امنیت فقط مقابله با تروریسم نیست
تبعات تضعیف امنیت برای اقتصاد در گفتوگو با محمدحسین کریمیپور
چرا امنیت برای اقتصاد اهمیت دارد؟ اگر کیفیت امنیت کمی کاهش یابد ممکن است اقتصاد چگونه و به چه میزان متاثر شود؟ محمدحسین کریمیپور پس از تعریف امنیت و اشاره به اهمیت آن میگوید: «تنشهای بیپایان بینالمللی، تحریمهای دائمی، فربهی و مداخلهگری دولت، فقدان برنامه، فساد اداری، انباشت و بیاثری توامان قوانین یقیناً به شما اجازه نمیدهد از مطلوبیت امنیت اقتصادی حرف بزنید.»
چرا امنیت برای اقتصاد اهمیت دارد؟ اگر کیفیت امنیت کمی کاهش یابد ممکن است اقتصاد چگونه و به چه میزان متاثر شود؟ محمدحسین کریمیپور پس از تعریف امنیت و اشاره به اهمیت آن میگوید: «تنشهای بیپایان بینالمللی، تحریمهای دائمی، فربهی و مداخلهگری دولت، فقدان برنامه، فساد اداری، انباشت و بیاثری توامان قوانین یقیناً به شما اجازه نمیدهد از مطلوبیت امنیت اقتصادی حرف بزنید.» وی تصریح میکند: «امنیت به معنای وسیع آن فقط امنیت ضدتروریسم نیست. گرچه در خاورمیانه، این امنیت خیلی مهم است. وقتی سلسله ارتقائات اجتماعی میشکند، امنیت از بین میرود.» به گفته این پژوهشگر، اگر ملتی با انباشت بیکاری، افول سرمایهگذاری، مهاجرت نخبگان، فرار سرمایه، فساد سیاسیون و مانند آن دست به گریبان، امنیت مطلوب ندارد.
♦♦♦
از تحریمهای ترامپ گرفته تا عملیات تروریستی و حتی بیثباتی نظام بانکی یا انباشت بیکاری را عامل تهدید امنیت ملی عنوان میکنند. ابتدا میتوانید تعریفی جامع و مانع و ساده از امنیت بکنید؟
امنیت یعنی مصونیت از عامل مخرب بیرونی یا توان مقاومت در برابر آن. در این تعریف باید مرجع امنیت معین شود. امنیت چه کسی؟ مثلاً سگ نگهبان برای مالک باغ اسباب امنیت و برای پسرک شیطان همسایه، اسباب سلب امنیت است. مثل تعریف همه کلمات پایه، تعریف امنیت، ساده مینماید اما خیلی پیچیده و حساس است. چون اگر حین دیالوگ، بین دهها تعریف رایج، نتوانی تعریف مناسب را بیابی و مورد اجماع مخاطبان قرار دهی، گرفتار میشوی. امنیت همیشه مضافی است که مضافالیه دارد. حتی وقتی مضافالیه را ذکر نمیکنی، مفهومش مقدر و حاضر است. امنیت ملی، امنیت خلیج فارس، امنیت اقلیتها، امنیت تحصیلی. غالباً برای ایجاد دقت در تعریف امنیت، به طبقهبندی مضافالیه آن میپردازند. مثلاً مضافالیههای جغرافیایی ممکن است به شما سگمنتهایی مثل امنیت ملی- منطقهای- بینالمللی بدهد. ممکن است با دید بخشی، امنیت را به سگمنتهای اقتصادی- نظامی- زیستی-فرهنگی-سایبری و مانند آن تقسیم کنی. بیتردید امنیت حسی است در درون جان فرد انسان. ممکن است گروهی از انسانها در این حس مشترک باشند. جامعه با امنیت پایدار، از انسانهای با حس امنیت حاصل میشود. اما نمیتوان انکار کرد امنیت یک واقعیت بیرونی قابل سنجش است. ممکن است جامعهای در آستانه سقوط احساس خوبی داشته باشد. مثل شادنوشی شب آخر اهالی تروآ یا زرق و برق و کامرانی پاریس ۱۹۳۸! خواستم عرض کنم تعریف امنیت کاری سهل، ممتنع و دچار پیچیدگی و محتاج دقت است.
پس یک سیاست امنیتی واحد که به همه ذینفعان حداکثر امنیت را بدهد، وجود ندارد.
