سیاستگذار بیسیاست
چرا سیاستگذاری در مورد محیط زیست ایران صورت نگرفته است؟
نگاهی به روند چند دهه اخیر نشان میدهد مسائل و مشکلات اقلیمی ایران چه به لحاظ تعداد و چه به لحاظ شدت اثر، رشد فزاینده و نگرانکنندهای یافته است. آب، خاک و هوا طی این دوران و هر آنچه به این سه عنصر طبیعی وابسته بوده است مورد تخریب کمسابقهای قرار گرفتهاند. به گونهای که نمیتوان دوران مشابهی به لحاظ تخریبی برای آن در نظر گرفت. در زمینه منابع آب در 40 سال گذشته تقریباً هرسال مقدار تخلیه از منابع آب زیرزمینی از مقدار تغذیه آنها بیشتر بوده و از حجم ذخیره استاتیک آنها کاسته شده است. منظور از ذخایر استاتیک، ذخایری است که طی سالها در سفرههای آب زیرزمینی ذخیره شده و متضمن حفظ و بقای منابع آب زیرزمینی است.
بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در سال 1396 در این زمینه، متوسط کسری این ذخایر طی یک دهه اخیر سالانه پنج میلیارد مترمکعب بوده است و بررسی آمار دقیق 40 سال اخیر نشان میدهد مجموعاً 120 میلیارد مترمکعب از ذخایر استاتیک منابع آب زیرزمینی از دست رفته است. با توجه به کل ذخایر استاتیک منابع آب زیرزمینی کشور که رقمی حدود 500 میلیارد مترمکعب است، میتوان گفت که حدود یکچهارم ذخایر استاتیک منابع آب زیرزمینی کشور طی این دوره نابود شدهاند. در مورد خاک نیز فرسایش خاک در ایران روندی شتابان طی چند دهه اخیر به خود دیده است. فرسایشی که در سال 1355 معادل یک میلیارد تن بوده در حال حاضر حدود دو میلیارد تن در سال تخمین زده میشود. متوسط سالانه این فرسایش در ایران به نسبت شاخص جهانی بسیار بالا بوده و تقریباً سه برابر متوسط جهانی است و در شرایط فعلی میزان فرسایش خاک در ایران نزدیک به 17 تن در هکتار بوده که با شاخص جهانی آن (پنج تا شش تن در هکتار) فاصله قابل توجهی دارد. در مورد هوا نیز انواع آلودگی هوا چه از نوع آلایندههای اولیه و چه از نوع آلایندههای ثانویه، کشور بهصورت مستمر وضعیت نامطلوبی را شاهد بوده است. در این زمینه میزان تولید دیاکسید کربن بخشهای مختلف در کشور از 443 میلیون تن در سال 1390 به بیش از 546 تن در سال 1399 رسیده است.
رشدی بیش از 23 درصد در یک دهه در تولید آلودگی به همراه میانگین شش برابر استاندارد سازمان بهداشت جهانی در خصوص ذرات معلق، به لحاظ هوا ایران را به یکی از کشورهای دچار چالش جدی در این زمینه تبدیل کرده است. اما دلایل این بحرانها چه بوده است و نقش سیاستگذار در این مورد چه بوده است؟ به عبارت دیگر چه شده است که در کمتر از 50 سال انباشتی از مسائل و مشکلات اقلیمی به وجود آمده است؟
سیاستگذاری بدون سیاست
دولتها در مقبولترین حالت خود به سیاستگذاری در حوزهها و بخشهای مختلف میپردازند. در واقع دولت مدرن بدون تلاش در مورد دخالت مستقیم در هر زمینهای، در راستای اهداف خود به تدوین استراتژی و سیاستگذاری در جهت نیل به آن میپردازد. به عنوان مثال دولتی که هدف خود را کاهش بیکاری و رونق تولید میداند به جای ایجاد مشاغل دولتی با سیاستگذاری در این زمینه به رفع موانع اشتغال و تولید پرداخته و قوانین و مقررات تشویقی در این زمینه وضع میکند. اما مساله سیاستگذاری دولت قبل از هر چیزی به میزان دخالت دولت در بخشهای مدیریتی اعم از اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... و