واعظ معتقد است که بله، قطعاً دیگر برجام کارآمد نیست. واقعیت این است که تمام واقعیتهای مربوط به برجام عوض شده است. اول اینکه با توجه به اختلافاتی که بین روسیه و چین و همچنین اختلافاتی که بین غرب با روسیه و چین به وجود آمده است دیگر 1+5 وجود خارجی ندارد. مورد دوم، فرمول اصلی برجام یعنی امتیازات اقتصادی در مقابل محدودیتها و شفافیتهای هستهای است که دیگر کارآمد نیست. از یکسو آمریکا و اروپا ثابت کردند که قادر به ارائه امتیازات اقتصادی به ایران (به صورت موثر و پایا) نیستند و از سوی دیگر پیشرفت برنامه هستهای ایران به نحوی بوده است که محدودیتهای کوتاهمدت و شفافیتهای زماندار برای آمریکا و اروپا که نگران برنامه هستهای ایران هستند؛ کافی نخواهد بود. و اما مورد سوم، بحث جداسازی و تفکیک مذاکرات مورد اختلاف است که در شرایط فعلی موضوعیت چندانی ندارد. برای مثال اگر ایران در زمینه هستهای امتیازی بدهد و در مقابل بخواهد امتیاز اقتصادی بگیرد متهم به این خواهد شد که این امتیاز اقتصادی را مصروف تهیه پهپاد برای روسیه یا تسلیحات برای گروههای نیابتی در منطقه خواهد کرد. با توجه به این موضوعات در حال حاضر دستیابی به یک توافق جدید امکانپذیر نیست. در ایران هم به نظر نمیرسد که انگیزه سیاسی کافی برای توافق هستهای با آمریکایی که از پشت به ایران خنجر زده وجود داشته باشد. بنابراین تنها چیزی که در کوتاهمدت ممکن به نظر میرسد توافقهای مقطعی و موردی هستند که از توافق موقت هم محدودتر هستند. اینها یک گام در مقابل یک گام محسوب میشوند که در بهترین شرایط هیچ مسئلهای را حل نمیکنند، فقط مانع از این میشوند که شرایط از این چیزی که هست بدتر شود.
علی واعظ در توضیح توافق موقت (که در شرایط فعلی هم امکانپذیر نیست) گفت، دو مدل توافق موقت وجود دارد: یک، توافق اقدام در مقابل اقدام است. در اوایل دوره ریاستجمهوری بایدن، ایران و آمریکا در مورد اقدام در مقابل اقدام به صورت غیرمستقیم مذاکره کردند اما نتوانستند به نتیجهای دست یابند. دو، توافق موقتی است که شامل یک بسته از اقدامات میشود. اگر اقدام در مقابل اقدام یک گام داوطلبانه از سوی دو طرف محسوب میشود؛ اما نوع دوم دارای چند گام است و مزایای بیشتری برای دو طرف دربر خواهد داشت، اما در عین حال هزینه سیاسی آن هم بیشتر خواهد بود. در این مدلها دو طرف مهمترین خواستههای خود را مطرح میکنند. برای مثال برای طرف غربی انباشت اورانیوم با غنای بالا تهدید امنیتی جدی محسوب میشود که میتواند ایران و غرب را تا آستانه یک درگیری نظامی ببرد. برای همین هم متوقف کردن و فریز کردن غنیسازی احتمالاً خواسته اصلی طرف غربی خواهد بود. برای طرف ایرانی با توجه به بدبینی که نسبت به رفع تحریمها دارد نقدترین گزینه، سقفی از فروش نفت است که قابلیت بازگرداندن درآمد ناشی از آن یا دسترسی به اموال مسدودشده در خارج از کشور را فراهم میکند. در مرحله بعد اگر دو طرف بخواهند وارد یک توافق موقت شوند میتوان گزینههای دیگر را هم در نظر گرفت. برای مثال اقدامات شفافیتساز (که تحت معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای قرار دارد) یا اقدامات دیگری که در برجام در نظر گرفته شده بود میتواند به رفع تحریم در سطحی گسترده کمک کند. نمونه چنین توافقی را در توافق موقت ژنو دیدیم. توافق موقت ژنو دو سال قبل از نهایی شدن برجام شکل گرفت. درواقع این توافق فضایی را برای دو طرف ایجاد کرد تا به این