نابرابری در توسعه انسانی
دنیا و ایران چقدر متفاوت حرکت میکنند؟
چندی قبل، برنامه توسعه ملل متحد به عنوان متولی سنجش شاخص توسعه انسانی از ۱۹۹۰، تازهترین گزارش خود را موسوم به گزارش توسعه انسانی ۲۰۱۹ منتشر کرد. در این گزارش ضمن بررسی جدیدترین تحولات در این حوزه، به روندهای تاریخی نیز اندکی پرداخته شده است چراکه در آستانه 30سالگی ایجاد شاخص توسعه انسانی، اکنون میتوان تصویر کاملتری از عملکرد جهان در این باب داشت.
سیدمحمدامین طباطبایی: چندی قبل، برنامه توسعه ملل متحد به عنوان متولی سنجش شاخص توسعه انسانی از ۱۹۹۰، تازهترین گزارش خود را موسوم به گزارش توسعه انسانی ۲۰۱۹ منتشر کرد. در این گزارش ضمن بررسی جدیدترین تحولات در این حوزه، به روندهای تاریخی نیز اندکی پرداخته شده است چراکه در آستانه 30سالگی ایجاد شاخص توسعه انسانی، اکنون میتوان تصویر کاملتری از عملکرد جهان در این باب داشت. به علاوه، نکات تکمیلی درباره نحوه تعدیل شاخص و ابعاد دیگر توسعه انسانی از دیگر بخشهای مهم این گزارش هستند. اما این گزارش برای ایران خبری قابل تامل دربر داشت و آن هم تنزل رتبه ایران در شاخص توسعه انسانی برای اولین بار طی سه دهه گذشته بود. این امر به دلیل کاهش درآمد سرانه که در کنار آموزش و امید به زندگی، سه مولفه تشکیلدهنده این شاخص هستند، رخ داده است. این دلایل کافی بود تا در نوشتار حاضر ضمن بررسی روندهای گزارش، نگاهی دقیقتر به وضعیت ایران در توسعه انسانی طی سه دهه اخیر بیندازیم.
درونمایه گزارش
پیش از ورود به متن، باید یادآور شد که طبق سنتی چندینساله، هرکدام از گزارشهای سالانه یک درونمایه موضوعی دارند و گزارش ۲۰۱۹ نیز از این قاعده مستثنی نیست. محور اصلی گزارش امسال، نابرابری است و بهطور خاص در مورد نابرابری در توسعه انسانی در قرن بیست و یکم بحث میکند. بر این اساس، گزارش در سه بخش کلی تنظیم شده است که در مجموع سعی دارد وجوه مختلف مساله نابرابری را تبیین کند. در ادامه به معرفی این سه بخش و پیامهای کلیدی و حقایق آماری مربوط به آنها میپردازیم.
- فراتر از درآمد
هرگونه ارزیابی جامع از نابرابری باید درآمد و ثروت را دربر بگیرد و همچنین بتواند تفاوت میان ابعاد توسعه انسانی و فرآیندهایی را که طی آن توسعه انسانی تحقق مییابد شرح دهد. بارزترین مشخصهای که در مساله نابرابری میتوان به آن اشاره کرد، نابرابری در فرصتهایی است که در ابعاد مختلف توسعه انسانی وجود دارد. به عبارت بهتر هنگامی که بحث اندکی از دستاوردهای درآمدی فراتر برود، این نابرابری در فرصتها به شکلی عیان خود را نمایان میسازد. اصلیترین مساله در اینجا نابرابری در میزان دسترسی و بهرهمندی از آموزش و سلامت است. نکته قابل توجه اینجاست که این نابرابریها اغلب پیش از تولد فرد آغاز شده و در تمام طول عمر او باقی میمانند.
