مقابله با نرمافزار با اتکا به سختافزار
گفتوگو با عباس عبدی درباره عشق و نفرت سیاستمداران به اینترنت
«اینترنت، تهدید است یا فرصت؟»، «راههای برخورد با تهدیدهای اینترنت چیست؟»، «اینترنت باید اسلامی باشد»، «خانوادهها اجازه استفاده از اینترنت را به فرزندانشان ندهند»، «چین نمونه موفق اینترنت ملی است»، «با فیلترشکنفروشها برخورد شود» و... . اینها برخی از اظهارنظرهایی است که در سالهای اخیر درباره اینترنت گفته شده است. این حرفها عموماً به محدود شدن اینترنت و دسترسی افراد به آن منجر شد. دسترسی آزاد یا هوشمند به شبکه اطلاعات و ارتباطات جهانی موضوعی بوده که از دولت سیدمحمد خاتمی تا امروز محل بحث و مناقشه میان دولتیها، مجلسیها، ائمه جمعه، مروجان فرهنگ اسلامی، سازمان تبلیغات، دانشگاهها، رسانهها و امثال آنها بوده است. این در حالی است که در همین سالها رشد و پیشرفت اکثر حوزهها مانند دانشگاهها، رسانهها، مراکز پزشکی و درمانی، بانکها، کارخانهها، استارتآپها، مراکز تجاری و اقتصادی به اینترنت مدیون است. از سوی دیگر سیاستمداران و مسوولان با گسترش شبکههای اجتماعی در بستر اینترنت به شکل دیگری با افکار عمومی آشنا شدند. همین فضا باعث برخوردهای امنیتی و اعلام جرم علیه برخی از فعالان سیاسی و اجتماعی هم شده است. در واقع باید گفت اینترنت همواره در ایران هم تهدید بوده و هم فرصت. هم باعث پیشرفتهای مهمی شده و هم دردسرهایی به همراه داشته است. در سالهای اخیر با کمرنگ جلوه دادن این دستاوردها عموماً مسوولان بر نکات منفی این تکنولوژی تاکید کردهاند. این روند تا جایی ادامه پیدا کرد که طرحی با عنوان «طرح قانون حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی» که به طرح «صیانت» معروف است در مجلس مطرح شد. این طرح با انتقادات فراوانی روبهرو شد. در همان بستر اینترنت کارزاری برای اعتراض به طرح صیانت شکل گرفت و هنوز هم فعال است. با عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی درباره دو روی سکه اینترنت صحبت کردیم و نظرش را درباره طرح صیانت جویا شدیم.
♦♦♦
آیا اینترنت برای ساختار سیاسی تهدید است؟
هرگاه با هر پدیده جدید فناورانهای مواجه میشویم، هم فرصت در آن وجود دارد و هم تهدید. مثال خیلی روشن این موضوع خودرو و هواپیماست. این وسایل هم تهدیدند و هم فرصت. اینشتین هم وقتی دانش فیزیک و اتم را گسترش داد، میدانست این گشایشها چه آسیبها و ضررهایی هم در پی خواهد داشت. با وجود این همه کاشفان و دانشمندان میدانستند که این اکتشافات و اختراعات فقط تهدید نیستند و فرصتهای بیشتری هم ایجاد خواهند کرد. بشر همیشه با این دوگانه تهدید و فرصت مواجه است. به همین دلیل به هر پدیدهای با عشق و نفرت نگاه میکند.
جایی که برایش فرصت است با عشق، و جایی که تهدید میشود با نفرت به آن مینگرد. اما این بشر تواناییهای زیادی دارد. میتواند میان ویژگیهای متعارض موازنه برقرار کند. نمونه مهم آن بمب هستهای است؛ وقتی به وجود آمد یک تهدید جدی برای بقای بشر بود. بمب کوچکی که در هیروشیما منفجر شد در برابر بمبهای الان اصلاً چیز مهمی نیست؛ مثل یک گلوله ژ 3 در برابر یک بمب چندتنی هواپیماست. این تهدید سختافزاری بود که توانست بشر را با خطر انقراض روبهرو کند؛ اما همان را بشر به یک فرصت تبدیل کرد؛ قراردادهایی بست، منع گسترش هستهای را انجام داد و کمکم شرایطی ایجاد کرد که جهان از جنگ میان دو قدرت دور شد. شاید بشود گفت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یکی از دستاوردهای این وضعیت بود که دیگر طرفین نمیتوانستند بدون توسل به بمب اتم از تسلیحات عادی علیه هم به نحو نامحدود استفاده کنند. جنگ اوکراین نمونه کنترلشده جنگ در عصر هستهای است.
