توهم دانایی
چرا سیاسیون درباره همه موضوعات نظر میدهند؟
مرضیه محمودی: آیا شما میدانید زیپ ژاکت چگونه کار میکند؟ احتمالاً این سادهترین سوالی است که میتوان از افراد پرسید و همه جواب را میدانند. اگر جواب شما هم مثبت است توضیح بدهید زیپ یک ژاکت چگونه کار میکند. این آزمایشی است که «استفن اسلومان» و «فیلیپ فرنباخ» در کتابی با عنوان «توهم دانایی»1 انجام دادند. آنان از عدهای دانشجو پرسیدند: «آیا میدانید زیپ ژاکت شما چگونه کار میکند؟» درصد بالایی از آنان جواب مثبت میدهند. ولی وقتی از دانشجویان میخواهند که با جزئیات نحوه کارکرد زیپ را شرح دهند، عده زیادی از توضیح درمیمانند و در دور بعد آزمایش، تعداد بسیار کمی از آنان ادعا کردند جواب سوال را میدانند.2 این همان توهم دانایی است که آدمها دچار آن هستند و حضور در پیامرسانها و رسانههای اجتماعی هم بیش از همیشه به این توهم دامن زده است. پیگیری چند خبر و دنبال کردن چند کانال، در همه حس «خودتحلیلگرپنداری» ایجاد کرده است. اظهارنظر درباره همهچیز توسط همه، یک پدیده تاریخی و فرهنگی است و نگرانکننده نیست. اما ماجرا وقتی نگرانکننده میشود که صاحبمنصبان سیاسی و مسوولان به همین روش رفتار میکنند و وجود خردهرسانهها و شبکههای مجازی به آنها تریبون میدهد و آنها را به متخصص همه امور تبدیل میکند. افراد کمکم به خودشان اجازه میدهند درباره هر چیزی اعلام نظر کنند. از مسائل حقوقی تقسیم دریای خزر، تا پیامدهای رد و قبول لوایح چهارگانه، ابعاد گرانی بنزین، انتخابات آتی آمریکا، دلایل بروز سیل و حتی ماجرای فوکهای خزری و سرنوشت گونههای نادر حیوانات استرالیا. اما مشکل حتی این نیست که سیاستمداران اصرار دارند همه را از دریای کمعمق نظرات و تحلیلهای خود برخوردار کنند. مشکل زمانی است که این تحلیلها مبنای تصمیمگیری و سیاستگذاری قرار گیرد. برجام بارزترین نمونهای است که در یک دهه اخیر فضای سیاسی ما درگیر آن بوده است. از آغاز مذاکرات، خروج آمریکا و احتمال جنگ میان دو کشور، هزاران اظهارنظر متفاوت و کاملاً متناقض عنوان شد و نتیجه آن شد که میبینیم و هنوز هم سیل تحلیلها ادامه دارد. هزار تحلیل از هزار تریبون که نمیگذارد تحلیلهای کارشناسی دیده شود و صدا به صدا برسد. این مساله در همه عرصهها تا آنجا پیش رفت که آذر 97، محسن رنانی در یادداشتی همه را به «سکوت ملی» دعوت کرد و نوشت: «با سکوتِ ما هیچچیزی از دست نمیرود. جامعه ما بیش از نیاز به دانستن اخبار، نیازمند فرصت تفکر و فرصت گفتوگو است. در آرامش عقلها هم بهتر کار میکنند.» آن زمان بسیاری به رنانی انتقاد کردند که راهحل مشکلات سکوت نیست. اما این همه صدا از هزار تریبون هم گرهگشا نبوده و نیست. همه نهادهای سیاسی در کشور سخنگو دارند. از دولت و وزارتخانه امور خارجه گرفته تا کمیسیونهای مجلس و احزاب. اما چرا اظهارنظرهای کارشناسی ختم به همین افراد نمیشود و مدتهاست که هر فردی هم صاحبنظر است و هم تصمیمگیر و هم مجری؟ تبعات این صداهای متفاوت و قدرتهای پراکنده بهخصوص در زمان بحران چیست؟