در تدوین سیاست امنیتی گروههای ذینفع را معین و آنها را از نظر اولویت طبقهبندی میکنی. تهدیدهای محیطی را هم لیست و وزندهی میکنی. آنگاه متکی به منابع و امکانات محدود خود در محیطی با تهدیدات نامحدود و در حال توالد و تکاثر، تصمیم میگیری کدام چالشها را با کدام ابزار هدف بگیری تا حداکثر منفعت تجمیعی حاصل آید. هر سیاست امنیتی، سوپربرندهها، برندهها، بازندهها و ابربازندههایی میتواند داشته باشد. هرچقدر بتوانی گروههای ذینفع بازیساز (یا بازیساز بالقوه) را بهتر شناسایی و بیشتر در معرض برد قرار دهی، سیاست پایدارتری داشتهای. محیط بیرونی زنده و در حال تغییر است. پس سیاست امنیتی هم محتاج رصد دائم، تحلیل و بهروزرسانی است.
با این تعاریف ارزیابی شما از وضعیت امنیت ایران چیست؟
باید دید ذینفع امنیت مورد سوال شما کیست و کدام نوع از امنیت مدنظر شماست؟ مثلاً اگر شما امنیت عمومی در قبال تروریسم بالاخص در شهرهای بزرگ مورد سوالتان باشد، ایران- حتی با لحاظ مسائل اخیر مرز شرقی- از غالب کشورهای منطقه و شاید حتی از فرانسه امنتر باشد. اما اگر امنیت جوانان در قبال مخدر یا امنیت سرمایهگذاری برای سرمایهگذار مدنظرتان باشد در قیاس با رقبای منطقهای مثل امارات یا ترکیه وضع خوبی نداریم.
اگر آن امنیت عمومی مورد اشاره که پیش از این کالایی با کیفیت بوده با افت کیفیت مواجه شود، چه نتایجی برای اقتصاد ایران خواهد داشت؟
اجازه دهید در مورد این قضاوت که امنیت (به معنای فراگیر و وسیع) تا حالا به خوبی تامین شده با شما همداستان نباشم. من در «امنیت فراگیر» یعنی حس ایرانیان در مصونیت از خطرات محیط در ابعاد دفاعی-اقتصادی-اجتماعی و... هم در مجموع نمره را در حال افول میبینم و جداً نگرانم. امنیت به معنای وسیع آن فقط امنیت ضدتروریسم نیست. گرچه در خاورمیانه، این امنیت خیلی مهم است و ما در این زمینه بسیار موفق بودهایم. اما وقتی سلسله ارتقائات اجتماعی میشکند، امنیت از بین میرود. در کشوری که یک قدرتمند کمسواد بدون حضور در کلاس و انجام فعالیتهای آکادمیک متعارف میتواند از معتبرترین دانشگاه کشور دکترا بگیرد، امنیت آکادمیک وجود ندارد. مصادرهها که متاسفانه هنوز هم تا حدودی در قالب نو ادامه دارد و وفور تجاوزات معارضان به املاک دیگران و اراضی ملی و وضع فعلی دادگاهها را نمیشود فضای امنیت مالکیت دانست. تنشهای بیپایان بینالمللی، تحریمهای دائمی، فربهی و مداخلهگری دولت، فقدان برنامه، فساد اداری، انباشت و بیاثری توامان قوانین یقیناً به شما اجازه نمیدهد از مطلوبیت امنیت اقتصادی حرف بزنید. اگر ملتی با انباشت بیکاری، افول سرمایهگذاری، مهاجرت نخبگان، فرار سرمایه، فساد سیاسیون و مانند آن دست به گریبان باشد، امنیت مطلوب ندارد. اما در عرصه ضدتروریسم و در برخی از عرصههای امنیت عمومی ایران موفق بوده است. در بسیاری جنبههای نظامی مثل ایجاد تصویر مقاومت ملی در جنگ هشتساله، یگانهای باانگیزه آفندی، ایجاد شبکههای شبهنظامی، نیروی پیاده، جنگ نامنظم، پهپاد و موشکی هم در منطقه شاخص قابل قبول است. با این حال، در برخی عرصههای تکنولوژی دفاعی بالاخص در نیروی هوایی، زرهی و هوشمندسازی آتش، عقب ماندهایم. موفقیتهای بخشی محدود به عرصه نظامی نیست. در امنیت سلامت، امنیت آموزشی و در سطح زندگی روستایی- حاشیهای هم شاهد دستاوردهایی هستیم.
چند حادثه تروریستی از سال گذشته تاکنون نشان میدهد مخالفان سعی میکنند از طریق انفجارهای تروریستی ایران را ناامن جلوه دهند.
