آب، کالایی ملی
بررسی کمبود آب شهرهای ایران در گفتوگو با کاوه سوخکلاری
چند شهر ایران امروز نهتنها با مشکل آب درگیر هستند که اساساً آب ندارند. اتفاق خطرناکی که حالا زنجیروار دارد شهرهای ایران را دربر میگیرد. نکته حیرتانگیز البته شهرهایی مثل شهرکرد است که منبع آب در زاگرس میانی است و بخشی از آب چند استان از جمله اصفهان را نیز تامین میکند. قطع آب شهرهای همدان، شهرکرد و ارومیه و بسیاری از روستاها و شهرهای کوچک ایران در یکی دو هفته گذشته خبرساز شده است. دکتر کاوه سوخکلاری، پژوهشگر ارشد حوزه آب در استرالیا و کاندیدای مدعو جایزه اِنی(ENI Award) در گفتوگو با تجارت فردا به تحلیل دلایل شکلگیری چنین بحرانی پرداخته و البته نسبت به آینده وضعیت آبوهوایی و اقلیمی ایران و اثر آن بر منابع آب هشدار داده است. سوخکلاری معتقد است: پیشبینی شده 200 تا 500 میلیون نفر در دنیا به خاطر پدیده تغییر اقلیم ناچار به ترک سرزمین خود خواهند شد. بخشی از این جمعیت در ایران است. اگر ایران نتواند آب فلات مرکزی را تامین کند، کمکم روستاها و بعد شهرها خالی از سکنه میشوند و مهاجرت به سمت اراضی آبدار اتفاق میافتد و اول باعث ایجاد حاشیهنشینی و دوم باعث ایجاد مسائل فرهنگی میشود. این یکی از اثرات تغییر اقلیم است. این گفتوگو را بخوانید.
♦♦♦
شهرهای مختلف ایران طی دو سه هفته اخیر با مشکل جدی کمآبی و حتی قطع آب مواجه بودند. بیش از 200 شهر مشکل دارند که البته شهرکرد نزدیک به سه هفته است که آب ندارد. همدان و ارومیه نیز مشکلات جدی دارند که در همدان مشکل مثل شهرکرد واقعاً جدی است. چرا در کشوری که با چالش جدی کمبود آب مواجه است پیشبینی شرایط بحرانی صورت نگرفته است؟
جواب به این سوال دامنه وسیعی دارد. باید پژوهشکدههای قدرتمندی با محوریت همبستگی آب، غذا، انرژی و اکوسیستم وجود داشته باشند. همچنین سازمان آمایش سرزمین باید به شکل موثری نهاد سیاستساز باشد. هر کشوری برای اینکه برای مدیریت مسائل بزرگ آماده شود به آمادگیهای بلندمدت نیاز دارد. آمادگی بلندمدت یعنی استراتژیسازی. استراتژیسازی در حوزه اقلیم در این چهار پارادایم باید بهطور همزمان دیده شود. کار سازمانی مثل آمایش سرزمین یا اندیشکدههای آب، انرژی، اکوسیستم و محیط زیست در این زمینه استراتژیسازی است. ضعف بزرگ ما این است که چنین سازمانهایی اگر وجود داشته باشند نقش اصلی و تصمیمگیری ندارند و نقش مشاورهای دارند. بنابراین مشکل اصلی دقیقاً اینجاست و این مصداق همان ضربالمثل است که «علاج واقعه را باید قبل از وقوع کرد».
