رقیب یا رفیق
رحمان قهرمانپور پاسخ میدهد آیا ایران همزمان با شرق، با غرب هم به تعامل میرسد؟
به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران امروز در مذاکرات برجام برای رسیدن به «توافق خوب»، تنها نیست. در حالی که پیشتر گفته میشد ایران از طرف شرق برای رسیدن به «توافق جامع» همراهی نمیشود اما در حال حاضر، یارانی از آسیا (چین و روسیه) ایران را در این دور از مذاکرات همراهی میکنند. هانس مورگنتا نظریهپرداز سیاست خارجی و یکی از بنیانگذاران نظریه واقعگرایی در روابط بینالملل عقیده دارد دولتها در زمین بازی بینالملل به دنبال منافع خود هستند؛ اگر منافعشان در گذر زمان تغییر کند رفتارشان نیز تغییر خواهد کرد. اگر با دیدگاه مورگنتا موافق باشیم و وضعیت امروز آسیا بهویژه چین و روسیه را متفاوت از سال عقد برجام ببینیم، میتوانیم درک کنیم چرا این دو بازیگر امروز متفاوت از قبل عمل میکنند. رحمان قهرمانپور در این گفتوگو درباره چین، روسیه و آینده مذاکرات ایران با شرق و غرب صحبت کرد.
♦♦♦
چرا ایران در کوران مذاکره با غرب بر سر برجام، با شرق هم در حال مذاکره است؟
از چند سال پیش روندی در سیاست خارجی ایران شروع شده و آن نگاه به آسیاست، موضوعی که در داخل کشور به آن نگاه به شرق هم گفته میشود. اما مفهوم دقیقتر نگاه به آسیاست چون مفهوم نگاه به شرق دارای هویتی ایدئولوژیک است؛ به نظر میرسد که این شرق در مقابل غرب قرار گرفته است. در حالی که وقتی به کلمه آسیا نگاه میکنیم، یک مفهوم نسبتاً جدید را درمییابیم. مجموعهای از کشورهای نوظهور اقتصادی از جمله چین را میبینیم که خود این کشورها به کمک غرب بهویژه آمریکا توانستند توسعه پیدا کنند و از نظر اقتصادی و حتی امنیتی روابط درهمتنیدهای با کشورهای غربی دارند.
بنابراین نگاه به آسیا در ایران هم ریشههای ایدئولوژیک و هویتی دارد و هم اینکه هنوز عدهای فکر میکنند این شرق میتواند مقابل غرب بایستد. در کنار این نگاه ایدئولوژیک یک واقعیتی در نظام بینالملل کنونی، نظام اقتصادی و سیاسی جهانی وجود دارد و آن تبدیل شدن آسیا و بهطور مشخص چین، به قدرت اقتصادی است. امروز کمتر تحلیلگری در دنیا وجود دارد که بدل شدن چین به یک قدرت اقتصادی را رد کند. خیلی از تحلیلگران معتقد هستند با این سرعتی که چین پیش میرود احتمالاً در پنج سال آینده یا حتی کمتر از این زمان به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل میشود. بنابراین وقتی از قدرت آسیا حرف میزنیم منظور همین قدرتی است که نهتنها ایران بلکه خیلی از کشورهای دنیا در حال تطبیق دادن خود با آن هستند. امروز چین شریک اول تجاری حدود ۱۵۰ کشور تجاری در جهان است. نهتنها در آسیا بلکه در خود اروپا و کشورهای اتحادیه اروپا هم روابط نزدیکی با چین دارند. این کشور در یونان جزیرهای اجاره کرده است. در مجارستان و لهستان سرمایهگذاریهایی انجام داده که مورد انتقاد اتحادیه اروپا قرار گرفته است. نهتنها با این کشورها بلکه با کشورهای اصلی اتحادیه اروپا مثل آلمان و فرانسه هم روابط نزدیکی دارد. در سال 2018 پیوستن بریتانیا به بانک توسعه زیرساخت آسیایی به موضوع خیلی مهمی تبدیل شد. میخواهم عرض کنم که امروز چین فقط با کشورهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین ارتباط ندارد بلکه روابط تجاری بسیار نزدیکی با کشورهای اروپایی دارد.