ما با دو موضوع مختلف روبهرو هستیم. اول آنکه بخشهایی از جامعه ایران حس مظلومیت و باخت دارند. این حس در اقلیتهای مذهبی مرزی از قدیم بوده. حق آن است که بپذیریم کردستان از مواهب توسعه به اندازه آذربایجان و همینطور بلوچستان همتراز کرمان و خراسان برخوردار نشد. حالا این حس در اقشار وسیعتری از مردم مثل بیکاران، کارگران، حاشیهنشینان، دانشجویان، تحصیلکردگان و غیرمذهبیها در حال گسترش است. وجود کلونیهای مستعد ناآرامی قومی، مذهبی و بخشی، واقعیتی غیرقابل انکار و محتاج توجه است. دوم اما تلاش دیگران برای تشدید ناآرامی است. الان صدر تا ذیل آمریکا با ۲۴ درصد تولید اقتصادی و ثلث بودجه نظامی جهان، دشمن خونی ماست. اسرائیل و عربستان و امارات هم هکذا. دشمن جدی باانگیزه، کم نداریم. دوست پای کار همعقیده تقریباً نداریم. خب همه این اعداء ارتش و سرویس اطلاعاتی و دستگاه دیپلماسی دارند و علیه منافع ما در کار و تلاش هستند. از جمله سوابق نشان میدهد مثلاً اسرائیل و عربستان و آمریکا در تحریک تروریستها سابقه دارند.
مساله خاص مرز شرقی چیست؟
بلوچستان وضع قابل ملاحظهای دارد. علاوه بر زمینه نارضایتی فوقالاشعار، تفاوت مذاهب، وجود اقوام مشابه در دو سوی مرز، رشد عقاید سلفی، ضعف قدرت دولت همسایه در آن سوی مرز و عقبماندگی اقتصادی منطقه از دید کسی پوشیده نیست. میبینید مرز تحویل سپاه شده چون حساس است. اما دو هیولای عظیم در مرز شرقی ما دارد جان میگیرد که توان تغییر تاریخ منطقه در دهههای پیشرو را دارد. یکی مهاجرت نقطه ثقل سلفی، تکفیری، جهادی، انترناسیونال از عراق و شام است. سلفیت حالا جریان پرطرفدار و ریشهداری است که یکی از اصلیترین نقاط ثقل آتیاش مرزهای شرقی ماست. یک سابقه عقیدتی 700ساله از زمان ابنتیمیه، تجدید هیات پراگماتیک ۲۵۰ساله ابن عبدالوهاب، تجربه سعودی اول، چالش و زایش فکری ۱۵۰ساله در قبال مدرنیسم در مصر و اندونزی، تجربه سعودی دوم، بیش از ۷۰ سال تلاش چریکی از دوران ناصر تا امروز، انترناسیونال شدن در تجربه افغان العرب مقابل شوروی، حکومت طالبان، مقاومت ضدآمریکایی عراق، نبرد سوریه و لیبی، خلافت داعش و تجدید حیات طالبان پشتوانه آن است. داستان سلفیت مهاجم در غرب شبهقاره تازه دارد شکل میگیرد. این درست مرز شرقی فقیر و پررخنه ماست! ابر جریان دوم، پروژه استراتژیک چین برای ادغام اقتصادی آسیا-اروپا از سواحل شرقی چین تا انگلیس در قالب «راه ابریشم» است. راه ابریشم تعدادی کریدور فرعی دارد که مهمترین و جلوترین آنها کریدور گوادر -کاشغر در مرز شرقی ما قرار دارد. کریدور گوادر بندر، انبارها، سامانههای فرآوری، سیستم امنیتی، راه، اتوبان، خط گاز و نفت، شبکه برق، ریل و شبکه شهرهای صنعتی دارد. یک جریان توسعه کامل است از بندر پاکستانی گوادر که قسمت وسیعی از زیربناهای توسعهای خاک پاکستان تا مرز چین را تامین میکند و آن منطقه مرده را عرصه انتقال کالا، خدمات، انرژی و شکوفایی کسبوکار میکند. بن سلمان نوکار بیتردید در تسلیح تروریستهای مرز شرقی ما فعال است. اما پاکستان و چین هم ممکن است در تضعیف وجهه چابهار منافعی داشته باشند. طرفه آنکه آمریکا ممکن است فعالیت چابهار را برای درمان اتکایش به پاکستان در پشتیبانی لجستیک افغانستان طالب باشد. بههمریختگیای در این منطقه مشاهده میشود. تحلیل صحنه مثلاً در اشتیاق ترامپ در کار با طالبان با الگوریتمهای قدیمی دشوار است.
