قلمرو بدون مرز
چرا مواضع اصولگرایان و اصلاحطلبان در زمینه اقتصاد اینقدر به هم شبیه است؟
حسین جلالی: مسعود نیلی، اقتصاددان سرشناس، با سیاستگذاری و فضای دولتمردان جمهوری اسلامی غریبه نیست. به همین خاطر است که وقتی از سناریوهای محتمل برای آینده کشور میگوید، همه گوش تیز میکنند. او در شماره قبل «تجارت فردا» (۴۰۷) بحث مبسوطی داشت درباره ریشههای مشکلات اقتصاد ایران و توضیح داد که به نظر میرسد، دستکم در کوتاهمدت، قدمی برای اصلاح این سرچشمهها برداشته نشود. از او پرسیده شد «در آستانه انتخابات آیا امکان تغییر وجود ندارد؟ افرادی که ثبتنام کردهاند چقدر ظرفیت اصلاح این وضع را دارند؟»؛ نیلی پاسخ میدهد: «اتفاقاً با نگاه به اظهارنظرهای افرادی که در انتخابات اخیر ثبتنام کردهاند متوجه میشوید، اکثراً اولویتهای اقتصادی ایران را نشناختهاند. بیشتر آنها میگویند مشکل گرانی را با ابزار «قاطعیت» حل میکنند و مشکل ضعف تولید را با «همت و تلاش» مسوولان! بیشتر که دقت کنید میبینید بین تندروهای این طرف و آن طرف در زمینه مسائل مختلف اختلافنظر زیادی است اما در اقتصاد بسیار شبیه هم سخن میگویند.» این در حالی است که قاعدتاً باید بین دو طیف سیاسی موسوم به چپ و راست، در زمینه مسائل اقتصادی، اختلاف نظر زیاد باشد. مسعود نیلی این بحث را در میان اقتصاددانها و در فضای کلابهاوس نیز به بحث گذاشت. آنجا حرف قابل توجهی مطرح کرد. او اذهان را متوجه تفاوت ادبیات حسن روحانی در دو شرایط متفاوت کرد. مسعود نیلی گفت وقتی اقتصاد ایران توانست با برجام از مخمصه رها شود، موضوع ریشهای و مهمی چون تورم وارد ادبیات و دغدغههای رئیسجمهور شد و هنگامی که وضعیت اقتصادی بعد از خروج آمریکا از برجام به هم ریخت همان ادبیات بگیروببند و صدور دستور و بخشنامه برای کنترل اقتصاد بود که بر صدر نشست. در حال حاضر جریان اصولگرا در سیاست خارجی، تهاجمی رفتار میکند و مدافع قطع مناسبات با جهان است اما اصلاحطلبان ترجیح میدهند رابطه را با جهان بهبود بخشند. جریان اصلاحطلب مدافع رابطه با غرب است اما جریان اصولگرا شرق را ترجیح میدهد. در مسائل سیاسی، اصلاحطلبان مدافع اعطای آزادی بیشتر هستند اما اصولگرایان آزادی بیشتر را برنمیتابند. در امورات اجتماعی نیز اصولگرایان خواستار جامعهای با آزادی محدود هستند اما اصلاحطلبان جامعه را آزاد میخواهند. این اختلاف نظر در بیشتر مسائل کشور دیده میشود اما پای اقتصاد که به میان میآید، هر دو گروه شبیه هم رفتار میکنند. هر دو از اقتصاد دولتی دفاع میکنند، هر دو جریان، راهبرد عدالت اجتماعی را قبله سیاستگذاری میدانند. هردو بخش خصوصی را طفیلی میشناسند. هردو جریان در پس افکار خود به نظام توزیع علاقه دارند و در نهایت هردو گروه مخالف آزادسازی و خصوصیسازی و از همه مهمتر، مخالف بخش خصوصی قوی هستند. البته دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا در یک زمینه دیگر هم شبیه هم هستند؛ هر دو جریان به پوپولیسم اقتصادی بسیار نزدیک شدهاند و زمانی که قدرت را در دست دارند، به شدت پوپولیستی عمل میکنند. با این اوصاف میرسیم به این پرسش که نسبت جناحهای سیاسی با اقتصاد چیست؟ تفاوتهای آنها در موضوعاتی چون سیاست خارجی و آزادیهای داخلی نسبتاً مشخص است، اما آنها در اقتصاد چه شباهتها و تفاوتهایی با یکدیگر دارند. در این پرونده به دنبال این پرسشها میرویم.