تمایل آن به کنترل تمام ابعاد حکمرانی برمیگردد. و به میزانی که دولت خود را از این سطح از دخالت و کنترل فاصله میدهد امکان سیاستگذار بودن برای آن دولت افزایش مییابد. دولتهای ایران طی نیمقرن اخیر به دلیل ساختار اقتصادی کشور که در آن اقتصاد متکی به منابع طبیعی داشتهاند و همچنین تعدد مسائل و مشکلات مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... نهتنها میل به کاهش کنترل همه چیز در آنها کاهش نیافته است بلکه با روندی فزاینده کنترل خود را در تمام ابعاد افزایش دادهاند. نتیجه این امر کاهش تمایل و در نتیجه امکان سیاستگذاری بوده است. حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور مانند دیگر بخشها از این قاعده مستثنی نبوده و از این موضوع آسیب دیده است. اما نکته آسیبزای دیگر برای این بخش به نسبت سایر بخشها این بوده است که دولتها نهتنها در مورد این بخش سیاستگذاری نکردهاند بلکه به دلیل در اولویت قرار نداشتن بخش محیط زیست به دلیل تعدد مشکلات، حتی نقش کنترلی خود را به این دلیل که نیاز به صرف هزینه دارد در این بخش انجام ندادهاند. نتیجه این موضوع آن میشود که سازمانی چون سازمان حفاظت از محیط زیست به دلیل منابع محدود مالی از تامین تجهیزات و ادوات خود در مورد نقشآفرینی مطلوب دولت یعنی نقشآفرینی کنترلی نیز ناتوان باشد. به دیگر سخن دولتها با تشدید مسائل و مشکلات مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... پرداختن به مسائل محیطزیست و منابع طبیعی را حتی بهصورت کنترلی فاقد اولویت تلقی میکنند. از سوی دیگر در شرایط نامناسب اقتصادی و از بین رفتن طبقه متوسط جامعه نمیتوان انتظار داشت همچنان مسائلی چون محیطزیست در اولویت مردم باقی بماند. در واقع در این شرایط دولتها نهتنها خود امکان حفاظت و صیانت از منابع طبیعی و محیط زیست را ایجاد نمیکنند بلکه شرایط را به گونهای پیش میبرند که مردم نیز امکان پرداختن به مسائل اینچنینی و بهطور کلی دغدغه محیطزیستی را از دست میدهند. در نتیجه این دو امر حتی به لحاظ توجه و اهمیت قائل شدن منابع طبیعی و محیطزیست در نازلترین سطح خود قرار میگیرد.
جمعبندی
تحقق دولت سیاستگذار منوط به تقلیل نقشآفرینی کنترلی دولت است. دولتهای ایران طی پنج دهه گذشته نهتنها در این زمینه اقدامی انجام ندادهاند بلکه سعی در افزایش سطح مداخله خود در تمامی بخشها داشتهاند. به دلیل نوع اقتصاد متکی به منابع طبیعی کشور، بخشهایی چون منابع طبیعی و محیط زیست به دلیل فراهم کردن ابزار مالی دولت جهت کنترل بیشتر، نهتنها مورد سیاستگذاری و کنترل قرار نگرفتهاند بلکه در راستای این هدف قربانی شدهاند. دولتها اما از این موضوع غافل بودهاند که به هر طریقی که بخواهند تداوم فعالیت داشتهاند لازم است به حفظ و نگهداشت منابع طبیعی و محیط زیست بپردازند. نتیجه این امر آن شده است که مطابق آنچه در مقدمه بحث مطرح شد در تمامی بخشهای مرتبط با منابع طبیعی و محیط زیست، اقلیم ایران دچار چالش و بحران جدی شود. دولتها نیز دیر یا زود با بالا گرفتن بحرانها در این بخشها متوجه خواهند شد که مبحث «نفرین منابع»1 تنها از مصرف بیرویه منابع نشات نمیگیرد بلکه از عدم سیاستگذاری در تمام بخشها و تحمیل هزینههای آن بر منابع طبیعی تشدید میشود.
پینوشت:
1- Resource Curse