- فراتر از میانگین
تحلیل نابرابریها در مساله توسعه انسانی باید از خلاصه سنجش نابرابری که تنها یک جنبه را در نظر میگیرد فراتر برود. درواقع بحث در مورد نابرابری غالباً بیش از حد ساده شده و با تکیه بر شیوههای اندازهگیری نابرابری و دادههای ناقص تصویری جزئی و حتی گاه گمراهکننده ارائه میدهد. در حالی که این تجزیه و تحلیل باید فراتر از میانگینهایی باشد که اطلاعات مربوط به توزیع را به عددی واحد نسبت میدهد و به راههای نابرابری در کل جمعیت، در مکانهای مختلف و با گذشت زمان نگاه میکند. برای هر جنبهای از توسعه انسانی، آنچه اهمیت دارد کل شیب نابرابری است که عبارت است از تفاوت در دستاوردها در کل جمعیت با توجه به ویژگیهای مختلف اجتماعی-اقتصادی.
- فراتر از امروز
نابرابری در توسعه انسانی میتواند به شکلگیری افق ذهنی مردمانی که در قرن آینده نیز میزیند تاثیر بگذارد.
تجزیه و تحلیل بیشتر بر گذشته یا اینجا و اکنون متمرکز است. اما یک دنیای در حال تغییر نیازمند این است که بداند چه چیزی نابرابری را در آینده شکل خواهد داد و همچنین اشکال موجود و تازه در نابرابری چگونه با نیروهای اصلی اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی برای تعیین زندگی جوانان امروز و فرزندانشان در تعامل خواهد بود.
♦♦♦
بر همین اساس گزارش با ذکر مقدمهای، پنج پیام کلیدی به دست میدهد. آن مقدمه اینگونه آغاز میشود: هنگامی که آمارتیا سن در مورد نابرابریها بحث کرد و این پرسش را مطرح ساخت که کدام دسته از نابرابریها را باید در نظر گرفت، چنین نتیجهگیری کرد که مهمترین عامل در ارزیابی میزان نابرابریها، قابلیتهای افراد است. بر اساس این رویکرد، قابلیت به معنی آزادی عمل و میزان بهرهمندی افراد از انتخابهای مختلفی است که میتوانند در زندگی داشته باشند. به عبارت بهتر، مفهوم قابلیت، عنصری کلیدی در بحث توسعه انسانی است که مبنای روششناختی گزارش حاضر نیز هست.
مساله اصلی این است که قابلیتهای افراد در شرایط مختلف و با ارزشهای مختلفی که برایشان معیار قرار میگیرد، تغییر میکند. این تکامل قابلیتها کلیدیترین عنصر در بررسی شرایط برابر یا نابرابر در زندگی افراد است. از سوی دیگر در جهان پیچیده امروز، نمیتوان تنها به قابلیتهای ابتدایی اکتفا کرد بلکه باید به دنبال قابلیتهای پیشرفته یا ارتقایافته بود. بر همین اساس، قابلیتها را میتوان در دو گروه با همین نام جای داد. دسته اول مثالهایی همچون بقا در دوران کودکی، آموزش ابتدایی، فناوری در سطح اولیه و تابآوری در مقابل شوکهای پرتکرار را دربر میگیرد. دسته دوم که قابلیتهای پیشرفتهاند شامل دسترسی به خدمات بهداشتی باکیفیت در تمامی سطوح، آموزش باکیفیت در تمامی سطوح، دسترسی موثر به فناوریهای روز و نیز تابآوری در مقابل شوکهای ناشناخته و جدید هستند.
آنچه در دنیای امروز اهمیت دارد این است که هر انسان فرصت بازگویی روایت زندگی خود را داشته باشد و این تجربه زیسته تنها از راه محقق ساختن قابلیتهای افراد به دست میآید. همچنین دسته دوم قابلیتها یعنی قابلیتهای پیشرفته بخش عمدهتری از زندگی بشر را به خود اختصاص میدهند بنابراین ضروری است در ایجاد فرصتهای برابر به آنها توجه شود.
