شناسه خبر : 45697 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دست دادن با طالبان

سفر هیات طالبان به ایران چه دستاوردهایی داشت؟

 

زهرا اکبری / نویسنده نشریه 

16به نظر می‌رسد ابرچالش آب در منطقه سیستان و بلوچستان به مرحله خطرناکی رسیده است. طرف افغانستانی در طول 50 سال گذشته تقریباً به تعهداتش در معاهده هیرمند عمل نکرده و گسترش خشکسالی و تغییر اقلیم از یک‌سو و فقدان مدیریت منابع آب و ضعف حکمرانی آب از سوی دیگر، سبب شده بحث امنیت در سیستان به شکل بی‌سابقه‌ای به مخاطره بیفتد. موضوع گرفتن حق‌آبه ایران از رودخانه هیرمند سال‌هاست که مورد اختلاف ایران و حکومت افغانستان است. اما این اختلافات با به قدرت رسیدن دوباره طالبان در افغانستان شدت گرفت به‌طوری که حتی طی ماه‌های اخیر جدالی لفظی میان مقام‌های دو کشور در گرفت. چندی قبل ابراهیم رئیسی در حاشیه افتتاح پروژه‌های صنعت آب و برق سیستان و بلوچستان با اشاره به وضعیت هیرمند اظهار داشت: به حاکمان افغانستان اخطار می‌کنم، حق‌آبه مردم سیستان و بلوچستان را بدهند. وی با بیان اینکه اگر کارشناسان ما کمبود آب را تایید کنند حرفی نداریم وگرنه اجازه نخواهیم داد حق مردم ما تضییع شود، افزود: حرف من را جدی بگیرید تا بعداً گلایه نکنید. ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی امارت طالبان در پاسخ به این اظهارات گفت: افغانستان به موافقت‌نامه آب که نیم‌قرن قبل در سال ۱۳۵۱ بین ایران و افغانستان به امضا رسیده متعهد است. در سال‌های اخیر در افغانستان و منطقه خشکسالی رخ داده و سطح آب هلمند پایین آمده است و تعداد زیادی از ولایات و مناطق کشور از خشکسالی رنج می‌برند و آب کافی وجود ندارد. او در ادامه گفت که مقامات ایرانی ابتدا باید معلومات خود را در مورد آب هلمند تکمیل کنند، اگر واقعیت درست مطالعه نشود و چنین اظهاراتی مطرح شود، می‌تواند به فضای سیاسی میان مردم و کشورهای دو ملت مسلمان آسیب بزند که به نفع هیچ طرفی نیست.

همزمان با این درگیری‌های لفظی ما در هفته‌نامه تجارت فردا در مصاحبه‌ای که با فرشاد فاطمی و محمد وصال، اعضای هیات علمی دانشگاه شریف داشتیم، تلاش کردیم دلایل شکل‌گیری این چالش و راهکارهای اصلاح این وضعیت را مورد بررسی قرار دهیم. راهکارهایی که در سفر اخیر ملا عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی نخست‌وزیر طالبان، به ایران مورد استفاده قرار گرفت. به‌طوری‌که روز چهارشنبه گذشته علی سلاجقه، رئیس سازمان محیط‌زیست کشور اعلام کرد: در سفر اخیر هیات اقتصادی طالبان به ایران برای اولین بار طالبان پذیرفت که حق‌آبه ایران به هامون رهاسازی شود.