وسیله بتوانند برای یک توافق جامعتر به مذاکره بپردازند. پیش از شروع جنگ اوکراین شاید واقعبینانهترین حالت هم همین توافق موقت بود اما متاسفانه مذاکرهکنندگان ایرانی تمایلی به توافق محدود نداشتند. احتمالاً ایران احساس میکرد که با پیشرفت برنامه هستهای و افزایش نگرانیهای غرب میتواند طرف مقابل را مجبور به پذیرش برجام کند. احتمالاً ایران آن زمان گمان میکرد که بهترین زمان برای توافق موقت وقتی است که آمریکا وارد فضای انتخابات ریاستجمهوری شده و در آن شرایط ممکن است شکلگیری هر توافقی به سال 2025 یعنی زمانی که رئیسجمهور جدید آمریکا سر کار بیاید، منوط شود.
سناریوهای پیشرو
در حالی که به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا که در اواخر سال 2024 برگزار میشود نزدیک میشویم، نظرسنجیهای فعلی به احتمال پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری اشاره میکنند. به گزارش تجارت فردا، با توجه به دوران پرفرازونشیب ریاستجمهوری قبلی ترامپ، این چشمانداز نگرانیهای قابل توجهی را برای جهان و بهویژه خاورمیانه و البته ایران ایجاد میکند. رویکرد مشخص او، که با دیپلماسی شخصی غیرمتعارف و اظهارات خارج از عرف مشخص میشود، در دوران قبلی ریاستجمهوریاش به تشدید بیثباتی منطقهای منجر شده بود. بهرغم تغییرات زیاد منطقه در دوران غیبت او، بازگشت احتمالی ترامپ قطعاً چالشهای منحصربهفردی را به همراه خواهد داشت. از برخی جهات، رویکرد ترامپ به خاورمیانه تفاوت چندانی با رویکرد اوباما یا بایدن نداشت. حضور نظامی آمریکا در منطقه، سیاستهای مبارزه با تروریسم و حمایت از متحدان منطقهای موضوعاتی هستند که هر سه رئیسجمهور سیاستهای مشابهی را در مورد آنها دنبال کردهاند. مهمترین تفاوت ترامپ در خاورمیانه، دیدگاهش در مورد ایران بود که برخلاف اوباما و حتی بایدن که سعی کردند با تهران در مورد برنامه هستهای به توافقی دیپلماتیک دست یابند، او از برجام خارج شد و در تلاش برای مهار اقتصادی و دیپلماتیک ایران بود.
علی واعظ در همین رابطه معتقد است که در شرایط فعلی دو سناریوی متفاوت پیشروی ایران است. اگر دولت بایدن مجدداً شانس دیگری داشته باشد که روی کار بیاید از فضای عمل بیشتری برخوردار خواهد بود و با درس گرفتن از اشتباهاتی که در دوره اول کرده است میتواند قاعدتاً به یک توافق دیگر با ایران دست پیدا کند. البته این امر ساده نخواهد بود، به این خاطر که باید از یک توافق جدید براساس مختصات جدیدی صحبت کنیم که بدون شک دستیابی به آن مشکل خواهد بود اما حداقل در دولت دوم بایدن انگیزهای برای دست یافتن به یک توافق برد-برد وجود خواهد داشت. اما اگر دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور بعدی آمریکا انتخاب شود، از نظر من آینده بسیار تیرهوتار خواهد بود. با وجود اینکه ترامپ مایل به توافق با ایران است اما بدون شک تیم او خواهان افزایش فشار تحریمها برای اهرمسازی بیشتر خواهد بود. علاوه بر این، هدف تیم ترامپ رسیدن به یک توافق برد-برد با ایران نخواهد بود بلکه هدف آنها کشاندن تنشها به یک درگیری نظامی خواهد بود. بنابراین با روی کار آمدن ترامپ، ایران نهتنها امکان استفاده از اهرمهای هستهای برای رفع تحریم را از دست میدهد بلکه در این میان تهدید نظامی آمریکا و اسرائیل هم افزایش پیدا میکند. ممکن است اسرائیل بعد از پایان جنگ غزه ماشین جنگیاش را متوقف نکند و به سمت درگیریهای بیشتر با ایران حرکت کند.