پیام اول
بهرغم دستاوردهایی در کاهش محرومیتهای افراطی، نابرابریها در توسعه انسانی همچنان گسترده هستند.
قرن بیست و یکم شاهد پیشرفتهای زیادی در سطح معیشت بوده و برای تعداد بیسابقهای از مردم در سراسر جهان نیز با فرار از گرسنگی و بیماری همراه بوده است. شاخص توسعه انسانی بهطور متوسط پیشرفت چشمگیر را نشان میدهد و منعکسکننده پیشرفت چشمگیر در دستاوردهایی همچون امید به زندگی در بدو تولد است که عمدتاً با کاهش شدید نرخ مرگومیر نوزادان همراه است.
با وجود این هنوز بسیاری از افراد از قلم افتادهاند و نابرابریها در همه قابلیتها همچنان گستردهاند. برخی از این نابرابریها به زندگی و مرگ اشاره میکنند، در حالی که سایر موارد دسترسی به دانش و فناوریهای تحولزا را مدنظر قرار میدهند.
با وجود کاهش قابل توجه، اختلاف امید به زندگی در بدو تولد بین کشورهای دارای توسعه انسانی پایین و بسیار بالا همچنان 19 سال است. البته طول عمر مورد انتظار در هر سنی تفاوتهایی دارد. مثلاً تفاوت امید به زندگی در 70سالگی تقریباً پنج سال است. همچنین حدود 42 درصد از بزرگسالان در کشورهای دارای توسعه انسانی پایین دارای تحصیلات ابتدایی هستند، در حالی که 94 درصد این افراد در کشورهای دارای توسعه انسانی بسیار بالا، از تحصیلات ابتدایی برخوردارند. در تمام سطوح آموزش شکافهایی وجود دارد. تنها 3 /3 درصد از بزرگسالان در کشورهای دارای توسعه انسانی پایین دارای تحصیلات عالی هستند، در حالی که این رقم در کشورهای توسعهیافته 29 درصد است. در دسترسی به فناوری، کشورهای در حال توسعه دارای 67 اشتراک تلفن همراه به ازای هر 100 نفر هستند که معادل نیمی از این تعداد در کشورهای دارای توسعه انسانی بسیار بالاست.
از نظر ابعاد مختلف فقر، 262 میلیون کودک از مدرسه ابتدایی یا متوسطه خارج شدهاند و 4 /5 میلیون کودک به پنجسالگی نمیرسند. با وجود دسترسی بیشتر به واکسیناسیون و درمان مقرونبهصرفه، میزان مرگومیر کودکان در فقیرترین خانوارهای فقیرترین کشورهای جهان همچنان بالاست. بالاترین نرخ مرگومیر کودکان در کشورهای با توسعه انسانی پایین و متوسط وجود دارد، اما اختلافات گستردهای نیز در کشورها وجود دارد: دودهک کمدرآمد جامعه در برخی از کشورهای با درآمد متوسط میتواند نرخ مرگومیر یکسانی را با کودکان یک کشور معمولی با درآمد پایین داشته باشد.
پیام دوم
نسل تازهای از نابرابریها با واگرایی در قابلیتهای پیشرفته، باوجود همگرایی در قابلیتهای اساسی، در حال ظهورند.
با ورود به دهه جدید، مجموعه جدیدی از قابلیتها برای زندگی در قرن بیست و یکم اساسیتر از قبل میشوند. نابرابریها در این قابلیتهای پیشرفته، پویایی چشمگیر و متفاوتی را در مقایسه با قابلیتهای اساسی نشان میدهد. این امر دقیقاً به نسل جدیدی از نابرابریها اشاره دارد. نابرابری برخی از قابلیتهای اساسی در اکثر کشورها به آرامی کمتر و کمتر میشود. امید به زندگی در بدو تولد، درصد جمعیت با تحصیلات ابتدایی و اشتراکهای تلفن همراه، همگی نشان از نابرابریهای کمتر و کمتر در طبقهبندیهای مربوط به توسعه انسانی دارد. این خبر خوب با دو هشدار همراه است. اول، با وجود پیشرفت، جهان در آینده برای از بین بردن محرومیتهای شدید در بهداشت و آموزش تا سال 2030 آماده نیست، در حالی که هنوز انتظار میرود سالانه سه میلیون کودک زیر پنج سال از دنیا بروند و نیز پیشبینی میشود 225 میلیون کودک از تحصیل باز بمانند. دومین خبر اینکه، شکافها تا حدی در حال کم شدن هستند زیرا افرادی که در بالا قرار دارند، فضای کمی برای ادامه حرکت دارند و این پایینیها هستند که حرکت میکنند.
