در مسیر بحران
آیا ابرچالشهای اقتصاد ایران به بحران تبدیل میشوند؟
رضا طهماسبی: زمستان 1395 مسعود نیلی، اقتصاددان و دستیار ویژه رئیسجمهور در آن زمان، از شش مشکل جدی اقتصاد با عنوان «ابرچالش» یاد کرد تا در تمام سالهای پس از آن بخشی از ادبیات اقتصادی کشور به «ابرچالشهای اقتصاد ایران» اختصاص یابد و هر اقتصاددان و صاحبنظر و ایدهپردازی به نوعی به آنها بیفزاید یا بکاهد یا از دریچه ذهن و درک خودش آن را تعریف کند؛ با این حال آنچه مسلم بود، وجود ابرچالشهایی بود که رفتهرفته در حال بدتر شدن بود. ابرچالشهایی که مسعود نیلی از آنها یاد کرده بود، عبارت بود از کسری بودجه دولت، ناترازی نظام بانکی، تهدید آبی، صندوقهای بازنشستگی، تخریب محیط زیست و نرخ قابل توجه بیکاری به ویژه میان جوانان و تحصیلکردگان. او در گفتوگوهایی که در همان دوره با تجارت فردا انجام داد تاکید داشت از اینرو نام ابرچالش را برگزیده که این مشکلات با وجود وخامت و بزرگی، هنوز به بحران تبدیل نشدهاند و اینکه امروز میتوان به آنها بحران گفت یا نه، جای سوال دوباره دارد.
چندی قبل مدیرکل بیمه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سخنانی از اجبار به فروش جزایر کشور برای تامین کسری بودجه صندوقهای بازنشستگی گفت؛ سخنانی که اگر موجب برکناری او شد اما به وضوح مشخص بود او در حال به صدا درآوردن ناقوس هشدار است و نه اینکه خبر از فروش خاک کشور بدهد. با این حال اینبار هم مساله با پاک کردن صورت آن حل شد و کمتر کسی به عمق هشدار این مدیر سابق توجه کرد. در ضرورت جدی گرفتن این هشدار همین بس که رقم اختصاصیافته به صندوقهای بازنشستگی در بودجه سال 1395، یعنی آغاز هشدار اقتصاددانان نسبت به لزوم چارهاندیشی برای حل این ابرچالش، 2 /34 هزار میلیارد تومان بود و این رقم در بودجه سال 1402 به بیش از 351 هزار میلیارد تومان رسیده است.
بررسی دیگر ابرچالشها نشان میدهد که کسری بودجه دولت در سال جاری برآوردی 400 هزار میلیاردتومانی دارد و ناترازی بانکها به جایی رسیده است که رئیسکل بانک مرکزی طی اولتیماتومی اعلام کرده است که تنها تا پایان نیمه اول سال جاری به بانکها فرصت میدهد تا اضافهبرداشتهایشان از بانک مرکزی را اصلاح کنند. شرایط منابع آبی با توجه به کاهش مداوم بارشها وخیمتر شده و سالانه یک میلیون هکتار از اراضی کشور، بیابانی میشود. با این شرایط به نظر میرسد که سیاستگذار در برابر این ابرچالشهایی که به سمت بحران میروند و با بحرانی شدنشان، حل آنها عملاً از حوزه اقتصاد خارج میشود، سیاست نادیده گرفتن و غفلت را در پیش گرفته است.