مگر چین چقدر به گوادر اهمیت میدهد که سیاست خود را با آن میزان کند؟
شمال اقیانوس هند و منطقه گوادر- چابهار و بلوچستان عرصه تقابل جدی منافع چین و آمریکاست. اینجا در رقابت چین-هند هم مهم است. پاکستان، ایران و حتی افغانستان، امارات و قطر درگیر بازی بزرگان خواهند بود. اول کریدور گوادر- کاشغر بخش مقوم راه ابریشم است. راه ابریشم از منظر حملونقل، یک سیستم مرکب و چندانتخابی زمینی دریایی است. گوادر هاب اقیانوس هندی-خلیج فارسی میانآفریقایی آن است. ثانیاً چین متکی به بنادر شرقی خود در ساحل پاسیفیک است. پاسیفیک از نظر نظامی دریایی آمریکایی است. نیروی دریایی چین در امنیت دریایی، کشور خود را محاصرهشده میبیند. گوادر اولین بندر غربی چین است که با خطوط ریل، اتوبان، جاده و خطوط گاز به غرب خاک چین میرسد. ثالثاً مناطق مسلماننشین و ناراضی غرب چین فقیر و توسعهنیافته است. راهی نزدیکتر به دریا، به توسعه اقتصادی آن کمک میکند. رابعاً نیروی دریایی چین در شمال اقیانوس هند برای تضمین جریان نفت تنگه هرمز و مواد خام آفریقا و رقابت نظامی با آمریکا و هند محتاج پایگاه دریایی است. پاکستانیهای زیرک این نیازها را فهمیدند و اگر درست یادم باشد ۵۸ میلیارد دلار سرمایهگذاری در زیربناهای گوادر-کاشغر بر دوش چین گذاشتند. مغز برنامهریزی پاکستان میگفت ما برنامه توسعه اقتصادی را حول کریدور بازتعریف کردیم.
جای ما در راه ابریشم کجاست؟ در کریدور گوادر چه؟
در 20 سال اخیر راه ابریشم و تاثیر آن بر آینده اقتصاد منطقه و منافع پاکستان از مباحث اصلی روشنفکران و اتاقهای فکر پاکستان بوده است. حجم تولیدات کارشناسی آنها حیرتانگیز است. گسترش تعامل با چین در عین حفظ رابطه با غرب، کار دشواری است که اسلامآباد انجام داده است. امروز از تولید مشترک جنگنده تا بندر و انرژی و شهرک صنعتی طیف وسیعی از همکاری دیده میشود. البته پاکستان در راه توسعه بهینه موانع داخلی و فرهنگی جدی دارد که آن بحث مستوفایی میطلبد. ایران در مساله راه ابریشم منفعل بوده، چینیها هم میدانند برای اخذ امتیاز از ایران لزومی ندارد امتیازی بدهند. میشود امتیازی هم بگیرند. ایران مشغولیتهای مهمتری از فکر کردن به روندهای اقتصادی فردای دنیا دارد. چینیها دارند کار با پاکستانیها را به سرعت جلو میبرند. برنامه آنها برای ایران چیست؟ سوال خوبی است. به شخصه گمان میکنم شایعه انتقال مسیر اصلی راه ابریشم از ایران به آسیای میانه، اصل سیاست آنها نیست. ولی در این شرایط مواظب هستند آمریکا را خشمگین نکنند. چینیها میدانند ایران انتخابهایی به مراتب محدودتر از پاکستان دارد. روی عطش ما برای هر نوع همکاری حساب میکنند. ما خط لوله گاز را تا مرز بردهایم ولی کریدور گازش را فعلاً قرار است از قطر بخرد. شیخ حمد چرا باید از برداشت گاز مشترک و فروش با تخفیف آن به چین و خوشحال کردن پاکستان دست بردارد. موقعیت «کشور ویژه» که به ما تحمیل شده و حجم بالای خوددرگیری داخلی ما را در خیلی مسائل حیاتی کند و زمینگیر کرده است. هندیها سرمایهگذاری کوچکی در توسعه چابهار برای دسترسی به افغانستان و رقابت با چین کردهاند. ولی چابهار فعلاً در مقایسه با کریدور همسایه، طرح کوچکی است.