در مقابل، نابرابری در قابلیتهای پیشرفته رو به گسترش است. به عنوان مثال، با وجود چالشهای جمعآوری داده، برآوردها نشان میدهد که افزایش امید به زندگی در 70سالگی از 1995 تا 2015 در کشورهای دارای توسعه انسانی بسیار بالا بیش از دو برابر کشورهای دارای توسعه انسانی پایین بوده است. به علاوه، شواهدی در راستای الگوی واگرایی در طیف گستردهای از قابلیتهای پیشرفته مانند واگرایی در دسترسی به دانش و فناوری پیشرفتهتر وجود دارد. سهم جمعیت بزرگسال با تحصیلات عالی در کشورهای دارای توسعه انسانی بسیار بالا، بیش از شش برابر سریعتر از کشورهای دارای توسعه انسانی کم رشد میکند و نیز اشتراکهای پهنباند ثابت 15 برابر سریعتر در حال رشد هستند. این نابرابریهای جدید -هم بین کشورها و هم در داخل کشور- به شدت نتیجهبخش است. آنها با شکلگیری جوامع قرن بیست و یکمی، مرزها را در زمینه سلامت و طول عمر، دانش و فناوری به جلو میرانند. اینها همان نابرابریهایی است که احتمالاً توانایی افراد را برای به دست آوردن فرصتهای قرن بیست و یکمی، عملکرد در یک اقتصاد دانشبنیان و مقابله با تغییرات اقلیمی تعیین میکند.
پیام سوم
نابرابریها به صورت مادامالعمر انباشته میشوند که نشان از عدم توازن عمیق قدرت دارد.
درک نابرابری حتی نابرابری درآمدی به معنای فهم فرآیندهای اساسی است که به آن میانجامند. هرچند اندازه و تاثیر نابرابریها در طول زندگی یک فرد تغییر میکند، اما این نابرابریها با یکدیگر در تعامل هستند. نتیجه این است که سیاستهای مقابله با نابرابری اقتصادی نیازمند چیزی بسیار بیشتر از انتقال مکانیکی درآمد است. بلکه غالباً باید هنجارها، سیاستها و نهادهای اجتماعی را که در تاریخ به وجود آمده است، منعکس کنند. این مساله در سه بخش قابل بررسی است:
- عدم مزیت مادامالعمر
نابرابریها میتوانند قبل از تولد شروع شوند و بسیاری از شکافها ممکن است در طول زندگی یک فرد پیچیده باشد. وقتی این اتفاق بیفتد، میتواند منجر به نابرابریهای مداوم شود. این امر میتواند از چند طریق اتفاق بیفتد برای مثال در رابطه با سلامت، آموزش و وضعیت اجتماعی و اقتصادی والدین. به عبارت دقیقتر، درآمد و شرایط والدین بر سلامت، تحصیلات و درآمد فرزندانشان تاثیر میگذارد. شیبهای بهداشتی یا همان نابرابری در سلامت در گروههای اجتماعی اقتصادی اغلب قبل از تولد آغاز میشود و در صورت عدم انعطافپذیری، ممکن است حداقل تا بزرگسالی روی هم انباشته شود. کودکانی که در خانوادههای کمدرآمد متولد میشوند بیشتر مستعد کمبرخورداری در سلامتی و تحصیلات هستند. کسانی که تحصیلات کمتری دارند درآمد کمتری هم دارند، در حالی که کودکانی که از سلامت کمتری برخوردار هستند، احتمالاً مدرسه را از دست میدهند و هنگامی که کودکان بزرگ میشوند، اگر با کسی که وضعیت اجتماعی اقتصادی مشابهی دارد شریک شوند، یعنی همانطور که اغلب در همسریابی اتفاق میافتد، نابرابری به صورت بیننسلی ادامه مییابد.