نمونههای دیگری هم هست. برای جنگلها در غرب تجهیزاتی ایجاد شده که هر دقیقه دوتا درخت را قطع میکنند و کنار میگذارند. این قدرت بسیار عظیمی است که به بشر داده شده که میتواند بقای جنگلهایش را نابود کند؛ اما همان بشر این موضوع را به فرصت بدل کرده است. از طریق تقویت نرمافزاری، نظارتش را افزایش داده، مکانهای محدودی را برای قطع درختان در نظر میگیرد و بلافاصله بعد از قطع درخت با کاشتن مجدد، افراد را مجبور میکنند که جنگل را احیا کنند. در نتیجه میبینید کشورهایی که بیشترین تولید چوب را دارند جنگلهایشان به جای کم شدن زیاد میشود. اینترنت هم یکی از همینهاست.
اینترنت تهدیدی برای ثبات ارتباطات بشری است و در عین حال یک فرصت بسیار مهم هم هست. فرصتی برای رشد اقتصادی ارتباطات موثرتر برای یک جامعه صلحآمیز. فقط بشر باید با برنامه خود بتواند قواعدی ایجاد کند که میان دو وجه تهدید و فرصت، تهدید را کم و منتفی کرده و از فرصتش استفاده کند. آن ساختار سیاسی که قادر نیست چنین موازنهای را برقرار کرده و فرصتها را تقویت کند، تصمیم میگیرد در قالب تهدید با آن مقابله کند. اما این همان تناقضی است که در دل این حکومتها وجود دارد. چون اینترنت چیزی نیست که بشود آن را حذف کرد. تن دادن به تکنولوژی و فناوری برای رشد و توسعه ضروری است. هیچ کشوری نمیتواند خود را از آن بینیاز کند؛ مثل اینکه هیچ کشوری نمیتواند خود را از هواپیما و خودرو محروم کند. همه اینها جزو الزامات زندگی بشر شده است.
دولتها به جای اینکه اینترنت را به عنوان تهدید نگاه کنند باید به آن به عنوان فرصت بنگرند؛ اما دولتی که این توانایی را ندارد؛ اینترنت را تهدید میبیند، برای ممانعت از رشد آن فعالیت و وقت خود را برای بستن آن مصرف میکند. با وجود این در نهایت هم شکست میخورد.
دولتها چرا درصدد محدود کردن اینترنت هستند؟
با توجه به اینکه وجه غالب اینترنت را تهدید میبینند، قادر نیستند آن را به فرصت تبدیل کنند. البته اینترنت در یک چارچوب تهدید هم هست. مثلاً خودروها هم آلودگی ایجاد میکنند و این وجه تهدیدآمیز آنهاست. استفاده بیرویه و نادرست از انرژی در قرن بیستم هزاران نفر را به کشتن داد. اما دولتمردان بریتانیا همه این تهدیدها را به فرصت تبدیل کردند و امروز لندن هوای خوبی دارد. برای حذف تهدیدات اینترنت نباید اصل وجود آن را حذف کرد. اگر اصل وجودیاش را حذف کنیم در درجه اول خود را از فرصتهای بینظیر آن محروم کردهایم. اما دولتی که ضعیف است فرصتها را نادیده میگیرد و به سراغ رویکرد تهدید میرود و به این نتیجه میرسد که آن را محدود کند و این ایده شکست خواهد خورد. همچنان که اگر بریتانیا هم به جای اینکه ضوابطی بگذارد تا آلودگی را کم کند، مصرف انرژی را محدود میکرد، امروز دیگر از بریتانیا خبری نبود.
