سیطره جهل
چرا شبهعلم در حوزه سیاستگذاری تقاضا دارد؟
اداره امور یک کشور کار سختی است. انبوهی از مسائل و انتظارات و چالشها وجود دارد که باید با منابع محدود مدیریت شوند، ضمن اینکه فشارهای سیاسی و رقابتها و مسائل فرهنگی و اجتماعی و امنیتی هم بهطور کامل در کنترل ادارهکنندگان کشور نیست و به همین دلیل آنها در وضعیتی متغیر و مبهم باید عمل کنند و تصمیم بگیرند.
علم یکی از مهمترین ابزارهای اداره کشور است چون به سیاستمداران امکان میدهد همه چیز را از ابتدا آزمون و خطا نکنند. یافتههای علم نتیجه جمعبندیشده انبوهی از تجربیات و مطالعات در سطح جهان است که در فرآیندی شفاف و منطقی از آزمون تجربه و نقد روشمند سربلند خارج شدهاند. وقتی در سیاستگذاری اقتصادی به آخرین یافتههای علم اقتصاد مراجعه میشود طبعاً سیاست اتخاذشده دقت و اعتبار بیشتری دارد. البته هیچ کسی ادعا نمیکند علم از خطا مبراست چون اساساً یکی از ویژگیهای علم ابطالپذیری و نقد روشمند است. اما همین ویژگی علم که تصحیح مستمر آن را ممکن میکند موجب میشود علم مطمئنترین منبع برای سیاستگذاری باشد.
البته برخی سیاستها از پارادایمها و ایدئولوژیها میآیند. مثلاً اگر سیاستمداری طرفدار کنترل مهاجرت است به خودیخود اشکالی ندارد و طبیعی است که این سیاست را دنبال کند ولی اگر همین سیاستمدار معتقد باشد چون مهاجران عامل ناامنی و افزایش جرم هستند میخواهد مهاجرت را کنترل کند باید بتواند این ادعا را با روشهای علمی اثبات کند. اما معمولاً سیاستمداران اینقدر صادق نیستند و دوست دارند تمایلات خودشان را پشت علم پنهان کنند تا وجهه بهتری داشته باشند. اما چون همه تمایلات آنها با علم سازگار نیست دست به دامان شبهعلم میشوند. علاقه برخی سیاستمداران به شبهعلم و بیعلاقگی آنها به علم از اینجا آغاز میشود.
مهمترین مشکل سیاستمداران با علم سنجشپذیری آن است. گزارههای علمی به دلیل آنکه محصول روشهای علمی هستند قابلیت سنجش دارند. مثلاً اگر کسی ادعا کند یک روش درمان باعث کاهش مرگومیر ناشی از فلان بیماری میشود این ادعا را میشود سنجید و آن روش را روی افرادی آزمایش کرد و میزان مرگومیر در این افراد را با افرادی که با روشی دیگر درمان شدهاند مقایسه کرد. اگر تعداد مرگومیر کم نشده باشد این ادعا رد خواهد شد. به همین دلیل است که برخی فیلسوفان مهمترین ویژگی علم را «ابطالپذیری» میدانند و معتقدند یک گزاره وقتی علمی است که روش مشخصی برای رد و ابطال آن وجود داشته باشد. در مقابل یکی از ویژگیهای شبهعلم همین ابطالناپذیری است. وقتی کسی میگوید آب سرد است میتوان دمای آن را اندازه گرفت و اگر مثلاً زیر ۱۰ درجه بود پذیرفت که آب سرد است و اگر بالاتر بود این ادعا را رد کرد. ولی وقتی کسی میگوید آب شفابخش است هیچ روشی برای ارزیابی و رد یا تایید این ادعا وجود ندارد. چون معلوم نیست شفا یعنی چه و کدام آب در چه شرایطی و برای چه بیماریهایی قابلیت شفا دارد. گزاره اول علمی است حتی اگر یک کشاورز ساده آن را بگوید اما گزاره دوم علمی نیست حتی اگر یک متخصص پزشکی آن را بگوید.
سیاستمداران ما شبهعلم را دوست دارند چون قابلیت سنجش ندارد و به همین دلیل کسی بعداً نمیتواند یقه آنها را بگیرد که فلان حرفی که زدی اشتباه است. وقتی سیاستمدار ما میگوید مشکل کمبود آب با صرفهجویی در مصرف حل میشود حرف به ظاهر درستی زده ولی معلوم نیست تعریف صرفهجویی چیست و چطور میشود آن را اندازه گرفت. این سیاستمدار ترجیح میدهد نگوید کمبود آب با حذف یارانه کشاورزی یا با بازسازی شبکه توزیع آب یا با افزایش قیمت حل میشود چون همه اینها حرفهایی است که میشود آنها را سنجید و از سیاستمدار سوال کرد که چه کار کرده و به چه نتیجهای منجر شده است. شبهعلم به سیاستمدار راه فرار میدهد و تعهد قابل سنجشی برایش ایجاد نمیکند.