- عدم توازن قدرت
نابرابری درآمد و ثروت غالباً به نابرابری سیاسی منتقل میشود، زیرا نابرابری بهنوبه خود باعث کاهش مشارکت سیاسی میشود و فضای بیشتری را به گروههای ذینفع اختصاص میدهد تا تصمیماتی را به نفع خود بگیرند. افراد دارای مزیت که میتوانند این سیستم را ضبط و آن را متناسب با ترجیحات خود قالببندی کنند، بهطور بالقوه به نابرابریهای بیشتری دامن میزنند. عدم تقارن قدرت حتی میتواند منجر به خرابی عملکردهای نهادی شود و اثربخشی سیاستها را تضعیف کند. مثلاً هنگامی که این امر با پرداخت مالیات کمتر همراه شود، توانایی دولت در ارائه خدمات عمومی باکیفیت را کاهش میدهد. این بهنوبه خود میتواند منجر به نابرابریهای بیشتر در بهداشت و آموزش شود. وقتی سیستم ناعادلانه تلقی شود، احتمالاً به دلیل محرومیتهای متعدد، مردم به خروج از فرآیندهای سیاسی تمایل دارند و این امر تاثیرگذاری نخبگان را تقویت میکند. یکی از راههای درک متقابل بین نابرابری و پویایی قدرت، ترسیم چارچوبی است که به بررسی فرآیندی میپردازد که از طریق آن نابرابریها ایجاد و احیا میشوند. در اصل، از این روند اغلب با عنوان حکمرانی یا شیوهای که بازیگران مختلف جامعه در دستیابی به توافق (سیاستها و قوانین) بدهبستان میکنند، یاد میشود. هنگامی که این توافقنامهها به صورت سیاست درمیآیند، میتوانند بهطور مستقیم توزیع منابع در جامعه را تغییر دهند.
- نابرابری جنسیتی
نابرابریهای جنسیتی در همهجا شکل گرفته است. از آنجا که این موضوع نیمی از جهان را تحت تاثیر قرار میدهد، یکی از بزرگترین موانع برای پیشرفت بشر است. هرچند در قالب جنبشهای آگاهیبخشی اجتماعی حرکتهای قابل توجهی در سالهای اخیر صورت گرفته است. اما کمتر از این باید خوشحال باشیم چراکه نابرابری هنوز در میزان اختیاری که زنان و مردان در خانه، محل کار یا سیاست یا حتی ورزش دارند، قابل توجه است. زنان در مقایسه با مردان، بیش از سه برابر، کارهای خانه را بدون حقوق انجام میدهند و اگرچه در بسیاری از کشورها زنان و مردان در انتخابات بهطور یکسان رای میدهند، اما در سطوح بالاتر قدرت سیاسی اختلاف نظر وجود دارد. هرچه قدرت بالاتر باشد، شکاف برابری بیشتر است و در مورد روسای دولت و مقامات بلندپایه به 90 درصد افزایش مییابد. هنجارهای اجتماعی و فرهنگی غالباً باعث تقویت چنین نابرابریهایی میشوند.
پیام چهارم
ارزیابی و پاسخ به نابرابریها در توسعه انسانی نیازمند انقلابی در شیوههای اندازهگیری است.