چند مدت پیش اعتراضی صورت گرفت مبنی بر اینکه برخی شرکتهای چندملیتی از جمله شرکتهای آلمانی در استان سین کیانگ چین، از کارگرانی استفاده میکنند که توسط دولت چین به دلایل سیاسی دستگیر شدند و در اردوگاهها هستند. گفتند دولت چین آنها را به کارخانههای چندملیتی برای کار اجباری فرستاده است. خیلی از گروههای حقوق بشری معتقد بودند کشورها باید همکاریشان را با چین قطع یا تجارتشان را محدود کنند؛ اما این شرکتها از جمله شرکتهای آلمانی اعلام کردند این کار را نمیکنند. این نشان میدهد که در دنیای امروز نادیده گرفتن چین کاری سخت، دشوار و در عمل غیرممکن است. نه فقط ایران بلکه کشورهای نزدیک به آمریکا مانند امارات، اسرائیل، مصر و عربستان هم امروز در حال گسترش روابطشان با چین هستند.
مخالفان قرارداد 25ساله فکر میکنند همکاری با چین یعنی نگاه به شرق. چین دومین قدرت دنیاست.
اهمیت مذاکره با شرق چیست؟
دو نگاه به شرق آسیا وجود دارد. عدهای فکر میکنند شرق میتواند در برابر غرب بایستد و عدهای نگاهشان به خود آسیا به عنوان یک قدرت اقتصادی است. باید این دو را از هم تفکیک کنیم. در داخل کشور به خاطر بحثهایی که پیشتر صورت گرفته است معمولاً نگاه به شرق خیلی برجسته شده و مخالفان رابطه با چین هم از همین زاویه به موضوع رابطه با این قدرت جهانی حمله میکنند. مخالفان قرارداد 25ساله فکر میکنند همکاری با چین یعنی نگاه به شرق. چین دومین قدرت دنیاست. در مقابل میشود چین را به عنوان پدیدهای در آسیا دید. همانطور که عرض کردم اقتصاد این پدیده با اقتصاد آمریکا و اروپا درهمتنیده شده است و اساساً قابل جدا شدن نیست. اگر دنبال این هستیم که از نگاه به چین برای بینیاز شدن از غرب استفاده کنیم، شدنی نیست، زیرا خودش روابط بسیار پیچیده و نزدیکی با هژمونی غرب دارد.
نظرتان درباره سفر وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به چین چیست؟
سفر آقای امیرعبداللهیان با سفر برخی وزرای خارجی کشورهای منطقه مثل عربستان، بحرین و امارات به پکن همزمان شد. تا الان دو تحلیل درباره این سفر وجود دارد. یک تحلیل این است که چین به دلیل افزایش قیمت نفت، کشورهای صادرکننده نفت و کشورهایی را که چین از آنها نفت وارد میکند، یکجا جمع کرده، بحثهایی را در این رابطه داشته تا خیال خودش را در مورد عرضه مطمئن نفت راحت کند. دیدگاه دیگر این است که چین کشورهای منطقه را به همراه آقای امیرعبداللهیان دعوت کرده تا درباره شرایط منطقه پس از توافق هستهای ایران با آمریکا صحبت کنند. چون این شرایط برای چین هم مهم است و میخواهد در این حوزه نقشآفرینی کند؛ هرچند در مورد توانایی چین در مورد نقشآفرینی امنیتی در منطقه تردیدهای جدی وجود دارد. از اینرو این سفر را از هر دو زاویه نگاه کنیم درمییابیم که برای ایران سفر خوبی بوده است؛ چراکه هم یکی از بازیگر مهم نفتی در منطقه و خلیجفارس است و هم یکی از طرفین مذاکرات هستهای جاری است.
چرا چین نقش میانجیگری را در این میان بر عهده گرفته است؟
چین نیازمند ثبات و امنیت در منطقه است تا بتواند بدون نگرانی و تردید نفت خود را بهطور مستمر از این منطقه وارد کند. ظاهراً صحبتهایی هم که شده به نوعی پیام چینیها در این حوزه را به کشورهای منطقه رسانده است.
ارتباط این دیدارها با مذاکرات وین چیست؟
بدون تردید ارتباط نزدیکی وجود دارد. یک تحلیل این است که این سفر برای شرایط منطقهای پس از احیای توافق هستهای است. چین وارد رقابت همهجانبه و فراگیر با آمریکا شده است و در این رقابت سعی میکند یارگیری بیشتری در صحنه سیاست جهانی انجام دهد. حتی در میان متحدان آمریکا هم به نوعی یارگیری میکند. مثلاً به شکلهای مختلف روابطش را با امارات گسترش میدهد؛ از اینرو این سفر حتماً مرتبط با مذاکرات وین بوده است. چین و روسیه خواهان میانجیگری به صورت غیرمستقیم هستند و میخواهند مواضع دو کشور را به هم نزدیک کنند. چه در سطح دوجانبه و چه چندجانبه، خاورمیانه بعد توافق هستهای برای چین اهمیت زیادی دارد. علاوه بر اهمیت واردات نفت از خاورمیانه از طرفی طرح بزرگ چین «طرح کمربند و جاده» هم در دست اجراست. پس چین تلاش میکند در این رابطه با کشورهای منطقه وارد مبادلات چندجانبه شود. از این منظر چینیها فکر میکنند توافق هستهای ایران و آمریکا هم در موضوع نفت، هم در بحث کمربند و جادهای برایشان مهم است.