وقتی با عملیات تروریستی امنیت در مخاطره قرار میگیرد اولین واکنش بازیگران اقتصادی کشور چیست؟ آنها ممکن است به چه گزینههایی فکر کنند؟
این شیطنتها طبعاً سرمایهگذار را از کار در بلوچستان نگران میکند. تکرار آن نگرانی را ممکن است نهادینه کند. نباید گذاشت بلوچستان ناامن شود. نباید گذاشت تروریستها توسعه یابند. اقدامات ضدتروریستی باید تقویت شود. اما آنجا هم درد اصلی ناکارآمدی تصمیمات، کندی توسعه، ضعف معیشت و ناامیدی از اصلاح است. راستش مساله فقر سرمایهگذاری و ضعف معیشت در سراسر ایران، علل مشابه دارد. مساله ما، مساله مدیریت کلان است. استراتژی غلط و اولویتهای غلط سبب شده دشمنان زیادی روی ایران تمرکز کنند و دوستی زیر بغلمان را نگیرد. در داخل هم قدرت حل مساله تحلیل رفته، فساد و رانت بیداد میکند. روند تبدیل مساله به چالش و تبدیل آن به ابرچالش را ببینید. ارتقای کیفیت حکمرانی تنها راهحل مشکلات است. تغییر استراتژی خارجی منطبق با مصالح مردم و اعلام شجاعانه آن قدم اول است. باید چالشهای داغ خارجی را خنک بلکه سرد کرد تا کشور نفس بگیرد و بتواند هزینه اصلاح جدی را تحمل کند. تقویت جمهوریت و ارتقای عدالت و جمع کردن برخی نهادها و الیگارش و سالمسازی قدم بعدی است. فرار سرمایه و توقف سرمایهگذاری خارجی، فعلاً به علت تروریسم مرزی نیست. این الان ملاحظه دهم هم نیست.
آقای جهانگیری در یکی از سخنرانیهای خود گفتهاند منابع با مطالبات مردم از دولت همخوانی ندارد و توازنی بین مطالبات و منابع موجود کشور وجود ندارد. آیا در زمینه امنیت و دفاع هم وضعیت اینطور است یا منابع و مطالبات متناسب به نظر میرسند؟
البته آقای جهانگیری خوب است بگویند همین منابع محدود چطور به هدر میرود. با لحاظ جمعیت به ازای هر کارمند دولتی ژاپن، ۱۴ کارمند دولت داریم! در شش سال گذشته ایشان برای کاهش این انحراف ۱۳۰۰درصدی چه کرده؟ یا خوب است بگویند چرا و بر اساس کدام تدبیر ۳۰ هزار میلیارد تومان بدهی موسسات اعتباری را از بودجه دادند؟ ایشان واقعاً خوب است کمتر سخنرانی کنند. اما این مساله محدودیت منابع مالی، تکنولوژیک و مدیریتی در دفاع هم است. سال گذشته ایران با بودجه دفاعی ۱۵ میلیارد دلار تحت فشار انواع تحریم تسلیحاتی و قطعات با مصرف دوگانه، محل تمرکز ارتش آمریکا با بودجه بالای ۶۰۰ میلیارد دلار و عربستان با بودجه حدود ۷۰ میلیارد دلار و البته اسرائیل و امارات بود. تعداد نقاط تماس هم بیشتر و داغتر شده است. وقتی تدارک دشمن این است، باید پذیرفت بخش دفاعی کشور هم فشار زیادی تحمل کرده. خدا نیروهای مسلح را حفظ کند.
به نظر شما انتشار اخبار موفقیتآمیز در حوزه برقراری امنیت میتواند به اعتمادسازی بیشتر به حاکمیت در زمینه امنیت کمک کند؟
مردم قدر امنیت ضدتروریستی را میدانند. این را در مقایسه با منطقه درک میکنند. من روند تبلیغات و سخنگویی نیروهای نظامی و امنیتی را نمیپسندم. بینظمی، تعدد سخنرانان با لباس نظامی، اغراق و غلو در آن زیاد است. به نظرم سخنگویی نیروهای مسلح بخش حساسی از قدرت دفاعی است. هدف باید تقویت موضع دفاعی کشور و جلب اعتماد در دوست و دشمن باشد. باید متمرکز، حرفهای و حسابشده باشد. آرزوی من آن است فقط رئیس ستاد کل در مسائل مهم و سخنگوی ستاد کل به طور مرتب مواضع نیروهای مسلح را بیان کنند. تیمی از بهترین متخصصان بینرشتهای از جمله متخصصان حقوقی و روابط بینالملل و روابط عمومی باید پشتیبان فنی سخنگو باشند. سخنرانی بیملاحظه در مساجد و مراسم ختم گاهی به مطبوعات بینالمللی میکشد و ضربات سنگین به وجهه و هیبت نیروهای مسلح وارد میکند.