تب و تاب بازارها
بازارها در شرایط افزایش ریسک احتمال وقوع جنگ آبستن چه تحولاتیاند؟
سالهاست کشور درگیر ریسکهای سیاسی و اقتصادی فراوانی است، ترور سپهبد قاسم سلیمانی، ریسک امنیتی -نظامی را نیز به ریسکهای موجود افزود، اما اگر درایت و عملگرایی مسوولان نظام اینبار نیز بتواند مانند دفعات قبل به خوبی عمل کند و کنترل اوضاع در دست احساسات قرار نگیرد، این ماجرا فرصتهای فراوانی پیشروی کشور قرار داده است. به خاطر دارم که در ابتدای سال 98 یادداشتی در همین نشریه در مورد چشمانداز سال جدید نوشتم.
سالهاست کشور درگیر ریسکهای سیاسی و اقتصادی فراوانی است، ترور سپهبد قاسم سلیمانی، ریسک امنیتی -نظامی را نیز به ریسکهای موجود افزود، اما اگر درایت و عملگرایی مسوولان نظام اینبار نیز بتواند مانند دفعات قبل به خوبی عمل کند و کنترل اوضاع در دست احساسات قرار نگیرد، این ماجرا فرصتهای فراوانی پیشروی کشور قرار داده است. به خاطر دارم که در ابتدای سال 98 یادداشتی در همین نشریه در مورد چشمانداز سال جدید نوشتم. در آنجا بیان شد هرچند سال جدید با سیل ویرانگر و کلکسیونی از مشکلات اقتصادی و سیاسی آغاز شده است، اما موج بارش و ورود به یک دوره جدید ترسالی عملاً یکی از بزرگترین ریسکهای پیشروی اقتصاد کشور یعنی بروز تنش آبی را موقتاً درمان کرده است. در اینجا نیز این رخداد شوکهکننده و بیسابقه بسیاری از ریسکهای سیاسی کشور بهویژه در آستانه انتخابات مجلس را کاهش داده و وحدت ملی را تقویت کرده است.
در عرصه بینالمللی اما مانند عرصه داخلی نیست و بهرهبرداری از این حادثه برای کاهش ریسکهای سیاسی تحمیلشده بر کشور نیاز به رویکردی فعالانه و غیراحساسی دارد، که در صورت هماهنگی کلیه بخشهای نظامی و غیرنظامی حاکمیت با وزارت امور خارجه، این پتانسیل در مجموعه مذکور وجود دارد و میتوان نسبت به ارتقای سطح امنیت کشور و کاهش ریسکها امیدوار بود.
در سطح کلان و بدون مدنظر قرار دادن بازاری خاص باید اذعان کرد بزرگترین هراس سرمایهگذاران در بازارهای مختلف، هراس از بروز رکود یا به قول فعالان بازار بورس کاهش نقدشوندگی (بروز ریسک نقدشوندگی) است. یک سرمایهگذار واقعی ترسی از ریسکهای سیستماتیک که بر کل اقتصاد تحمیل میشود ندارد؛ اگر نقدشوندگی بازارها حفظ شود، او میتواند با بازی بین بازارها همچنان کسب سود کند یا در بدترین حالت میداند در همان حین که ارزش دارایی او در حال کاهش و افت قیمت است، بسیاری دیگر از انواع داراییها نیز دچار کاهش قیمت میشوند و از این زاویه عملاً ارزش نسبی دارایی او دچار نقصان نشده و در بلندمدت میتواند با جابهجایی بین داراییهای مختلف نهتنها ثروت خود را حفظ کند بلکه بر میزان آن نیز بیفزاید. خلاصه کلام اینکه هرچند مقیاس دلار و طلا برای اندازهگیری رشد و افت ثروت یک سرمایهگذار، شیوهای استاندارد و روتین است، اما در بلندمدت دلار و طلا ابزار هستند، نه هدف. هدف یک سرمایهگذار دستیابی به امنیت اقتصادی و در وهله بعد کسب رفاه است. در بازاری که قیمت همه داراییها نسبت به واحد دلار یا طلا در حال کاهش است شاید اسماً ثروت اشخاص در حال افت باشد، اما آیا در مورد ارزش واقعی این داراییها نیز به همین راحتی میتوان صحبت کرد؟ همچنین با افت همزمان قیمت، عملاً ارزش نسبی داراییها تغییر خاصی نمیکند. و این یعنی عدم افت قدرت خرید سرمایهگذار. با در نظر داشتن این موارد از نمایی نزدیکتر مروری داشته باشیم بر ریسکهای پیشروی بازارهای مختلف کشور، وضعیت احتمالی نوسانات قیمتی در این بازارها و اثرات آن بر سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی کشور.