دومین دلیل علاقه سیاستمداران به شبهعلم این است که شبهعلم فاقد نهاد داوری است. یکی از مهمترین کارکردهای نهادهای علمی نظیر دانشگاه و انجمنهای علمی و رسانههای تخصصی سنجش ابطالپذیری ادعاهاست. این نهادها وظیفه دارند از روشهای علمی حفاظت کنند و بیطرفانه به داوری ادعاها بپردازند؛ این بخشی از سنت علمی است که نهادهای علمی بر اساس آنها بنا نهاده شدهاند. اما شبهعلم نهاد و داور و سنت ندارد. سیاستمدار دوست دارد هر حرفی خواست بزند و کسی هم مدعی نباشد. به همین دلیل است که سیاستمداران ما علاقهای به این نهادها ندارند چون داوری آنها میتواند رسوایشان کند. در عوض ترجیح میدهند به شبهعلم بپردازند که به قول معروف صاحب ندارد!
البته سیاستمداران ما تلاش کردهاند به روش دیگری هم این مشکل را برای خود حل کنند، آن هم از بین بردن استقلال نهادهای علمی است. در این سالها فرآیندهای مدیریت دانشگاهها بهخصوص در جذب و ارتقای استادان و سیاستگذاری علم و فناوری در کشور در خدمت خواستههای سیاستمداران قرار گرفته و این نهادها قدرت و استقلال خود را تا حد زیادی از دست دادهاند. به همین دلیل است که اغلب آنچه به عنوان شبهعلم در فضای سیاسی و رسانهای کشور میشنویم از طرف کسانی است که در دانشگاهها حضور دارند. همین جنجالهای اخیر درباره شبکه پایتون و غلام هوش مصنوعی یا بسیاری از سخنان غیرعلمی درباره کرونا را کسانی گفتهاند که استاد دانشگاه هستند. یا همین چند روز پیش فردی که رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه بهشتی است به صراحت گفته بود که تورم به دلیل افزایش نرخ ارز است نه رشد نقدینگی! این نتیجه بلایی است که سیاست و قدرت بر سر دانشگاهها و نهادهای علمی کشور آورده است. این نهادها مشروعیت خود را از سنتهای علمی میگیرند اما کارکردشان در ضدیت با علم و علیه روشهای علمی است.
البته این را هم باید در نظر گرفت که علم ماهیتاً پیچیده است و درک آن نیاز به ذهن پیچیدهتر و ورزیدهتری دارد. طرفداران علم چارهای جز تن دادن به قواعد علمی ندارند و اگر جایی واقعیت بیرونی با دانستههای آنها نمیخواند خود را متعهد به یادگیری بیشتر و تحقیق و پژوهش مبتنی بر روشهای علمی میدانند. اما شبهعلم ساده است چون روش علمی ندارد و میتوان پیچیدگی پدیدهها را با مفهومسازیهای کلی و ابطالناپذیر نادیده گرفت.
طبیعی است سیاستمداری که خودش ذهن سادهای دارد و تجربه یادگیری دانشگاهی باکیفیت را هم نداشته و اعتقادی هم به روشهای علمی ندارد حوصله این ادا و اطوارها را نداشته باشد بهخصوص که همیشه عدهای بیسواد بادمجان دور قابچین هم دور و برش هستند که به او یادآوری میکنند این حرفها مال کتابهاست و تئوری با عمل فرق دارد. یادمان نرفته رئیسجمهوری داشتیم که معتقد بود اقتصاددانها باید سیاستگذاری اقتصادی را از کاسبها یاد بگیرند. تازه این رئیسجمهوری بود که ادعای علم و جهاندیدگی داشت.
سیاستمداری که نه ذهنش پیچیده است و نه حوصله پیچیدگی را دارد و نه مخاطب خود را افرادی با ذهنیت پیچیده میبیند طبعاً دنبال حرفها و ایدههایی است که جهان را سادهسازی کند. این هم به تواناییهای او نزدیکتر است و هم بیشتر به درد سخنرانیهای عوامپسندانه و مجلسگرمکن میخورد.
متاسفانه اوضاع در کشور ما چنان وخیم شده که دیگر باید از سیطره جهل سخن گفت. شبهعلم (و گاه ضدعلم) چنان در سیاستگذاری ما رسوخ کرده که دیگر تشخیص علم و شبهعلم ناممکن شده است. نهادهای علم و بهخصوص دانشگاهها هم آنچنان پوک و تهی از محتوای علم شدهاند که داوری و اعتبارسنجی هم از بین رفته است. در چنین شرایطی آنکس که تلاش میکند بر مبنای علم حرف بزند اشتباهی و بیربط به نظر میرسد. سیطره جهل یعنی همین وارونه شدن معیارها و باورهای جمعی به گونهای که علم عجیب و غریب به نظر میرسد و سیاستمداران واقعاً شبهعلم را به جای علم باور میکنند.