استانداردها و شیوههای موجود برای سنجش نابرابری برای اطلاعرسانی در مورد بحثهای عمومی و تصمیمگیریهای سیاستی ناکافی است. بخشی از مساله به درک ابعاد مختلف نابرابری بازمیگردد که برای نمونه به چند مورد اشاره میکنیم: نابرابری هم بین گروهها (نابرابریهای افقی) و هم در بین افراد (نابرابریهای عمودی) وجود دارد. نابرابری بین و در داخل کشورها وجود دارد که میتواند پویاییهای مختلفی را به دنبال داشته باشد. نابرابری در درون خانوادهها نیز وجود دارد.
برای اندازهگیری این نابرابریهای مختلف و بهطور کلیتر، به منظور دستیابی سیستماتیک به رویکردی فراتر از میانگینها، نسل جدیدی از معیارها لازم است. این امر از ابتداییترین آمارها آغاز میشود مثلاً بسیاری از کشورهای در حال توسعه هنوز فاقد سیستم ثبتنام هستند. پیشرفت در نابرابری درآمدی و ثروت در چند سال گذشته قابل توجه بوده است. اما دادهها به دلیل عدم شفافیت و کمبود اطلاعات تا حدی کم هستند.
روش حسابداری ملی توزیعی هنوز در مراحل ابتدایی است و بسیاری از فرضیات آن به چالش کشیده شده است. با وجود این، تا زمانی که کاملاً شفاف باشد و پیشرفتهایی در این زمینه به دست آید، میتواند به عنوان یک طرح حاصل از ترکیب دادههای سیستم حسابهای ملی، دادههای خانوار و دادههای دولتی، برای ارائه دیدگاههای جدید در حوزه توزیع درآمد و ثروت قلمداد شود. به علاوه، شیوههای اندازهگیری نابرابری کلی، اطلاعات پیچیده را به یک عدد تقلیل میدهد. آنها بر اساس قضاوتهای ضمنی در مورد اینکه چه شکلهایی از نابرابری مهمتر هستند، بنا شدهاند. این داوریها به ندرت شفاف هستند و حتی ممکن است نظرات جامعه را منعکس نکنند. برای درک هر یک از جنبههای نابرابری باید به کل جمعیت نگاه کرده و به میانگینها اکتفا نکنیم.
پیام پنجم
اگر اکنون دستبهکار شویم میتوانیم برای نابرابریها چارهای بیندیشیم، پیش از آنکه عدم توازن در قدرت اقتصادی، به حوزه سیاست نیز کشیده شود.
هر جامعهای در مورد سطح و انواع نابرابریهایی که تحمل میکند، انتخابهایی دارد. البته این بدان معنا نیست که مقابله با نابرابری آسان است. اقدام موثر باید محرک نابرابری را که احتمالاً پیچیده و چندوجهی است، شناسایی کند. این محرک اغلب مربوط به ساختارهای قدرت حاکم است که ممکن است افرادی که در حال حاضر در حال چرخش در قدرت هستند، مایل به تغییر آن نباشند. اقدامات زیادی برای جبران نابرابریها در توسعه انسانی با هدف سرعت بخشیدن به همگرایی در قابلیتهای اساسی و در عین حال معکوس کردن اختلاف در تواناییهای پیشرفته و از بین بردن نابرابریهای جنسیتی صورت میگیرد. هدف دیگر عبارت است از پیشبرد همزمان عدالت و بهرهوری در بازارها که به درآمد وسیع رو به رشد تبدیل میشود و همچنین اصلاح نابرابری درآمد. در این راستا دو نکته حائز اهمیت است:
- مجموعهای یکپارچه از سیاستها که فراتر از هر نسخه تکسیاستی عمل کند
سیاستهای درون بازار میتواند زمینه بازی اقتصادی را تعدیل کند. سیاستهای مربوط به قدرت بازار (ضدانحصار)، بر دسترسی فراگیر به سرمایههای تولیدی، چانهزنی جمعی و حداقل دستمزدها و نهایتاً نحوه توزیع مزایای حاصل از تولید تاثیر میگذارد. به همان اندازه سیاستهای مربوط به بازارهای هدف در بهداشت و آموزش با سیاستهای پسابازاری مانند مالیات بر درآمد و ثروت و حمایتهای اجتماعی مرتبط هستند. البته این بدان معنا نیست که هر سیاست خوبی میتواند نابرابری را کاهش داده و رفاه را افزایش دهد. بلکه همانطور که اشاره شد، فرآیندهایی مانند معرفی فناوری جدید و دستاوردهای توسعه انسانی در بخشهای بزرگی از جامعه ممکن است نابرابری را افزایش دهد. آنچه اهمیت دارد این است که بپرسیم فرآیندی که باعث ایجاد نابرابری میشود به خودی خود مغرضانه یا ناعادلانه است یا خیر.