مسکن
زمانی که خطر بروز برخورد نظامی رشد میکند، دارایی منقول نسبت به دارایی غیرمنقول برتری مییابد، افزایش انعطاف در مواجهه با حوادث غیرمترقبه و امکان جابهجایی ثروت دغدغه اشخاص و سرمایهگذاران شده و نسبت به سرمایهگذاری در حوزه مسکن حتی اگر بدبین نیز نشوند، باز با دقت و تحلیل بیشتری ورود کرده و بیمحابا نقدینگی خود را به این بخش تزریق نمیکنند.
در یک سطح محدودتر نیز این نگرانی مطرح میشود که در صورت بروز برخورد نظامی با لطمه خوردن اقتصاد، قیمت مسکن و واحدهای ساختمانی تجاری و اداری در شهرهای بزرگ و قطبهای اقتصادی کشور با سرعت بیشتری ممکن است دچار لطمه شود و این قضیه در کنار احساس ناامنی ناشی از خطر (هرچند اندک و نامحتمل) حمله به این مناطق، باعث رونق نسبی بازار در مناطق شهری کوچک و دور از قطبهای صنعتی و نظامی میشود.
بازار سرمایه
قسمت اعظم توضیحاتی که در مورد ریسک سیستماتیک و ریسک نقدشوندگی در پاراگرافهای پیشین عنوان شد، بیش از هر بازار دیگری، در ارتباط با بازار سرمایه مصداق دارد. در خصوص صنایع فعال در این بازار بهویژه صنایع صادراتمحور، آنجایی که محصولات ایران قابلیت جایگزینی کمتری در بازار جهانی دارند (نظیر فلزات رنگی) امیدواری بیشتری در مورد ثبات عملکردی آنها حتی در بحرانهای نظامی وجود داشت، اما آنجا که رقبا بهراحتی میتوانند جای محصولات ایرانی را بگیرند (مانند حوزه نفت و خیز بلند آمریکا برای پر کردن خلأ حضور ایران در این بازار)، صنایع مزبور، بالقوه میتوانند مستقیم و غیرمستقیم هدف قرار گیرند.
صنایع خدماتی داخلی نظیر بانک و بیمه و گروه انفورماتیک و... به صورت مستقیم درگیر ریسک خاصی نبوده و میتوانند عملکرد اقتصادی خود را حفظ کنند. سایر تولیدکنندگان داخلی بهویژه آنهایی که نظیر صنعت خودرو وابستگی جدی به خارج از کشور ندارند نیز میتوانند به فعالیت خود ادامه دهند.
اما آنچه ریسک واقعی صنایع فعال در بازار سرمایه (در صورت افزایش تنشها) را رقم میزند، افزایش نیازهای دولت و اثرات آن بر بازار سرمایه از طریق حذف و کاهش معافیتهای مالیاتی، افزایش عوارض صادرات، عرضه اوراق بدهی و داراییهای دولت در بازار سرمایه و... است.
البته همانطور که در نمودار یک قابل مشاهده است، اثر این اتفاق بر مهمترین شاخص جهانی سنجش ریسک (شاخص VIX) بسیار اندک بوده و این نشاندهنده این است که تحلیلگران انتظار بروز حوادث اقتصادی ناگوار ناشی از این اقدام تروریستی را اندک میدانند. اگر چنین باشد، فعالان بازار سرمایه همانگونه که ریسکهای سنگینی را که طی ماههای گذشته رخ داده است (جهشهای بزرگ رخداده در نمودار فوق) پشت سر گذاشتهاند، از این ریسک و حادثه نیز به سلامت عبور خواهند کرد.
آرزوی طلا
در حوزه بازار طلا و دلار نیز نیازی به توضیح خاصی وجود ندارد و وضعیت کاملاً روشن است، البته غیر از طلا بسیاری دیگر از انواع فلزات و کالاها وجود دارند که میتوانند به عنوان ابزار حفظ ارزش مورد توجه قرار گیرند، بهمنظور کاهش فشار بر روی بازار طلا و ارز دولت میتواند در بلندمدت تمهیداتی بیندیشد که دسترسی اشخاص حقیقی به این نوع ابزارها و به اصطلاح کامودیتیها (برای سرمایهگذاری) افزایش یابد. در پایان ذکر این نکته لازم است که تمامی موارد مذکور با این پیشفرض نگاشته شده است که ایران درگیر تنشهای محدود نظامی در منطقه شود چراکه اگر موضوع فراتر از این سطح باشد، دیگر بازار فعالی باقی نمیماند که بتوان در مورد ریسکهای آن و شیوه مدیریت ریسک صحبت کرد.