اختلاف 150ساله

پیش از شروع بحث تلاش می‌کنیم به بررسی ریشه‌های تاریخی این اختلاف بپردازیم. واقعیت این است که آغاز اختلافات دو کشور را می‌توان از زمان جدایی دو کشور براساس معاهده پاریس دانست. به موجب بند 6 معاهده پاریس، منعقده در 14 اسفند 1235، طرفین توافق کردند که در صورت بروز اختلافات، حکمیت انگلستان را بپذیرند. با اوج گرفتن اختلافاتی که در نواحی شرقی ایران میان حکام محلی تابع ایران و افغانستان بر سر مسائل مرزی به‌وجود آمد، دولت بریتانیا «ژنرال فردریک جان گلدسمید» را مامور رسیدگی به این مساله کرد. بر اساس رای نهایی گلدسمید، شاخه اصلی هیرمند به عنوان مرز دو کشور تعیین و منطقه سیستان به دو قسمت اصلی و خارجی تقسیم شد و طی آن ناحیه‌ای در غرب رود هیرمند به ایران واگذار و سیستان خارجی نیز که شامل ناحیه‌ای در شرق هیرمند است به افغانستان داده شد. گلدسمید همچنین در مورد تقسیم آب هیرمند، دو طرف را از انجام عملیاتی بر روی رودخانه که موجب کسر آب طرف مقابل شود، منع کرد. گلدسمید در مورد تقسیم آب رود هیرمند هیچ رأیی صادر نکرد که بر اساس آن مشکلات موجود بر سر استفاده از آب رودخانه حل شود یا از گسترش اختلافات در آینده جلوگیری کند؛ بعدها با تقاضای دولت افغانستان، وزیر امور خارجه انگلیس با موافقت گلدسمید جمله فوق را به گونه‌ای تفسیر کرد که افغانستانی‌ها بتوانند با ساختن کانال‌های جدید و تعمیر کانال‌های متروک و قدیمی به میزان بیشتری از آب هیرمند استفاده کنند؛ بر این اساس افغانستانی‌ها به خود اجازه دادند که با احداث و حفر کانال‌های جدید، میزان آب جاری به سمت منطقه سیستان را کاهش دهند که این امر در سال‌های کم‌آبی و با توجه به موقعیت جغرافیایی و بالادستی خود مشکلات زیادی را برای سیستان ایجاد کرد.

در سال ۱۲۷۵ طغیان رود هیرمند موجب تغییر مجرای آن در ناحیه دلتا شد و با انحراف مسیر رودخانه به سمت غرب، قسمت اعظم آب از طریق مجرای جدید (پریان) به سمت دریاچه هامون جاری شد؛ تغییر مجرای رودخانه اختلافاتی میان ساکنان دو سوی مرز بر سر مالکیت اراضی بین مجرای قدیم و مجرای جدید به‌وجود آورد. افغانستانی‌ها نسبت به تغییر مرز به واسطه تغییر مجرای آب رود هیرمند مدعی شدند و ضمن تصرف اراضی واقع در میان مجرای قدیم و مجرای جدید سد سیستان را تخریب کردند و احداث بندها بر روی هیرمند تمام آب رودخانه را به طرف خود جاری کردند. کاهش بارندگی در بخش بالادست رودخانه باعث کم‌آبی شدیدی در ناحیه دلتا در تابستان ۱۲۸۱ شد، به گونه‌ای که سیستان و چخانسور با معضل کم‌آبی روبه‌رو شد؛ که در بخش دلتا به بروز منازعه در این ناحیه منجر شد. در سال ۱۲۸۱ گروهی از نظامیان افغانستانی پس از تجاوز به خاک ایران در بازگشت بند سیستان را تخریب کردند؛ این مساله کم‌آبی سیستان را تشدید کرد، به گونه‌ای که عده‌ای از مردم سیستان به افغانستان مهاجرت کردند. اختلافات به‌وجود‌آمده بر سر مکان مرز و تجاوز افغانستانی‌ها به ایران به همراه کم‌آبی شدید سیستان موجب تنش شدیدی میان ایران و افغانستان شد که در نهایت موضوع به حکمیت دولت انگلستان سپرده شد. مک ماهون، حکم انگلیسی به همراه کمیسیون داوری خود در سال ۱۲۸۲ به‌طور کامل در سیستان مستقر شد و مطالعات و بررسی‌های مربوط به آب و زمین در سیستان را آغاز کرد. مک ماهون پس از تکمیل داوری مرزی خود، با ایجاد تغییرات جزئی در خط مرزی تعیین‌شده از سوی گلدسمید، آن را به عنوان مرز میان دو کشور تعیین کرد و به نفع ایران رای داد که مورد پذیرش دولت ایران قرار گرفت اما امیر افغانستان پس از یک سال ممانعت، این رای را پذیرفت. مک ماهون همچنین دو سال بعد از رای اولیه خود، دست به تقسیم آب رود هیرمند زد و سهم ایران را از آب هیرمند به یک‌سوم کاهش داد. این در حالی است که در قرارداد گلدسمید سهم آب ایران نصف آب رود هیرمند قید شد اما دولت ایران به سبب تطابق نداشتن رای با واقعیات، از پذیرش آن خودداری و دلایل خود را در مورد عدم قبول رای حکمیت طی اعتراضی کتبی به سفارت انگلستان تسلیم کرد. دولت انگلستان نیز به‌رغم اعتراض کتبی ایران، مساله را تعقیب نکرد و موضوع عملاً مسکوت ماند.