برنده تعلیق مذاکرات
اگر تا پیش از این تقریباً در تمامی محافل مسئولان دولت صحبت از کاسبان داخلی تحریم میشد؛ حالا مدتی است از کلیدواژه جدیدی با عنوان کاسبان خارجی تحریم صحبت میشود؛ کاسبانی که به دلیل تحریمهای اقتصادی علیه ایران، سالیانه سودهایی بیش از 30 میلیارد دلار در جیبشان میرفت. از مقامات هم اینگونه برمیآید که اگر اهمیت کاسبان خارجی تحریم از نوع داخلیشان بیشتر نباشد، کمتر هم نیست؛ آنجایی که حسن روحانی در یک برنامه زنده تلویزیونی درباره این «کاسبان» به مردم توضیح داد. نخست اینکه در این دوران، واردات کالاهای ضروری برای ایران گران تمام میشد و فشار این گرانی به مردم تحمیل میشد. در نتیجه این اتفاق هم، عدهای از این شرایط سودهای کلانی بردند. روحانی این افراد را «کاسبان تحریم» توصیف کرد که در این سالها در دوبی، اروپا، چین و ایران حضور داشتند. به گزارش روزنامه فرهیختگان امارات، چین، ترکیه و کرهجنوبی کشورهایی هستند که خواسته یا ناخواسته بیشترین سود را از تحریمهای اقتصادی علیه ایران بردند؛ آن هم به دلیل دور زدن تحریمها. از آنجا که به دلیل این تحریمها ایران نمیتوانست بهطور مستقیم با کشورهای دیگر روابط تجاری داشته باشد، به ناچار و با پرداخت «حق واسطههای بالا» از طریق امارات و چین مبادلات خود را انجام میداد. اما روی دیگر سود این کشورها مسئله واردات است. بهخصوص سرازیر شدن ارزهای زیاد به چین در قبال واردات کالاهای نسبتاً بیکیفیت و درجه سه. این کشور در سال 2014 بالغ بر 24 میلیارد و 360 میلیون دلار کالا به ایران صادر کرده است. همین آمارهای واردات کالا به ایران است که چین را از سال 1388 تا 1392 به دومین صادرکننده بزرگ کالا به ایران تبدیل کرده است. هر چقدر تحریمها تشدید شده، چین هم به همان نسبت در جدول شرکای تجاری ایران شرایط بهتری پیدا کرده است.