آیا اینترنت میتواند محبوبیت سیاستمداران، احزاب و دولتها را کاهش دهد؟
به نظر میرسد شبکههای ارتباطی جدید این نقش را بازی میکنند. اگر دقت کنید سیاستمداران جدید در چند دهه اخیر به لحاظ نحوه رفتار و محبوبیتشان با سیاستمداران 50 تا 60 سال پیش متفاوت شدهاند. این بیشتر محصول عملکرد اینترنت است، بهخصوص در چند دهه اخیر. چرا که فضای آن آزاد است و به راحتی میشود مسائل مختلف را از این طریق طرح کرد و حتی اتهامات واهی زد. مثلاً اگر اینترنت زمان فرانسوا میتران بود بلای بدتری نسبت به آنچه بر سر اولاند آمد میآوردند. مردم هم وقتی با مشکلات مواجه باشند این اتهامات را راحت میپذیرند. بنابراین محبوبیت سیاستمداران، دولت و احزاب به شدت کاهش پیدا میکند. کسی که در آمریکا متهم بود دختران کمسنوسال را در اختیار سیاستمداران قرار میداد در زندان آمریکا خودکشی کرد؛ پیش از اینترنت این موارد رخ نمیداد. این اتفاق نمونهای از اتفاقاتی بوده که در آمریکا رخ داد اما در ساختار رسانه رسمی، در مورد آن صحبتی نمیشود. یکی از علل محبوبیت ترامپ هم همین بود؛ او آمد روی موج فضای مجازی علیه رسانههای سنتی و رسمی سوار شد. رسانههای رسمی مسوولیتپذیر هستند اما سانسور هم به راحتی در آنها اعمال میشود. بنابراین وقتی سانسور بهطور کامل حذف میشود به راحتی نقاط منفی که بعضاً زرد هستند از سیاستمداران رو میآید و موجب کاهش محبوبیتشان میشود. در روزهای اخیر ایران را نگاه کنید. کنترل فضا دست رسانههای رسمی نیست و حتی گاهی رسانههای رسمی نیز مجبور هستند از آن فضا تبعیت کنند. البته به نظر من این یک خطر است. باید یک موازنه جدی میان این دو وجه برقرار شود.
محدود کردن اینترنت چه عواقب سیاسیای دارد؟
محدود کردن اینترنت اشتباه است. چون در حالت محدود شدن اینترنت اولین آسیب را اقتصاد میبیند نه آن حوزههایی که به خاطر آن نگران هستند. شایعهها به هر نحوی منتشر میشوند، اگر اینترنت نباشد ماهواره هست. مردم به هر حال مطلع خواهند شد. چین اینترنت ملی دارد، اما باز هم نمیتوانند جلوی این شایعات و حرفها را بگیرند. تا میآیند خبری را سانسور کنند، میبینید که چند صد هزار نفر آن را دیدهاند. بنابراین چین که اوج اینترنت ملی را اجرایی کرده، قادر نیست محدودیتهایی را ایجاد کند؛ اینها که در ایران هیچ محسوب نمیشوند. در نتیجه محدود کردن اینترنت یک امر کوتهبینانه است چون به آن هدفی که دارند نمیرسند. نمیتوانند جلوی انتقال اطلاعات درست و غلط را بگیرند. بنابراین اولین نتیجه قطع کردن اینترنت ضعف و عقبگرد اقتصادی است. ضعف اقتصادی در نارضایتی بیشتر مردم اثر میگذارد. خود نبود اینترنت هم، مردم را عصبی میکند. آنها سالها به این تکنولوژی عادت کردند و هربار که حکومت دسترسیشان را قطع میکند، مردم خشمشان را نثار حکومت میکنند. به نظر من دیگر وقت محدود کردن اینترنت گذشته و باید سعی کنند خودشان را با این پدیده جدید انطباق دهند. هیچکس نمیتواند جلوی سیل اینترنت را بگیرد؛ میشود سیلبند روی آن بست تا از آن استفاده شود. وگرنه با محکمترین سدها هم، سیل خرابی خود را به بار میآورد.