در سال ۱۳۰۹ و ۹ سال بعد از استقلال افغانستان، طی مذاکرات سفیر وقت ایران در کابل با وزیر امور خارجه افغانستان درباره هیرمند، مقرر شد طرفین برای حل اختلافات خود بر سر حق‌آبه هیرمند، کمیسیونی مشترک تشکیل دهند؛ این کمیسیون پس از یک سال با وجود توافق بر سر تنصیف آب هیرمند در مورد مکان این تقسیم به توافق نرسیدند و مذاکرات کمیسیون مشترک هیرمند با شکست مواجه شد؛ با شروع کاهش آب رودخانه و کم‌آبی در تیرماه سال ۱۳۱۵ افغانستانی‌ها تمام آب را به طرف زمین‌های کشاورزی خود جاری کردند به گونه‌ای که مردم برخی از روستاهای سیستان جهت تامین آب مورد نیاز خود مجبور به حفر چاه شدند؛ اقدام افغانستانی‌ها باعث نابودی محصولات کشاورزی بخشی از روستاها و نواحی مرزی شد و خشم کشاورزان سیستانی را برانگیخت.

پس از اقدام افغانستان، مجدداً در شهریورماه سال ۱۳۱۵ هیات‌های دو کشور یکدیگر را ملاقات کردند و مقرر شد آب رود هیرمند از سد کمال‌خان تا سد لخشک، به‌طور نصف-نصف به مدت یک سال تقسیم شود؛ در سال ۱۳۱۶ به دنبال امضای پیمان سعدآباد بین کشورهای ایران، افغانستان، ترکیه و عراق دو کشور در چهارچوب روابط منطقه‌ای، قرارداد موقت تقسیم آب هیرمند را تمدید کردند.

شرایط به‌وجود‌آمده به دنبال تفاهم‌های منطقه‌ای زمینه را برای دستیابی به توافق دائمی میان ایران و افغانستان بر سر تقسیم آب هیرمند فراهم کرد. در سال 131۷ مذاکرات دو طرف موجب امضای پیمانی میان باقر کاظمی، سفیر ایران در کابل و علی محمدخان، وزیر امورخارجه افغانستان شد. در این قرارداد ایران و افغانستان توافق کردند که از سد کمال‌خان به بعد، آب به صورت مساوی تقسیم شود و برای اینکه از روستای چهار برجک تا سد کمال‌خان اضافه بر مقدار آبی که فعلاً برده می‌شود، مصرف نشود، دولت افغانستان تعهد داد تا در فاصله مزبور علاوه بر انهاری که جاری بوده و هست، نهرگیری احداث و حتی تعمیر نکند. در ضمیمه این توافق نیز اعلامیه به تایید طرفین رسید که طی آن  افغانستان از انجام اقداماتی که سبب کاهش سهم آب ایران در سد کمال‌خان و ضرر رساندن به زراعت و آبیاری منطقه سیستان ایران شود، منع شد؛ این قرارداد و اعلامیه ضمیمه آن به تصویب مجلس ملی ایران رسید؛ هیات انجمن شورای ملی افغانستان و مجلس عمومی شورای افغانستان قرارداد را به تصویب رساند اما از تصویب اعلامیه ممانعت کرد؛ تصویب نشدن اعلامیه از طرف مجلس افغانستان، مانع از اجرای مفاد قرارداد شد. عدم پایبندی دولت افغانستان به توافقات آبی با ایران موجب شد مشکل کم‌آبی در سیستان همچنان ادامه یابد. ایران طی سال‌ها تلاش کرد تا مذاکراتی را با دولت افغانستان آغاز کند ولی این مذاکرات هیچ‌گاه به نقطه مثبتی نینجامید، حتی در سال ۱۳۲۶ افغانستان کم‌آبی هیرمند را دستاویزی قرار داد و تمامی آب باقیمانده را نیز به سوی زمین‌های خود برگرداند، به گونه‌ای که ساکنان سیستان از نظر آب آشامیدنی نیز در تنگنا قرار گرفتند.