در رابطه با کاسبان داخلی تحریم علی واعظ معتقد است برجام به عنوان توافقی که مذاکره شده بود تا زنجیر تحریم را از پای اقتصاد ایران بگشاید، خواهناخواه با کسانی که در شرایط تحریمی میتوانستند از روزنههای بستهشده تبادلات تجاری نفع ببرند؛ تضاد منافع ایجاد میکرد. با شدت گرفتن تحریمها در سال 2012 در دوره اوباما و یکبار دیگر در سال 2018 با خروج ترامپ از برجام، بسیاری از کمپانیهای بینالمللی از ایران خارج شدند و جای آنها را شرکتهای ایرانی گرفتند. این جایگزینی برای این شرکتها به لحاظ اقتصادی دارای منافع جدی بود. بنابراین مشخص است که چرا آنها خواهان رفع تحریم نبودند. با بسته شدن مجاری تجاری، ورود کالا به کشور از مسیرهای پنهانی صورت گرفت و همچنین تبادلات بانکی با درجه بالاتری از پورسانتهای عادی رونق گرفت. این موضوعات چرخه و زنجیرهای از کسانی ایجاد کرد که از شرایط تحریمی سود میبرند و مسلماً خواهان تغییر آن هم نیستند. در عین حال من فکر میکنم یک دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیک هم نسبت به رفع تحریم وجود دارد. عدهای عقیده دارند با باز شدن کامل درهای اقتصاد و ورود خارجیها به ایران، گشایش فرهنگی هم صورت میگیرد؛ که منافع کسانی را که در این حوزه از شرایط فعلی سود میبرند به خطر میاندازد. این موضوع برخلاف طرز تفکری است که در دهه 80 میلادی دولت چین را به این نتیجه رساند که بازگشایی کامل اقتصادی به نفع چین است و خطری حزب حاکم را تهدید نمیکند. همین دیدگاه باعث شد که چهار دهه رشد بالای 10 درصد داشته باشند و به یکی از قدرتهای بزرگ جهانی تبدیل شوند، در حالی که حزب کمونیست هم قدرت مطلقه سیاسی چین را به دست دارد. اما در ایران به نظر میآید عدهای رشد اقتصادی 10درصدی را برای خود یک خطر وجودی میبینند. هر دو این عوامل باعث شد که از فردای امضای برجام، این افراد بر سر راه این توافق موانعی ایجاد کنند. هم با منع ورود برخی شرکتهای آمریکایی و انگلیسی به ایران، هم با دستگیری برخی تبعههای کشورهای غربی که به ترسیدن و رانده شدن سرمایهگذاران خارجی منجر شد، از ورود سرمایه به بازار ایران جلوگیری کردند. نهایتاً با مانعتراشی در برخی از اقداماتی که لازم بود پیش از ورود سرمایه خارجی به ایران صورت گیرد، جلوی دستیابی به منافع برجام را گرفتند. مثلاً قرار بود مدل جدید قراردادهای نفتی آماده شود تا ایران فردای امضای برجام بتواند از سرمایهگذاری خارجی در بخش نفتی (که به گفته مقامات در دولتهای احمدینژاد، روحانی و رئیسی بسیار نیازمند آن هستیم) استفاده کند؛ اما جلوی این کار گرفته شد. این مدل از قراردادهای نفتی چندین ماه بعد از اجرای برجام نهایی شد. در حالی که دیگر ترامپ در آمریکا به عنوان رئیسجمهور انتخاب شده و پایههای برجام در همان زمان هم لرزان شده بود. این نمونهای از غلبه منافع اقتصادی و سیاسی یک اقلیت خاص بر منافع ملی کل مردم است.
علی واعظ در ادامه از کاسبان خارجی تحریم میگوید. از نظر او برندگان خارجی تحریم ایران، چین و روسیه هستند. روسیه ایران را از وارد شدن به بازار انرژی محروم کرد و ایران نتوانست سرمایهگذاری لازم را برای بخش انرژی به دست آورد تا نهایتاً با روسیه در این زمینه رقابت جدی داشته باشد. در عین حال ریسک حمایت نظامی ایران از روسیه در جنگ با اوکراین برای ایران زیاد شد. اگر ایران روابط بهتری با اروپا داشت با احتیاط بیشتری وارد این درگیری میشد. چین هم برنده دیگر است چراکه همچنان میتواند از تخفیفهای ایران در بازارهای مختلف بهویژه انرژی بهره ببرد. از طرفی با نداشتن گزینههای جایگزین، وابستگی ایران به چین روزبهروز بیشتر خواهد شد و در بازی راهبردی رقابتی که میان آمریکا و چین وجود دارد، با توجه به اینکه ایران تنها کشوری در منطقه است که روابط حسنه با ایالاتمتحده ندارد، از دیدگاه رقابت طولانیمدت چین و آمریکا، ایران نقش مهمی دارد و چین توانسته همچنان فضای مطلوب خودش را که ضدآمریکایی و غربی است حفظ کند.
