آرزوی محدود محدودیت
سیاستمداران چرا اینترنت را تهدید میدانند؟
آرزوی محدود کردن اینترنت را بسیاری از صاحبان قدرت دارند. همه جای دنیا هر کسی که صاحب قدرت است دوست دارد این قدرت را بیشتر و ماندگارتر کند و تلاش میکند هر مانعی برای تحقق این آرزو را از سر راهش بردارد. این میل به تمرکز قدرت در گذشته به روشهای سادهتری محقق میشد؛ یعنی اگر با زور و تهدید نمیشد با تطمیع میشد مشکل را حل کرد. به هر حال هر رسانه یا نهاد مدنیای صاحبان و مدیرانی داشت که میشد یا آنها را وادار به تسلیم کرد یا با تطمیع و نفوذ همراهیشان کرد. حالا هم آرزوی هر صاحب قدرتی همین است؛ اما چیزی که فرق کرده شکل توزیع قدرت است که تهدید و تطمیع هر دو را سخت کرده است. در گذشته قدرت به قدر امروز توزیعشده نبود و به همین دلیل مدیریت بلوک قدرت سادهتر بود اما الان این کار غیرممکن شده است. اگر در مقام مقایسه قبلاً پازل قدرت صد قطعه داشت این روزها یک میلیارد قطعه دارد. این توزیعشدگی قدرت محصول اینترنت است. یک خطای رایج در میان سیاستمداران و بسیاری از مردم این است که فکر میکنند اینترنت یک رسانه است. یعنی تصور میکنند اینترنت یک کانال ارتباطی جدید است که روش تولید و توزیع محتوا در آن با رسانههای قدیمی متفاوت است. این برداشت درست نیست یا بهتر است بگویم برداشت ناقصی است. کارشناسان و متخصصان وقتی از اینترنت حرف میزنند در اصل به دو چیز متفاوت اشاره میکنند. گاهی به اینترنت به مثابه یک زیرساخت فناوری اشاره میکنند که شامل مجموعهای از متدها و استانداردها و پروتکلهای فنی است که برای دیجیتال شدن دنیای آنالوگ استفاده میشوند، گاهی هم به اینترنت به مثابه یک کانال دسترسی به اطلاعات و خدماتی اشاره میکنند که از طریق زیرساخت اینترنت به محتوا و خدمات دیجیتال تبدیل شدهاند. مردم معمولاً اینترنت را به تعریف اول یعنی «اینترنت به مثابه کانال دسترسی به اطلاعات و خدمات» میشناسند اما متخصصان و سیاستگذاران وقتی از اینترنت حرف میزنند بیشتر در مورد تعریف دوم یعنی «اینترنت به مثابه زیرساخت فنی» که دنیا را دیجیتال کرده صحبت میکنند. برای مقایسه، مردم وقتی از برق حرف میزنند منظورشان شبکه توزیع و انتقال و دسترسی به برق خانگی است اما متخصصان وقتی از برق حرف میزنند از مجموعهای از فناوریها و استانداردها و زیرساختها حرف میزنند از انواع انرژیهای دیگر را به الکتریسیته تبدیل کرده و بخشی از این الکتریسیته را به برق مصرفی تبدیل میکند. با این تعریف، وقتی صاحبان قدرت از قطع کردن اینترنت یا کنترل و محدودیت آن حرف میزنند اینترنت را فقط یک شبکه دسترسی میدانند و فکر میکنند وقتی به قول معروف شیر اینترنت را ببندیم همه چیز از بین رفته است. اما واقعیت آن است که در این حالت ما فقط دسترسی را بستهایم و زیرساخت اینترنت سرجایش است و ما نه میتوانیم آن را تغییر دهیم و نه قدرت ممنوع کردن استفاده از آن را داریم. همه آن پروتکلها و استانداردها و فناوریهایی که اطلاعات جهان را دیجیتال کردهاند از یک عکس ساده گرفته تا موقعیت مکانی و اطلاعات خبری و تعاملات شخصی و همه اینها به اتکای این زیرساخت تولید میشوند و حتی اگر «دسترسی» را محدود کنیم «قابلیت» سر جایش است. دسترسی از شبکه میآید اما قابلیت را زیرساخت فناوری میسازد. دسترسی را میشود محدود کرد اما قابلیت را نمیشود از بین برد. این قابلیت در قالب انبوه گوشیهای هوشمند، اپلیکیشنها و وبسایتها، خدمات متنوعی که در قالب تجهیزات دیجیتال در صنایع مختلف استفاده میشود و هزاران هزار اجزای دیگری ایجاد میشود که بر اساس زیرساخت فنی اینترنت ایجاد شده و زندگی مردم و کسبوکارها را وارد عصر دیجیتال کرده است. نکته کلیدی اینجاست که زیرساخت فنی اینترنت اساساً با فرض غیرمتمرکز بودن ایجاد شده یعنی برخلاف شبکه برق که بخش تولید آن یعنی نیروگاهها متمرکز و در کنترل دولت است زیرساخت اینترنت طوری ایجاد شده که هیچ چیز متمرکزی در آن نباشد. مثلاً به شبکههای اجتماعی نگاه کنید. هیچکدام