در ادامه تنش‌ها میان ایران و افغانستان در سال ۱۳۲۶، دولت ایران تصمیم گرفت هیاتی برای بررسی علت کم‌آبی سیستان برای بازدید از حاشیه هیرمند به افغانستان اعزام کند؛ این مساله مورد موافقت افغانستانی‌ها قرار نگرفت؛  به‌دنبال آن نیز دولت ایران تصمیم گرفت موضوع تقسیم آب هیرمند را به شورای امنیت ارجاع دهد؛ در نهایت ایالات‌متحده آمریکا، ایران را از طرح مساله در شورای امنیت منصرف کرد و پیشنهاد تشکیل کمیسیونی بی‌طرف برای حل مساله تقسیم آب هیرمند را داد که مورد موافقت دو کشور قرار گرفت؛ در این راستا ایران یکی از کارشناسان فنی خود را برای بازدید از حاشیه هیرمند و تاسیسات ساخته‌شده بر روی آن به افغانستان اعزام کرد؛ در نظر نهایی این کارشناس درباره علل کم‌آبی منطقه سیستان ایران، «حفر رود در مسیر و توسعه کشاورزی در افغانستان» از دلایل این کم‌آبی عنوان شد. دولت آمریکا همچنین در سال ۱۳۲۹ سه نفر متخصص در این زمینه را از کشورهای شیلی، کانادا و ایالات‌متحده برای عضویت در کمیسیون انتخاب کرد. کمیسیون بی‌طرف، مقدار آب لازم برای منطقه سیستان ایران را 62 /0 میلیارد مترمکعب در سال یعنی به‌طور متوسط ۲۲ مترمکعب در ثانیه تعیین کرد؛ بر اساس رای کمیسیون، این میزان که کاملاً به ضرر ایران بود، در سال‌های کم‌آبی کاهش می‌یافت و به هیچ عنوان با نیازهای آبی منطقه سیستان مطابقت نداشت به همین دلیل نیز مورد توافق دولت ایران قرار نگرفت؛ با این حال دولت افغانستان که از رای کمیسیون بی‌طرف بسیار خرسند بود، همواره به نظرات کمیسیون بی‌طرف استناد می‌کرد و آن را مبنا و اساس مذاکره با ایران در زمینه تقسیم آب هیرمند می‌دانست و تلاش می‌کرد میزان آب جاری به ایران را به مقدار تعیینی از سوی کمیسیون محدود کند.

سال ۱۳۴۵ بار دیگر مذاکرات برای حل مساله هیرمند میان دو کشور آغاز شد؛ در این دوره از مذاکرات، ایران خواستار انجام طرح‌ها و سرمایه‌گذاری مشترک در حوضه هیرمند برای تامین آب مورد نیاز سیستان بود؛ در جریان مذاکرات بین دو کشور در سال ۱۳۴۹ خشکسالی هولناکی در منطقه دلتای رودخانه هیرمند رخ داد که به مهاجرت عده زیادی از مردم سیستان به گرگان، ترکمن‌صحرا و مشهد منجر شد. در همین سال به مدت ۲۳ روز جریان آب رودخانه سیستان به عنوان بزرگ‌ترین شاخه‌ای از هیرمند که به سمت ایران جاری است، به‌طور کامل قطع شد و آبی از داخل رودخانه هیرمند به سمت ایران جریان نداشت. همچنین میزان آب ورودی از رودخانه سیستان و کانال‌های منشعب از رود پریان مشترک به کمترین میزان یعنی ۱۸۹ میلیون مترمکعب کاهش یافت. با وجود کم‌آبی شدید در سراسر حوضه رودخانه، دو کشور با ادامه مذاکرات، سرانجام در ۲۲ اسفند سال ۱۳۵۱ موفق به امضای معاهده تقسیم آب هیرمند شدند؛ بر اساس این معاهده، مقدار آبی که از رود هیرمند در سال طبیعی و پرآبی از طرف افغانستان به ایران تحویل داده می‌شد، به‌طور متوسط ۲۲ مترمکعب در ثانیه (طبق نظر کمیسیون بی‌طرف هیرمند) و یک مقدار اضافی به میزان چهار مترمکعب در ثانیه بود که این میزان در سال‌های کم‌آبی کاهش می‌یافت و دولت ایران نمی‌توانست بر بیشتر از این میزان، حتی در صورت وجود میزان بیشتری از آب در دلتای هیرمند، ادعا داشته باشد. در نهایت سهم ایران از کل آب این رود ۱۴ درصد تعیین شد.