به نظر میرسد سیاستگذار لااقل در حوزه مدیریت آب در زمینه پیشبینی و بیشینهیابی درست عمل نمیکند و عملاً بحران و واقعیت موجود را در این زمینه نادیدهانگاری میکند. چیزی که حیرتانگیز است این است که آب به عنوان بستر توسعه و رشد اقتصادی چندان در چشمانداز تصمیمگیری سیاسی واقعنگاری نشده است. آیا سیاستگذار همبستگی چهار پارادایمی را که اشاره کردید درک نمیکند و نسبت به مدیریت سرزمین و واقعیتهای اقلیمی فهم علمی ندارد یا امکان مدیریت به واسطه مشکلات تحریم و... در این حوزه ندارد؟
هر دو مورد در این زمینه نقش دارد. هم درک مدیریت سرزمین جامع نیست و هم مشکلاتی در زمینه مدیریت منطقهای وجود دارد. اگر مبنای تحلیل را مشکلات آبی شهرهایی که اکنون مشکل آب دارند قرار دهیم، دلایل مختلف در شکلگیری این وضعیت دخیل هستند. یک قسمت مربوط به سیلابهایی است که آب را گلآلود کرده و تصفیهخانههایی که با روشهای مرسوم کار میکنند و نمیتوانند این حجم کدورت آب را صاف کنند. این مسالهای کوتاهمدت است که زود رفع میشود. مشکل اساسی در شهرهایی مثل همدان این است که ابتدا نیاز آبی استاتیک تعریف شده است. یعنی در بالادست سد اکباتان مقدار زیادی نیاز آبی همبسته و مرتبط با زمین تعریف شده است. این وضعیت را میگویند حقآبه استاتیکی. این یعنی هر زمین صرفنظر از مقدار بارندگی دارای مقدار مشخصی آب است. ما باید به سمتی برویم که حقآبهها بازتخصیص داده شوند. یعنی حقآبه به سمت دینامیکی شدن برود. این مشکلی خیلی قدیمی در ایران است و حتی شاید ریشه این مشکل به بعد از اصلاحات ارضی برگردد. مساله دیگر این است که ما چیز مهمی از دست دادهایم که دردش الان دارد احساس میشود. یعنی بخش مهمی از مشکلاتی که اکنون در بخش آب داریم درد آبهای زیرزمینی است که از دست دادهایم. ما نزدیک به صد میلیارد مترمکعب بدهی به آبهای زیرزمینی داریم. آبهای زیرزمینی مثل حساب پسانداز هستند که مواقعی که تغییرات در بارندگی پیش میآمد میتوانستیم از حساب پسانداز برداشت و استفاده کنیم و مشکل را موقتاً رفع کنیم. حالا باید به این مشکل نیز مساله تغییر اقلیم را اضافه کنیم. تغییر اقلیم در ایران دو پیامد دارد. یکی اینکه بارشهای برف کم میشود و در نتیجه در تابستان مشکلاتی خواهیم داشت. دیگر اینکه در تابستانها با بارشهای سیلابی طرف هستیم. قضیه سیلهای اخیر مرتبط با افزایش بارشهای مانسون است. پس مقداری از مشکلات ریشه در قدیم دارد و مقداری تازه رخ دادهاند و درک لازم و آن پختگی لازم در حکمرانی محیط زیست هنوز درباره این مشکلات شکل نگرفته است که بتواند به درستی شرایط را مدیریت کند.
وقتی شما از هدررفت تاریخی منابع زیرزمینی آب، ضعف در حکمرانی محیط زیست، کمبود امکانات و دانش در این زمینه میگویید، یعنی مدیریت آب و محیط زیست در ایران با چالش جدی مواجه است. ما در ایران باید با تنش آبی چه کنیم؟ چه راهکارهایی برای مقابله با تنش آبی وجود دارد؟
برای مقابله با وضعیت تنش آبی باید مقدار حقآبهای که تعریف شده بازخرید شود. یعنی آب به عنوان یک کالای ملی تعریف شود. معنی این کار این است که نمیتوانید از چاه آبی که در زمین خود دارید به مقدار دلخواه آب برداشت کنید. برداشت آب باید به صورت حقآبه دینامیکی و بسته به مقدار ترسالی تعریف شود. بعد باید منابع بازتخصیص داده شوند. یعنی حقآبههایی که قبلاً تعریف شده باید با توجه به شرایط جدید دوباره بازتعریف شوند. یعنی مشخص کنیم با این مقدار آورده آبی که الان داریم و سالبهسال کمتر میشود، بدهی به محیط زیست را از آن کسر کنیم، چه مقدار آب باقی میماند؟ طبیعی است این مقدار آب چون کمتر است بر روی آن رقابت نیز شکل میگیرد. در نتیجه ارزش افزوده بیشتری پیدا میکند. اینجا مفهوم تجارت اهمیت پیدا میکند. آب کمتر شده، رقابت بیشتر شده و ارزش آب بالاتر رفته است. آن زمان است که باید یک روش دادوستد غیرفیزیکی آب ایجاد شود. اگر کسی دارای حقآبه است بتواند این حقآبه را به صورت غیرفیزیکی به کسی که بتواند ارزش افزوده بیشتری ایجاد کند، بفروشد. این اتفاقات اگر بیفتد به خودی خود به سمت تجمیع اراضی، کمتر شدن مصرف آب، استفاده بهصرفه از تکنولوژی برای آبخیزداری و آبخوانداری و از همه مهمتر مدیریت حوضهای آب به جای مدیریت استانی آب خواهیم رفت. بنابراین بعد از آن بین استانها یا بین حوضهها آب جابهجا نمیشود. بلکه حقآبه به صورت غیرفیزیکی یا ریالی جابهجا میشود. اینها روشهای مدرن هستند. ما برای مدیریت شرایط مدرن باید به روشهای مدرن چنگ بزنیم.