او ادامه میدهد که هم ایران و هم آمریکا بازنده این جریان بودند. اگر اولویتها و اهدافی که دو طرف از مذاکرات بیان کردند، یعنی برای آمریکا برگرداندن برنامه هستهای ایران و برای ایران رفع تحریمها را در نظر بگیریم باید گفت هیچکدام نتوانستند اهدافشان را برآورده کنند. اروپاییها هم در همین شرایط قرار دارند یعنی نهتنها نتوانستند به نتیجه دلخواه خود برسند، بلکه تا حد زیادی حیثیت و اعتبار خودشان را در این روند از دست دادند. به این معنا که چون نتوانستند مذاکراتی را که واسطه اصلی آن بودند به نتیجه برسانند، در نهایت ایران و آمریکا از طریق کشورهای منطقه یا مذاکرات مستقیم توانستند به توافقهای دیگر دست پیدا کنند و این نقش اروپا را در آینده مذاکرات کمرنگتر کرده است.
راهکار
علی واعظ در پاسخ به این پرسش که چه راهکاری برای خروج از بنبست کنونی وجود دارد گفت، راهکار این است که ایران و آمریکا به صورت مستقیم و بدون واسطه از فرصت شش ماه آینده استفاده کنند تا طرح مورد نیاز برای پرداختن به اختلافات را تهیه کرده تا اگر جو بایدن مجدداً انتخاب شد، در مدت زمان کوتاهی بتوانند این طرح را به نتیجه برسانند. باید این نکته را هم در نظر داشته باشیم که زمان قطعنامه 2231 در اکتبر سال 2025 به انتها خواهد رسید و غرب انگیزه این را دارد که تا پیش از انقضای این قطعنامه راهی برای حسابرسی هستهای با ایران داشته باشد. بنابراین عملاً چند ماه مفید برای رسیدن به یک راهحل قابل اتکا و پایدار باقی مانده است؛ بنابراین به نظرم بیش از این نباید فرصتسوزی کنیم.
واقعیت این است که باید از تجربه سالهای اخیر درس بسیار مهمی آموخت و آن هم این است که زمان هرگز به نفع هیچیک از طرفین نبوده است. از شروع جنگ در اوکراین که پیچیدگیهای مذاکرات در ایران و غرب را به مراتب بیشتر از گذشته کرد، تا بروز اعتراضات داخلی در ایران که روابط ایران و غرب را مخدوش کرد، تا امروز و این جنگی که در غزه صورت گرفته شرایط را بد و بدتر کرده به شکلی که ایران و آمریکا هر دو در شرایط باخت-باخت قرار دارند. از یکسو برنامه هستهای ایران پیشرفت کرده است و از سوی دیگر ایران مورد تحریم قرار دارد، بنابراین این تصور خاماندیشانه است که بگوییم زمان میتواند به نفع طرفین باشد، برای همین باید از کوچکترین پنجره زمانی برای تبیین یک راهحل دیپلماتیک استفاده کرد. تنها راه ممکن حل بحرانی است که امروزه بین ایران و غرب وجود دارد. تمام شیوههای دیگر در 20 سال گذشته از سوی دو طرف مورد آزمون و خطا قرار گرفته و نتیجه بهتری از دیپلماسی برای طرفین نداشته است، بنابراین نهایتاً بازگشت به این مسیر لازم و ضروری است و هرچه زودتر صورت بگیرد و شرایط برای آن زودتر فراهم شود به نفع دو طرف خواهد بود.