از سال 1351 تاکنون، این معاهده مورد پذیرش و استناد دو طرف بوده و قرارداد جدیدی در رابطه با بهره‌برداری از هیرمند میان دو کشور شکل نگرفته است. با وقوع انقلاب در ایران و حمله شوروی به افغانستان در سال 1357، موضوع طرح‌های مشترک به فراموشی سپرده شد. آشفتگی اوضاع داخلی افغانستان با حمله شوروی و سپس وقوع جنگ‌های داخلی در این کشور، مانع از انجام هرگونه کنترلی از سوی افغانستان بر جریان آب هیرمند شد. در سال 1357، گروه طالبان با تصرف کابل و به کنترل درآوردن بخش‌های وسیعی از افغانستان به قدرت رسید. در زمان حکومت طالبان در افغانستان، خشکسالی شدیدی در بخش‌های وسیعی از آسیای مرکزی، ایران، افغانستان و پاکستان رخ داد که به مدت چهار سال دوام داشت. کاهش بارندگی در قسمت علیای رودخانه و تضاد در دیدگاه‌های سیاسی گروه‌های حاکم در دو کشور، زمینه را برای قطع کامل آب هیرمند و تحت فشار قرار دادن ایران فراهم کرد و برای اولین‌بار جریان آب هیرمند با بستن دریچه‌های سدهای مخزنی ارغنداب و کجکی بر روی ایران بسته شد.

17

سفر به ایران

پس از درگیری‌های لفظی میان مقامات ایران و طالبان، دو طرف تصمیم گرفتند که مناقشات را از طریق گفت‌وگو حل کنند. در همین راستا یک هیات عالی‌رتبه اقتصادی و تجاری از افغانستان به سرپرستی ملا عبدالغنی برادر آخوند، معاون اقتصادی نخست‌وزیر حکومت طالبان، در 13 آبان عازم تهران شد. بنا به گزارش ایسنا این هیات که متشکل از ۳۰ مقام طالبان بود در مورد روابط دوجانبه، تجارت، ترانزیت، حمل‌ونقل، زیرساخت‌ها و راه‌آهن با مقامات ایرانی گفت‌وگو و رایزنی کردند. همچنین ارتباط منطقه‌ای، افزایش تجارت از طریق بندر چابهار، گسترش مشارکت افغانستان در این بندر و بحث در مورد توسعه همکاری‌های اقتصادی میان دو کشور، از دیگر موضوعات مورد بحث در این سفر بود. بنابر گزارش خبرگزاری صدای افغان (آوا)، ملا برادر به‌علاوه از دولت و بخش خصوصی ایران برای سرمایه‌گذاری در بخش‌های کشاورزی، معدن، حمل‌ونقل و صنعت در افغانستان دعوت خواهد کرد. در حالی که ملا برادر پیش از این به عنوان مسوول دفتر سیاسی طالبان به تهران سفر کرده بود، این اولین سفر وی در پست معاونت اقتصادی نخست‌وزیر و این سفر بالاترین سطح هیات دیپلماتیک افغانستان به پایتخت ایران است.