اکنون به نظر میرسد بحث درباره نحوه مدیریت آب در ایران بین متخصصان آب جریان دارد و از قضا نوعی چالش و تضاد در ارائه روشها نیز مطرح است. ضرورت رفتن به سمت آبخوانداری و آبخیزداری یا پخش سیلاب، کاهش سدسازی، کاهش برداشت از منابع آب زیرزمینی، افزایش قیمت آب و مدیریت کشاورزی و صنایع آببر و مسائل شبیه به اینها بحث میشود. برای مثال در نکوهش سدسازی بحث میشود که عمدتاً سدها بر مسیر رودخانهها ساخته شده نه مسیرهای سیلابی و... به نظر ما شاهد یک نوع تناقض در نگرشهای کارشناسی نیز هستیم. شما فکر میکنید چه روشهایی برای مدیریت منابع آب در ایران بهخصوص مدیریت بهتر روانآبها و سیلابها و بهبود کیفیت منابع آب زیرزمینی مناسب است؟
یک قسمتی از سوال شما را من اصلاح کنم. سدها لزوماً بد نیستند. به عنوان مثال در سیلی که چند سال پیش در خوزستان رخ داد اگر سد کرخه نبود فاجعه بزرگی ممکن بود اتفاق بیفتد. یک مساله از بین رفتن پوشش گیاهی است و دیگری فرونشست زمین. هر دو این مسائل باعث میشود جذب آب در خاک کم شود. یعنی بارندگی که در بالادست اتفاق میافتد به جای آنکه جذب خاک شود، به شکل روانآب به سمت پاییندست حرکت میکند و در نقطه تجمیع سیل بزرگی را ایجاد میکند. یکی از تبعات اصلی فرونشست نیز همین است که خلل و فرج خاک را کم کرده و آب وارد زمین نمیشود و در نتیجه سیل را بیشتر شاهد خواهیم بود. واقعیت این است که سیل در ایران بیشتر خواهد شد. گزارش IPCC میگوید؛ در نیمه جنوبی ایران بارشهای تابستانی زیادتر خواهد شد. همانطور که در شبهجزیره عربستان اتفاق خواهد افتاد. راهکار چیست؟ راهکار این است که از روشهای مدرن تغذیه مصنوعی آبخوانها استفاده شود. روشهای مهندسی برای تغذیه آبخوانها وجود دارد. وقتی این روشهای مهندسی قابل انجام هستند که توجیه اقتصادی داشته باشند. یعنی برای دولت صرف داشته باشد که روشهای مدرن آبخیزداری و آبخوانداری و تغذیه مصنوعی آبخوانها ایجاد شود. این کی اتفاق میافتد؟ وقتی ارزش آب از ارزش زمین بیشتر باشد. یعنی برای دولت بصرفد به جای آنکه مجوز ساختوساز در بالادست دهد و نفوذپذیری خاک کم شود، مجوز آبخوانداری و آبخیزداری بدهد. وقتی ارزش آب زیاد شده باشد، آن موقع تکنولوژیها میتوانند به کمک شما بیایند. اول مساله این است که حقآبه باید بازخرید شود و آب به عنوان کالای ملی تلقی شود و ارزش واقعی خود را پیدا کند. آن موقع میتوان از روشهای مهندسی که برای تغذیه آبخوانها وجود دارد، در دشتهای ایران استفاده کرد تا دشتها با تغذیه مصنوعی مدیریت شوند و بیش از این مساله فرونشست اتفاق نیفتد.