سفر روسیه بخشی از نقشه راه کلی سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران مبنی بر گسترش روابط با کشورهای آسیایی و روسیه است.
نظرتان درباره سفر رئیسجمهور به روسیه چیست؟
سفر روسیه بخشی از نقشه راه کلی سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران مبنی بر گسترش روابط با کشورهای آسیایی و روسیه است. میدانیم که روابط ما با روسیه روابط دیرینهای است. قدمتش به مراتب بیشتر از چین است. در خیلی از بحرانهایی که در گذشته داشتیم روسیه همکاری نزدیکی با ایران داشته است. آخرینش بحران سوریه بود که باهم به حفظ حکومت بشار اسد کمک کردند. میخواهم بگویم مساله روسیه مقداری متفاوت از چین است؛ یعنی اگر در موضوع چین بحث گسترش روابط مطرح است در مورد روسیه بحث تعمیق روابط مطرح است. در این چارچوب کلی سفر آقای رئیسی از چند جهت مهم است. یکی اینکه رئیسجمهور جدیدی در ایران بر سر کار آمده و روسیه میخواهد نظر او را در مورد مسائل منطقهای بداند. روسیه همواره تلاش کرده در اولین سفرها با رئیسجمهور جدید ایران دیدار کند. آقایان هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و روحانی چندین سفر به روسیه داشتند. پس این سفر از این جهت غیرمنتظره نبود؛ یعنی طبیعی بود روسیه بخواهد با رئیسجمهور جدید ایران دیدار کند. موضوع دوم این سفر به نقشآفرینی روسیه در برجام برمیگردد. در این دور از مذاکرات شاهد بودیم روسیه به صورت بیسابقهای در مذاکرات هستهای نقشآفرینی کرده و حتی در ایران منتقدان آقای رئیسی گفتند روسیه مذاکرات را به نوعی پیش میبرد. این نشان میدهد روسیه تلاش جدی برای نقش میانجیگریاش قائل است. این کشور تلاش میکند موضوع مذاکرات را در سطح کلان سیاسی بررسی و حل کند. احتمالاً در این سفر هم موضوع برجام مطرح شده، بهخصوص اینکه قبل از سفر آقای رئیسی به مسکو، آقای انریکه مورا، هماهنگکننده اتحادیه اروپا در مذاکرات، به مسکو سفر کرده است. این سفر گمانی را مطرح میکند که روسیه با همه طرفهای این مذاکرات برای چگونگی حل موانع پیش رو صحبت کرده است. این مساله بسیار مهم است.
منافع ایران در این نوع از مذاکرات بیشتر است یا روسیه؟
در این مقطع به موازات گسترش قرارداد 25ساله با چین سند رابطه ۲۰ساله ایران و روسیه هم مطرح شده است. بهرغم انتظاری که وجود داشت هنوز این سند امضا نشده یا از جزئیاتش خبری نداریم. با توجه به این سند میتوانیم بگوییم از این جهت هم این سفر مهم بوده است.
روسیه فقط دنبال رابطه با ایران نیست؛ به دنبال رابطه با سایر کشورهای منطقه هم هست. اما ایران برایش مهم است همانطور که ترکیه برایش مهم است.