یک منبع در وزارت امورخارجه افغانستان درباره جزئیات این سفر به خبرنگار آوا گفت که در این سفر روی موضوعات اقتصادی، روابط دیپلماتیک بین دو کشور، مسائل مربوط به مهاجران و همچنین مسائل مربوط به منطقه و جهان  تبادل نظر صورت گرفت. به گفته این منبع، سفر ملا عبدالغنی برادر بیانگر روابط نیک و حسنه بین دو کشور افغانستان و ایران است و می‌توان از این سفر به دستاوردهای مهمی دست یافت که از نگاه سیاسی و اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردار است. به‌عنوان مثال، این سفر می‌تواند در راستای ایجاد بستر مناسب برای سرمایه‌گذاری تاجران ایرانی در افغانستان موثر و مفید باشد. این منبع در ادامه تصریح کرد که این سفر علاوه‌بر این می‌تواند بستر مناسبی را برای بازگشت مهاجران از ایران به افغانستان هموار کند، زیرا مهاجران افغانستانی در سال‌های اخیر بیشترین حجم مهاجرت را به ایران داشته‌اند و در آنجا از بهترین امکانات و زمینه‌های تحصیلی برخوردار بوده‌اند، اما اکنون وقت آن رسیده که بحث مهاجرت معکوس آغاز شود و کسانی که در سال‌های گذشته از امکانات مفید ایران بهره برده‌اند، اکنون دوباره به افغانستان برگردند و به کشور خود خدمت کنند. در این سفر پنج تفاهم‌نامه همکاری اقتصادی میان ایران و افغانستان به امضا رسید. عناوین اسناد مبادله‌شده میان مقامات دو کشور به شرح زیر است:

 سند یادداشت تفاهم اجلاس کمیسیون مشترک همکاری‌های اقتصادی

 صورت‌جلسه نشست کمیته مشترک همکاری حمل‌ونقل بین‌المللی جاده‌ای

 سند یادداشت تفاهم همکاری سازمان هواپیمایی کشوری ایران و طرف افغانستانی

 سند همکاری میان ذوب‌آهن اصفهان و طرف افغانستانی

 سند همکاری میان مناطق آزاد

راهکارهای ارائه‌شده

راهکارهایی که پیش از سفر اخیر ملا عبدالغنی برادر به ایران در مصاحبه با فرشاد فاطمی و محمد وصال مورد بررسی قرار دادیم به شرح زیر است: فرشاد فاطمی معتقد است زمانی که ما با تنش روبه‌رو می‌شویم باید بتوانیم با دنیا در مورد موضوعات مورد مناقشه صحبت کنیم. اگر حرف بزنیم می‌توانیم راه‌حل پیدا کنیم. به‌خصوص در موضوع آب که افغانستان در بالادست و ما در پایین‌دست هستیم. آن‌وقت باید فکر کنیم در این ساختار حکمرانی چطور می‌توان سازوکار بازی را طوری طراحی کرد که هر دو طرف در آن برنده باشند. موضوع ما با افغانستان فقط آب نیست. موضوع ما مواد مخدر، امنیت، دسترسی به آب‌های آزاد، قاچاق انرژی و... است. حجم موضوعات ما با افغانستان زیاد است. اگر حکمران و سیاستگذار بخواهد با تک‌تک این موارد وارد مذاکره شود، حاصل آن جمع صفر است. بنابراین تعارض به این شکل قابل حل نیست یا حل کردن آن سخت است. اگر تعارض‌ها را با همدیگر ببینیم، جایی می‌توانیم امتیاز بدهیم که تحمل آن برای ما ساده‌تر است و امتیازی بگیریم که تحمل آن برای طرف مقابل آسان باشد. داستان سیاست خارجی فعال در واقع بخشی از همین فرآیند حکمرانی خوب است. ما در بخشی از این فرآیند ضعف داشتیم و البته نکته دیگر این است که ما نمی‌دانیم در آن طرف باید با چه کسی حرف بزنیم چرا که دولت مقتدر و باثباتی نبوده که بتوانیم با آن مذاکره کنیم و نتیجه بگیریم. تصور من در حوزه آب سیستان این است که ما برای حل این مشکل باید بسته‌ای از موضوعات مختلف را در نظر بگیریم که تعداد آن کم نیست چرا که نیازهای متقابل ایران و افغانستان به همدیگر کم نیست. مثلاً بازار کار ایران برای افغان‌ها و بازار صنعت و خدمات آنها برای ما جذاب است. این مسائل و نیازهای مشترک برای دو کشور همسایه با پیشینه فرهنگی یکسان می‌تواند در حل این بحران کمک کند. امیدواریم که در یکی، دو دهه آینده افغانستان بتواند به ثبات سیاسی برسد و در این صورت می‌توان خوش‌بین بود که با جمیع نیازهای متقابل بتوانیم در مساله آب هم به یک توافق قطعی و پایدار برسیم.