- ایجاد مشوق برای تغییر
اقتصاد سیاسی مقابله با نابرابری میتواند چالشبرانگیز باشد. مثلاً در حوزه خدمات عمومی، با گسترش مزایایی که افراد بالای آن به دیگران میدهند، این مساله میتواند از بالا به پایین تغییر کند.
اما آنهایی که از قبل از این مزایا استفاده میکنند، ممکن است اگر بدانند افزایش خدمات به کاهش کیفیت آن منجر میشود، انگیزه کمی برای گسترش آن داشته باشند. رویکرد سوم ساختن وسط است مثلاً وقتی سیستمی کسانی را که فقیر نیستند بلکه آسیبپذیر هستند، تحت پوشش قرار میدهد. در اینجا، پوشش میتواند هم به سمت بالا و هم به سمت پایین گسترش یابد. در ادامه با افزایش کیفیت خدمات، گروههای با درآمد بالاتر احتمالاً میخواهند مشارکت کنند و این پشتیبانی را برای گسترش خدمات به افراد فقیر گسترش میدهند.
در نهایت: نگاهی به آینده
رویکرد توسعه انسانی، پنجرههای جدیدی را در مورد نابرابریها میگشاید اما آگاه است که این امر از رهگذر سیاست و اقتصاد عبور میکند. درواقع ماهیت و اهمیت نسبی نابرابریها در سراسر کشورها متفاوت است بنابراین سیاستهایی که برای رسیدگی به آنها باید انجام شود نیز تا حدی متفاوت خواهد بود. در این بخش بهطور خلاصه به یک چالش و فرصت در قرن حاضر اشاره میکنیم:
- تغییر اقلیم و نابرابری در توسعه انسانی
نابرابری و بحران اقلیم بههمپیوسته است؛ از انتشار و اثرات گرفته تا سیاستها و تابآوری. کشورهایی که دارای توسعه انسانی بالاتری هستند بهطور کلی به ازای هر فرد کربن بیشتری منتشر میکنند و در کل ردپای اکولوژیک بالاتری دارند. به علاوه، تغییرات آب و هوا، به روند توسعه بشر از بسیاری جهات فراتر از خرابی محصولات زراعی و بلایای طبیعی آسیب خواهد زد. از سال 2030 تا 2050 انتظار میرود که تغییرات آب و هوایی به مرگ 250 هزار نفر در سال در نتیجه سوءتغذیه، مالاریا، اسهال و استرس گرمایی منجر شود. صدها میلیون نفر دیگر تا سال 2050 میتوانند در معرض گرمازدگی قرار بگیرند و دامنه جغرافیایی برای ناقلان بیماری مانند پشههایی که مالاریا را منتقل میکنند احتمالاً تغییر کرده و گسترش مییابد.