ذهنیت ساختار سیاسی موجود نسبت به اینترنت چیست؟
نگاهشان به بخشِ تهدید این تکنولوژی است. چون رویکرد کوتاهمدت دارند و آیندهنگر نیستند. متوجه نیستند که دنیا دارد از اینترنت هم عبور میکند و به «متاورس» که فضاهای جدیدتری است، وارد میشود. آن موقع میخواهند چه کنند؟ بنابراین این دیدگاه ساختار سیاسی بسیار محدود است و رویکردی کوتاهمدت دارد. ترس اصلیشان که بجا هم هست، از دست دادن انحصار رسانهای است. آنها رسانههای اصلیشان را از دست دادهاند. الان رسانه ملی در مقایسه با اینترنت و ماهواره مخاطبی زیر 50 درصد دارد. به لحاظ کیفی که بسیار بسیار کمتر است. میخواهند آنچه رفته است را برگردانند، که نمیتوانند. همچنین قادر هم نیستند موجودیت اینترنت را بپذیرند.
نقد شما به طرح صیانت چیست؟
طرح صیانت دو ایراد اساسی دارد. من اساساً مخالف اینکه مقرراتی برای فضای مجازی نوشته شود نیستم؛ اما این کار دو شرط دارد که هیچکدام در این طرح در نظر گرفته نشده است. اولین شرط آن است که صادقانه بیایند بگویند هدفشان از این طرح چیست؟ من اگر به شما بگویم که میخواهم بروم مازندران اما ماشینم به سمت جنوب برود، میگویید یا من متوجه نیستم مازندران کجاست، یا دروغ میگویم. طرح صیانت هم از این نوع است. همین کلمه صیانتش حکایت از بیصداقتی محض است. بزرگترین ایرادش همین است. اگر این موضوع حل شد، بهترین راه برای اینگونه طرحها این است که ذینفعان را دعوت کنند (هم مردم باشند و نمایندگانشان مثل نویسندگان، خبرنگاران، روزنامهنگاران و هم فعالان اقتصادی) و از آنان بپرسند چه اینترنتی را مطلوب میدانند؟
این خیلی مساله سادهای است. در غرب در مورد حیوانات خانگی اصلاً بیبندوباری که در ایران هست وجود ندارد. مردم در داشتن یا نداشتن حیوان آزاد هستند؛ اما قانونها را هم باید رعایت کنند که فضلهها را بیرون نریزند، به کسی حمله نکنند و... . اما اینجا هیچکدام از اینها مقررات ندارد چرا که قوانینی که نوشته میشود قوانینی غیرصادقانه است. برای دور زدن و کنترل مردم است. هیچکسی با داشتن قانون و مقررات در هیچ حوزهای مشکل ندارد. همچنین در نظر داشته باشیم مجلسی دارد این کار را میکند که نماینده اکثریت جامعه ما هم نیست.
تابآوری مردم نسبت به این دست فشارها چه اندازه است؟
مردم هم کار خود را انجام میدهند و خیلی در بند محدودیتها نمیمانند. مثلاً قبل از اینکه تلگرام فیلتر شود خیلیها حواسشان بود بچههایشان فیلترشکن نداشته باشند اما وقتی فیلتر شد همه فیلترشکن گرفتند و شرایط بدتر شد؛ چراکه دیگر چیزی که فیلترشکنها از آن عبور میکنند فقط تلگرام نیست. تا برای تلگرام مشکل ایجاد کردند رفتند واتسآپ را راه انداختند. آن را هم فیلتر کنند به شبکه پیامرسان دیگری متصل میشوند. ممکن است با موانع و مشکلات روبهرو شوند؛ اما نهایتاً از پس همه اینها برمیآیند. من فکر نمیکنم در حکومت هم کسانی باشند که بخواهند تا ته این مسیر را بروند؛ چون آنها هم متوجه تبعات چنین موضوعاتی هستند. همین امروز اگر اینترنت نباشد کل سیستم بانکی ما میخوابد و در کل کشور بحرانی درست میشود. خدمات ضروری چون آب و برق و گاز و دستگاههای پزشکی میخوابند. بنابراین سیستم دچار تناقض است و نهایتاً به اینترنت آزاد تن میدهد؛ اما زمانی که قادر به کنترل تهدیداتش نیست.
در مواجهه با طرحهایی مثل صیانت چه باید کرد؟
نمیشود رفت جایی اعتراض کرد اما میشود در رسانهها نوشت. مردم هرجا توانستند به سیاستمداران پیام بدهند و مقاومت کنند و از آنها بخواهند دست از این کارها بردارند. تا الان که این کارها جواب داده است.