محمد وصال در ادامه توضیح می‌دهد که افغانستان محصور در خشکی است و به آب‌های آزاد دسترسی ندارد؛ آنها با تعامل با ایران می‌توانند در فاصله 800کیلومتری دسترسی مطلوبی به خطوط ریلی و به اقیانوس (از طریق چابهار) داشته باشند. ما گزینه‌های زیادی داریم که به طرف مقابل پیشنهاد کنیم. به‌طور قطع برای آنها نیز امکان خیلی مهمی است که می‌توانند با وصل شدن به دریا، مشکل محصور بودن خود را حل کنند. به‌خصوص که چابهار بندری اقیانوسی است و کشتی‌هایی با بارهای بزرگ در این منطقه می‌توانند تردد کنند. بنابراین تبادل‌های تجاری میان ما و افغانستان از این منظر می‌تواند متنوع باشد. منوط به اینکه کشورها از سمت همدیگر احساس خطر نکنند و این منافع و هزینه‌ها به شکل مناسبی کمی شود. اما مساله‌ای که دیپلماسی ما در آن مشکل دارد، بحث هزینه و فایده‌ای است که معمولاً در سیاستگذاری ما جایی ندارد. یعنی کارشناسان اقتصادی در وزارت خارجه باید ابتدا تحلیل هزینه-فایده روی میز بگذارند و بر اساس هزینه-فایده، بده‌بستان صورت گیرد. این رویه در همه دنیا رایج است. روابط بین‌الملل عمدتاً با نظریه بازی قابل تحلیل است؛ با چهارچوب هزینه و منفعت. کشورها فقط به ملت خود متعهد هستند. آنها هیچ تعهدی به ملت‌های دیگر ندارند جز در چهارچوب کنوانسیون‌های بین‌المللی و هزینه-فایده‌ای که قصد دارند به هم برسانند. اگر این را لحاظ کنیم باید ابتدا اصل هزینه-فایده موجود را بفهمیم. اما این فهم به نظر وجود ندارد.

فرشاد فاطمی در ادامه بحث می‌گوید باید در نظر داشته باشیم که جمعیتی در افغانستان وجود دارد که نیاز به ارتباط با دنیا دارد. افغانستان نیاز به توسعه دارد. یادمان باشد افغانستان در چند مورد منابع گسترده‌ای دارد. منابعی که همه دنیا دنبال آن هستند که بتوانند به آن دست پیدا کنند. معدن را نمی‌توان با هواپیما و حتی قطار جابه‌جا کرد. مواد خام معدنی حتماً کشتی لازم دارد. به نظر می‌رسد تنها راه‌حل برای افغانستان و توسعه آن ما هستیم. همان‌طور که تنها راه‌حل آب سیستان افغانستان است. ولی به نظر می‌رسد اگر طرفین بنشینند و با هم صحبت کنند، البته هر طرفی با در نظر گرفتن منابع خود، حتماً راه‌حل‌های بهتری قابل استخراج است. یک بخش این ماجرا به زیرساخت‌های مناسبی برمی‌گردد که در ایران وجود دارد. در بخش خدمات، راه و جاده و بیمارستان و مدرسه و... وجود دارد و این زیرساخت‌ها در کشور ما استاندارد بالایی دارد. حتماً در این زمینه می‌توانیم به افغانستان کمک کنیم. آنها هم می‌توانند به ما کمک کنند. متاسفانه با اینکه افغانستان به ما خیلی نزدیک است و اینقدر افغانستانی در کشور داریم و حتی ریشه‌های مشترک فرهنگی داریم اما افغانستان را خوب نمی‌شناسیم. ما فقط دو کشور دیگر در دنیا داریم که اگر بخواهیم سفر کنیم، بچه‌هایمان می‌توانند به یک زبان مشترک و واحد با هم صحبت کنند: زبان فارسی. افغانستان و تاجیکستان با ما هم‌زبان هستند. تاریخچه هم را می‌شناسیم. بخش عمده‌ای از افراد تحصیل‌کرده در افغانستان کسانی هستند که در ایران تحصیل کرده‌اند. از این فرصت‌ها باید استفاده کنیم تا بتوانیم با همدیگر کار کنیم. اما متاسفانه وقتی موضوع آب مطرح می‌شود ما از در تقابل با افغانستان درمی‌آییم. ما با هم می‌توانیم از در شراکت دربیاییم. البته هر کس برای منافع خودش تلاش می‌کند؛ اما اینقدر می‌توانیم برای همدیگر ارزش افزوده ایجاد کنیم که مساله آب هم در آن حل شود.

