دانشگاه زیر ضرب
آیا موج پاکسازی و تشدید برخوردهای سلیقهای در راه است؟
حسین جلالی: محمد فاضلی از گروه جامعهشناسی بهشتی، آرش اباذری از گروه فلسفه علم شریف، و رضا امیدی از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران کنار گذاشته شدند. به تعبیر اداری، قرارداد آنها تمدید نشد، چیزی که در واقع باید آن را نام دیگری برای «اخراج» در نظر گرفت. محمد فاضلی سالهاست که در هر سه ساحت دانشگاه، حکمرانی و عرصه عمومی مشغول است و کمتر کسی در توان ذهنی و علمی او شک کرده است. در کارنامه فاضلی از پژوهش، ترجمه و تالیف هست تا کارهای اجرایی-کارشناسی و همچنین حضور موثر در عرصه عمومی. این گستره به او که دغدغه مساله ایران را دارد وسعت دیدی بخشیده که لازمه بحث از مشکلات ایران در کلیت آن است.
در سوی دیگر، آرش اباذری برای افراد بیرون از حوزه فلسفه نام آشنایی نبود اما سابقه علمی او آنچنان خیرهکننده هست که قطع همکاری دانشگاه شریف با او نیز چیزی جز یک تصمیم با دلایل غیردانشگاهی فهمیده نشود. او دکترای خود را از دانشگاه جان هاپکینز گرفته و در سالهای اخیر کتابی در انتشارات دانشگاه کمبریج درباره هگل منتشر کرده است. رضا امیدوار نیز از استادان دغدغهمند جامعهشناسی است که توان خود را در سالهای اخیر معطوف کرده بود به مساله نابرابری آموزشی و صداهای شنیدهنشده در جامعه.
حذف این نخبگان از نهاد دانشگاه در ایران، چندی بعد از کنار گذاشتن محمد کردبچه از سازمان برنامه و بودجه اتفاق افتاد. این همزمانی نگرانیها را تشدید کرد که چرا چنین نخبگانی کنار گذاشته شدهاند.
در دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد هم چنین وضعیتی در ابعادی بسیار گسترده رخ داد. سازمان برنامه و بودجه عملاً منحل شد و پروژه کنار گذاشتن استادان «غیرخودی» در دستور کار قرار گرفت- پروژهای که در سایه اتفاقات سال ۸۸ به سطح خیرهکنندهای رسید. نکته باریک اینکه اگر به کنارگذاشتگان دانشگاهی در آن دوره نیز نگاه کنیم برای همه دلایلی اداری و ضوابطی اقامه شده بود. به عبارتی قرارداد برخی تمدید نشد، برخی آنقدر تحت فشار قرار گرفتند که از کشور رفتند و بعد از مدتی بهخاطر غیبت از کار اخراج شدند و برخی سریعتر یا بهمحض پایان ۳۰ سال بازنشسته شدند. احمدینژاد آن سالها خیلی با آدم امروز تفاوت داشت و هم او بود که در ۱۴ شهریور ۸۵ در «جمع جوانان برگزیده کشور» گفت «دانشجو باید امروز در دانشگاه بر سر رئیسجمهوری فریاد بزند که چرا استاد لیبرال و سکولار در دانشگاهها حضور دارد».
در پرونده حاضر به سراغ متخصصان جامعهشناسی علم رفتهایم تا با دیدی نکتهسنج به این پرسشها پاسخ دهند که اساس چه اتفاقی دارد در نهاد علم رخ میدهد؟ حذف استادان را باید ذیل چه منطق و مناسباتی فهمید و چه تبعاتی به بار میآورد؟ جالب آنکه مباحث تخصصی آنها درباره داستان دانشگاه در ایران بینشهایی برای فهم حوزههای دیگر کشور نیز فراهم میکند.