از این شبکههای اجتماعی خودشان محتوا تولید نمیکنند، خودشان به جای ما عکس و متن و چت و انواع محتوا تولید نمیکنند. بلکه بستری باز ایجاد میکنند که همه آدمها تولیدکننده محتوا شوند و محتوای تولیدی خود را با هم به اشتراک بگذارند. همین اتفاق دقیقاً در خدمات دیجیتال هم رخ داده است. پلتفرمهای سفر و خردهفروشی و حملونقل و سلامت، هیچ کدام خودشان کالا ندارند، یک اتاق هتل ندارند، یک تاکسی ندارند صرفاً بستری باز ایجاد کردهاند که هر کسی چیزی دارد که کسی حاضر است برای آن پول بدهد روی این پلتفرمها عرضه کند. این نامتمرکز بودن در ذات جهان دیجیتال است که بر زیرساخت فنی اینترنت استوار شده است و دقیقاً به همین دلیل قدرت را هم نامتمرکز کردهاند. قدرتی که در جهان امروز به تعبیر جوزف نای در کتاب «قدرت نرم» از شکل سختافزاری و مبتنی بر قدرت فیزیکی به قدرت نرم تغییر ماهیت داده که متکی به اطلاعات و فرهنگ و ارزشهای غالب است. مشکل دولتمردان ما این است که این موضوع را نمیفهمند. میخواهند اینترنت به مثابه کانال دسترسی به اطلاعات و خدمات را متمرکز کنند و تمرکزش را در کنترل خود بگیرند اما نمیدانند زیرساخت اینترنت را نمیتوانند طوری دستکاری کنند که در خدمت خواسته آنها قرار گیرد. مثل این است که شما استفاده از قلم را ممنوع کنید با این هدف که آدمها با هم مراودات مکتوب نداشته باشند. واضح است که مساله قلم نیست خواندن و نوشتن است. شما با ممنوع کردن ابزار نوشتن، قابلیت خواندن و نوشتن را که نمیتوانید از آدمها بگیرید. اگر بخواهید از زیرساخت اینترنت استفاده کنید اما محتوایش را محدود کنید چارهای ندارید جز اینکه از ابزارها و پروتکلهای زیرساخت اینترنت برای توسعه خدمات داخلی و تولید محتوای بومی استفاده کنید. به عنوان مثال اینکه VPNها را نمیتوان کلاً بست به دلیل نیازی است که متخصصان کامپیوتر برای کارهای فنی روزمره خود به این سرویس و پروتکلها و پورتهای مرتبط با آن دارند. اگر قرار باشد VPN کلاً بسته شود طبعاً کاربردهای فنی این سرویس هم منتفی میشود و بخش مهمی از خدمات نرمافزاری و شبکه در بخشهای دولتی و خصوصی مختل میشود. یا انواع ارتباطات نظیر به نظیر (Peer to Peer) مثلاً تورنت (Torrent) را که روش رایج دسترسی به جدیدترین فیلمها و سریالهای دنیاست نمیتوان ممنوع کرد مگر اینکه کاربردهای فنی این خدمات را هم ممنوع کرد. شما اگر اینترنت را محدود کنید با گوشیهای هوشمند دست مردم و عادت لحظهبهلحظه عکس گرفتن و پیام دادن و به اشتراک گذاشتن آنها چه میکنید؟ با انبوه نوجوانانی که از بدو تولد، دیجیتال زیستهاند چه میکنید؟ البته یک دولت میتواند زیرساخت اینترنت را هم کلاً ببندد؛ شبیه کاری که دولت کره شمالی کرده است. در این حالت تنها دسترسی به اینترنت محدود نمیشود بلکه اساساً هر نوع توسعه خدمات مبتنی بر اینترنت بر روی یک زیرساخت بسته انجام میشود که طبعاً قابلیتهای بسیار کمی دارد و از بخش مهمی از فناوریهای روز دنیا محروم خواهد بود و مردم هم استفادهای از آن نمیکنند. اینترانت (Intranet) کره شمالی چنین وضعیتی دارد؛ یک ماکت از اینترنت که بخش عمده مزایای اینترنت را ندارد و به همین دلیل کره شمالی را به جزیرهای پیشا-دیجیتال در کناره اقیانوس آرام بدل کرده است. اما به نظر میرسد برای دنبال کردن چنین رویکردی در ایران خیلی دیر شده است. آنچه سیاستمداران از آن میترسند همین قابلیتی است که اینترنت به شهروندان داده آدمهایی که با یک کلیک زندگی روزمره همنوعان خود را در گوشه و کنار دنیا میبینند و با شرایط خود مقایسه میکنند، این آدمها افق انتخاب گستردهتری پیدا میکنند و سطح انتظار آنها از خودشان و از محیط پیرامونشان افزایش مییابد. این آدمها که در معرض انبوه اطلاعات متنوع هستند و سطح خدمات دیجیتال در کلاس جهانی را تجربه کردهاند مطالباتشان بالا میرود. اینها آدمهایی توانمندتر از اسلافشان هستند. آنها با گوشی هوشمند، دنیادیده میشوند و با شبکههای اجتماعی، شهروند جهان میشوند.