- بهرهگیری از پیشرفت تکنولوژیک به منظور کاهش نابرابریها در توسعه انسانی
پیشرفت علمی و نوآوری تکنولوژیک از چرخ گرفته تا میکروچیپ باعث بهبود سطح زندگی در طول تاریخ شده است. و تحولات فناوری احتمالاً همچنان عامل اصلی رونق و پیشرفت خواهد بود و باعث افزایش بهرهوری میشود و انتظار میرود امکان انتقال به الگوهای پایدار تولید و مصرف را فراهم کند. یک درس مهم از روند گذشته این است که اطمینان پیدا شود از اختلالات اساسی حاصل از نوآوری همگان منتفع میشوند. برای تحقق این امر وجود سیاستهای یکسان و ابتکاری و شاید نهادهای جدید ضرورت دارد. موج کنونی پیشرفت تکنولوژی، به تغییرات دیگری از جمله سیاستها و قوانین ضدانحصاری قویتر برای کنترل اخلاقی استفاده از دادهها و هوش مصنوعی نیاز دارد. بسیاری از این موارد برای موفقیت به همکاریهای بینالمللی نیازمندند.
سخن پایانی اینکه هنوز برای اقدام فرصت باقی است. اما عقربه ساعت در گردش است. اینکه برای رفع نابرابریها در توسعه انسانی چه کاری باید انجام شود برای هر جامعه مشخص است. البته تعیین این امر در بحثهای سیاسی ریشه دارد که میتواند آن را دشوار سازد. درنهایت، این گزارش با ارائه حقایق در مورد نابرابریها در پیشرفت بشر، تفسیر آنها از طریق رویکرد قابلیت و پیشنهاد ایدههایی برای کاهش آنها در طول قرن بیست و یکم، به بحثهای یادشده کمک میکند.
♦♦♦
داستان ایران
ایران همواره از آغاز معرفی شاخص توسعه انسانی روندی رو به رشد را از نظر مقدار این شاخص در سه مولفه مربوطه یعنی درآمد سرانه، امید به زندگی و آموزش طی کرده است. تازهترین محاسبه برای این شاخص که به سال 2018 بازمیگردد، عدد 797 /0 را نشان میدهد که کشور را در رده بالای توسعه انسانی قرار داده است. این رقم ایران را در بین 189 کشور در جایگاه 65 قرار میدهد. به عبارت دقیقتر، در فاصله سالهای 1990 تا 2018، مقدار شاخص توسعه انسانی ایران از 577 /0 به 797 /0 افزایش یافته است که از 3 /38 درصد رشد حکایت دارد.
بین سالهای 1990 و 2018، امید به زندگی در بدو تولد 6 /12 سال، میانگین سالهای تحصیل 8 /5 سال و سالهای مورد انتظار تحصیل 5 /5 سال نیز افزایش یافته است. همچنین سرانه تولید ناخالص داخلی ایران در سالهای 1990 تا 2018 حدود 5 /59 درصد افزایش یافته است.
اما گزارش امسال در مورد ایران یک نکته قابل توجه دارد و آن هم کاهش مقدار شاخص نسبت به سال پیش از آن است. در واقع شاخص توسعه انسانی به دلیل کاهش مقدار درآمد سرانه از ۷۹۹ /۰ به ۷۹۷ /۰ رسیده است. همین امر سبب شده است تا ایران جایگاه قبلی خود یعنی رتبه ۶۰ (در نسخه بهروزرسانی آماری سال ۲۰۱۸) را از دسترفته ببیند و در جایگاه ۶۵ در گزارش فعلی یعنی ۲۰۱۹ قرار بگیرد.
گزارش توسعه انسانی در نسخهای که به اختصار کشورهای مختلف را بررسی میکند، ایران را در همین بازه زمانی با گروههای مختلفی مقایسه کرده است. در نتیجه، ایران با مقدار 797 /0 بالاتر از میانگین 750 /0 برای کشورهای عضو گروه دارای توسعه انسانی بالا و همچنین بالاتر از میانگین 642 /0 برای کشورهای جنوب آسیا قرار میگیرد. از جنوب آسیا، کشورهای نزدیک به ایران در سال 2018 از نظر مقدار شاخص توسعه انسانی و تا حدودی از نظر میزان جمعیت، بنگلادش و پاکستان هستند که به ترتیب دارای رتبه 135 و 152 هستند.