تنشهای زیادی از قِبل بحران آب گریبان ایران را گرفته است. از فرونشست گرفته تا از بین رفتن پوشش گیاهی و کاهش منابع آب زیرزمینی و اخیراً هم که کاهش آب مورد نیاز شهرها که به نظر میرسد بخش مهمی از آن محصول سوءمدیریت سرزمین است. ایران در آینده با چه عواقب بیشتری مواجه است؟ علاوه بر مشکلات طبیعت در ایران چه مشکلی متوجه موجودیت ایران خواهد بود؟
شما را به گزارش IPCC ارجاع میدهم؛ در گزارش IPCC پیشبینی شده 200 تا 500 میلیون نفر در دنیا به خاطر پدیده تغییر اقلیم ناچار به ترک سرزمین خود خواهند شد. بخشی از این جمعیت در ایران است. اگر ایران نتواند آب فلات مرکزی را تامین کند، کمکم روستاها و بعد شهرها خالی از سکنه میشوند و مهاجرت به سمت اراضی آبدار اتفاق میافتد و اول باعث ایجاد حاشیهنشینی و دوم باعث ایجاد مسائل فرهنگی میشود. این یکی از اثرات تغییر اقلیم است. چالش بلندمدت این است که ما واردکننده عمده غلات به عنوان غذا هستیم. ما متاسفانه خیلی متوجه نیستیم که این غذا از کجا وارد میشود. به عنوان مثال بخش مهمی از هند وارد میشود. هند خود دچار مساله فرونشست بیشتر از ایران است. ممکن است بخشی از غذایی که ما از هندوستان وارد میکنیم به مرور زمان رقابتیتر شود. پس ما سبد غذایی خود را نیز درست تعریف نکردهایم. یکی از مسائل امنیت غذایی است و دیگری امنیت فرهنگی و مهاجرتهای درونسرزمینی است. به آنها مساله ریزگردها و بحران سلامت ناشی از آلودگی طوفانهای ریزگرد را باید اضافه کرد. وقتی خاک خشک و رطوبت خاک کم شود، طوفانهای گردوغبار بیشتر خواهد شد. ریزگردها وقتی بیشتر شود، بیماریهای تنفسی بیشتری به وجود میآید و فشار بیشتری بر سیستم درمان کشور وارد میشود. علاوه بر این باید به پخش شدن مواد آلوده فاضلابی و شیمیایی که طی سالیان سال به تالابها و دریاچههای اکنون خشکشده ریخته شده نیز اشاره کرد. پس همه اینها اثرات متنوعی است که تنش آبی در سرزمین ایران ممکن است ایجاد کند.
راهحلهای مقابله با چنین وضعیتی را شما در چه میبینید که البته خسارت کمتری از بعد فرهنگی، سلامت، امنیت غذایی و... ایجاد کند؟ البته من نمیدانم این دوران که داریم از مخاطرات آن سخن میگوییم دوران کوتاهمدتی است یا دوره بلندمدت و همیشگی و یک روند قهقرایی است.
این روند احتمالاً روندی خیلی بلندمدت است چرا که ما دیگر نوساناتی که در متوسط دمای کره زمین میبینیم، نوساناتی بهطور متوسط بالارونده هستند. بنابراین ما به سمت گرم شدن کره زمین داریم پیش میرویم. اتفاقاتی مثل جنگ اوکراین هم احتمالاً باعث شود سرمایهگذاری بر روی انرژیهای تجدیدپذیر در کوتاهمدت کمتر شود. این موضوع رسیدن به تعهدات معاهده پاریس را سختتر میکند. در ایران چه باید کرد؟ همه باید بفهمیم که مساله آب یک مساله چندرشتهای است. جامعهشناسی، اقتصاد، سیاست و مهندسی آب و محیط زیست نیز در آن دخیل است. چاره اصلی همان هفتخوانی است که پیشتر در مقالهای برای مجله تجارت فردا به آن اشاره کردم؛ اول ملی کردن آب، دوم معین کردن ارزش واقعی، سوم بازتخصیص منابع، چهارم امکان دادوستد غیرفیزیکی آب، پنجم آمایش سرزمین به شکل یک سازمان مستقل و دارای حق وتو، ششم استفاده از تکنولوژیها (مثل آبخوانداری، آبخیرداری و تغذیه مصنوعی وقتی که آن پنج گام قبل اتفاق افتاده باشد) و هفتم ایجاد کنسرسیومها با کشورهایی که ما حوضه آبی مشترک داریم. ترکیه، افغانستان، عراق و... از جمله کشورهایی هستند که ما با مسائل مرتبط با آبهای مرزی با آنها چالش داریم. سیاستهای آبی و سدسازی در ترکیه برای کشورهای همسایهاش از جمله ایران احتمالاً دردسرساز خواهد بود که همین اکنون نیز نشانههایی از آن مشاهده شده است. بنابراین یک طرف قضیه آب به سیاست و دیپلماسی برخواهد گشت. بنابراین ساختار باید خیلی کلی به مساله بنگرد چرا که این موضوع صرفاً یک مساله هیدرولوژیک نیست.
پینوشت:
در شماره 463 مجله تجارت فردا یادداشتی از دکتر کاوه سوخکلاری با عنوان «سیلاب و تابآوری» منتشر شد که در بخش چاپی مجله به اشتباه نوشته شده «ایران یکسوم جمعیت جهان را دارد» که این خطای سهوی ضمن پوزش در سایت مجله به «ایران یک درصد جمعیت جهان را دارد» اصلاح شد.