19

جمع‌بندی

طی این سال‌ها همواره حاکمان افغانستان تعهد زبانی خودشان را به تفاهم سال 1351 اعلام کردند اما در عمل همیشه کم و کاستی‌هایی وجود داشته است. در همین راستا نمی‌توان درباره تعهد افغانستان به سندهایی که در سفر اخیر ملا عبدالغنی به ایران امضا شده با قطعیت نظر داد. در این رابطه چند مشکل اساسی وجود دارد که باید به آنها توجه شود. اولین مشکل فنی است: سدسازی‌هایی که در بالادست رودخانه هیرمند انجام شده و به‌طور مشخص نوع سازه سد کمال‌خان، امکان رهاسازی آب به سمت ایران را طبق حق‌آبه‌ای که در قرارداد 1351 به آن تصریح شده، ندارد. واقعیت این است که در زمان ریاست‌جمهوری اشرف غنی، سازه‌هایی در حاشیه سد کمال‌خان ایجاد شد که به هدررفت آب منجر می‌شود. در همین راستا حاکمان افغانستان در ابتدا باید این مشکل فنی را برطرف کنند. دومین مشکل پروپاگاندایی است که حول مساله هیرمند ایجاد شده است: طی دهه‌های گذشته در داخل افغانستان این موضوع به غلط جا افتاده که آب هیرمند فقط متعلق به مردم افغانستان است و در همین راستا حاکمان افغانستان تلاش می‌کنند از این موضوع در جهت مشروعیت‌سازی سیاسی خود استفاده ابزاری کنند.

حاکمان افغانستان ضمن غلبه بر این مشکلات باید بدانند زمانی طرف ایرانی به تعهداتش عمل می‌کند که افغانستان هم به تعهداتی که برمبنای قراردادهای حقوقی داده است، عمل کند. حتماً حاکمان افغانستان می‌دانند که همکاری در منطقه آزاد چابهار امتیاز بزرگی است و این مساله می‌تواند شرایط بهتری را برای تجار افغانستان فراهم کند. واقعیت این است که پاکستان همواره طی دهه‌های گذشته از مساله دسترسی افغانستان به آب‌های آزاد (بندر کراچی و بندر گوادر) استفاده ابزاری و سیاسی کرده است و برای اینکه بتواند از افغانستان امتیازات سیاسی بگیرد در بزنگاه‌های مهم تجار افغانستان را تحت فشار قرار داده است. حاکمان افغانستان به خوبی می‌دانند که بهترین و به‌صرفه‌ترین مسیر جایگزین، مسیر ترانزیتی چابهار است. 

منابع:

1- اختلافات دولتین ایران و افغانستان در مورد رود هیرمند، غلامرضا فخاری

2- حق‌آبه هلمند و پیشینه آن، محسن خلیلی، صدیقه هاشمی

3- رودخانه مرزی هیرمند و اثرات امنیتی آن، منوچهر امامی

4- بررسی هیدروپولیتیک هیرمند، عباس احمدی

5- رود هیرمند و اختلاف حق‌آبه، عباس سالور