چرا روسیه در دور قبلی مذاکرات این نقش میانجیگر را عهدهدار نشد؟
در سال ۲۰۱۵ هنوز بحث کاهش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه جدی نشده بود. دوران اوباما بود و ترامپی بر سر کار نبود. آن زمان عدهای مطرح میکردند که شاید آمریکا بخواهد تعهداتش را در منطقه خاورمیانه کاهش دهد و به سمت آسیا برود؛ اما کسی این موضوع را جدی نمیگرفت. وقتی در سال ۲۰۱۶ ترامپ سر کار آمد و سیاست کاهش تعهدات را در پیش گرفت، از پیمان پاریس خارج شد و ناتو را مورد انتقاد قرار داد، این دیدگاه تقویت شد که آمریکا دارد تعهداتش را در منطقه کاهش میدهد و رقابت آمریکا و چین دارد جدی میشود. پس رقابت با آمریکا و چین برای روسیه مهم شد. اول، برای روسیه مهم بود که در این رقابت روزافزون بین چین و آمریکا فراموش نشود و دوم، به آن به عنوان فرصت نگاه کرد تا نفوذش را در مناطق پیرامونیاش افزایش دهد. این امر فقط در مورد ایران نیست. بعد از سال ۲۰۱۵ روابط روسیه با امارات، مصر، عربستان و اسرائیل روبه گسترش است. روسیه فقط دنبال رابطه با ایران نیست؛ به دنبال رابطه با سایر کشورهای منطقه هم هست. اما ایران برایش مهم است همانطور که ترکیه برایش مهم است. دیدیم که در موضوع قفقاز و اوکراین چگونه عمل کرد. همه اینها نشانههایی است که روسیه دارد خودش را در آن رقابتی که عرض کردم تقویت میکند. در این نقشه کلان مساله هستهای ایران برایش امروز مهم شده که در سال ۲۰۱۵ به این اندازه مهم نبود. الان مهم است چون فکر میکند اگر برجام احیا شود با توجه به اینکه آمریکا نمیخواهد حضور نظامیاش را در منطقه افزایش دهد فرصتی برای نقشآفرینیاش ایجاد خواهد شد. در این منطقه خلیجفارس هم خیلی برای روسیه مهم است. در حوزه خلیجفارس هم، عربستان که متحد آمریکاست و ایران برایش اهمیت بیشتری دارد. روسیه اگر وارد خلیجفارس شود در بازار نفت نقشآفرین میشود. الان در این بازار رقیب ما محسوب میشود. روسیه در سال ۲۰۱۵ به اندازهای که امروز منافع در توافق هستهای دارد، نداشت؛ حتی به قول آقای ظریف تلاش میکرد این توافق شکل نگیرد. برعکس امروز، احساس میکرد اگر آن توافق شکل بگیرد به نفع ایران نخواهد بود. این تغییر نگرش در راستای حفظ و افزایش منافع کاملاً طبیعی است.
آیا راه توافق با غرب از شرق میگذرد؟
با این تعبیر موافق نیستم. شاید تعبیر دقیقتر این باشد که ایران دارد روابط سیاسی خود را با همه گسترش میدهد. اما طبیعی است که بخواهد از این روابط به عنوان اهرمی برای تحت فشار قرار دادن آمریکا استفاده کند. طبیعی است که ایران به آمریکا میگوید اگر به برجام نیامدی دنیا به پایان نمیرسد و چین و روسیه هستند. اما همه میدانند با وجود تحریمهای آمریکا روابطشان گسترش پیدا نمیکند. بزرگترین شرکتهای دنیا در آمریکا نمایندگی دارند و حجم تجارتشان با آمریکا بیش از ایران است پس با تحریم ایران توسط آمریکا به ایران نمیآیند.
چشماندازتان از آینده مذاکرات چیست؟
همه اخبار حاکی از این است که به توافق نزدیکتر شدیم؛ اما اینکه ماهیت این توافق به چه شکلی خواهد بود، آیا موقتی است یا خیر، جای ابهام دارد. در مورد زمان توافق هم ابهام وجود دارد. اروپاییان اعلام کردند آخر ماه فوریه زمان مورد نظرشان است. این زمان هم اولتیماتوم است هم نیست؛ چون به صورت رسمی زمان دقیق نگفتند اما به صورت غیررسمی به رسانهها اعلام کردند. ایران هم زمانبندی خودش را دارد.
کلیدواژه مذاکرات قبل از توافق برجام «توافق جامع» بود؛ در حال حاضر به «توافق خوب» تغییر کرده است؛ نظرتان در اینباره چیست؟
در ادبیات این واژگان معنا دارند. وقتی حرف از توافق جامع است یعنی در مورد همه مسائل مورد اختلاف توافق حاصل میشود. بعد از خروج آمریکا از برجام در سال 2018 بخشی از تحریمهایی که آمریکا علیه ایران وضع کرده بود بازگشت، پیشرفتهای ایران در حوزه هستهای باعث شد شرایط برای بازگشت به متن اولیه برجام دشوار شود. ایران میخواهد پیشرفتهای فنی خود را تا حدی حفظ کند و از طرفی آمریکا میخواهد بخشی از تحریمها را نگه دارد. پس دو طرف به صورت نانوشته توافق دارند که بازگشت به متن اصلی برجام دشوار است؛ در همین راستاست که از توافق خوب یا به قول آمریکاییها «کمتر مقابل کمتر» یا توافق موقت یاد میشود.